واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: دكتر سريــعالقلــم: *بين هارموني يك جامعه و سطح توسعهيافتگي آن رابطه وجود دارد *فرهنگ سياسي معقول از طريق تحول در نظام آموزشي و رسانهيي امكانپذير است
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: تاريخ
"فرهنگ سياسي معقول و منسجم كه تقويتكننده و تسهيلكننده توسعه عمومي ايران باشد، در راستاي خصوصيسازي اقتصادي از يك سو و بارورتر كردن شهروندان ايراني از طريق تحول در نظام آموزشي و رسانهيي از سوي ديگر، امكانپذير خواهد بود. هر چند اصلاح ساختارها براي تحق فرهنگ سياسي عقلايي ضروري است اما چنين تحولي در گروي بلوغ نخبگان سياسي و نخبگان فكري در راستاي مصالح يك كشور است.
نميتوان انكار كرد كه مردم هر جامعهاي صاحب فرهنگي هستند كه در ساختارهاي اقتصادي و سياسي آنها يافت ميشود اما مشكلات رفتار سياسي ايرانيان و پيشروي كشورهاي توسعه يافته در عمل و رفتار سياسي ما را به سوي مقايسه سوق ميدهد و ما را با پرسشهاي مختلفي مواجه مي سازد: چرا آنها در كار جمعي موفقترند؟ چرا بدگويي، منفي بافي و اتهام در ميان آنها كمتر است؟ چرا سريع به هم اعتماد ميكنند؟ چرا آنها راحتتر با هم مصالحه ميكنند و در مجموع حداقل در نظام داخلي خود قابل اتكاتر هستند؟"
اين پرسشها سرآغاز كتاب «فرهنگ سياسي ايران» است كه دكتر محمود سريعالقلم، عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي، دانش آموخته و مدرس علوم سياسي و روابط بينالملل و داراي تاليفات متعددي از جمله عقلانيت و آينده توسعهيافتگي در ايران، اخيرا منتشر كرده است و هم اكنون در آستانه چاپ سوم قرار دارد.
به گزارش خبرنگار سرويس تاريخ و انديشه ايسنا، كانون بحث كتاب "فرهنگ سياسي ايران" تحول فرهنگي و تحول در نظام باورها در مسير مدنيت و عقلانيت است و شهروندان بايد بياموزند تا در جمع انسانهاي ديگر و تشكلها در پي تحقق اهداف فردي، جمعي و ملي، از جمله جديترين مسايل نظري در مديريت كارآمد كشور ايران است. از اين رو، مباحث فرهنگ سياسي در كانون مشكلات كشور است.
سريعالقلم در كتاب خود پژوهشي با سوال اصلي "نقش، وزن و تاثيرگذاري فرهنگ سياسي در فرآيندهاي منتهي به رشد و توسعه يافتگي و ظهور دموكراسي در ايران چيست؟" آغاز به بررسي علل و زمينههاي ناكارآمديها و ضعفهاي فرهنگ سياسي ايرانيان به مثابه ريشه مشكلات سياسي اقدام كرده است.
