پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1849301885
سينما - دغدغههاي «حاتميكيا» تغيير نكرده است
واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سينما - دغدغههاي «حاتميكيا» تغيير نكرده است
سينما - دغدغههاي «حاتميكيا» تغيير نكرده است
محمد صابري:بستري شدن «گوهر خيرانديش» كمتر رسانهاي شده بود تا روزي كه توفيق كسب تنديس جشن خانه سينما، براي بازي در فيلم «دعوت»، برايش رقم خورد و بارديگر نگاهها معطوف به اين بازيگر شد. روزي كه همه به ياد آوردند «قدسي خانمِ» مجموعه «ميوه ممنوعه »، امسال نزديك به يك ماه است در بستر بيماري افتاده و تقريبا از حركت و جابهجايي ناتوان شده است. با اين حال هنوز هم مانند گذشته با همان روي باز از گفتوگو استقبال ميكند و با شوروشوق مثال زدني از بازي در نقش «سيده خانم»ميگويد. نسخه نهايي «دعوت» را هنوز نديده است اما آنقدر با سوژه و داستانهاي اين كار متفاوت از «ابراهيم حاتميكيا» ارتباط برقراركرده است كه با تعصب آن را اثري مهم ميخواند و ميگويد «اي كاش بيشتر از اينها به اين فيلم پرداخته شود.»
خيلي متاسفم كه امروز و در آستانه اكران فيلم «دعوت» شما را در اين وضعيت ملاقات ميكنم. چه اتفاقي برايتان افتاده؟
اصل قضيه مصدوميت من مربوط ميشود به حضورم در سريال «حماسه آرد» به كارگرداني آقاي فراهاني. سر ضبط سريال در يكي از مناطق محروم اطراف زنجان به نام حلب بوديم كه من و چند بازيگر ديگر در ناحيه شكم احساس درد كرديم. تشخيص اوليه مسموميت بود كه در مورد ديگر بازيگران درست هم بود اما در مورد من درد شدت بيشتري داشت و بعد از چند روز مجبور شدم به بيمارستان زنجان مراجعه كنم و آنجا بود كه متوجه شدم آپانديسم تركيده است و متاسفانه دير هم شده بود. اما از آنجا كه خداوند به من و بچههايم لطف داشت، وقتي به تهران منتقل شدم پزشكان توانستند از طريق دارو، عفونت ناحيه شكمم را مهار كنند. اما چون در آن مقطع به جاي غذا، سرم و دارو مصرف ميكردم وقتي به خانه برگشتم دچار ضعف شدم و در اثر زمين خوردن از ناحيه لگن و كمر هم به شدت آسيب ديدم. الان هم كه ميبينيد در بستر هستم و اصلا نميتوانم جابهجا شوم. طبق قرار هم، آخر همين هفته بايد براي عمل آپانديس به بيمارستان منتقل شوم.
پروژه «حماسه آرد» در حال حاضر متوقف شده است؟
من كه نزديك به يك ماه است بستري هستم و خيلي از چگونگي پيشرفت پروژه اطلاعي ندارم، اما تا جايي كه اخيرا اطلاع پيدا كردهام دوهفتهاي است كه گروه، كار را متوقف كردهاند و آقاي (بهزاد) فراهاني (كارگردان مجموعه) مشغول اعمال تغييراتي در فيلمنامه است. سايرين هم فعلا منتظر نتيجه درمان من و چند بازيگر ديگر مجموعه هستند تا به اميد خدا بتوانيم برگرديم سر فيلمبرداري.
در هر صورت اميدواريم كه هرچه زودتر شما را در صحت كامل و آماده حضور در مجموعهها و فيلمهاي موفقي مثل «دعوت» ببينيم؛ درباره همكاريتان با گروه «دعوت» كمي توضيح دهيد تا وارد جزئيات فيلم شويم.
