واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: دردهايم از آن خودم؛ گزارشي از آسايشگاه جانبازان در مشهد
خبرگزاري دانشجويان ايران - مشهد
سرويس: فرهنگ و حماسه
عمليات والفجر 8 بود كه زخمي شد، اگر همان موقع به او و همرزمانش رسيدگي ميشد، حالشان بهتر ميبود، ولي حالا احمد روي تخت دراز كشيده و نامفهوم حرف ميزند، بايد گوش را كنار دهانش ببري تا بفهمي كه چه ميگويد، با اين حال باز هم نامفهوم حرف ميزند، حرفهايش را نميفهمم.
مدتي پيش كه در جلسه ستاد شوراي هماهنگي گراميداشت هفته دفاع مقدس حاضر شدم، در اين جلسه تصويب شد كه از آسايشگاه جانبازان قطع نخاعي مشهد كه كنار پارك ملت است، بازديد و ديداري توسط مسولان نيروهاي مسلح خراسان رضوي صورت گيرد و همه متفقالقول موافق انجام اين كار شدند.
يادم ميآيد سال گذشته و سالهاي قبلتر از آن نيز، اين برنامه در اين هفته برگزار شد.
سكانس اول، روز، خارجي، زير آتش دشمن
جنگ كه شد، جوان رفت و جنگ كه تمام شد مرد به شهر برگشت، مجروح و خسته بازگشت، ولي پاهايش را فراموش كرد با خود بياورد، آنها را شايد ميان نيزارها، سنگرها، وسط داغي مينها، روي خمپارهها و شايد لاي رگبارها جا گذاشت.
هنوز 21 سالش نشده بود كه رفت...
سكانس دوم، روز، داخلي، محل آسايشگاه جانبازان قطع نخاعي مشهد
و حالا در ميانسالي روي صندلي چرخدار در آسايشگاهي كنار پارك ملت روزگار سپري ميكند، قسم ميخورم اين مرد و دوستانش براي هميشهي ملتاند، اين را از صندلي او بپرسيد كه همدم هميشگي اوست. براي مداوا تنها ميآيد. علي، پسرش اجازه ندارد كه او را همراهي كند، او بايد به درسش برسد؛ اين را مرد ميگويد: دردهايم تنها براي خودم است.
صبح روز چهارم مهرماه است، داخل آسايشگاه جانبازان قطع نخاعي مشهد ميشوم، فضا همان فضاي 4 سال پيش است كه براي تهيه گزارش آمده بودم، تغييري نكرده است، چشم كه چرخاندم مردان همان مردان گذشتهاند، فقط چند نفري ديگر در جمعشان نبودند، شايد رفته بودند ...
سكانس سوم، روز، داخلي، كنار درياچه پارك ملت
با اينكه از پاهاي احمد تنها استخواني مانده است كه روي آن را پوستي رنجور گرفته، ولي روي همين تخت كارشناسي ارشد روانشناسي باليني را از دانشگاه فردوسي گرفت. احمد اقا كنكور دكتري كي برگزار ميشه؟ آ...آ...آ...آ...آ...ذذذذذذ...ميگويم آذر؟ با سر اشاره ميكند بله. به دست چپش لولههاي سرم وصل است، امروز حالش به هم خورده و خانوادهاش او را براي درمان آوردهاند، آسايشگاه بايد همين جا باشد تا تب و لرز و سرمش تمام و آرام شود.
سكانس چهارم، روز، داخلي، آسايشگاه
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) - منطقه خراسان- فرمانده قرارگاه شمال شرق ارتش كنار تخت مردي كه نخاعش قطع شده ايستاده، رو به جمع خبرنگاران ميگويد: لشكر 77 پياده خراسان از اولين لحظهها و روزهاي انقلاب مقابل منافقين و ضد انقلابها ايستاد، پس از آن نيز با شروع جنگ تحميلي به خوزستان رفت و در برابر رژيم بعثي عراق مقاومت كرد.
امير سرتيپ مهدي تكلو ميافزايد: استراتژي و دكترين امام خميني(ره) در جنگ تحميلي، مبارزه و مقاومت در مقابل تجاوز بود، همان زمان و اكنون نيز روح اين استراتژي در نيروهاي مسلح و ارتش جريان دارد.
وي معتقد است: پس از سال دوم جنگ تحميلي و دفاع مقدس، فرامين امام خميني(ره) تاكيدي بر نيروهاي مسلح بود كه براي حفظ مرزهاي جمهوري اسلامي ايران، حركتي آفندي انجام دهند و دشمن را از خاك ميهن بيرون برانند.
هاشم رسولي، فرمانده پايگاه چهاردهم شكاري نيروي هوايي خراسان رضوي نيز در سالن آسايشگاه حضور دارد، وي نيز معتقد است: نيروي هوايي ارتش نقش ارزندهاي در طول دفاع مقدس داشت كه بر كسي پوشيده نيست، اكنون نيز نيروي هوايي ارتش آمادگي كامل براي دفاع از تماميت ارضي كشور را دارد.
وي ميافزايد: در زمان انقلاب با حمله دشمن مواجه شديم، تنها نيرويي كه ابتدا حركت و با امام خميني (ره) ديدار كرد، نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران بود، نيروي هوايي ارتش در شهريور سال 1359 با پرواز 140 فروند هواپيماي شكاري به عراق، شكست و خسارات جبرانناپذيري به دشمن وارد كرد، اكنون نيز هوانيروز نقش عمده و كليدي در پشتيباني نيروهاي مسلح و نيروهاي رزمي در طول جنگ دارد.
مديركل بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس خراسان رضوي نيز بعد از احوالپرسي با مجروحان درباره جنگ در جمع خبرنگاران ميگويد: امروز جنگ نرم در دستور كار استكبار قرار گرفته است و راهبرد استكبار جهاني در برابر نظام، جنگ نرم است كه به صورت ناتوي فرهنگي براي از پا درآوردن جوانان و نظام جمهوري اسلامي فعاليت ميكند.
سرهنگ محمد احراري ميافزايد: در گذشته وظيفه دفاع و مقابله با تهاجم نظامي دشمن را بر عهده داشتيم و اكنون نيز دشمن به اين نتيجه رسيده است كه بايد سناريوي خود را براي مقابله با نظام جمهوري اسلامي به وسيله تهاجم و ناتوي فرهنگي تغيير دهد، ولي دفاع مقدس پيامي به جهان داد كه نظام استكباري، كف روي آب است و با بسيج تودهها ميتوان بر آنان پيروز شد.
هنوز ساعت 10 صبح نشده كه همه ميروند و دوباره آسايشگاه خلوت ميشود.
بعداز رفتن مهمانها، مرد روي تخت درازكش ميشود، رنگ به رو ندارد، پاهايش كوچك و نحيف شده و به شدت تكان ميخورد و ميلرزد، پرستاران برايش دارو ميآورند، به سقف آسايشگاه كه بنفش است نگاه ميكنم اين رنگ كه ميگويند آرامشبخش است، براي من آرامشي ندارد، ولي بنفشه كه از انتهاي راهرو به سمت اتاق مرد ميآيد، برايش سبدي آرامش و دسته گلي زيبا ميآورد. بنفشه دختر مرد است. زيبا و غمگين ...
سكانس پاياني، روز، خارجي، محوطه پارك ملت
درياچه پارك با نسيم ملايمي كه روي آن ميوزد، موج نرمي بر ميدارد، مردان و زنان در حال ورزش هستند، چند جوان روي وسايل ورزشي پارك در حال جنب و جوشاند و درختان با باد به اين سو و آن سو نگاه ميكنند. جلسه ديدار تمام شده و همه رفتهاند. ماشينهاي دولتي ديگر اينجا نيستند و من ماندهام و آسايشگاهي در ميان پارك ملت با مرداني كه سروهاي بالنده اين سرزميناند.
انتهاي پيام
جمعه 12 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 322]