وي در اين پژوهش چهار فرضيه مطرح ميكند:
الف) توسعهيافتگي چه به معناي اقتصادي و چه به مفهوم سياسي آن مستلزم فعاليتهاي رقابتي است. فرهنگ سياسي انباشته شده ايراني كه مبتني بر بياعتمادي، ابهام در بيان، قاعدهگريزي، رفتارهاي غريزي، احساسات مفرط، فردگرايي منفي، واقعيتگريزي و روش حذف و تخريب در حل اختلافهاست، موانعي جدي و بنيادي پيش روي رقابت جمعي عقلايي كه دشوارترين آن در حوزهي سياست است، قرار ميدهد؛
ب) فرهنگ سياسي فوق، زمينهساز شرايطي شده كه در آن مليگرايي عقلايي كه يكي از ويژگيهاي بارز حكومتهاي جديد در نيمهي دوم قرن بيستم به بعد بوده و به معناي شبكه به هم تنيدهي ذهني و عيني متعلق به يك سرزمين و حاكميت است، در ميان ايرانيان به صورت پايدار و سازمانيافتهاي ظهور نكند. نتيجهي فقدان يا ضعف در مليگرايي عقلايي اين بوده كه تشكيلات سياسي و ساختار قدرت در ايران، به جاي آنكه در فرآيندي جهت تحقق رقابت فكري و برنامهاي براي كسب منافع ملي سوق داده شود، در مسير تشكلهايي مبتني بر آشنايي افراد با يكديگر، اتصالات خانوادگي، منافع حزبي و گروهي و ايدئولوژي قرار گرفته است؛
ت) فرهنگ سياسي ايرانيان نتيجهي ساختارهاي سياسي و اقتصادي در تاريخ ايران است، اما با تغيير در نظام آموزشي (فرهنگ سياسي عقلايي)، ساختارهاي اقتصادي (غيردولتي كردن منابع معاش عامه مردم) و نخبگان سياسي بينالمللگرا و توسعهگرا (معتقد به رقابت)، زمينههاي فرهنگ سياسي مبتني بر اعتماد، قاعدهپذيري، قابليت پيشبينيپذيري، روشهاي قانونمند حل اختلافها و رقابتپذيري در راستاي تحقق اهداف توسعهيافتگي عمومي كشور ظهور پيدا خواهد كرد.
عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي در كتاب خود تحقيق پيرامون فرهنگ سياسي ايران را تداوم ويژگيهاي اصلي اين فرهنگ طي چند قرن تاريخ كشور ميداند و استناد ميكند: "در يك نظرسنجي از پاسخهاي900 نفر در پرسشنامهها، سه گروه رفتارشناسي شامل: 1. سطح فرد؛ 2. سطح ماهيت روابط ميان شهروندان؛ و 3. سطح ساختارها، قابل استخراج است كه هر گروه بهترتيب عبارتند از:
1. سطح فرد: احساسي و هيجاني بودن فرد، غرور كاذب، كم فكر كردن، گوش نكردن به ديگران، كم حوصلگي در تحليل و شناخت، منفيبافي، تفاوت قابل توجه ميان ظاهر و باطن و فرصتهاي بسيار محدود براي رشد فرد.
2. سطح ماهيت روابط ميان شهروندان: ضعف در حاكميت شايستهسالاري، احترام قائل نبودن واقعي براي ديگران، نگاه ابزاري به ديگران، ضعف در پيگيري اهداف جمعي، آشنا نبودن با قواعد رقابت، نپذيرفتن تفاوتهاي يكديگر، ظرفيت محدود فهم منافع و خواستههاي ديگران، اولويت خواستههاي فردي برخواستههاي جمعي و بياعتمادي و استفاده از روش تخريب ديگران.
3. سطح ساختارها: فرهنگ عمومي غيرعقلايي، دولتي بودن نظام اقتصادي و بيثباتي نظام اجتماعي."
وي در ادامه مينويسد: "اگر بخواهيم بين سه سطح تحليل فوق رابطه علت و معلولي برقرار كنيم، طبيعي است كه سطح تحليل سوم يا ساختارها را بايد علت و دو سطح تحليل ديگر را معلول تلقي كنيم. بهعبارت ديگر اينكه ايرانيان ظرفيت فهم تفاوتهاي يكديگر را ندارند و اين امري است اجتماعي و آموزشي و در صورتي كه اهميت انساني و عقلايي چنين خصلتي احراز شود، ميتوان با آموزش از دوره ابتدايي در دبستان و حداكثر راهنمايي، فرد را متحول كرد تا بهجاي آنكه خودخواه، خودمحور و مغرور بار آيد، رعايت خواستهها، منافع و حقوق ديگران را بنمايد."