من با آقاي حاتميكيا، پيش از اين در فيلم «ارتفاع پست» همكاري داشتم و از آنجا كه آن كار هم برايم خاطرات بسيار خوبي به همراه داشت (و اتفاقا مثل همين فيلم «دعوت»، جايزه بهترين بازي را هم نصيبم كرده بود)، خيلي خوشحال شدم وقتي براي كار جديشان هم از من دعوت كردند. از بازي در نقش «سيده خانم» بسيار استقبال كردم، اما نكتهاي وجود داشت و آن هم اين بود كه من همزمان مشغول بازي در نمايش«ملاقات با بانوي سالخورده» بودم و همين باعث شد با وجود علاقهمندي بسيار، به آقاي حاتميكيا اعلام كنم نميتوانم براي كار حاضر شوم. اما ايشان از برنامهريز گروهشان خواستند كه برنامه فيلمبرداري را بهگونهاي تنظيم كند كه من هم بتوانم زماني را براي حضور در نظر بگيرم. پيشنهاد من دهه فجر بود كه تئاتر 10 روز تعطيل بود و ميتوانستيم از آن زمان آزاد استفاده كنيم. پيشنهاد هم پذيرفته شد و در همان بازه 10 روزه اپيزود «سيده خانم» فيلمبرداري شد.
با سوژه فيلم چطور ارتباط برقرار كرديد؟ به نظرتان پرداختن به مسئله «سقط جنين» تا چه حد در جامعه امروز ميتواند حائز اهميت باشد؟
خب؛ اهميت و لزوم پرداختن به «سقط جنين» كه برايم روشن بود. چون اين مسئله برمبناي تحقيقات آقاي حاتميكيا، خانم يثربي و ساير همكاران و فعالان عرصه زنان كه پيش از اين كارهايي را در اين زمينه انجام داده بودند، براي فيلم در نظر گرفته شده بود. متاسفانه اين مسئله به اشكال گوناگون و در ميان اقشار مختلف جامعه امروز ما هم ديده ميشود و حسن فيلم «دعوت» در اين بود كه اين معضل را در ميان اقشار و گروههاي مختلف مطرح ميكرد. شايد حتي بسياري از مخاطبان، همسر، مادر، خواهر يا فرزند خودشان را در ميان شخصيتهاي فيلم پيدا كنند و متوجه شوند كه خواسته يا ناخواسته، هركدام ميتوانستهاند مبتلي به اين معضل باشند و اين براي يك فيلم اجتماعي نكته قابل توجه ايست.
پرداختن به اين سوژه از طرف كارگراني مثل آقاي حاتميكيا برايتان عجيب نبود؟
اصلا، يكي از ويژگيهاي مهم فيلم «دعوت» حضور پررنگ ديدگاه انساني و الهي حاتميكيا به مسئله سقط جنين بود. ديدگاهي كه اين سوال را در فيلم مطرح ميكند كه آيا ما اين اجازه را داريم موجودي را كه خداوند به بطن يك زن (چه خواسته و چه ناخواسته) عطا كرده است از بين ببريم؟ اين، مسئله بسيار مهمي است كه به نظرم آقاي حاتميكيا به خوبي توانستند روي آن انگشت بگذارند و در فيلم «دعوت» به آن بپردازند. اين به نظرم جاي بررسي بيشتر از اين را هم دارد. ببينيد كسي كه پيش از اين و در ايامي كه ما دست به گريبان جنگ بوديم سراغ سوژه جنگ در فيلمهايش ميرفت، امروز مسئله ديگري را مطرح ميكند كه باز هم معضل جامعه ماست، اين نشان ميدهد كه كارگرداني است كه دست روي مسائل و مشكلات روز جامعه ما ميگذارد و براساس آن فيلم ميسازد.
