تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834996696




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بروجردی، سید حسین


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: بروجردی، سید حسینموطن: بروجردنام پدر : سید علی تاريخ وفات: 1380قمری

زندگینامه ها:عنوان: منبع : گلشن ابرار ، 2؛

عباس عبیری
در روزهای پایانی صفر 1292 ق . خانه حجة الاسلام حاج سید علی بن سید احمد طباطبایی با تولد نوزادی كه ((حسین )) نام گرفت(347). غرق درذكر و سپاس پروردگار شد.
سید حسین اندك اندك بالید، جامع المقدمات ، سیوطی ، منطق و گلستان سعدی را در مكتب آموخت و سپس در مدرسه نوربخش به تكمیل اندوخته ها و تهذیب نفس پرداخت . نحو، صرف ، بدیع ، عروض ، منطق ، فقه و اصول بخشی از دستاورد سالهای مدرسه نور بخش شمرده می شد(348). سالهایی كه سید حسین سخت كوشید و در پناه عنایتهای ویژه الهی به پیشرفتی چشمگیر دست یافت .
آنگاه عزم اصفهان سپاهان كرد و پس از جلب رضایت پدر سمت آن سرزمین دانش خیز به راه افتاد. آقا نوح الدین ، پسر عمو سید حسین ، در مدرسه صدر روزگار می گذراند؛ دانشجوی سخت كوش بروجرد یكسره نزد پسر عمویش شتافت و در حجره او اقامت گزید. رابطه پسر عموهای بروجردی بسیار نیك بود. آقا نوح الدین در روزهای آغازین به سید حسین گفت : اگر می خواهی در دانش اندوزی و تدریس كامروا شوی باید در محافل علمی سخن بگویی و در درس اشكال كنی و گرنه تا پایان عمر چون من گمنام می مانی .(349)
زیر باران
سید حسین نخست در درس استاد گرانقدر آقا سید محمد باقر درچه ای شركت جست .
دانشور درچه ای ، كه نورالهی در دیدگان داشت ، بزودی گوهر یگانه بروجرد را باز شناخت ، او را به خود نزدیك كرد و از عنایات ویژه خویش برخوردار ساخت . حضرت آیة الله ملا محمد كاشی ، مجتهد وارسته میزار ابوالمعانی كلباسی ، دانشور گرانمایه سید محمد تقی مدرس و حكیم برجسته میرزا جهانگیر قشقایی از دیگر استادان ستاره تابناك بروجرد شمرده می شدند.
استادان گرانپایه ای كه هر یك به گونه ای سید حسین را از عنایت خویش بهره مند ساختند و در شكل گیری شخصیت گوهر گرانبهای خاندان طباطبائی دخالت داشتند. سید دانش پژوهان بروجردی در بامداد یكی از روزهای ربیع الاول 1314 سرمست از باده دانش و حكمتی كه استادان نامور حوزه سپاهان در كام روانش می ریختند، در برابر حجره اش نشسته بود كه پیكی نامه پدر را به وی سپرد.
