واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - تحلیلی بر روند خروج نیروهای انگلیسی از عراق اعلام خروج نیروهای انگلیسی از عراق تا بهار سال آینده خبر خوشایندی بود که نوید استقلال و ثبات در سرزمین بین النحرین را با خود به همراه داشت. خبر برای مسرت بخش بود اما نه برای مردم افغانستان. شاید سفره نظامیان انگلیسی از عراق برچیده شود ولی خوان تیرو تفنگ آنها در سرزمینی آن سوی آسیا در افغانستان گسترده خواهد شد. انگلیس ها که در بصره حداقل به بهانه نقشه جنگی پاره پاره ای روز و شب سپری می کردند این بار در هلمند تاکتیک خیالی نبرد با طالبان را مشق می کنند. بزرگ ترین مقام رسمی بریتانیا که نتوانسته است تاوان کشتار مردم غیر نظامی عراقی را تاکنون بپردازد چرا بارسفر به افغانستان بسته است؟ آیا کشته شدن 134 نظامی انگلیسی در جنگی بدون دشمن کافی نیست؟ چرا باید منتظر همان تعداد قربانی، روستاهای ویران و نابودی ساختارهای شهری بود؟ چرا باید میلیون ها پوند دیگر صرف نبرد با دشمنی شود که فقط ساخته و پرداخته ذهن بوش و سایر مقامات کاخ سفید است؟ دیپلمات های انگلیسی و نظامیانی که از کابل به کشور بازگشته اند تا به حال سه رویکرد متفاوت داشته اند. به طور معمول آنها معتقدند که نبرد در افغانستان سخت اما قابل فتح است. اما در باطن همین عده باور دارند که در افغانستان اگر مساله ای بدتر نشده باشد بهتر هم نشده. بزرگان انگلیس در ضمیر خود باور دارند که برای افغانستانی بدون جنگ و فساد دست کم به ده سال نبرد نیاز است. اما همه اینها فقط توجیهی برای عملکرد ناتوانی است که ناتو در افغانستان در پیش گرفته است. همه بزرگان انگلیس با ترس از افشای عقیده شان بعد از ادعاهای پوچ و پرستیژهای پیروزمندانه شان فقط سر به آسمان می برند و از خداوند پایان این جنگ سراسر مصیبت را طلب می کنند! اما کدام یک از این سه باور تا به حال به ذهن و خاطر گوردون براون خطور کرده است؟ او که به تازگی از هلمند به ساختمان شماره 10 داون استریت بازگشته است همه تصورش از جنگ فقط سنگرهای نظامیان انگلیسی در شهر دورافتاده افغانستان است که او ساعاتی را به همراه سربازانش در آن جا سپری کرد. او در هلمند در حالی شجاعت و جسارت سربازان انگلیسی در نبرد با نیروهای افراطی را ستود که خیلی بیشتر از این تشکرهای خشک و خالی به آنها بدهکار بود. او به سربازانش یک تجدید نظر و بازبینی دوباره در هدف های سیاسی و استراتژیک خود بدهکار بود. شجاعت نظامیان برای براون در نهایت گران تمام می شود. گرداگرد نخست وزیر انگلیس را فرماندهان و مقاماتی فرا گرفته اند که جز تملق و چاپلوسی کار دیگری ندارند. براون هیچ گاه فرصت آن را نداشته است که به صحبت های سازمان های اطلاعاتی بریتانیایی بنشیند که ما روزها و ساعت های بسیار گزارش های تکان دهنده آنها را از افغانستان می شنویم. غیث عبدالاحد گزارشگر گاردین روز دوشنبه در با تشریح فعالیت های کنونی طالبان در افغانستان عنوان کرد که طالب ها این روزها در جمعیتی بالغ بر 70 درصد افغانستان جای گرفته اند و به راحتی در هر سازمانی در سرتاسر افغانستان نفوذ دارند. براون هفته گذشته در میان سربازان خود در هلمند همه اقدامات طالبان را نفرت انگیز و به دور از معیارهای انسانی نامید. او که سعی داشت به هر طریقی مانند بوش حمایت خود را از خیل سربازان دورافتاده از وطن ابراز کند، حمله انتحاری افغان ها به نظامیان بریتانیا را نشانه ای از بربریت قوم طالب نام برد. نخست وزیر براون چنان از وقاحت حملات انتحاری انتقاد می کرد که گویا خاطره جنگ ویتنام و کودکانی را که به اجبار حامل بمب و نارنجک بودند و در لحظه ای کوتاه خود و سایرین را به نابودی می کشاندند فراموش کرده است. براون سعی داشت از چه قدردانی کند در حالی که ناتو، نیرویی که همه توان غرب در آن خلاصه شده است، در هر جایی که احساس ناامنی می کند بمب های خوشه ای را با آگاهی کامل که به طور حتم منجر به مرگ غیر نظامیان به خصوص کودکان می شود، روانه خاک سرزمین های دیگر می کند. ائتلاف نظامیان غرب با نام ناتو با تاکتیک های هوایی نادرست خود بیش از آن که بخواهد نیروهای طالبان را از میان بردارد، کمر به قتل کودکان افغان بست. جنگ جای ریا و دروغ نیست. باید صادق بود. ناتو در کابل در حال حاضر هیچ استراتژی خاصی را دنبال نمی کند. کرزای رییس جمهوری افغانستان خود در بازی اختلاف مقامات افغان و قاچاق مواد مخدر گرفتار شده است. بی شک در خلای قدرت کنونی در افغانستان که همه رویکرده ها حالتی نمادین دارند نباید انتظاری غیر از ظهور طالبانیسم نوین داشت. واقعیت های جنک عراق و افغانستان بسیار بزرگ تر از آن است که کسی بخواهد در میانه شادمانی دیدار یکی از بزرگان غرب از سربازان خسته آمریکایی و انگلیسی در کمپ های دورافتاده افغان به بیان آنها بپردازد. نبرد ناسرانجامی که در عراق در ورای کاغذپاره های نقشه های جنگی ناتمام باقی ماند، در هلمند نیز هیج نتیجه ای نخواهد داشت. نیروهای انگلیسی در نهایت با فرارسیدن بهار نجف و سایر شهرهای عراق را ترک می کنند و به بلندی های خاک گرفته کابل می روند و در این میان بزرگان داون استریت به روحیه جنگاورانه سربازان خود امید بسیاری دارند. براون بارها به این مساله اذعان داشته که نمی داند چرا اما سربازان او باید یا بمیرند یا کاری که باید در خاورمیانه به انجام برسانند. بله... این وظیفه یک سرباز است و وظیفه یک دموکرات نیست... وظیفه یک دموکرات پاسخ دادن به همه چرایی هاست که براون حتی از عهده این وظیفه هم برنمی آید. ترجمه: لیدا هادی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]