احساسي و هيجاني بودن جامعه ايراني نتيجه نوع تربيت خانوادگي و نظام آموزش است
سريعالقلم همچنين فرد را ملزم ميداند تا بياموزد كه هر انساني داراي ويژگيهاي مثبت و منفي بوده و بايد هر دو وجه را در شخصيت و ارزيابي شخصيت ديگران مدنظر قرار داد و ناقدانه مينويسد: "اينكه شهروندان ايراني از كودكي ميآموزند با پنهان ساختن خواستههاي واقعي، افكار، داراييها و ارتباطات خود، بهتدريج از يك شخصيت مخفي دروني و يك شخصيت ظاهرالصلاح بيروني برخوردار شوند، امري ژنتيك نيست، بلكه نتيجه وضع اجتماعي و ساختارهاي عمومي است، كما اينكه ايراني مقيم آلمان يا فرانسه يا ژاپن اينگونه رفتار نميكند و داراي يك شخصيت است و همه او را با همان شخصيت واحد ميشناسند؛ زيرا معرفي افكار و گرايشهاي واقعي فرد در آن جوامع پيآمد اجتماعي و امنيتي ندارد. اينكه شهروند ايراني عموما احساسي و هيجاني است و حوصله دقت و فكر در پديدههاي اطراف خود را ندارد و با چند مشاهده و خيلي سريع به استنتاج ميرسد و پس از چند ساعت آن را مجدداً تغييرميدهد، بهطور طبيعي نتيجه نوع و ماهيت تربيت خانوادگي و نظام آموزش است."
ايراني درمقايسه با كار فرهنگي و اقتصادي، علاقه قابل توجهي به كار سياسي دارد
وي، علت اصلي وقوع فعاليتهاي فرهنگي در مالزي و چين را اهميت زيربنايي عرصه فرهنگ براي شكل دادن به فعاليتها و عقلانيت سياسي ميداند و ميگويد: "آنها، كار عميق فرهنگي و اقتصادي كردهاند تا ساختارهايي بنا كنند كه جامعه مدني، عقلانيت فرهنگي و استقلال مالي جامعه از حكومت تحقق بيابد. ايراني در مقام مقايسه با كار فرهنگي و بنيانگذاري در كار اقتصادي، علاقه قابلتوجهي به كار سياسي دارد."
ايراني حوصله كار درازمدت را ندارد
اين پژوهشگر علوم سياسي، دليل تمايل ايرانيان به فعاليت سياسي را دو مساله ميداند و مينويسد: "شايد دو دليل براي اين گرايش قابل ذكر باشد: 1. نمايش در كار سياسي بيشتر است و فرصت مطرح شدن، در صحنه بودن، بهرهبرداري از امكانات و ظاهرشدن در رسانهها را فراهم ميكند و 2. كار فرهنگي و اقتصادي در درازمدت يا در ميانمدت نتيجه ميدهد و ايراني حوصله كار درازمدت را ندارد و خصلت كانوني او عمدتاً نگاه به پديدهها و مسايل در كوتاهمدت است."
ايرانيان يكي از نادر ملتهاي باهوش جهان هستند
وي در ادامه افزوده است: "اصولاً ذهن ايراني دچار پرش است و تمركز را برنميتابد. ايراني حوصله ندارد سيسال بر موضوع يا مسالهاي تمركز كند تا پاسخ گيرد. ايراني حوصله ندارد كه خصلت منفي خود را تشخيص دهد و هشت سال وقت گذارد و بهتدريج آن را از شخصيت خود بزدايد. بدون ترديد، ايرانيان يكي از نادر ملتهاي باهوش و بااستعداد جهان هستند ولي گرچه هوش لازم است اما كافي نيست. استعداد همراه با فكر، تدبير، اهتمام، برنامهريزي و رهيافتهاي كلان سيستمي و درازمدت تبديل به كارهاي بزرگ ميشود. ايراني باهوش زماني كه در ساختار آلماني يا ژاپني قرار ميگيرد، موفق و برجسته ميشود و ديگر نيازي ندارد به ارتباطات، تعريفكردنهاي ناشايسته، رفتارهاي چندگانه، مخفيكاري و رشد مبتني بر اتصالات تكيه زند."