اتفاقا در همين زمينه عدهاي ساختن فيلم «دعوت»را تغيير مسير ابراهيم حاتميكيا در فيلمسازي قلمداد كردهاند. از ديد شما كه پيش از اين هم با ايشان همكاري داشتيد، «دعوت» چه جايگاهي در كارنامه حاتميكيا ميتواند داشته باشد؟
ببينيد من اينجا يك سوال مطرح ميكنم؛ اگر كارگرداني در مقطعي و در فيلمهايش به موضوعي خاص و ويژه پرداخت (كه در مورد حاتميكيا مصداقش جنگ و دفاع مقدس بوده است) آيا ما مجازيم كه اين موضوع را به عنوان محدودهاي مشخص براي ادامه كارش در نظر بگيريم و به عنوان يك اصل قطعي، به كارنامه آن كارگردان تحميل كنيم؟ اگر محور فيلمهاي حاتميكيا زماني «جنگ» بوده است به اين خاطر بوده كه ما در آن مقطع زماني، دست به گريبان جنگ تحميلي بوديم و دفاع، برايمان امري مقدس به حساب ميآمد و ميطلبيد فردي مثل حاتميكيا كه فرزند اين انقلاب است و نسبت به موضوع هم آگاهي كافي را دارد، در فيلمهايش به اين مسئله بپردازد. اين همان اتفاقي است كه رخ داد و همه هم ديديم كه چقدر خوب در اين زمينه فيلم ساخت و آنچه بايد، نشان داد. در واقع او توانست موفقيت و توانايي خودش را در فيلمسازي به اثبات برساند و هنرمندياش را به رخ ما بكشد، مردم هم آنرا پسنديدند. اما آيا اين يك اصل ميشود تا توقع داشته باشيم او تا ابد فيلم جنگي بسازد؟ امروز مسائل ديگري در جامعه ما وجود دارد كه پرداختن به هركدام ميتواند سوژهاي مناسب براي يك فيلم باشد. حتي ميتوان گفت برخي از اين مسائل امروز كمتر از مسئله «جنگ» ديروز نيست.
مثل سوژه «سقط جنين»؟
بله. به نظر من در مسائلي مثل «سقط جنين» هم نوعي جنگ انسان با انسان در حال وقوع است؛ جنگ مادر با فرزند ناخواستهاش، جنگ ميان تقاضاي ماندن فرزند و مشكلات مادر و اين خود، جنگ و چالشي است كه امروز وجود دارد و به نظرم انتخاب حاتميكيا در اين مورد آنقدر جسورانه بوده كه كمتر از پرداختنش به مسئله جنگ نباشد. دغدغه حاتميكيا در نگاه به معضلات جامعه انساني به نظر من هيچ تغييري نكرده است.
درباره فيلمنامه «دعوت» آيا از همان ابتدا متن نهايي در اختيار شما قرار گرفت و اپيزود «سيده خانم» بهطور كامل شكل گرفته بود؟
نه. ابتدا خلاصهاي از فيلمنامه را به من دادند كه اتفاقا در برخورد اول خيلي هم نتوانستم با آن ارتباط برقرار كنم. اما بعد كه با خانم يثربي صحبت كردم ايشان متن اصلي داستاني را كه نوشته بودند به من دادند و من ديدم واقعا پتانسيل بالايي دارد اما واقعا نميشد آن داستان مفصل را با تمام جزئيات در يك اپيزود 15 دقيقهاي از يك فيلم وارد كرد. با آقاي حاتميكيا همفكري زيادي سر اين قضيه داشتيم و آنچه الان روي پرده ميبينيد ماحصل همفكري من، خانم يثربي و آقاي حاتميكياست.
فكر ميكنم در اپيزود «سيده خانم» جنس مشكلي كه طرح ميشود اينجاييتر و به تعبيري ايرانيتر از ساير اپيزودهاست و مستقيم با جامعه ما در ارتباط است...
در درجه اول بگويم به عقيده من تمامي قصههاي فيلم «دعوت» بيانگر مسئله و مشكل انسان قرارگرفته در جغرافياي ايران است. به نظرم اگر اينگونه نبود و اين اتفاقات در جاي ديگري رخ ميداد حاصل داستاني كاملا متفاوت از اين چيزي كه ميبينيم ميشد. مثلا فردي كه با مشكلات مالي و اقتصادي دست به گريبان است و براي نگهداري فرزندش دچار مشكل شده است در بعضي از كشورها مورد حمايت رسمي قرار ميگيرد و شايد اصلا نيازي به سقط جنين در والدينش احساس نشود. يا مثلا اگر كسي در سن و سال سيده خانم صاحب فرزند شود در خارج از كشور از آن استقبال هم ميكنند و خانواده حتي به او افتخار ميكنند كه در چنين سني، هنوز احساس جواني دارد و ميتواند مادر بودن را تجربه كند. پس به عقيده من آنچه در تمامي اپيزودهاي فيلم «دعوت» مطرح ميشود برآمده از ديدگاه خاص موجود در جغرافيا، فرهنگ و عقايد سنتي ما ايرانيان است.
خوشبختانه حاتميكيا هم هوشمندانه در فيلم به يك قشر خاص بسنده نكرده و گروههاي مختلف جامعه مان را مورد اشاره قرارداده است؛ براي افرادي كه براي مواجهه با چنين مسئلهاي درگير سنتها هستند اپيزود «سيده خانم»، براي كسي كه بضاعت مالي و شرايط مساعدي دارد داستان همسر صيغهاي و براي كسي هم كه مشكل مالي دارد ماجراي زوج كارگر شهرستاني در فيلمنامه گنجانده شده است. حتي هنرمندي كه زندگي تامين و شرايط مطلوبي هم دارد از قلم نيفتاده تا آقاي حاتميكيا به نوعي نشان دهد كه ميخواستند راه را بر تمامي كساني كه احتمالا پس از تماشاي فيلم بخواهند خود و اطرافيانشان را از ابتلا به اين معضل مبرا بدانند، ببندند. از همين منظر است كه فكر ميكنم «دعوت» بايد خيلي بيشتر از اينها مورد توجه و بررسي قرار بگيرد چراكه حائز يك جامعيت در ميان اقشار مختلف است.
همين الان هم خيلي بحث درباره فيلم در سايتها و رسانههاي مكتوب در حال شكلگيري است.
بله. اصلا درست هم همين است. ما بايد از كارگرداني كه به صرف اين احساس كه افراد بسياري در جامعه، با اين معضل دست به گريبان هستند، سراغ چنين سوژهاي رفته است، پشتيباني و حمايت كنيم.حاتميكيا دچار بودن جامعه امروز به يك معضل را به خوبي درك كرده است؛ كما اينكه سينماي او همواره چنين بوده است و هيچگاه سينمايي خنثي براي تعريف كردن يك ملودرام ساده با نيت فروش بالا آنهم منوط به استفاده از يك دختر و پسر جوان، نبوده است. پس حرف او برآمده از مسئله و مشكلي جدي است و از همين رو بايد به كارش بيشتر پرداخت و مورد بحث و نظر قرارش داد.
براي خلق كاراكتر «سيده خانم» آيا نمونه نزديك در اطرافيان نداشتيد؟ سعي نكرديد با كساني كه چنين شرايطي داشتهاند ارتباط برقرار كنيد؟
مادر خود من همزمان با دختر اولش باردار شد و من فرزند مادري هستم كه اتفاقا زمان وضع حمل هم داماد داشت و هم عروس؛ من و خواهر زادهام به فاصله دوماه از هم متولد شديم.
البته اين به اين معني نيست كه بگويم براي خلق سيده خانم مادرم را الگو قرارداده بودم بلكه ميخواهم بگويم كه اين كاراكتر و شرايطي كه بنا بود در آن قرار بگيرد، خيلي هم براي من غريب و دور از ذهن نبود.
پس خيلي راحت بايد شخصيت «سيده خانم» را درك كرده باشيد؟
درباره شرايط شايد، اما درباره تصميمي كه ميگرفت اتفاقا برعكس، من با سيده خانم مدام در چالش بودم؛ در ذهن خودم مدام فكر ميكردم كه در مقطع كنوني جامعه ما و با توجه به سن بالاي سيده خانم، آيا آينده كودك قابل تامين است؟ آيا نگهداري و به دنيا آوردن بچه ميتواند درست باشد؟ آيا شرايط اجتماعي و ديدگاه سنتي ما، به اين زن حق ميدهد تا فرزندش را به دنيا بياورد؟ اين چالشها همواره بين من و سيده خانم وجود داشت، اما هميشه او من را مجاب ميكرد و خيلي قاطع و مستدل پاسخم را ميداد. براي همين هم كمكم توانستم با او ارتباط برقرار كنم و هرچه باورپذيرتر تصويرش كنم.
نسخه نهايي فيلم را ديدهيد؟
نه متاسفانه. به دليل بستري بودنم، هم حضور در جشن خانه سينما (كه جايزه بازي در نقش سيده خانم برايم رقم خورد) را از دست دادم و هم حضور در نخستين اكران خصوصي فيلم را كه از طرف آقاي پيرهادي دعوت شده بودم. خيلي هم دوست داشتم در آن اكران حاضر باشم چراكه بسياري از عزيزان و دستاندركاران سينما و بزرگواراني مثل جناب آقاي خاتمي در آن حاضر بودند. اما خب متاسفانه به دليل آسيبديدگي لگن مطلقا نميتوانم حركت داشته باشم و اميدوارم بعد از عمل جراحي آپانديس و در اولين فرصت بتوانم فيلم نهايي را ببينم.
پس سوالم را اينگونه مطرح ميكنم؛ به عنوان بازيگر براي حضور در يك فيلم اپيزوديك، نگران ارتباط برقرارنكردن مخاطب با نقش نبوديد؟ چون الان يكي از انتقاداتي كه ميتواند به فيلم وارد شود گسستگي كامل داستانها از هم است كه تاحدودي يكپارچگي اثر به عنوان يك فيلم سينمايي را هم تحتالشعاع قرارداده است.
خب در درجه اول چون فيلم را نديدهام نميتوانم درباره به حق بودن يا نبودن اين انتقاد نظر بدهم، اما قبل از پاسخ، دوست دارم از خود شما به عنوان يك مخاطب بپرسم كه آيا با اين ساختار كنوني فيلم برايتان خستهكننده بود و آيا اين احساس را داشتيد كه بخواهيد سالن سينما را ترك كنيد؟
نه؛ خستهكننده كه اصلا نبود، اما مخاطب در كنار اين خستهكننده نبودن انتظار يك نتيجهگيري و پايانبندي منسجم را هم دارد تا بتواند حلقههاي داستاني فيلم را مانند يك زنجيره، به هم مرتبط ببيند.
بياييد اينطور فرض كنيم كه ما به مطب يك پزشك رفتهايم كه چند نفر براي درمان يك درد مشترك (كه مرتبط با حرفه پزشك است) به آنجا آمدهاند. همه اينها حول يك موضوع و به يك لوكيشن ثابت مراجعه ميكنند؛ حال اگر بخواهيم قصه اين آدمها را تكبهتك دنبال كنيم، ميتواند به داستانهايي كاملا مجزا از هم بينجامد كه صرفا مطب پزشك در آنها مشترك است. اين چه ايرادي ميتواند داشته باشد؟
خب اين قطعا يك ايراد نيست اما بهطور مصداقي درباره فيلم «دعوت» ما ميبينيم كه حتي ساختار ابتدايي فيلمنامه تلفيقي بوده است و بعد هم كه اپيزوديك شده يك پايانبندي خاص با بازي خانم كرامتي براي آن در نظرگرفته شده است كه به نوعي حلقه واصل داستانها بوده. اگرچه اين پايانبندي با حضور يك فرشته براي تحويل نوزادان به خانوادهها، به نظرم پتانسيل بالايي داشت كه به يك پايانبندي شعاري تبديل شود، اما جاي اين سوال هست كه حذف چنين حلقه وصلي چطور صورت ميگيرد؛ آنهم بهطور كامل و بدون جايگزين؟
گويا شما خيلي از اتفاقات مراحل ساخت مطلعيد (باخنده)!
بهصورت پراكنده و در اخبار منتشرشده اين اطلاعات آمده بود، البته نميدانم اين پايانبندي فيلمبراري شد يا نه...
بله فيلمبرداري شد و اتفاقا من اين صحنهها را خيلي هم دوست داشتم. شايد اگر من به جاي كارگردان ميبودم همين اپيزودهاي به ظاهر شعاري را به فيلم اضافه ميكردم چراكه به نظرم بسيار زيبا ميآمد. اما چيزي كه هست، اينكه حتما از نگاه آقاي حاتميكيا در مقام كارگردان فيلم «دعوت»، صلاح بر حذف اين صحنهها بوده است. كما اينكه برخي صحنههاي بازي من و رضا بابك (آنطور كه شنيده ام) در اپيزود «سيده خانم» حذف شده و بخشهايي از حضور ما در امامزاده كوتاه شده است...
بخش امامزاده تقريبا در فيلم نيست...
در داستان، من و آقاي بابك به امامزاده ميرويم، مشرف ميشويم و در آنجا به نشانههايي ميرسيم كه مويد تصميم ما ميشوند؛ تصميمي كه براي حفظ بچه خودمان گرفتهايم، تا او را به دنيا بياوريم، آنهم به دور از شرايطي كه محيط شهر و اطرافيان به ما تحميل ميكردند. خب ميبينيم كه اينها هم با نظر كارگردان حذف ميشود، به عبارت كاملتر آنچه برپرده سينما ديده ميشود در واقع جوهره نگاه كارگردان و تدوينگر از صحنههاي فيلمبرداري شده است. آنچه را هم كه شما درباره حلقه واصل اپيزودها مورد سوال قرارداديد، ميتوان اينطور جواب داد كه وقتي ميبينيم چنين صحنههايي فيلمبرداري شده و آماده استفاده هم بوده، پس حتما نظر نهايي كارگردان و مشاورانش چنين بوده است كه با حذف اين صحنهها فيلم صورت بهتري خواهد داشت؛ به دلايل مختلف كه يكي از آنها هم ميتواند همان شعاري شدني باشد كه شما به آن اشاره كرديد.
درباره بازي در يك فيلم اپيزوديك ميخواستم از ميزان ارتباط بازيگران اپيزودهاي مختلف با هم بيشتر بدانم؛ خود شما تا چه حد پيگير شكلگيري فضا و كاراكترها در ديگر قصهها بوديد؟
من واقعا علاقهمند به پيگيري بودم اما حضور پيوسته و بدون استراحتم در تئاتر باعث شد كه بلافاصله با پيوستن به گروه درگير فيلمبرداري اپيزود سيده خانم شوم و متاسفانه اصلا فرصت نكنم ساير اپيزودها را دنبال كنم. البته كليتي از همه داستانها ميدانستم و براي همين هم ميخواستم بدانم كه ساير بازيگران براي نقشهايشان چه ايدهها و فكرهايي ارائه ميدهند، چون تمام قصهها واقعا جاي كار داشت. اما با توجه به شرايطي كه آن موقع بود و اتفاقي كه بعد از آن برايم پيش آمد، هنوز هم نميدانم داستانها در نسخه نهايي فيلم به چه صورتي درآمده است و آيا مثل «سيده خانم» تا اين حد نسبت به داستان اوليه متفاوت شدهاند يا خير؟
يکشنبه 14 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-