واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - برای خاورمیانه باید امیدوار باشیم که اوباما در دو سال آتی از امیدهای واهی بکاهد و بر استفاده از تجربیات متمرکز شود دیوید شنکر دو سال پیش مردی بر مسند قدرت در کاخ سفید نشست که بسیار از خاورمیانه سخن میگفت و بسیارتر از صلح میان اسرائیل و فلسطین تا پایان نخستین دور از ریاست جمهوری خود. مردی که با شعار تغییر آمد. تغییر در نگاه به جهان اسلام. تغییر در ارائه رویکرد برای حل مناقشه صلح در پرآشوبترین منطقه جغرافیایی. باراک حسین اوباما که دو سال و چندی پیش هنوز ردای سناتوری بر تن داشت و در جامه نخستین رئیسجمهوری سیه چرده کشورش فرونرفته بود ظاهرا نگاهی متفاوت به کشورهایی نظیر ایران و سوریه هم داشت که در زمان ریاست جمهوری جورج بوش در فرهنگ دیپلماتیک رئیس جمهور وقت تعریف و تعبیری نداشتند جز حکومتهای ناسازگار . قرار بود دیپلماسی مشق کار رئیسجمهوری جدید باشد. چه طرف مقابل، فلسطین باشد و چه کوبا یا ایران. تمام این خوشبینیها را در نظر داشته باشید تا نیم نگاهی کنیم به پرونده کاری اوباما در دو سالی که از عمر ریاست جمهوری وی رفت. اغراق نیست اگر تاکید کنیم که دو سال گذشته بیش از آنکه آمیخته به موفقیت باشد آغشته به شکستهای دیپلماتیک بود. خاورمیانه همان منطقه ای که اوباما نخستین روزهای ریاست جمهوری خود را بر روی آن متمرکز کرده بود بستر شکستهای رئیسجمهور بود. از سوریه تا لبنان، از اسرائیل تا مواجهه با پرونده هسته ای ایران. مناقشه فلسطین و اسرائیل نیم قرن قدمت دارد. با این همه آقای اوباما آنچنان به شحصیت کاریزماتیک خود ایمان دارد که خواب حل این مناقشه را در چهار سال نخست ریاست جمهوری خود دیده بود. تاسف بار است اگر اعتراف کنیم که همین بهشت موعود دیپلماتیک برای رئیسجمهوری امریکا تبدیل به باتلاقی برای آبرو و اعتبار حرفهای وی شد . اوباما بیشترین ناکامیها و شکستها را در همین منطقه متحمل شد. مهم نیست که شهرکسازیهای اسرائیل چه تاثیری بر روند صلح در خاورمیانه گذاشت، مرکز ثقل نگاه ما در آستانه به پایان رسیدن دو سال نخست از عمر حرفهای رئیس جمهوری آمریکا، استراتژی است که وی اتخاذ کرد و البته به سختی میتوان آن را سازنده و کارآمد خواند. اوباما دو سال زحمت کشید تا رهبر تشکیلات خودگردان فلسطین و نخست وزیر رژیم صهیونیستی را بر سر میز مذاکره بکشاند. با اینهمه زمانی که این امر حاصل شد دو طرف با آنچنان خصومت و بدبینی به هم نگاه کردند که به ساده گی میتوان گفت اندک دستاورد مذاکرات درپانزده سال گذشته را هم بر باد داد . اوباما انتظارها را از خود به شدت افزایش داد و البته در مناقشه صلح خاورمیانه ردای تظاهر به بیطرفی بر تن کرد که نه تنها اندک تاثیری نداشت بلکه این جامه بر تن رئیسجمهوری آمریکا که به شکل سنتی رفیق قسم خورده اسرائیل است، بسیار عاریه به نظر رسید. باراک حسین اوباما شاید به واسطه نام میانی اش بود که گمان میکرد میتواند خاورمیانه را تبدیل به قلمرویی برای فتوحات دوران ریاست جمهوری خود کند. وی برخلاف روسای جمهور پیشین ایالات متحده ، عزم خود را برای گفتگو با دولتهای ایران و سوریه جزم کرد. البته شکست وی در این مسیر کاملا قابل پیشبینی بود. اوباما ادبیات خاص خود را در مواجهه با تهران اتخاذ کرد تا شاید بتواند یخ حاکم بر سی و دو سال سکوت و سکون این روابط را آب کند. وی با بحث در خصوص پرونده هسته ای ایران آغاز کرد و در نهایت هم تمام این حرف و حدیثها به جایی نرسید جز تحریم و تحریم بیشتر. قرار بود همکاری ها تهران - واشنگتن محور مذاکرات حتی غیرمستقیم دو طرف با هم باشد که این اتفاق هرگز رخ نداد. نه هیچ کس در خصوص همکاریهای دو کشور در لبنان سخنی به میان آورد و نه در باب مشکلات فلسطین و نقش این دو در حل آن حرفی زده شد. سوریه هم از همان ابتدا مرکز ثقل بسیاری از شعارهای باراک اوباما