واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: مرتضي - شيرودي برژيسنكى و بحرانهاى آمريكا
خبرگزاري فارس: زى بيگنيو برژيسنكى در بخشى از كتاب خود به نام خارج از كنترل: اغتشاش جهانى در طليعه قرن بيستم و يكم، بيست معضل و بحران اساسى موجود در جامعه آمريكا را بيان مىدارد. به عقيده او، چنانچه اين كشور، رفع معضلات بيست گانه را در رأس برنامههاى بازسازى آمريكا قرار ندهد، توانايى كسب رهبرى جهان را نخواهد يافت.
برژيسنكى و بحرانهاى آمريكا
زى بيگنيو برژيسنكى (Zbigniew Brzezinski) استاد علوم سياسى دانشگاه جان هاپ كينز آمريكا، مشاور فعلى مركز مطالعات استراتژيك بين المللى و مشاور امنيت ملى آمريكا در دوران رياست جمهورى جيمى كارتر (Gimmy Carter) در سالهاى 1977 تا 1981 م / 1355 تا 1359 ش. پس از نگارش كتاب شكست بزرگ، ظهور و سقوط كمونيسم در سال 1989 / 1368، در كتاب جديد خود به نام خارج از كنترل: اغتشاش جهانى در طليعه قرن بيستم و يكم First _ Global turmoil on the Eve of the Twenty :OUT OF CONTROL) (century كه در سال 1993 / 1372 در نيويورك چاپ شد، پا را فراتر از مرور وقايع سياسى، اقتصادى و اجتماعى قرن بيستم مىنهد و با اشاره به شواهد موجود، آن را قرنى عنان گسيخته و خارج از كنترل مىنامد كه حتى جامعه امريكا را نيز در برگرفته است. وى در بخشى از اين كتاب، بيست معضل و بحران اساسى موجود در جامعه آمريكا را بيان مىدارد. به عقيده او، چنانچه اين كشور، رفع معضلات بيست گانه را در رأس برنامههاى بازسازى آمريكا قرار ندهد، توانايى كسب رهبرى جهان را نخواهد يافت. اين معضلات عبارتند از:
1. بدهى (در حال حاضر (1993) بدهى مالى آمريكا به بيش از چهار تريليون دلار (چهار هزار ميليارد دلار) بالغ مىشود كه اين رقم در سال 1991 كسرى بودجهاى نزديك به 400 ميليارد دلار به همراه داشته است). اين بدهى كه هر روز هم افزايش مىيابد، بار سنگين بر دوش آينده آمريكا خواهد گذاشت؛ بارى كه افزون بر ايجاد بحران، جنبه تخريبى نيز خواهد داشت.
2. كسرى موازنه تجارى؛ كسرى موازنه، آمريكا را وادار به اخذ وام مىكند و اين در حالرى است هم اكنون آمريكا بدهكارترين كشور جهان است. كسرى موازنه، برخى از بخشهاى كليدى توليد و اشتغال را تهديد مىكند و از اين رو، در افزايش بيكارى در سطح ملى تأثير مىگذارد.
3. كاهش سطح پس انداز و سرمايه گذارى؛ اين معضل كما بيش تحت تأثير نظام مالياتى كشور است كه تا حدى از بهرههاى خاصى طرفدارى مىكند و به جاى سرمايه گذارى، مصرف را تشويق مىكند؛ به طورى كه سطح پس انداز و سرمايه گذارى در آمريكا، بسيار پايينتر از سطح معمول در مقايسه با رقباى اقتصادى اين كشور است و اين معضل، نقش رهبرى جهانى آمريكا در تحقيق و توسعه را كاهش خواهد داد.
4. فقدان قدرت رقابت صنعتى؛ با وجود نشانه هايى كه حتى در بهبود وضعيت پريشان صنعت اتومبيل سازى در دست است، فقدان هر گونه برنامه دراز مدت ملى (در برابر اروپا و ژاپن)، بر وخامت اوضاع افزوده است و اين در حالى است كه از نقش تخريبى وابستگى به واردات، سخنى نگفتهايم.
5. كاهش سطح رشد توليد؛ با وجود سطح نسبتاً بالاى توليد در آمريكا سرعت رشد آن در مقايسه با رقباى اصلى آمريكا، بسيار كندتر بوده است و مهمتر اين كه تحت تأثير نا آرامىها و اعتصابات كارگرى و كاهش اخلاق كارى هم قرار گرفته است.
6. وضع نامناسب بيمههاى درمانى؛ با وجود مبالغ هنگفتى كه صرف هزينههاى درمانى شده است، هنوز دهها ميليون آمريكايى بدون درمان مناسب باقى ماندهاند، و سطح متوسط عمر به طور قابل توجهى كاهش يافته، سطح مرك و مير كودكان نسبت به كشورهاى اروپايى و ژاپن افزايش پيدا كرده است.
7. كيفيت ضعيف آموزش متوسطه؛ در اين مورد نيز با وجود سطح نسبتاً بالاى هزينههاى آموزشى از درآمد ناخالص ملى، جوانان آمريكايى در مقايسه با جوانان كشورهاى اروپايى و ژاپنى، بى سواد رها شدهاند و در نتيجه، نزديك به 23 ميليون بزرگ سال آمريكايى عملاً بى سواد ماندهاند.
8. زوال شالودههاى اجتماعى و انحطاط ارزشهاى مدنى؛ اين معضل، شهرهاى بزرگ آمريكا را فرا گرفته است و محلههاى فقير نشين شهرى در وضعى شبيه به كشورهاى جهان سوم قرار دارند و اين در حالى است كه از تعميرات ضرورى شاهراهها و پلها و كارآيى سيستم سريع حمل و نقل، راه آهن، كمبود فاضلاب، سدها و ديگر پديدههاى اجتماعى جديد سخن به ميان نياوردهايم.
9. حرص و طمع طبقه ثروتمند؛ اين معضل با نظام مالياتى تصاعدى آمريكا، تضادى اساسى دارد. در سال 1991، 46/5 درصد از مجموع در آمد مرفهترين طبقه و 3/8 درصد از مجموع درآمد فقيرترين طبقه مردم آمريكا به ماليات اختصاص داشت. طبقه حريص در موارد بسيار، كاملاً آماده است كه براى ثروتمند شدن به غير قانونىترين اعمال دست بزند. ارقام صحيح اين گونه اعمال را مىتوان در پر فروشترين كتاب سال به نام سلول دزدان (THE den Of Thieves) مطالعه نمود. هم چنين تعداد بسيار زيادى شركتهاى سهامى عام براى پول نزولى كه اغلب نيز در ارتباط با بازار سهام بورس است دندان تيز كردهاند و در سطحى بسيار بالاتر از اين ميزان، در كشورهاى اروپاى غربى و ژاپن وجود دارد.
10. نارضايتى ناشى از نظام قضايى؛ با وجود اشتغال بيش از يك سوم حقوق دانان جهان در آمريكا و نيز صرف سه درصد از درآمد ناخالص ملى آمريكا براى نظام قضايى (سه برابر بيشتر از آن چه در كشورهاى رقيب آمريكا هزينه مىشود) و با توجه به تأثير غير قابل تصور آن بر كسب و كار، نارضايتى از نظام قضايى آمريكا در دنيا بى سابقه است.
11. ريشه دواندن مشكل فقر و تبعيض نژادى؛ شرم آور است كه 32/7 درصد از سياه پوستان آمريكا (يعنى يك نفر از هر سه سياه پوست) برابر آمار سال 1992 زير خط فقر زندگى مىكنند و اين در حالى است كه تنها 11/3 درصد از سفيد پوستان آمريكا در همين شرايط به سر مىبرند و به اين نسبت در مجموع 35/7 ميليون آمريكايى (با احتساب چندين ميليون بى خانمان و درمانده) در شرايطى زندگى مىكنند كه در شأن «قدرت بلا منازع جهانى آمريكا» نيست.
12. گسترش جنايت و خشونت؛ اين وضع تا حدى محصول معضلات فوق است (با توجه به اين كه 12 درصد از زندانيان با اين نوع جرايم در زندان به سر مىبرند) و به دليل دست رسى فوق العاده آسان و بى حد و مرز به سلاحهاى كشنده، بسيار اسفناكتر مىشود؛ زيرا اسلحه موجود در دست افراد عادى - و حتى جنايت كاران - به مراتب بيشتر از سلاحهاى موجود در ارتشهاى جهان است. با توجه به فرهنگ خشونت كه ارمغان فيلمهاى تلويزيونى و سينمايى است، ميزان قتل و خشونت به بالاترين حد خود در كشور متمدنى چون آمريكا رسيده است.
13. گسترش فرهنگ اعتياد؛ اين معضل به عنوان وسيلهاى براى گريز روانى و ثروت اندوزى فورى، با درآمدى بيش از صد ميليارد دلار در سال، بخش اعظم مراكز فقير نشين آمريكا را در برگرفته است و گاهى از اين حد فراتر رفته و به مراكز شهرهاى بزرگ نيز كشانده شده است.
14. رشد روحيه نا اميدى اجتماعى؛ اين عامل نه تنها در ميان طبقه فقير جامعه امروزى و طبقات بى خانمان و به ويژه جوانان سياه پوست شهر نشين آمريكا چهرهاى نمايان به خود گرفته است، بلكه چندين ميليون انسانى را كه نسل دوم باقى مانده از نسل سوم آلوده به رفاه اجتماعى هستند نيز، در بر مىگيرد.
15. بى بند و بارى جنسى؛ اين عامل به شيوه زندگى مردم آمريكا تسلط يافته است و شالوده و اساس پيوندهاى خانوادگى را با رشد پديدهاى به نام تك والدين تهديد مىكند و ارزشهاى اوليّه اجتماعى را در هم مىريزد. اين در حالى است كه از بيمارى ايدز، كه يكى از دهشتناكترين عواقب آن است، سخنى به ميان نياوردهايم.
16. تبليغ و گسترش فساد اخلاقى؛ از طريق وسايل بصرى تحت عنوان وسايل تفريح و سرگرمى، گسترش روابط جنسى و خشونت را به عنوان وسيلهاى براى جلب نظر بينندگان خود هدف قرار داده، در واقع ارضاى آنى تمايلات نفسانى را تبليغ و ترويج مىكنند.
17. روحيه بى تفاوتى در ميان اقشار جامعه؛ گسترش بى تفاوتى، هر گونه روحيه خدمت، ايثار و از خود گذشتگى فردى در دفاع از حكومت ملى را از بين مىبرد.
18. ظهور چند فرهنگ بالقوه تفرقه افكن؛ كه از يك سو معرف پذيرش بى قيد و شرط اصل تنوع پذيرى آمريكاست و از سوى ديگر تهديدى براى آمريكا چند نژادى است كه بر وحدت ملى و برابرى اجتماعى متأثر از يك زبان واحد و آداب و سنن و ارزشهاى سياسى مشترك تأكيد دارد.
19. ظهور بن بست در نظام سياسى؛ تأثير اين معضل سبب مىشود كه رأى دهندگان احساس كنند كه حكومت آنها دور از دست رس غير، مسئول و فاسد است و منافع خاص طبقات مرفه جامعه را در نظر مىگيرد و طبقات برگزيده سياسى، از فرصتهاى غير عادلانهاى براى اشتغال دائمى پستهاى سازمانى مراكز دولتى برخوردار مىشوند.
20. گسترش فزاينده احساس پوچى معنوى؛ امروزه اين احساس در ميان بسيارى از مردم جامعه كه باورهاى اسطورهاى داشتهاند، اما اكنون مراسم مذهبى را بيگانه با معضلات خود مىبينند، رايج شده است. در اين ميان كليساها نيز ناتوان از مقابله با بى بند و بارى و تخريب فرهنگى هستند.1
پي نوشت:
1. زى بيگنيو برژيسنكى، خارج از كنترل: اغتشاش جهانى در طليعه قرن بيست و يكم، ترجمه عندالرحيم نوه ابراهيم، انتشارات اطلاعات، تهران 1372، ص 119-122.
منبع: ماه نامه - پرسمان - 1383 - شماره 22، تير
شنبه 20 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]