بين هارموني ميان مردم يك كشور و سطح توسعهيافتگي آنها رابطه وجود دارد
سريعالقلم سطح دوم از عوامل شكلدهنده فرهنگ سياسي ايران، را مربوط به روابط ميان ايرانيان با يكديگر ميداند و نوشته است: "نتيجه كانوني مطالعات تاريخي و پرسشنامه اين تحقيق، بهوضوح نشان ميدهد كه ايرانيان در معاشرت با يكديگر مشكل دارند و بهسرعت به سمت تنش، بدبيني و اختلاف سوق مييابند. اين فضا، هم ميتواند در سطح همسايگي باشد و هم در سطح كلان سياست كه پيآمدهاي وسيعي را بههمراه دارد. تحقيقات علمي نشان ميدهد كه بين هارموني ميان مردم در يك كشور و سطح توسعهيافتگي آنها رابطه وجود دارد. ژاپن، آلمان، هلند، سوئد و آمريكا از جمله اين كشورها هستند".
وي چنين تفاوتهايي را مورد بررسي قرار ميدهد و ميگويد: "بهنظر ميرسد كه نظريه كانوني در شناخت چرايي تنش و اصطحكاك قابلتوجه ميان ايرانيان از دو استوانه برخوردار باشد:1. خودمحوري و رعايت نكردن حقوق، منافع و خواستههاي ديگران؛ و 2. ضعف در فرهنگ جمعي، نگاه جمعي، روح جمعي، تصميمگيري جمعي و تلقي مشترك از سرنوشت جمعي. اين دو استوانه، خاص ايرانيان نيست بلكه در بسياري از جوامع در حال توسعه و حتي در ايتالياي صنعتي نيز وجود دارد. ايتاليا بهتناسب قرابت جغرافيايي با كشورهايي مانند فرانسه و آلمان، صنعتي و دموكراتيك شد، ولي بهواسطه فرهنگ سياسي غيرمنسجم به همان درجه در ردههاي پاييني كشورهاي صنعتي قرار گرفته است."
انتقاد چه در سطح فردي و چه در سطح جمعي نهادينهشده و آموزش داده شده نيست
اين استاد دانشگاه در فصل دوم كتاب خود، رعايت نكردن حقوق انسانهاي ديگر را ريشه در فرهنگ كشورهاي جهان سوم ميداند و مينويسد: "تاريخ طولاني نظامهاي پادشاهي و استبدادي، زمينهساز از بين بردن ارزش انسان و فضايل و كرامت او شده است. حاكميت مطلق دولتها و نگاه رعيتي به انسان باعث ناديده گرفتن حقوق آنها شده است. بههمين دليل است كه در جوامع جهان سومي، رياست بر مردم مطرح است تا مديريت مسايل و خواستههاي آنها. همانگونه كه در بحث دوره قاجاريه و پهلوي مطرح شد، مخالفت، اعتراض و انتقاد حكم مسايل امنيتي پيدا ميكردند. انتقاد چه در سطح فردي و چه در سطح جمعي نهادينهشده و آموزش داده شده نيست. افراد و نهادها در نظامهاي شاهنشاهي و استبدادي عادت كردهاند تا منحصرا از آنها تعريف شود و همه آنها را مورد تأييد قرار دهند. اين فرهنگ ضد توسعه، فضاي جمود و منحطي را بهارمغان ميآورد."
فرهنگ«رقابت»،«نقد» و«مناظره» عامل رهايي هر جامعهاي از هر نوع خطر است
وي در نهايت، سه ويژگي را عامل رهايي هر جامعهاي از هر نوع خطر و تهديدي ميداند و آنها را برمي شمرد: "فرهنگ رقابت، فرهنگ نقد و فرهنگ مناظره. در هر جامعهاي كه مقررات و فرهنگ ناگفته آن، نقد را تسهيل و ترغيب كند، خودبهخود رشد و توسعه ايجاد ميشود. فضاهاي رقابت، نقد و مناظره در تمامي سطوح جامعه ميتواند ظهور كند: صنعت، دانشگاه، سياست خارجي، انتخابات، سياستگذاريها، توليد ثروت و رسانهها."