هر چند نامه پدر سید حسین را در شادی فرو برد ولی این سرور دیری نپایید زیرا پدر او را به وطن فرا خوانده بود. ستاره بروجرد با این اندیشه كه شاید پدر می خواهد او را به نجف گسیل دارد رنج سفر و بریدن از درس را به جان خرید و به زادگاهش برگشت ولی پدر اندیشه ای دیگر در سر داشت . او با پای فشاری بر خواسته خویش مقدمات ازدواج فرزند را فراهم آرد. بدین ترتیب دانشجوی جوان بروجردی در 22 سالگی ازدواج كرد.(350)دو یا سه ماه در زادگاهش ماند و سپس با خانواده سمت اصفهان رهسپار شد.(351)
نامه سرنوشت
1319 ق . برای گوهر یگانه بروجرد سال تحول بود. نامه پدر به دستش رسید و او را آماده سفر ساخت . پدر چنان نوشته بود كه می خواهد وی را به نجف گسیل دارد. بنابراین پس از نه سال زندگی سراسر تلاش و پژوهش در اصفهان به زادگاهش بازگشت . اندكی در آن سامان توقف كرد و سپس همراه برادر كوچكش ، سید اسماعیل ، رهسپار نجف شد.(352)
برادران بروجردی در 1320 به حریم پاك امیر مومنان علیه السلام گام نهادند. سید حسین ، كه 28 سال داشت و مجتهدی جوان شمرده می شد، به درس حضرت آیة الله العظمی محمد كاظم خراسانی شتافت و خود را در برابر تابش مستقیم آفتاب دانش آن مرجع وارسته جای داد. بزودی نظرهای بجا و قابل تاءمل دانشو تازه وارد توجه استاد بزرگ حوزه نجف را جلب كرد و میان آنها پیوندی ناگسستنی پدید آورد. به گونه ای كه اگر پس از درس آخوند خراسانی ، سخنی بر زبان نمی آورد، استاد وی را مخاطب قرار می داد و می فرمود: آقا نظری ندارید؟
اندك اندك ارج سید حسین بر شاگردان محفل آخوند نیز آشكار شد. آنها از او خواستند تا پس از خروج استاد از محفل ، درس وی را با شرح و توضیح فزونتر بازگو كند. بدین ترتیب یكی از برنامه های مجتهد بروجردی تقریر درس استاد شد.(353)
آن بزرگمرد هشت سال در حریم حضرت علی علیه السلام اقامت گزید. علاوه بر آخوند خراسانی از بزرگانی چون حضرات آیات شیخ الشریعه اصفهانی و سید محمد كاظم یزدی بهره كافی برد، گروهی از دانشجویان را از درس فصول (در علم اصول ) خویش كامروا ساخت ، سر انجام در اواخر 1328 به اصرار پدر راه بروجرد پیش گرفت و در 1329 با استقبال پرشور مردم به زادگاهش گام نهاد.(354)
او بر آن بود كه پس از اقامتی كوتاه در وطن دیگر بار سمت نجف بال گشاید و به آستان مقدس علوی پناهنده شود. ولی بیماری و مرگ پدر سفرش را به تاءخیر انداخت . در این سوگ نامه صاحب كفایة الاصول سبب تسلای خاطرش شد. آخوند خراسانی ضمن تسلیت وفات حاج سید علی از اشتیاق وافر خویش برای دیدار مجتهد بروجرد پرده برداشته بود.
این نامه مهرآمیز سید دانشوران بروجرد را بر آن داشت كه امور خانواده را سامان دهد و به نجف شتابد. چند ماه بعد همه چیز برای سفر آماده بود كه خبر رحلت استاد گرانقدرش وی را در اندوه فرو برد. آن بزرگمرد پیوسته می گفت : مرگ دو پدر در مدت كوتاه كمتر از 6 ماه بسیار بر من سنگین و ناگوار بود.(355)
خبر مرگ استاد اشتیاق سفر را در وجودش میراند. زندگی در نجف بی حضور استاد خراسانی برایش دشوار بود. پس اندیشه هجرت از سر بردن كرد و در بروجرد بساط تدریس و ارشاد مردم گسترد. اندك اندك مؤ منان شهر ارج ستاره خاندان طباطبایی دانستند و زمام امور معنوی خود را به وی سپردند. ارادت حضرت آیة الله حاج محمد رضا دزفولی به سید مجتهدان بروجرد بر شهرت و اعتبارش افزود. پس از رحلت فقیه دزفولی انبوه مقلدانش به آن مجتهد وارسته رجوع كردند و مرجعیت آن بزرگمرد در منطقه گسترش یافت .(356)
در برابر شب
در این سالها تبلیغ بهایی گری از سوی برخی از مسؤ ولان شهر و اهانت آشكار آنها مقدمات دینی مردم سرور مجتهدان بروجرد را در نگرانی فرو برد. او با تهران تماس گرفت ، وضعیت نامطلوب برخی از ادارات را با پایتخت نشینان در میان نهاده ، خواستار بركناری مسؤ ولان دین ستیز شد و چون بی اعتنایی سران دولت را مشاهده كرد معترضانه شهر را ترك گفت .
پیروان پاكدل آن مرجع روشن بین در مسجاها گرد آمدند، سخنرانان بر منبرها جای گرفتند و همه یكصدا به حمایت از مرجع دلاور بروجرد پرداختند. مسؤ ولان شهر كه توان رویارویی با مردم را در خویش نمی دیدند خواسته فقیه طباطبایی را اجابت كردند و آن راهبر توانا در میان ابراز احساسات پرشور مؤ منان به شهر بازگشت .(357)
سفر سبز
از رخدادهای مهم دیگر این سالها وفات دخت گرانقدر مرجع ای بروجرد بود. استاد پس از این حادثه ناگوار راه خراسان پیش گرفت تا در پناه آفتاب توس دمی از رنج هستی بیاساید.
چون توقف آن فقیه فرزانه در مشهد به درازا كشید نمایندگان مردم بروجرد نزدش شتافتند و او را بدان دیار خواندند. دانشمند فروتن طباطبایی خواسته آنها را اجابت كرد، پس از سیزده ماه رهسپار زادگاهش شد و پس از توقفی كوتاه در قم و تهران در میان استقبال پر شور مؤ منان به بروجرد گام نهاد.
او سپس راه عراق پیش گرفت ، مدتی در نجف ماند و با بزرگانی كه به استقبالش شتافته بودند، دیدار كرد. آنگاه رهسپار حجاز شد، پس از به جای آوردن مراسم حج به عراق بازگشت ، چندی در حریم امیرمؤ منان توقف كرد و سپس روانه ایران شد.(358)
در بند دژخیم
همزمان با اوج گیری اعتراضهای مؤ منان علیه رضا خان و هجرت اعتراض آمیز روحانیان كشور به قم ، سرور فقیهان بروجرد به مرز ایران گام نهاد. مزدوران دربار، كه از پیوستن او به مهاجران و رساندن پیام مراجع نجف به معترضان می هراسیدند در مرز قصر شیرین وی را دستگیر كردند و به پایتخت بردند.
در تهران رضاخان به دیدارش شتافت . او كه در پی یافتن فردی برای رویارویی با شیخ عبدالكریم حائری بود با سید مهربانی كرده ، گفت : چیزی از من بخواه .
فقیه بروجردی اظهار بی نیازی كرد ولی در برابر پافشاری شاه ناگریز لب گشاده ، فرمود: وقتی در اركان حرب بودم مقدار جیره غذایی سربازان را ناكافی دیدم ، اگر می خواهید كاری كنید فرمان دهید جیره آنها فزونی یابد.
آنگاه در پاسخ رضا خان ، كه مساءله نادیده گرفتن جایگاه آیة الله العظمی حائری و پیروی دولتیان از مجتهد بروجردی را مطرح كرد، فرمود: خیر، شما با ایشان تماس بگیرید، من هم اگر كاری داشتم از طریق آن جناب با شما در میان می نهم .
آنگاه وی را به همراهی با روحانیت و عمل به دستورات الهی فرا خوانده ، چون می دانست اجازه سفر به قم و بروجرد به او نمی دهند، فرمود برآنم به مشهد سفر كنم .
اندكی پس از خروج رضا خان تیمورتاش پنجاه هزار تومان نزد آن مرجع وارسته آورد. فقیه بروجردی از پذیرش هدیه درباره خودداری كرد(359)و بامداد روز بعد راه خراسان پیش گرفت .
دیدار بزرگان
مدتی پس از بازگشت سید به زادگاهش ، ورود حاج آقا حسین قمی به تهران و پیشنهادهای وی به دولت بار دیگر آن رادمرد را به عرصه تلاشهای سیاسی آشكار كشاند. او كه چون آیة الله العظمی قمی به لزوم پیروی از دستورات الهی می اندیشید بر آن شد سمت تهران رهسپار شود ولی بستگان ، وی را از این كار باز داشتند. فقیه روشن بین از رؤ سای عشایر خواست با تهران تماس گرفته ، حمایت عشایر از پیشنهادهای حاج آقا حسین قمی را به پایتخت گزارش دهند. البته آن بزرگوار خود نیز به تهران تلگراف زد كه ، اگر دولت سخن آیة الله قمی را نپذیرد به پایتخت خواهد رفت و مسؤ ولیت فرجام چنین اقدامی تنها به عهده دولت است .
در سایه تلاشهای آن راهبر سخت كوش سرانجام دربار خواستهای حاج آقا حسین را پذیرفت و آن بزرگوار سمت عراق رهسپار شد. فقیه بروجردی در ملایر به دیدار آن دانشور برجسته شتافت و یك ساعت با وی گفتگو كرد.(360)
هجرت
بیماری استاد فقیهان بروجرد را باید در شمار دیگر رخدادهای مهم سالهای زندگی آن مرجع وارسته در زادگاهش به شمار آورد. بیماری دشواری كه سرانجام با عمل جراحی و استراحت هفتاد روزه در بیمارستان فیروزآبادی تهران مهار شد.(361)
چون او از بند بیماری رهایی یافت ، با دو پیشنهاد روبرو شد: از یك سو نمایندگان بروجردیان برای بازگرداندنش پیاپی به تهران می شتافتند و از سوی دیگر دانشوران ساكن قم او را به زندگی در حریم حضرت معصومه علیه السلام فرا می خواندند. استاد برای اقامت در قم با قرآن به رایزنی پرداخت . آیة سوره مؤ منون چراغ سبز الهی به این نیت پاك بود. پس همراه دانشمندان قم راه آن دیار پیش گرفت و در میان استقبال مردم و بزرگان حوزه بدان سرزمین آسمانی گام نهاد.(362)
بدین ترتیب آفتاب رخشان فقاهت در چهاردهم محرم 1364 ق .(363)از افق قم بر آمد و جهان را از نور دانش گرمای معنویت خود سرشار ساخت .
در تابش آفتاب توس
مدتی پس از اقامت در قم ستاره تابناك مرجعیت رهسپار توس شد تا در پناه خورشید ولایت جام وجودش را از امدادهای سبز پیشوای هشتم شیعه آكنده سازد. در این سفر دانشور وارسته حضرت آیة الله حاج شیخ علی اكبر نهاوندی جایگاه نماز خویش در مسجد گوهرشاد را به وی سپرد و از آن بزرگمرد خواست ، ماه مبارك رمضان در آن مكان نورانی اقامه جماعت كند.(364)
استاد بزرگ حوزه پس از ماه مبارك رمضان به قم شتافت و دیگر بار به وظایف سنگین خویش روی آورد.
مرجع موید
با رحلت مرجع بزرگوار حضرت آیة الله العظمی سید الوالحسن اصفهانی مرجعیت گوهر یگانه بروجرد فراگیر شد و مؤ منان از هر سو به آن فقیه وارسته مراجعه كردند.
ناگفته پیداست كه عنایات و تاءییدات الهی در رویكرد عمومی به آن فقیه وارسته نقشی سبز داشت . خاطره ها و سخنان بر جای مانده از دانشوران آن روزگار نشان می دهد كه آفتاب رخشان سلسله طباطبایی زیر باران پیوسته امدادها و عنایتهای فرامادی قرار داشت . برای مثال حضرت آیة الله حاج شیخ علی اكبر نهاوندی ، كه خود از بزرگان روحانیت شیعه بشمار می آمد، پس از وا نهادن مجراب خویش به مرجع بروجردی به نجف شتافت .
مرجع شیعیان جهان ، حضرت آیة الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی ، كه از بیماری رنج می برد، جناب نهاوندی را ماءمور اقامه جماعت كرد. شیخ نهاوندی دنباله این ماجرا را چنین بیان كرده است :
شب اولی كه به جای ایشان برای خواندن نماز جماعت رفتم ، وقتی بر سجاده قرار گرفتم ، آوایی شنیدم كه گفت ((عظمت ولدی عظمتك )) - فرزندم را بزرگ داشتی من نیز تو را بزرگ داشتم - برگشتم ، به همه سو نگاه كردم ، مردم در صفهای جماعت نشسته بودند، كسی جز من پیام غیبی را در نیافته بود.(365)
علاوه بر گفتار دانشمند گرانمایه حضرت شیخ علی اكبر نهاوندی كردار آن مرجع وارسته بویژه در سالهای زندگی قم دلیل روشنی بر معنویت و همراهی پیوسته تایید الهی با فقیه فروتن بروجردی است . كرداری كه شاگردانش از آن پرده برداشتند و برای همیشه در سینه تاریخ به یادگار نهادند:
1- همسر یكی از دانشجویان باردار بود. هنگام زایمان او را نزد پزشكی به نام اسماعیل موسوی برد. پس از زایمان ، پزشك به پدر نوزاد گفت : این پسرت را من نجات دادم ، اگر من نبودم می مرد، دوست دارم نامش را اسماعیل بگذاری .