در حوزه خاورمیانه بود. اما تمام تلاشهای آقای رئیسجمهور برای نیل به این هدف هم با شکستهای پیاپی همراه بود . ابتدا اوباما موافقت خود را با فروش برخی قطعات ممنوعه در لیست تجارت با دمشق اعلام کرد و البته بشار اسد رئیسجمهوری سوریه هم از باراک اوباما و بانوی اول آمریکا برای سفر به دمشق دعوت به عمل آورد. با اینهمه تمام این صحنه سازیها به جنجال های کوتاه مدت مطبوعاتی ختم شد و نتیجه ای در برنداشت جز همان تکرار شکستها . آمریکا در مواجهه با سوریه انتظار قطع رابطه دمشق با تهران ، حزبالله لبنان و حماس را داشت. شاید به همین دلیل بود که سفر محمود احمدی نژاد به دمشق در در ماه مارس 2009 میلادی و دیدار با بشار اسد که در آن دو طرف به کنایه از هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه اوباما یاد کردند ، اسبابی شد تا باراک از تصمیم خود برای اعزام سفیر به دمشق آن هم پس از پنج سال قطع روابط دیپلماتیک میان سوریه و امریکا، منصرف شود .شامی که به افتخار رئیس جمحوری ایران در دمشق داده شد اسبابی شد تا آقای اوباما هم از اعزام سفیر به این کشور خودداری کند. بازی با سوریه اما به همین جا ختم نشد. اخیرا آقای اوباما باز ادعای کمک دمشق به حزبالله لبنان و تجهیز آن را مطرح کرده است . اتهام زنیهای اوباما به دمشق مبنی بر تجهیز مبارزان در فلسطین و لبنان همچنان ادامه دارد . حد انتظارهای اوباما از بشار اسد غیرقابل تحقق است. بشار نه تنها باید رابطه خود با شریک سنتی خویش در منطقه یعنی ایران را بر هم بزند تا بتواند شاید بلندی های جولان را از تل آویو پس بگیرد بلکه باید معادلات دیپلماتیک خود را هم طبق میل و برآورد آقایان در کاخ سفید تغییر دهد. لبنان هم از دیگر قربانیان سیاست های چهل و چهارمین رئیسجمهوری آمریکا در دو سال گذشته بود. در همین بازده زمانی دوستان و متحدان واشنگتن در ساختار سیاسی لبنان بیشترین عقب نشینی ها را متحمل شدند. جریان چهاردهم مارس که از حمایت غرب برخوردار است و رهبری آن را سعد حریری فرزند نخست وزیر فقید رفیق حریری عهده دار است، توانست انتخابات پارلمانی در سال 2009 میلادی را به نفع خود به پایان برساند. با این همه این موفقیت تا اندازه ای نبود که نقش حزبالله از معادلات سیاست داخلی لبنان حذف شود و یا رابطه دولت مرکزی در بیروت با تهران و دمشق را تحت تاثیر خود قرار دهد. جریان چهاردهم مارس هم دقیقا از دو سال پیش روند سقوط آزاد خود را آغاز کرد. برخی ادعا میکننند که دلیل این سقوط هم بیتوجهی اوباما به هم پیمانان خود در منطقه در مقایسه با دیگر دولت های امریکایی است . حقیقت این است که رابطه آمریکا با بیروت و ریاض در دو سال گذشته به شدت کاهش یافته و جای خود را به اتحاد جدیدی میان عربستان و سوریه یعنی میان خاندان سعود با خاندان اسد داده است . این اتحاد شاید چندان به چشم آقای اوباما نیاید اما برای سرنوشت جریان چهاردهم مارس حکم مرگ تدریجی را دارد . تنها کمک و حمایت اوباما از جریان چهاردهم مارس وعده جو بایدن معاون اوباما به خاندان حریری برای تجهیز ارتش این کشور است. در حال حاضر هم بحث اعلام نتیجه دادگاه بینالمللی رفیق حریری در لبنان بسیار داغ و ملتهب است اما مشخص نیست که اوباما در صورت واکنش نشان دادن حزبالله به نتیجه این دادگاه چه عکس العملی از خود نشان خواهد داد . دو سال گذشت و شاید همین امروز فرصتی است برای واقع بین نگاه کردن آقای رئیسجمهور. شاید باید انتظارها را کم کرد و حقایق را دید. ضرب المثلی وجود دارد که دوباره پیوند خوردن یک زوج ژس از یک بار طلاق ، نشان دهنده پیروزی امید بر تجربه است . برای خاورمیانه اما باید امیدوار باشیم که اوباما در دو سال آتی از امیدهای واهی بکاهد و بر استفاده از تجربیات متمرکز شود . 48دارالحیات 27 دسامبر / ترجمه : سارا معصومی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 359]