واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: "شکست" نقطه ي مقابل "موفقيت" نيست. ترجيحاً بايد اظهار داشت که بهتر است نقطه ي متضاد موفقيت را عواملي نظير بي تفاوتي و سهل انگاري در نظر بگيريم چراکه بي تفاوتي و بي مسئوليتي مي تواند ما را در جاده توهم و بي ميلي قرار دهد. در اين شرايط بيهوده تلاش مي کنيم و اهداف غير واقعي براي خود قائل مي شويم و متاسفانه نمي توانيم به خواست هاي خود جامه ي عمل بپوشانيم. از سوي ديگر اگر بخواهيم موفقيت را بررسي کنيم بايد اذعان بداريم که مقوله مذکور صرفاً در "رسيدن" و "ثمر يافتن" است که مي تواند معنا پيدا کند.
اصلاً مهم نيست که با چه نوع محدوديت هايي روبرو هستيم و يا چه حدودي در پيش رويمان وجود دارد؛ اگر بخواهيم بر روي محدوديت ها و موانع برچسب شکست بزنيم، با اين کار خود ارزش ذاتي و وجوديمان را از بين مي بريم و توانايي تغيير شرايط را از دست خواهيم داد. بايد توجه داشت که هنر فائق آمدن بر محدوديت ها را بيشتر ميتوان به عنوان يک تمرين معنوي و روحاني در نظر گرفت. اين امر به شما ارزش، احترام، و شان خاصي عطا مي کند، و سبب مي شود که خودتان را به عنوان يک پيشرو در مسير سفر به سوي کسب موفقيت هاي بيشتر ببينيد.
بسياري از افراد قضاوت هاي نا آگاهانه و نسنجيده اي از خود و توانايي هايشان دارند و قادر نيستند که تصوير مناسبي از شخصيت فرديشان در ذهن بسازند. اين قبيل افراد مسير صحيح معنوي زندگي خود را پيدا نکرده اند و در برخي موارد شاهد آن هستيم که پس مانده هاي عاطفي مسموم گذشته را به دوش ميکشند و به هيچ وجه قادر به زمين گذاشتن آنها نيستند. عموماً ماهيت وجودي افراد از دو جزء تشکيل مي شود. از يک طرف قسمتي از وجودتان هست که به شما اجازه پيش روي نمي دهد و از سوي ديگر قسمت ديگري از وجودتان هم هست که شما را تشويق مي کند تا موقعيت هاي جديد را در آغوش بگيريد. نيکوست تنشي که ميان اين دو جزء ايجاد مي شود را نه تنها به منزله ي يک امتياز ويژه محسوب کنيد، بلکه بايد آنرا به عنوان نوعي عرصه ي مولد که حاوي گونه اي تعادل و آرامش است نيز در نظر بگيريد. اين قابليت به شما کمک ميکند تا بتوايند ارزيابي دقيقي از خواست ها و نيازهاي خود داشته باشيد.
البته رسيدن به تعادل و آرامش مبحثي نيست که بتوان به راحتي و با سرعت زياد به آن دست پيدا کرد. براي رسيدن به مطلوب خود بايد يک روند معقول آن هم در يک بازه ي زماني معين را طي کنيد. اصولاً طبيعت پالايش و پاکسازي روح بدين شرح است: تبديل کردن همه ي محدوديت ها و تاريکي ها به روشنايي. همچنين طبيعت شفا و بهبودي نيز اين چنين است: ريشه کن کردن علائم و الگوهاي اخلاقي و رفتاري دست و پا گير و روشن کردن اين مطلب که چه کسي هستيم و چه کسي مي خواهيم باشيم.
اما مسئله اي که بايد بيش از پيش به آن توجه داشت اين است که "شکست" متضاد "موفقيت" نيست. ترجيحاً مي توان اظهار داشت که نقطه ي مقابل موفقيت، چيزي نيست جز بي تفاوتي و سهل انگاري. به اين خاطر که بي تفاوتي ما را در جاده ي سهل انگاري و بي مسئوليتي قرار مي دهد، سبب مي شود تلاش بيهوده به خرج دهيم و اهداف غير واقعي براي خود در نظر بگيريم. موفقيت سراسر رسيدن و ثمر گرفتن است. گاهي اوقات شايد براي رسيدن به موفقيت لازم باشد عقب نشيني کنيم تا بتوانيم به آرامش و سکون بيشتري دست پيدا کنيم، و شايد گاهي اوقات لازم باشد از پيشروي هاي يک سويه به سمت ناشناخته ها دست بکشيم. اگر هدف مورد نظر خيلي فراتر از دست يابي باشد و ما با تمام قدرتمان تلاش کنيم تا بتوانيم به آن دست بيابيم، مي توانيم نتيجه بگيريم که موفقيت در همان تلاشي که مي کنيم نهفته است، در همان طي کردن مسير، در توانايي تلاش کردن، در استطاعت رسيدن به مطلوب، در کمالي که تماميت جسم، ذهن، و قلبمان را محصور کرده و آنها را با هم همسو ميکند تا هدفي را که مي خواهيم دنبال کنيم.
در راه رسيدن به رشد معنوي، ما نمي توانيم روند پيشرفت خود را از روي ميزان کارهايي که براي انجام دادن باقي مانده است، ارزيابي کنيم. چرا که ما هيچ وقت نمي توانيم بفهميم چه مدتي طول کشيده تا ما براي چالشي که در حال حاضر با آن روبرو هستيم، آماده شويم. چالشي که حتي اگر ساده هم به نظر برسد، باز هم کاملاً سخت است و بيانگر گامي مهم در بالغ سازي روح بشريت به شمار مي رود. نميتوان گفت که ما در حال حاضر در کجاي اين مسير رشد واقع شده ايم. ما نمي توانيم جايگاه فعلي خود را در مقام مقايسه با جايگاه ديگران مشخص کنيم. دليلش کاملاً واضح است: شايد فردي را که ما مي بينيم توانسته کارهايي را انجام دهد که ما نمي توانيم با موفقيت به پايان برسانيم ولي شايد در حوزه هاي ديگري دچار مشکل باشد که ما از آن بي اطلاع هستيم. چون نقاط ضعف آنها را به عينه نمي بينم، احساس مي کنيم که اصلاً وجود ندارند.
هر کسي در مرحله ي رشد، بر چيزي غلبه مي کند و از يک سطح به سوي سطوح ديگر گام بر مي دارد تا در مسير خود، رشد و تعالي عرفاني پيدا کرده و به نور و حقيقت دست پيدا کند. هيچ راه کمالي به غير از اين وجود ندارد. و اين مسئله چيزي نيست که به شما بدهند يا اعطا کنند. بايد آن را بدست آوريد و اين امر تنها با يک تصميم ذهني که با خود بگوييد: "من بايد آن را بدست آورم" ميسر نخواهد شد. روح شما بايد تمام مراحل تزکيه را تجربه کند.
انتقال از شکست به موفقيت شامل چه مراحلي است؟
سطوح گذر از شکست و رسيدن به موفقيت شامل چه مواردي مي شود؟ ابتدا بايد به خودتان آزادي بدهيد؛ افزايش موفقيت شما به شدت و کثرت ميزان آزادي هايي که براي خود قائل مي شويد بستگي دارد. بايد ببينيد که تا چه اندازه مي توانيد خودتان را از قيد و بندها و محدوديت ها نجات دهيد. موفقيت فردي، مسئله اي نيست که تعريف خاصي داشته باشد، و يا بتوان براي آن استاندارهاي جهاني قائل شد و سپس براي رسيدن به آن استاندارها تلاش نمود. زماني به موفقيت دست پيدا خوهيد کرد که با خودتان صادق باشيد. بايد اين جرات را پيدا کنيد که خودتان باشيد و با تمام وجود درک کنيد که در اعماق وجودتان چه چيزي نهفته است. بايد ببيند که چشم هاي جهان به مقبوليت عام بيش از صداقت اهميت مي دهد. شايد تصور کنيد که فرهنگ يا رسوم حاکم بر جامعه حيطه اي از موفقيت را نمايان مي سازد، ولي همين استانداردهاي مرسوم، براي سال بعد، نسل بعد، و دوره بعد تغيير پيدا مي کنند و ديگر به عنوان موفقيت محسوب نمي شوند؛ اما استنباط ما از حقيقت و اينکه چه کسي هستيم هميشه مي تواند مبين موفقيت باشد، چرا که با اين ديد کاري نکرده ايم جز اندازه گيري حقيقت و اين حقيقت جويي و حقيقت شناسي تنها آزادي هاي بيشتري را براي ما به ارمغان مي آورد، و ما را از روشنايي به سوي نورهاي تابنده تر هدايت مي نمايد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 173]