دانشجوی جوان نیز نام كودك را اسماعیل نهاد ولی دریغ كه نوزاد از نخستین روز تولد در بیماری و درد فرو رفت . تلاشهای شبانه روزی پدر و مادر و مراجعه به پزشكان گوناگون سودمند واقع نشد و كودك میان دنیا و برزخ سرگردان ماند. دانشجو، كه دستش از همه جا كوتاه می نمود، نزد استاد وارسته حوزه حضرت آیة الله العظمی بروجردی سفره دل گشاد و گفت : آقا، خداوند نوزادی به من داده كه از نخستین روز تولد تا كنون پیوسته بیمار است ، نمی دانم چه كنم :
استاد مهربان فرمود: نامش را عوش كنید خوب می شود.
دانشجو، كه هرگز داستان سفارش پزشك و نامگذاری نوزاد را برای استاد نگفته بود، شگفت زده به خانه رفت ، نام كودك را ((امیر)) نهاد و او را برای همیشه از بیماری و رنج رهایی بخشید.(366)
2- دانشجویی دیگر داستان دلدادگی اش به استاد را چنین باز گفته است :
وقتی تازه به قم آمده بودم ، آقا برایم شهریه فرستاد. من نپذیرفتم و گفتم : زمینی در شمال دارم كه در آمدش مراكافی است .
پس از چندی خشك سالی شمال را در بر گرفت . من برای گذران زندگی به قرص روی آوردم . چون میزان بدهی ها زیاد شد، ناگزیر فرشهای خانه را جمع كردم و یكی از بازاریان را به خانه بردم تا آن را بخرد. مرد بازار بهایی اندك برای فرش بر زبان آورده ، بهایی كه برای پرداخت بدهی هایم كافی نبود. بازاری دیگری را به خانه بردم ، اما او بهایی كمتر از اولی پیشنهاد كرد.
من سرگردان و مردد بودم كه ناگهان صدای در مرا به خود آورد، شتابان سمت در دویدم ؛ حاج احمد، خادم استاد، پشت در بود. او پاكتی به من سپرد و گفت : این را آقا برای شما فرستاده .
به پاكت نگریستم ، اثری از پول در آن نبود. چون گشودم چكی در آن یافتم . چكی كه مبلغ آن درست به اندازه بدهی ام بود. شگفتی وجودام را فراگرفت زیرا جز من و خداوند هیچ كس از میزان كامل بدهی ام خبر نداشت .(367)
سالهای درخشان
حضور فقیهی با چنین معنویت و تاءیید الهی حوزه مقدس قم را كه ، زیر ضربات پیوسته عوامل رضاخان ناتوان شده بود، جانی تازه بخشید. اینك همه چیز برای گسترش حوزه و مستحكم ساختن بنیادهای علمی و اقتصادی آن آماده بود. پیروان مؤ من فقیه بروجردی انبوه وجوه شرعی و هدایای خویش را نزد مرجع وارسته شان گسیل می كردند و دانشجویان از گوشه و كنار كشور برای بهره گیری از دریای دانش آن بزرگمرد به قم می شتافتند.
مرجع پاكدلان با روشن بینی خاص خویش آستین همت بالا زد و در كنار تدریس روزانه به اصلاحات اساسی دست یازید.
سامان دادن به وضعیت درسی حوزه .
رسیدگی به مسایل مالی دانش پژوهان ، بر قرار ساختن ارتباط با دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه و محافل رسمی برادران اهل سنت برای ایجاد وحدت میان گروههای مسلمان ،(368)گسیل كردن نمایندگانی به اروپا و امریكا(369)برای شناساندن اسلام واقعی به مردم آن مناطق بخشی از اقدامات آن آفتاب فروزان به شمار می رود.
ناگفته پیداست كه فقیه فرزانه ای چون وی هرگز نمی توانست در برابر رویدادهای داخلی بی تفاوت باشد. او چنان می اندیشید كه ((اگر مردم عالم شوند و دین هم بطور صحیح و معقول به آنها تعلیم گردد، هم دانا خواهند شد و هم متدین ))(370)پس در كنار رسیدگی به وضع دانشجویان علوم دینی و حوزه ها دبستانها و دبیرستانهای دولتی را نیز از كمكهای نقدی خویش بهره مند ساخت و در رونق آنها كوشید.(371)
او پیوسته مراقب بود تا بیگناهی به زندان اتهام نیفتد و مؤ منی ناخواسته در دام اهریمنان جای نگیرد. بنابراین چون از مساءله متهم شدن یك مسلمان بی گناه به قتل فردی بهایی آگاه شد در نگرانی فرو رفت .
چند بهایی یكی از همكیشان خود را كشته ، با نیرنگ جوانان مؤ من را به قانون سپردند. یكی از این جوانان به اعدام محكوم شد و حكم باید درروز نیمه شعبان به اجرا در می آمد. این خبر مرجع ای قم را در نگرانی فرو برد. بی درنگ نامه هایی خطاب به شاه ، نخست وزیر و آیة الله بهبهانی نوشته ، به تهران گسیل داشت ، سپس به هر كه سودمند می دانست تلفن زده ، قضیه را دنبال كرد تا سرانجام نیمه شب خبر لغو حكم اعدام را به وی رساندند. با شنیدن این خبر اشك از دیدگانش روان شد و پروردگار را بسیار سپاس گفت : در این لحظه یكی از نزدیكان به اتاقش آمد و پرسید: شما هنوز بیدارید؟
مرجع بزرگ شیعه پاسخ داد: خیلی مهم بود ولی به خیر گذشت . هر وقت فكر می كردم خون مسلمان بی گناهی ریخته می شود، همه بدنم می لرزید و متحیر می ماندم كه فردای قیامت جواب خداوند عالم را چه بگویم .(372)
آنچه گذشت در كنار خدمات رفاهی فقیه بروجردی به مسلمانان سراسر جهان ، كه تاءسیس بیش از هزار مسجد، مدرسه ، بیمارستان ، كتابخانه ، گرمابه و دبستان در ایران ، عراق ، لبنان ، آفریقا و اروپا(373)، نمونه كوچكی از آن شمرده می شود، مرجع شیعیان را از محدوده مرزهای كشور فراتر برد و به شخصیتی جهانی تبدیل كرد. شخصیتی كه شاعران و نویسندگان اهل سنت در شعرها و مقاله های خویش وی را می ستودند(374). شاهان شیعه و سنی برایش هدیه فرستادند. برای مثال زمانی ملك سعود، پادشاه حجاز، یك چمدان بزرگ حاوی پانزده نسخه قرآن كریم ، قطعاتی از پرده خانه خدا و چیزهای گرانبهای دیگر نزد آن دانشمند وارسته گسیل داشت .
سرور فقیهان شیعه تنها قرآنها و پرده كعبه را پذیرفت و باقی را همراه نامه ای به ملك سعود بازگرداند و گفت چون هدیه نمی پذیرم . این را نیز نمی توانم قبول كنم ولی ناگزیر قرآن و پرده كعبه را می پذیرم و باقی را به رسم هدیه به شما باز می گردانم تا هنگام دعا به یادم باشید.(375)
دانشور جامع
یكی از نكات مهم و قابل توجه در شخصیت آیة الله العظمی بروجردی جامعیت علمی آن بزرگوار بود. استاد فقیهان شیعه را نمی توان تنها یك فقیه به شمار آورد. او از علوم دیگر روزگار به اندازه ای آگاهی داشت كه موجب شگفتی صاحبنظران می شد. دو خاطره ای كه تاریخ در این باره ثبت كرده است می تواند دلیل روشنی بر درستی این سخن باشد:
1. وزیر فرهنگ وقت همراه مسعودی ، رئیس روزنامه اطلاعات ، نزد ایشان شتافت . كسی كه آنها را خدمت آقا برده بود دست مباركش را بوسید، در پی او وزیر فرهنگ نیز چنین كرد ولی مسعودی از این كار سرباز زد. پس از معرفی ، آقا درباره تاریخچه روزنامه ، نگاری ، اهداف آن ، اولین روزنامه نگار و... سخن گفت .
آنگاه پرسشی جغرافیایی مطرح كرد و چون وزیر فرهنگ از پاسخ باز ماند خود به تبیین پاسخ و توضیح آن پرداخت .
هنگام خداحافظی مسعودی پیش از همه دست آقا را بوسید و پس از بیرون آمدن گفت : آقا چنان پیرامون روزنامه نگاری صحبت كرد كه گویا یك روزنامه نگار است .(376)
2. روزی دیگر سرتیپ رزم آرا خدمت گوهر یگانه دریای فقاهت شتافت تا قبله نمای اختراعی خویش را به وی بنمایاند. آقا درباره نجوم و ریاضی مطالبی بیان كرد. سرتیپ پس از خروج گفت : من خیال می كردم آقا تنها در فقه و اصول مجتهد است ولی معلوم می شود در هر فنی تخصص دارد چون مطالبی كه امروز اظهار داشت از مسایل دقیقی است كه حتی بسیاری از استادان از آن آگاهی ندارند.(377)
میراث ماندگار
مرجع روشن بین شعیه در كنار تدریس و كارهای روزانه به تحقیق نیز می پرداخت و نتایج پژوهشهای خویش را ثبت می كرد. آن بزرگوار در پاسخ علاقه مندانی كه در پی بهره گیری از نگاشته هایش بودند فرمود: زیاد چیز نوشته ام ... بعضی از آنها بر اثر نقل و انتقال از بروجرد به قم مفقود شده است .
ذكر نام بخشی از آثار علمی آن دانشور وارسته می تواند نشانه تلاش فراوان وی در این راه باشد:
1. تجرید اسانید الكافی
2. تجرید اسانید التهذیب
3. اسانید كتاب من لایحضره الفقیه
4. اسانید رجال كشی
5. اسانید استبصار
6. اسانید كتاب خصال شیخ صدوق
7. اسانید كتاب امالی
8. اسانید كتاب علل الشرایع شیخ صدوق
9. تجرید فهرست شیخ طوسی
10. تجرید رجال نجاشی
11. حاشیه بر كفایه الاصول
12. حاشیه بر نهایه شیخ طوسی
13. حاشیه بر عروة الوثقی
14. حواشی و مستدركات فهرست شیخ منتجب الدین رازی
15. حواشی كتاب مبسوط
16. رساله ای درباره سند صحیفه سجادیه
17. اصلاح و مستدرك رجال طوسی
18. بیوت الشیعه
19. جامع احادیث الشیعه
آن بزرگوار از سالهای زندگی در بروجرد همواره در اندیشه نگارش مجموعه ای بود كه فقیهان را در استنباط احكام یاری دهد و آنها را از مراجعه به كتابهای روایی متعدد بی نیاز سازد. چون به قم گام نهاد. و شاگردانی خبره تربیت كرد این اندیشه را با آنها در میان گذاشت و به یاری گروهی از آنان در مدت هشت سال اثر بیست جلدی ((جامع احادیث الشیعه )) را آماده چاپ ساخت .(378)
فقیه یگانه جهان اسلام در كنار تلاشهای علمی و اجتماعی فراوان به پاسداری از میراث دانشوران پیشین نیز ارج می نهاد در فرصتهای گوناگون آثار علمی مخطوط و كمیاب را به چاپ می رساند. كتابخانه های كوچك و بزرگ بنیاد می نهاد و آثار دانشمندان را از این راه در اختیار جویندگان دانش می گذاشت . كتابخانه بزرگ آن فقیه نستوه در كنار مسجد اعظم قم نشانه توجه مرجع شیعه به این امر خداپسندانه است .
دربار و مرجعیت
دربار از مشكلات پیوسته فقیه پاكراءی بروجرد به شمار می آمد. تبلیغات پر حجم وزنامه ها و مجلات وابسته در راه دین زدایی و دور ساختن مردم از فرهنگ اصیل اسلامی مرجع بیدار شیعه را رنج می داد. بنابراین گاه بر می آشفت و خشمگینانه به شاه هشدار می داد. روزی به اقبال ، نخست وزیر وقت ، گفت : پدرش (رضا خان ) بی سواد بود ولی یك مقدار شعور داشت . اما این شعور هم ندارد و چیزی ملتفت نمی شود.(379)
گاهی از پذیرش او خودداری می كرد و می فرمود: حتما می خواهد همانطور كه چند تا عكس با زنش در این مسافرت گرفته است بیاید با من هم عكس بگیرد.
و زمانی به شدیدترین وجه ممكن در برابر نقشه های او می ایستاد. برای مثال وقتی شاه مساءله تغییر خط ایران از فارسی به لاتین را مطرح كرد. در این راه تبلیغات فراوان انجام داد، مرجع دلاور شیعه چون سدی آهنین در برابر دربار ایستاد و گفت :... من تا زنده ام اجازه نمی دهم این كار را عملی كنند به هر جا كه می خواهد منتهی شود.(380)
منابع موجود نشان می دهد كه آن پیرفرزانه در كنار كمك به انقلابیون مؤ من سیاسی بسیار دقیق داشت . او چنان می اندیشید كه مردم برای تحمل دشواریها آمادگی ندارند و اگر با فشار نیروهای دولتی روبرو شوند مرجعیت را تنها می نهند. بنابراین زمان را برای رویارویی مستقیم با دربار مناسب نمی دید. از سوی دیگر رها كردن شاه و راندن كامل وی را موجب فرو غلتیدن فزونتر او در دامان بیگانگان می دانست پس گاه با وی مدارا می كرد تا آن جوان مغرور جای پای خود را سست نبیند و برای حفظ خویش به بیگانگان پناه نبرد.(381)
فصل سوگ
اندك اندك شوال 1380 ق . فراسید و بیماری بر پیكر مرجع نود و سه ساله جهان اسلام پنجه افكند. بیماری دشواری كه با دیگر رنجوریهای استاد فقیهان تفاوت داشت . در چنین روزهایی گروهی از ارادتمندان به عیادتش شتافتند.استاد، كه بسیار اندوهگین می نمود، سربلند كرد و گفت : خلاصه عمر ما گذشت ما رفتیم و نتوانستیم چیزی برای خود از پیش بفرستیم و عمل با ارزشی انجام دهیم . یكی از حاضران گفت : آقا، شما دیگر چرا؟ بحمدالله این همه آثار نیك از خود بر جای نهاده اید شاگردان پرهیزگار تربیت كرده اید، كتابهای پرارزش به رشته نگارش كشیده اید. مسجدها و كتابخانه ها ساخته اید. ما باید چنین سخنی بر زبان رانیم .
فقیه ای شیعه فرمود: خلص العمل فان الناقد بصیر بصیر. (باید كردارت را خالصانه برای خدا انجام دهی زیرا او به همه چیز بیناست و از انگیزه های بشر آگاه است .)
این سخن حاضران را بسیار تحت تاءثیر قرار داد.(382)
چند روز پس از این گفتگو پیكر استاد رنجورتر شد و سرانجام در سیزدهم شوال 1380 ه ق برابر با دهم فروردین 1340 ه ش ، برای همیشه چشم از جهان فروبست و در مسجد اعظم قم ، كه خود بنیاد نهاده بود، به خاك سپرده شد.(383)




آثار:تجرید اسانید الكافی تجرید اسانید التهذیب اسانید كتاب من لایحضره الفقیه اسانید رجال كشی اسانید استبصار اسانید كتاب خصال شیخ صدوق اسانید كتاب امالی اسانید كتاب علل الشرایع شیخ صدوق تجرید فهرست شیخ طوسی تجرید رجال نجاشی حاشیه بر كفایه الاصول حاشیه بر نهایه شیخ طوسی حاشیه بر عروة الوثقی حواشی و مستدركات فهرست شیخ منتجب الدین رازی حواشی كتاب مبسوط رساله ای درباره سند صحیفه سجادیه اصلاح و مستدرك رجال طوسی بیوت الشیعه جامع احادیث الشیعه






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 268]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن