واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: چگونه دانش آموزم را به درس علاقه مند كنم
براي بارور شدن نهال تعليم و تربيت، ملاحظه و مراعات كيفيت شخصيت ها در درجه اول اهميت قرار دارد.
يكي از امور مسلم در تربيت اسلامي اين است كه افراد همان طور كه از لحاظ محيط هايي كه در آن پرورش مي يابند با يكديگر فرق دارند، در موهبت ها و استعدادها و لياقت ها نيز با يكديگر متفاوتند. شكي نيست كه اين تفاوت ها ناشي از حكمت الهي است. زيرا همين تفاوت ها انسان را به سوي تكامل سوق مي دهد.
معلمي كه بدون توجه به تفاوت هاي فردي دانش آموزان برايشان تكليف تعيين مي كند و از همه انتظارات يكسان دارد، معلم موفقي نيست. چنين معلمي دير يا زود در امر تعليم با مشكل روبه رو مي شود. زيرا تعدادي از دانش آموزان نمي توانند انتظارات او را برآورده كنند و اين جاست كه معلم به تنبيه بدني و يا غيربدني روي مي آورد و البته تنبيه بدني غالبا سازنده نيست. بلكه به عنوان يك عامل بازدارنده محسوب مي شود. كودك ممكن است از ترس تنبيه ظاهرا از كاري دست بردارد اما عادت او از بين نمي رود. تنبيهات غيربدني نظير طعنه، سرزنش، دشنام و تحقير نيز ضررشان كمتر از تنبيهات بدني نيست. حضرت علي(ع) مي فرمايد:
زياده روي در ملامت و سرزنش آتش لجاجت را شعله ور مي كند.
اين قبيل تنبيهات شخصيت كودك را در هم مي كوبد و اسباب ترس و اضطراب وي را فراهم مي كند. براي جلوگيري از رفتار ناشايست دانش آموزان، معلم بايد با اشاره موارد منفي در رفتار آن ها را تذكر دهد. چرا كه آشكارگويي پرده هيبت و ابهت معلم را دريده و موجب جرات و شهامت شاگرد مي شود و با لجبازي كردن سعي در تكرار عمل مي نمايد.
متاسفانه تعدادي از معلمين زماني كه در شروع سال تحصيلي به كلاس وارد مي شوند، دانش آموزان گستاخ و شلوغ را شناسايي كرده و براي جلوگيري از مشكلات بعدي با طعنه و دشنام و تحقير سعي در سركوب كردن او مي نمايند. اين عمل ممكن در مورد تعداد انگشت شماري از دانش آموزان، به ظاهر با موفقيت همراه باشد اما آتش لجاجت را در وجود او شعله ور مي كند و حداقل كاري كه مي كند توجه نكردن و دل سردشدن از درس مي باشد و در مورد تعدادي از دانش آموزان نيز باعث درگيري هاي لفظي و زمينه تنبيه هاي بدني و غير بدني مي گردد.
درست است كه معلم در شروع سال تحصيلي بايد به شناسايي دانش آموزان بپردازد و بلكه اين بهترين كار مي باشد اما اين شناسايي بايد براي ريشه يابي مشكلات جسمي و رفتاري او باشد. دانش آموزان يك كلاس فقط از نظر پايه تحصيلي با هم يكي هستند و در بقيه موارد مثل بهره هوشي، استعدادها، توانمندي ها، سطح درآمد خانواده، سطح سواد، فرهنگ و ارزش هاي مورد قبول خانواده با هم متفاوتند. شايد دانش آموزي كه اينك سركلاس نشسته است، شب گذشته شاهد بدترين نزاع و درگيري پدر و مادر بوده است. ديگري به دليل مشكل مالي خانواده، از تغذيه درستي برخوردار نيست و از نظر جسماني آمادگي پذيرش درس را ندارد. ديگري مرتب مورد تحقير و سرزنش خانواده قرار دارد و در جواب آن ها لجاجت و سركشي را در پيش گرفته است. در كنار آن ها كسي است كه از فرط توجه و حمايت پدر و مادر نيازي به توجه به درس و معلم نمي بيند. حال چگونه مي توانيم از همه انتظارات يكسان داشته باشيم. چرا به جاي اين كه به دانش آموز بر چسب گستاخ، پررو، بي تربيت و تنبل بزنيم، ريشه مشكل را پيدا نكنيم. درست است كه حل كردن مشكل تمام دانش آموزان و يا حتي بعضي از آن ها در توان معلم نيست، اما شناخت مشكل و توجه به آن ممكن و راه گشا مي باشد.
راه حل درست و منطقي دربرخورد با دانش آموزان اين است كه به او توجه كنيم و احترام بگذاريم. احترام يكي از بزرگ ترين عوامل جلب محبت و اطاعت است و توهين به شخصيت مردم يكي از مهم ترين وسايل برانگيختن دشمني و مخالفت است.
حضرت علي(ع) فرمود: با مخاطب خويش پسنديده سخن گوييد تا او نيز با شما با احترام جواب گويد.
همچنين نياز آدمي به تحسين و تشويق از تمايلات فطري است و تا پايان عمر با آدمي مي ماند. اصولا تصور اين كه عمل انسان مورد قبول ديگران واقع شود به انسان قدرت مي بخشد و انسان از آن لذت مي برد. شايد بعضي معتقد باشند كه يك دانش آموز گستاخ و تنبل موردي براي تشويق ندارد. در صورتي كه اين طور نيست و معلم بايد با صبر و حوصله اي كه به خرج مي دهد، رفتارهاي نادرست دانش آموز را نديده بگيرد و در عوض به دنبال كوچك ترين و كم اهميت ترين مورد براي تشويق باشد.
من اين مورد را بارها در كلاس آزموده ام و نتيجه خوشايندي گرفته ام. در مورد دانش آموزان شلوغ، كمترين توجه آن ها به درس و يا دست بلند كردن آن ها براي پاسخ دادن حتي اگر جواب سوال بسيار آسان و قبل از او كسي پاسخ را داده باشد، مي تواند بهانه اي براي تشويق باشد. دادن مسئوليت به دانش آموزان شلوغ و حمايت از آن ها در برابر بقيه دانش آموزاني كه به آن ها بر چسب بي تربيت و... مي زنند، راه را براي ارتباط با دانش آموز باز مي كند.
يكي از مواردي كه خود تجربه كردم، دانش آموزي بود كه بسيار گستاخ و تنبل بود و هيچ وقت تكليف نداشت طوري كه وقتي مشكلش را در جمع همكاران مطرح كردم، تقريبا همه اين طور پاسخ دادند كه:
او دانش آموزي پررو و از خود راضي است و به هيچ عنوان درست شدني نيست. وقت خود را صرف او نكنيد كه فايده ندارد. اوبا خنده هايش كلاس را به تمسخر گرفته است و...
اما من تصميم داشتم كه او را به كلاس و درس علاقه مند كنم. پس از تحقيقاتي كه انجام دادم، متوجه شدم كه وي فرزند يك خانواده پرجمعيت بود. پدر كارگر و بي سوادي داشت كه به خاطر سختي هايي كه خود در زندگي متحمل شده بود، دوست داشت بچه هايش باسواد شوند. بنابراين هر وقت نمره بدي از آن ها مي ديد، آن ها را به شدت كتك مي زند و متاسفانه كتك خوردن براي بچه ها يك عادت شده بود.
پس از آگاهي از مشكلاتش، با خانواده اش صحبت كردم و قول همكاري از آن ها گرفتم. در جمع همكاران نيز مشكلات او را مطرح كردم و با هم توافق كرديم كه از طريق محبت و تشويق، باعث تغيير در رفتار او شويم. در اولين جلسه اي كه وارد كلاس شدم به دنبال فرصتي بودم كه او را تشويق كنم اما به دست آوردن اين فرصت در جمع شاگرداني كه تا به حال فقط شاهد تنبيه و تحقير او در كلاس هاي مختلف بودند بسيار دشوار بود.
سرگروه ها تكاليف خود را نشان دادند و اعلام كردند كه فلاني باز هم تكليف ندارد. از او خواستم دفترش را بياورد براي اولين دفعه دو سوال آن هم بدون جواب اما با خطي زيبا نوشته بود. فرصتي كه به دنبالش بودم فراهم شد. بنابراين با چشم پوشي از ننوشتن كامل سوالات و جواب ندادن به آن، دفترش را بالا گرفتم و گفتم:
بچه ها ببينيد دوستتان چه خط زيبايي دارد و چقدر تميز نوشته است.
در حالي كه ناباورانه به من چشم دوخته بود، اضافه كردم: حيف نيست، شما كه خطي به اين زيبايي داري، تكليفت را كامل ننويسي؟ سپس از بچه ها خواستم او را تشويق كنند و در زير دفترش چنين نوشتم: هزار آفرين به شما فرزند خوبم كه چنين زيبا مي نويسي. اگر جواب سوال ها را هم بنويسي حتما زيباتر مي شود. موفق باشيد. در جلسات بعد نيز در جست وجوي نكات مثبت رفتارش بودم و كمترين توجه به درس و يا كمترين پيشرفت در درس را مورد تشويق قرار مي دادم. بعد از چندين جلسه نشانه هايي از تغيير رفتار مانند: دست بلندكردن، شركت در بحث هاي كلاس، كاهش بي انضباطي و برقراري ارتباط دوستانه با هم كلاسي ها و معلمين در او مشاهده شد، از طرف ديگر معاون مدرسه نيز از او خواسته بود كه اسامي دانش آموزاني را كه دير مي آيند به دفتر گزارش كند و همين امر او را نسبت به قوانين مدرسه مطيع تر كرده بود. كم كم دانش آموز گستاخ و تنبل اول سال به دانش آموز مودب و مسئوليت پذير و علاقه مند به درس تبديل شد.
از جمله علل اين تغيير رفتار احترام به شخصيت دانش آموز، چشم پوشي عيب ها و سعه صدر معلم براي جلوگيري از تضاد با دانش آموز، تشويق كوچك ترين رفتارهاي مثبت و برجسته كردن اين رفتار به ظاهري بي ارزش و مهم تر از همه ايجاد رابطه دوستانه بين معلم و دانش آموز مي باشد. درست است كه وجود استعدادهاي متفاوت در افراد، معلم را وادار مي كند تا برخوردهاي متفاوتي داشته باشند ولي در صميمي بودن نبايد تفاوت بگذارند. اگر معلم با دانش آموز صميمي باشد، دانش آموزان نيز متقابلا او را دوست خواهند داشت و همين رابطه دوستانه، باعث نفوذ معلم در دانش آموز مي شود. دانش آموز اگر معلم خود را دوست بدارد، سخنان او را قبول مي كند و خود را موظف به پيروي از او مي بيند.
هادي
دوشنبه 22 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 401]