وي مهمترين پيآمد ساختاري براي شهروندان در فضايي كه رقابت، نقد و مناظره باشد، را امنيت رواني و اميد به آينده معرفي ميكند و مينويسد: "بهعنوان مثال عموم فضاها براي تقابل فكري و مناظره در ژاپن فراهم است. طرح ديدگاههاي مختلف نسبت به يك موضوع، فكر انسانها را فعال، تحقيقات را واقعيتر و پدرسالاري را تضعيف ميكند. هنگامي كه نقد و مناظره نباشد، فرد هر سخني را از بزرگتر ميپذيرد."
معقول كردن رفتار دولتها نيز از طريق تقويت فرد آغاز ميشود
اين استاد دانشگاه، آغاز تحول در فرهنگ سياسي را از دو نقطه معرفي ميكند و مينويسد: "استقلال فكري و استقلال مالي. معقول كردن رفتار دولت نيز از طريق تقويت فرد آغاز ميشود. اين بهمعناي فرديت مثبت است كه زمينهساز تحول در جامعه و روابط ميان جامعه و دولت ميشود."
تحول در نظام آموزشي فقط بخشي از معادله تغيير در فرهنگ سياسي ايراني است
وي در ادامه ميافزايد: "جامعه ايراني، جامعهاي با يك لايه مشترك فرهنگي نيست. در مناطق مختلف كشور، سطوح مختلف توسعهيافتگي فردي و محيطي مشاهده ميشود. تنها در شهر تهران، دهها فرهنگ رفتاري و نظام فكري وجود دارد. بهرغم اين تنوع، مهمترين وظيفه نظام آموزشي و رسانهها، انتقال فرهنگ مدنيت است كه فرد را متحول ميكند، به او استقلال ميبخشد و روابط او با محيط بيروني و انسانهاي ديگر را دوجانبه، منطقي و استدلالي ميكند. تحول در نظام آموزشي فقط بخشي از معادله تغيير در فرهنگ سياسي ايراني است. ارادههاي قوي و انديشهاي والا لازم است تا ساختار معيشت و توليد ثروت را به نفع جامعه متحول كند. همانگونه كه زاويه اصلي در مثلث فصل پنجم ديه ميشود، غيردولتي كردن اقتصاد ملي قلمداد شده است. در شرايطي كه انسانها با همت و فكر و سازماندهي خود، نيازهاي مادي خود را تأمين ميكنند، جامعهاي كه در آن زندگي مي كنند اهميت مييابد. اين اهميت، از محيط زيست آن جامعه گرفته تا سرنوشت سياسي و جهتگيريهاي آينده آن ارزشمند ميشود."
فرهنگ سياسي معقول ومنسجم ازطريق تحول درنظام آموزشي ورسانهيي امكانپذير است
سريعالقلم در پايان فصل نهايي اين كتاب نتيجه ميگيرد: "در اين شرايط شهروندان نسبت به جغرافيايي كه در آن ثروت توليد ميكنند، احساس مسووليت خواهند كرد. در اين بحث ميتوانيم تا آنجا پيش رويم كه تعلق به خاك و وطن و مليگرايي سياسي را در گروي خصوصيسازي اقتصادي جستوجو كنيم. علاقه به ثبات فكري، سياسي و اجتماعي، خواسته تشكل يافته قشر عظيمي از جامعه خواهد بود كه نه از طريق رانت، بلكه از مسير اهتمام و فكر، ثروت توليد ميكنند و بهواسطه شايستگيهايي كه دارند، مناصب را تصاحب ميكنند بنابراين، فرهنگ سياسي معقول و منسجم كه تقويتكننده و تسهيلكننده توسعه عمومي ايران باشد، در راستاي خصوصيسازي اقتصادي از يك سو و بارور كردن شهروندان ايراني از طريق تحول در نظام آموزشي و رسانهاي از سوي ديگر، امكانپذير خواهد بود."
انتهاي پيام
يکشنبه 21 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]