واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > چهره ها - عماد افروغ نماینده سابق مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با پنجره به رابطه آرای سیاسی امام (ره) و ملاصدرا پرداخته است. اهم سخنان افروغ را در ادامه بخوانید: من بارها بر این نکته تأکید کردهام که انقلاب اسلامی، در زیرینترین لایه خود ریشه در نگرش صدرایی و کلگرایانه توحیدی حضرت امام دارد. ملاصدرا کار بزرگی که انجام میدهد این است که سه مؤلفه «خدا»، «خرد» و «عشق» را درهم میآمیزد و فلسفهای عرضه میکند که جمع سه وجه بنیادین است: 1- کشف و اشراق، 2- عقل و استدلال و 3- شرع و وحی. در اندیشه امام کلگرایی توحیدیای دیده میشود که متأثر از آرای ملاصدرا است. در آرای ملاصدرا همهچیز توحیدی است و به توحید بازمیگردد. طبق این نگاه در لایه زیرین ثنویتی دیده نمیشود؛ چنانچه در بالاترین لایه نیز ثنویتی دیده نمیشود، بهعبارتی از توحید آغاز و به توحید ختم میشود. بنابراین دوآلیسمهای کاذبی مانند عین و ذهن، دنیا و آخرت، نظر و عمل، دین و سیاست، فرد و جامعه... رنگ میبازد برخی میگویند: امام از فقهای نادری است که بحث ولایت فقیه را مطرح کرده و پیش از ایشان، تنها مجتهدانی چون صاحب جواهر، ملااحمد نراقی و... به این بحث توجه کردهاند و گروهی هم دایره آن را محدود به امور بسیار جزیی دانستهاند، اما به عقیده من، در این باب، اصولا لزومی به استناد صرف به آرای پیشینیان نیست. انقلاب اسلامی بالأخره از لحاظ عملی در امتداد خیزشهایی بوده است که از صدر مشروطه علیه استبداد و مونارشی مطلقه سامان یافته، اما از حیث نظری، بعضا تفاوتهایی هم دیده میشود. بهطور مثال گفتمان مشروطه که آن هم علیه مونارشی مطلقه بود، در بعضی از موارد با گفتمان انقلاب اسلامی همجهت نیست... . مشروطه هرچند کوشید که آزادی و قانونگرایی را پی ریزد و در ایران تحول ایجاد کند و اثرات مشخصی را هم از خود بهجای گذاشت. ضعف این گفتمان را باید در عدمسنخیت آن با زمینه فرهنگی-تاریخی ایران و یک مشکل نظری و فلسفی به نام «نگاه سطحی و کممایه به مسأله مشروعیت» دانست. اگر در این کشور نیاز به یک نظریهای داریم که بتواند جمعکننده نیروهای اجتماعی مختلف و بهطور عمده سنتگرا و نوگرا باشد، برای نیل به این امر باید تعریفی از مشروعیت به دست داد که بتواند حداکثر همگرایی اجتماعی را به ارمغان بیاورد. اگر تعریفی از مشروعیت به دست دهیم تا هم در برگیرنده حقانیت و هم مقبولیت در (رضایت عامه) باشد، توانستهایم، پاسخگوی نظری و همگرایی اجتماعی هردو باشیم. در گفتمان امام (رحمتاللهعلیه) علاوهبر توجه به عنصر شکلی و مقبولیت مشروعیت، در وجه حقانیت آن نیز رگههایی از توجه به سئوالها و مفاهیم نوظهور بشری در قالب اعتباربخشی بهجامعه و ملزومات آن، با عنایت به مبانی هستیشناسانه فلسفی آن مشهود است میدانیم که فرمان رهبری در جامعه اسلامی مشروع است، اما نظارت و نقادی مردم هم حسب قواعد شرعی، از قبیل النصیحه لائمه المسلمین، امر به معروف و نهی از منکر، حقوق متقابل، مشورت و... هم مشروع است. بحث مشروعیت فرمان (از بالا) و نظارت (از پایین) مطرح است. من میگویم حساب افراد باید از حساب ملاکها و معیارهای عقلی، اخلاقی و شرعی جدا باشد و زیاد و در بسته هم نباید به صاحبان قدرت اعتماد کرد. در غیر این صورت عقلانیت و آگاهی از حقوق و تکالیف شرعی و اطلاع از آموزههای دینی از مردم گرفته میشود وقتی فردی از ملاکهای مفهومیای که انقلاب اسلامی در اختیار ما قرار میدهد عدول میکند، باید با او برخورد شود. این امر دیگر عمر و زید ندارد و مصلحتطلبی در آن راه ندارد. اکنون برخیها با یک تفسیر غلط از جمهوری اسلامی، میگویند که امام به این منظور در ١٢ فروردین ٥٨ اقدام به برگزاری رفراندوم کرد که سندی باشد برای آیندگان مبنی بر اینکه انقلاب همراه با تأیید عمومی بوده است. حال آنکه جمهوری اسلامی بدون رفراندوم و رأی مردم اساسا «مشروعیت» پیدا نمیکرد. /27219
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 252]