تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوانات...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1848478296




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داستان یک عاشق


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: عشق به زن تنِ او را خواستن و با او درآمیختن است تن به تنش ساییدن در او فرو رفتن
عقیل از خود پرسید اما آیا او زن است
بله چون عقیل او را به زنی میخواست میخواست آن دو پای لُختِ از پیرهن بیرونزده آن پستانها که برجستگیشان حالا دیده نمیشد چون او نشسته بود روی پنجههای پا پیرهنش بالا میرفت و پایین میآمد یا کشیده میشد با دستهای نازک انگشتهای بلند و باز به بالا و عقیل را واداشت نوک بیل خود بر زمین بگذارد پشت نخلی پنهان شود به تماشای بچههای نشسته پشت بوتههای گُل خار سه پسر و او تنها دختر بود
دختر کیسهی سبز دُعا را از روی شانهی پسرکی که کیسه به پیرهنش سنجاق بود کند و گفت حالا میبینید که هیچی توش نیست غیر از کاغذ سنجاق را باز کرده با نوک آن شروع کرد به شکافتن محل دوخت پارچهدعُا که به اندازهی کف دستش بود او روبهرو بود و پسرها پشت به عقیل چشمان درشت سیاهش انگار عقیل را دیده بودند اما به روی خود نمیآوردند چشمها وقتی برمیخواستند تا نگاهی به اطراف بیندازند نگاهی هم به عقیل میانداختند نه چشم به چشم بلکه فقط انتشار شیطنت نگاه بود که برای چند لحظه پَر میزد در اطراف با تمسخر باز برمیگشت به بچههای چمباتمهزدهی خیره به دستهای او دورتادور کیسهی سبز با نوک سنجاق شکافته شد کهنهکاغذها لای انگشتهایش از کیسه بیرون کشیده شدند کاغذهای زرد پُر از نوشتههای سیاه: ببین یه مُشت کاغذ خالی کی میتونه بخونه این نوشتهها را؟ صدای پسری گفت بده به این بخونه که میره مدرسه دختر بقیهی کاغذها را بیرون کشید پارچه را لای مشت دیگر مچاله کرد کاغذها را دراز کرد سوی پسری گفت تو میری مدرسه؟ پس بخون اگه چیزی یاد گرفتی پسر خود را عقب کشید گفت من نمیتونم اینها را بخونم بلدم خیلی از نوشتهها را بخونم اما این اصلاً معلوم نیست چی نوشته صدای پسر دیگر گفت عربیه مگه به شما یاد ندادن عربی بخونین؟ دیگری گفت نه هنوز یاد ندادن پسری گفت پس اگه بخوای قرآن بخونی چی چهطوری میخونی؟ دخترگفت ملا عزیز بلده قرآن بخونه جمعه میآد خونهی ما که قرآن بخونه پسری گفت تو از کجا میدونی ملا عزیز میآد خونهی شما؟ اون که خونهش اینجا نیست دوره دختر گفت من میدونم من همه چی را میدونم حتی اگه کسی ما را از لای شاخهها تماشا کنه پسرها هول کردند برخاستند به اطراف نگاه انداختند اما عقیل را ندیدند پسری گفت حالا من به مادرم چی بگم که کیسهدعُام این جور پاره شد؟ مادرم این را برام اینجا بسته بود کهمریض نشم حالا اگه مریض شدم تقصیر توِ
آیا پستانهای دختر آنقدر بودند که از پشت پیرهن پیدا باشند یا فقط عقیل بود که آنها را میدید؟ حالا پا شده ایستاده شانههای خود را به عقب کشید انگار بخواهد برجستگیها را نمایان کند بعد با خنده هر چه در دست داشت به زمین انداخت و از پشت بوته بیرون جهید سوی خانه دوید رفت گُم شد لابهلای شاخهها پسرها هنوز متحیر دور خود میگشتند صاحب دعا خم شده کاغذها را از روی زمین جمع میکرد با صدای گریهش که آرام شروع میشد اما پیش از آن که اوج بگیرد عقیل بیل بر شانه انداخته به راه خود رفت به سمت جایی نزدیک به شط که مقداری بوتههای پَرپین وحشی بیرون زده بود






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن