تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس درصدد عيب جويى برادر مؤمنش برآيد، تا با آن روزى او را سرزنش كند، مشمول اين ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820445210




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شكارچي زنان كرج : دوست داشتم خلبان شوم نه قاتل


واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: شكارچي زنان كرج : دوست داشتم خلبان شوم نه قاتل
نوشتن از جنايت هاي شكارچي زنان كرج ، به قصه هزار و يك شب مي ماند كه مي تواند حاوي هشدارهاي مهمي براي خانواده ها باشد.
نوشتن از جنايت هاي شكارچي زنان كرج ، به قصه هزار و يك شب مي ماند كه مي تواند حاوي هشدارهاي مهمي براي خانواده ها باشد.
رئيس دايره جنايي پليس آگاهي استان تهران و همچنين بازپرس دادسراي جنايي كرج شرايطي را فراهم كردند تا عامل جنايت هاي سريالي ، در زندان رجايي شهر از زندگي و سرگذشت خود بگويد.
*خودت را معرفي كن.
اميد هستم و 23 سال دارم.
*چرا زندان هستي؟
به خاطر كشتن 10 زن.
*چي شد كه مرتكب قتل شدي؟
به خاطر تنفري كه از بعضي از زن ها داشتم و براي دزدي طلاهايشان.
*چرا از بعضي زنان تنفر داري؟
يك بار يك زن خياباني را سوار كردم و او با كشيدن تيغ و تهديد به خودزني 50 هزار تومان از من پول گرفت.يك بار هم يك زن ديگر را سوار كرده بودم كه مسير را اشتباه رفتم و او شروع كرد به داد و بيداد و من هم او را برگردانم به همان جايي كه سوارش كرده بودم .سه روز بعد از من خواستند به كلانتري بروم. آن زن از من شكايت كرده بود . يك هفته به زندان افتادم و 150 هزار تومان به او جريمه دادم و 250هزار تومان به وكيل دادم.هرچي زنم به آن زن التماس كرد ، راضي نشد رضايت بدهد.با كلي بدبختي آن پول را تهيه كردم . چون كسي را نداشتم كه به من كمك كند.
*با مقتولان چه طور آشنا مي شدي؟
موقع مسافر كشي ، آنها را سوار مي كردم و سر صحبت را با آنان باز مي كردم.
*چه وقت نقشه نخستين قتل را كشيدي و چه طور او را كشتي؟
از ابتدا تصميم به قتل نداشتم ، زني را سوار كردم و قرار شد ، برويم خانه ما . يكباره به ذهنم خورد كه او را بكشم . دو دل بودم كه اين كار را بكنم يا نه ، مي ترسيدم ، يكباره شيطان وسوسه ام كرد و او را كشتم .
*وقتي او را كشتي چه حسي داشتي؟
آن موقع حالت جنون به من دست داده بود . بعد از اينكه كشتمش خيلي ناراحت شدم و هميشه در اين مدت عذاب وجدان داشتم .
*مقتولان را چه ساعتي به خانه ات مي بردي و با جسد آنها چكار مي كردي؟
تقريبا ساعت 5 -4 بعد از ظهر آنها را سوار مي كردم و مي بردم به خانه ام . پس از اينكه آنها را مي كشتم ، سريع از خانه بيرون مي رفتم چون از جسد شان مي ترسيدم . ساعت 9 هم برمي گشتم و آنها را داخل ملحفه مي پيچاندم و در اطراف شهر مي انداختم .
*چرا ساعت 9؟چرا صبر نمي كردي نيمه شب آنها را بيرون ببري؟
چون در اين ساعت خيايان ها خيلي شلوغ است. نيمه هاي شب خيابان ها خلوت است و پليس به همه گير مي دهد.
*مقتولان را چه طور مي كشتي؟
آنها را غافلگير مي كردم و از پشت سرشان آنقدر با آرنجم گلويشان را فشار مي دام تا بميرند.
*چرا از اين روش استفاده مي كردي ، از جايي ياد گرفته اي؟
چون اثر انگشتم روي بدنشان نمي ماند و آنها نيز نمي توانستند عكس العمل نشان دهند.اين كار را از جايي ياد نگرفتم.به طور اتفاقي اولين بار اينطوري مقتول را كشتم.
*چرا جنازه ها را در حاشه بزرگراه ها مي انداختي؟
مي خواستم خيلي زود پليس آنها را كشف كند.
*نمي ترسيدي كه دستگير شوي ؟
نه ، چون هيچ ردي از خودم به جا نمي گذاشتم و فكر نمي كردم پليس دستگيرم كند .
* چه وسايلي از مقتولان مي دزديدي ؟
موبايل ، طلا و جواهراتشان ، كفش و پول نقدي كه داشتند.
*چه قدر از اين راه گيرت آمد ؟
تقريبا دو ميليون تومان.
*وسايل دزدي را چه طور مي فروختي؟
گوشي هاي موبايل را به مادر زن و خواهر زنم مي فروختم . كفش ها را هم به خواهرزن و مادر خودم دادم . طلا ها را هم با همسرم مي فروختيم.
*مقتولان چه وجه اشتراكي داشتند كه آنها را انتخاب مي كردي؟
تيپ هاي خاصي بودند ، مانتو هاي كوتاه و تنگ و شلوار هاي كوتاه مي پوشيدند و موهايشان از جلو و پشت بيرون بود و آرايش غليظي داشتند.
* همسرت هم از قتل هايي كه انجام مي دادي ، اطلاع داشت؟
از قتل سوم به بعد او در جريان بود و هر موقع من مي خواستم نقشه خود را عملي كنم خانه را خالي مي كرد و به شهرستان پيش پدر و مادرم مي رفت.
*خودت به او مي گفتي يا خودش متوجه شد؟
چون ملحفه هاي منزلمان كم مي شد و پرده خانه را نيز برده بودم به من شك كرده بود . نمي خواستم به او بگويم ولي مجبور شدم.
*از خانواده ات بگو ، چند خواهر و برادر داري؟
دو برادر و يك خواهر دارم . پدرم هم قبلا كبابي داشت كه به خاطر مرگ پدر بزرگم مجبور شد آنجا را بفروشد.او ماشين سنگين خريده بود و با آن كار مي كرد.چند وقت است كه به علت بدهي مي خواهد ماشينش را بفروشد، مادرم هم پرستار است.
*از اعضاي خانواده ات كسي اعتياد داشت؟
پدرم ترياك مي كشد ، از وقتي راننده بيابان شد مواد مصرف مي كند.
*خودت چه طور ؟ تا به حال مواد مصرف كرده اي؟
نه ، من حتي سيگار هم نمي كشم.
*از كودكي ات بگو.
خيلي بچه خوبي بودم و همه مرا قبول داشتند . در كار هاي خانه با مادرم كمك مي كردم . برادرم خيلي شيطنت مي كرد و همه همسايه ها از دست او شاكي بودند اما من آزارم به هيچكس نمي رسيد .
*دوست داشتي چه كاره شوي؟
خلبان!
*چه قدر درس خواندي؟
تا اول راهنمايي.
*درست چه طور بود ؟ به مدرسه علاقه داشتي؟
هيچ علاقه يي به درس خواندن نداشتم چون هرچي درس مي خواندم ، چيزي نمي فهميدم سوم، چهارم و پنجم دبستان مردود شدم.
*پدر و مادرت تنبيهت نمي كردند؟
نه ، من هيچ كار بدي نمي كردم كه كتك بخورم .هيچ كدام از اعضاي خانواده ام باورشان نمي شود كه من اين قتل ها را انجام داده ام.
*وضعيت مالي خانواده ات چطور بود؟
وضع مالي مان خوب نبود.پدرم اعتياد داشت و ...
*رابطه پدر و مادرت با يكديگر چه گونه بود؟
خيلي با هم بحث مي كردند و درگيري داشتند.
*نخستين بار كي دستگير شدي؟
18 - 17ساله بودم و در مقطع اول راهنمايي درس مي خواندم . در مدرسه از همه بزرگتر بودم چون چند سال رد شده بودم . موقع امتحانات آخر سال بود كه براي دزدي داخل يك خانه رفته بودم كه دستگير شدم و 5 ماه به زندان افتادم.
*برخورد خانواده ات با تو چه گونه بود؟
خيلي بد.كسي دنبالم نيامد و پدرم تا چند ماه بعد از آن با من حرف نمي زد.
*بعد از آزاد شدن از زندان چه كار كردي؟
با يكي از دوستانم به لنگرود رفتيم تا كار كنيم . به عنوان كارگر در يك ساختمان نيمه كاره كار مي كردم .
*با همسرت چه طور آشنا شدي؟
يك روز در همين شهرستان كه ساكن بوديم براي شركت در جشن تولد پسر صاحبخانه ام به خانه او رفته بودم و همسرم هم از آشنايان آنها بود و به آن جشن تولد آمده بود. بعد از آن به خواستگاري اش رفتم.به عقد هم در آمديم و بعد از يك سال و سه ماه ازدواج كرديم.
*چه طور شد به كرج آمدي؟
8 ماه داماد سرخانه بودم ، در خانه مادر زنم زندگي مي كرديم ، چون خواهر و برادر هاي او اذيتم مي كردند، به كرج آمديم، يك خانه اجاره كرديم.من هم مسافر كشي مي كردم.
