واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: دلنوشتهاي براي آن حريم افلاكي
حامد علي اكبرزاده، از بينندگان «تابناك»، در پيامي آورده است: غريبانه بايد گريست براي مظلوميتي كه در تاريخ رسوب و گلوي عاشقان را لبريز از بغض غربت كرده است. هرچند ظلم و ستم بر بدنها و اجساد شما اسطورههاي پاكي نيز تعدي بر بيوتي جسماني است كه خداوند اراده كرده است، نام و آوازهاش از مجراي آن در جهان طنينانداز شود و به واقع ظلم بر خداست، اما دشمنتان با تخريب حريم مدفن مقدس جسم دنيايي شما، تنها بر خاندان تقدس و پاكي ظلم روا نداشته، بلكه بر پيشاني حقيقت مهر مظلوميت كوبيده است.
خاك بقيع، سرمه چشمان شيفتگان حقيقت است؛ هرچند در خود بنايي و منارهاي و گنبدي جاي نداده و طوطياي ديدگان جوياي معرفت است و هرچند بوي غربتش حلقوم پر از درد را ميفشارد. دشمنتان ندانست و نميخواست بداند كه معارف و محبت شما از جنس سنگ و چوب نيست كه با شكستن و سوزاندن نابود شود و نديد كه چگونه ريزش منارهها، نامهاي زيبايتان را پرآوازهتر كرد و هر چه اين اسماء احسناي الهي پرآوازهتر، كام دوستانتان شيرينتر، چرا كه خود به ما آموختيد بگوييم: «فما احلي اسمائكم».
آنانكه قبور ائمه هدايت و رستگاري را ويران كردند، پيش از همه چيز، راههاي منتهي به سرزمين معرفت را از بين بردند و جهالتشان را در اعماق قلبهاي تاريكشان، آنجا كه نور راه نمييابد، موميايي كردند، تا جهلشان بماند و بماند و بماند.
آنكه بيحرمتي كرد، ندانست كه تيشه بر ريشه خود ميزند و نتوانست باور كند كه ريشه شجره طيبه، عندالله ثابت است و هرگز نميخشكد و شاخسارش هر روز بيش از پيش شكوفا ميشود و ميوههاي شيرين و حياتبخش ايمان را به بار مينشاند. دشمنتان بنياد خود كند، چرا كه نميدانست شما بر او حتي از پدر و مادر نيز مهربانتريد و پرده عصمت خود دريد، زيرا درنمييافت كه آبرو و عصمت از شما سرچشمه ميگيرد.
درد بزرگ شما نيكان و مناديان حقيقت، جهالت و واپسماندگي بشر از معرفت و نور بود و آنان كه اراده كردند، نور الهي را خاموش كنند، آيا ندانستند كه قرآن به ذلت و شكستشان وعده داده است.
مظلوميت شما چشم افق را پر ميكند، چرا كه ائمه كفر هنوز امت محمد (ص) را فريب ميدهند و ستارههاي آسمان هدايت و انسانيت پس از قرنها مهجورند و غريب... .
غربت واژه غريبي است براي توصيف اين همه تنهايي، اين همه مظلوميت، اين همه ... و هتك حرمت واژه عجيبي است در برابر آن همه ظلم، آن همه ناسپاسي، آن همه جهالت، آن همه... .
چشمهاي ما براي از بين رفتن خشت و گل و سنگ و آهن اين همه باراني نميشود، ديدگان ما ميبارند از آن روي كه فرصتهاي خداوند براي اصلاح و تعالي بشريت پيوسته از بين ميرود و حقيقت، با وسوسههاي شيطاني باز هم در پس پرده غفلت، زير لالههاي نفسانيت بشر و جرمهاي سياه دل آدميزاد پنهان ميماند.
غربت يعني انسان نيازمند هدايت با تمام وجود به ائمه هدي (ع) كينه بورزد، غربت يعني تمام سالهاي حيات دنيوي حسن بن علي (ع) علي بن حسين (ع)، محمدبن علي (ع) و جعفربن محمد (ع)، غربت يعني يك عمر مجاهدت براي هدايت و سعادت بشريت جاهل و در آخر جنازه بهشتي خود را نشانه تيرهاي شيطاني جهل و كينه و دشمني ديدن، يعني زهر تلخ از جام جاهلان متنسك نوشيدن، يعني سبط اكبر پيامبر (ص)، يعني محتبي (ع).
غربت يعني دعا و سجده بر درگاه ربوبي براي سعادت مردم و در آخر اسير انديشههاي ناپاك همين مردم شدن، غربت يعني گريختن از اقيانوسهاي علم و معرفت و دانايي و جراحتي عميق در جهان محور عالم بر جاي نهادن. غربت يعني قرنها كينه، جهل، ناداني، غربت يعني دلبستگي به اين عالم خاكي، چهار مزار خاكي، غربت يعني بقيع و...
امروز اين غربت، اين مظلوميت از پس قرنها به اين نقطه از تاريخ رسيده است و انسان غافل و محبوس دنياي تاريك هواهاي نفساني همچنان در پي گسترش ابعاد اين ظلم تاريخي است.
اي كاش ميشد كاري كرد؛ اي كاش ميشد اين غربت را به تاريخ سپرد و جهالت را ريشهكن كرد؛ اي كاش ميشد به تاريكيها و ظلمات و خودخواهي و عصيان، نور الهي تاباند؛ اي كاش ميشد اين آفتاب پشت ابرهاي سياه غفلت را به دلهاي فرزندان آدم نشان داد؛ اي كاش ميشد بقيع را دوباره و بهتر از هميشه آباد كرد و اي كاش ميشد از اين همه غربت اهل بيت (ع) اندكي كاست.
چهارشنبه 17 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 113]