*بيش تر به چه فيلم هايي علاقه داري؟
فيلم هاي رزمي ، فيلم هاي رينگ خونين، هدف سخت فرانكي و الكس را خيلي دوست دارم .
*اهل ورزش هم بودي؟
چند ماهي كونگ فو كار كرده ام.
*تصورت از شيطان چيست ؟
شيطان يكسره در ذهنم بود و وقتي مي خواستم كسي را بكشم خودم را مثل شيطان مي ديدم.
*اگر دستگير نمي شدي ، قتل ها را ادامه مي دادي؟
نه،از كارهايم پشيمان شده بودم . به همين خاطر هم رفتيم رامسر كه همانجا پليس ها دستگيرم كردند.
*اعضاي خانواده ات سراغت آمده اند ؟
نه ، هيچ كس كاري به كارم ندارد.همه از من متنفر شده اند.(باگريه)
*دلت براي چه كسي تنگ شده؟
همسرم ، خيلي دوست دارم يك بار هم كه شده تلفني با اوصحبت كنم.
اگر در پايان صحبتي داري بگو.
سالها پيش وقتي قاتلي را مي ديدم كه با او مصاحبه مي كنند پيش خودم مي گفتم اين آدم چه قدر كثيف است كه اين كار ها را كرده.از آنها بدم مي آمد و الان خودم جايشان نشسته ام.مي دانم كه عاقبتي جز اعدام ندارم. دچار وسوسه شيطان شدم و كارم به اينجا كشيد.
رها شدن جنازه هاي هشت زن جوان كه همزمان با غروب آفتاب ، ربوده و كشته شدند وحشت به جان مردم كرج انداخته و پليس جنايى استان تهران را با معماى پيچيده جنايت هاي سريالى رو به رو كرده بود.
كارآگاهان به خوبي مي دانستند با يك جنايتكار حرفه اي رو به رو هستند كه ردي از خود برجا نمي گذارد.
بررسي صحنه هاي جرم با توجه به رد لاستيكها نشان مي داد شكارچي شب ، قربانيان را سوار پيكان مي كند، پس از اجراي نقشه شومش،جنازه ها را داخل ملحفه گلدارمي پيچد و در خيابان رها مي سازد.
در آن ميان ، پليس بيش از 10 هزار راننده خودرو مسافربر را تحت كنترل نامحسوس قرار داد اما 27 خرداد 87 بار ديگر خبر رسيد زن جواني به دام شكارچي شب افتاده و جنازه اش در كمالشهر كرج رها شده است.
در فهرست متهمان و مظنونان ، مسافربري به نام «اميد» كه پيكان قهوه اي داشت و شش فقره پيشينه كيفري از جمله ، چهاربار دزدي، يك فقره كيف قاپي و يك فقره آدم ربايي در پرونده اش ثبت شده بود بيش از بقيه ، شك كارآگاهان را برانگيخت.
جنايتكار ، هشتمين قرباني را براي رد گم كردن به طرز متفاوتي كشت و جنازه اش را در خيابان «منبع آب» مهرشهر رها كرد.در همين حال ، متهم اصلي با پيكان قهوه اي اش در رامسر رديابي شد.او كه خونسرد به نظر مي رسيد در بازجويي مقدماتي ، منكر اطلاع از قتل زنجيره اي هشت زن در كرج بود اما وقتي فهرست تماس تلفني با ششمين قرباني را ديد چاره اي جز بازگويي حقيقت نيافت.
«اميد» مدعي بود چون يك زن به او نارو زد و تاوان سنگيني داد به فكر انتقام جويي افتاد.
جاني 23 ساله با طعمه هايش طرح دوستي مي ريخت و در حالي كه پس از هشتمين جناين سريالي به همراه همسر 16 ساله اش به رامسر گريخته بود تا در يك ويلا ، سرايداري كند نقره داغ شد.
وي در نخستين شاخه از بازجويي ها به كشتن هشت زن جوان در كرج اعتراف كرد و مشخص شد همسرش از جنايتها باخبر بوده است.اين اما پايان ماجرا نبود و شكارچي شب در ادامه تجسسها از كشتن چهار زن ديگر در شمال كشور پرده برداشت.
در همين رابطه فرمانده پليس استان تهران اعلام كرد : تا كنون 10 جنايت «اميد» به اثبات رسيده است اما هنوز جنازه هاي دو قرباني كشف نشده است.
سرتيپ «عليرضا اكبرشاهي» گفت:تلاش كارآگاهان براي تكميل پازل اين پرونده با جديت ادامه دارد.
 شنبه 13 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: هموطن سلام]
[مشاهده در: www.hamvatansalam.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن