واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: هياهوي قهوه و چاي و قليان علی رنجی پور نمي توان به طور قطع براي شکل گرفتن پاتوق ها تاريخ دقيقي متصور شد. همين طور هيچ مشخص نيست که کي براي اولين بار، دو نفر آدم يا بيشتر، احساس کردند که مي توانند دور يک ميز بنشينند و با هم درباره موضوع مبتلابه شان يا اصلاً موضوعي بي ربط گپ بزنند و به اصطلاح اولين پاتوق هاي تاريخ را پايه بگذارند. طبيعتاً قدمت پاتوق بايد به اندازه قدمت زبان باشد و اولين پاتوق هاي تاريخ در درون غارها و ميان جنگل ها و در دنياي بدوي شکل گرفته اند. البته انسان هاي اوليه الزاماً دور ميز و روي صندلي نمي نشسته اند (کما اينکه امروز هم خيلي ها اين کار را نمي کنند) و پاتوق هاي آنها مثل پاتوق هاي امروزي نبوده است. در اينجا صحبت از ميز و دور آن نشستن، به عنوان نخستين و يکي از مهمترين نشانه ها و نمادهاي ثابت پاتوق هاي مدرن مطرح است. نمادي که در بسياري از فيلم ها و نقاشي ها و داستان ها، مورد اشاره قرار مي گيرد و تصوير آن تحت شرايط خاصي و در کنار نمادها و نشانه هاي ديگري، بي درنگ ذهن را متوجه پاتوق و فضاي پاتوقي مي کند. ترکيب ميز گرد و صندلي لهستاني يادآور کافه ها و پاتوق هاي روشنفکري است که نمادهايي چون قهوه و پيپ و سيگار و روزنامه هم در آن حضور قاطع و چشمگيري دارند. نيمکت و چارپايه و ميز بزرگ فلزي مستطيل شکلي که روي آن قليان و استکان هاي کمر باريک چاي و زيرسيگاري کوچک فلزي قرار گرفته تداعي کننده قهوه خانه است و همين طور ميز و صندلي هاي فانتزي که رنگ هاي تند و شاد دارند به ضميمه ترکيبات عجيب و غريب بستني و شکلات آدم را به ياد کافي شاپ مي اندازد. خب طبيعي است که المان هايي نظير تخت و پشتي (جايگزين ميز و صندلي) و چاي و قليان و ديزي سنگي و چيزهايي از اين دست هم فضاي سفره خانه هاي سنتي را به خاطر آورد. هر کدام از اين پاتوق ها با همه اختلافاتي که چه در ظاهر و چه در جنس مراجعه به آنها، با هم دارند، در ويژگي هايي (چه فرميک و چه محتوايي) مشترک هستند. گرفتن رد اين موارد اختلاف و مشابهات، طبعاً با بررسي المان ها و نشانه هاي هر يک، راحت تر دنبال خواهد شد. پاتوق ها را بدون نوشيدني هاي داغ و دخانيات نمي توان تصور کرد. اين دو المان آنچنان با مفهوم کافه و قهوه خانه و اين حرف ها گره خورده که کافه يي که در آن نشود سيگار کشيد، يا قهوه خانه و سفره خانه يي که قليان در آن سرو نشود، چيزي نخواهد گذشت که از رونق بيفتد و در دکان کار و کاسبي کافه چي و قهوه چي اش تخته شود. چاي و قهوه هم که جاي خود را دارند و عملاً زندگي بدون آنها براي ما ديگر زندگي نخواهد بود. وقتي فکر مي کنيم و تاريخ مي خوانيم، به زحمت باورمان مي شود که تا همين دويست، سيصد سال پيش چاي و قهوه و البته سيگار و قليان نبوده اند و جايي در فرهنگ و زندگي روزمره ما ايراني ها نداشته اند. اولين حضور مستند تاريخي قهوه در ايران، به اواخر حکومت صفوي ها برمي گردد که پرتغالي ها آن را با خود به ايران آوردند. البته بعضي ها معتقدند که پيش از اين هم در ايران قهوه بوده است، ولي اين حضور آن قدر کم رنگ بوده که مي شود آن را به حساب نياورد و تاريخ شروع قهوه خواري در ايران را به بعد از صفويان و به سال هاي رونق آن، يعني دوران حکومت قاجارها، با آن قهوه هاي قجري معروف شان، نسبت داد. در مورد تاريخچه چاي هم وضعيت روشن تر و بهتر از قهوه نيست. معروف است که قديم ها چاي را به صورت محدود از هند مي آوردند، اما اين کالا به هيچ عنوان رونقي نداشته است. حتي تا اواخر دوران قاجار هم چاي، زير سايه قهوه قرار داشت، به طوري که هنوز بعضي پدربزرگ ها و مادربزرگ ها به ياد مي آورند که زمان بچگي شان در همه مراسم عمومي که برگزار مي شد، قهوه سرو مي کردند و از چاي، خبري نبوده است. شروع دوران چاي در ايران، بايد اواخر دوران قاجار و اوايل حکومت پهلوي ها باشد. چيزي تقريباً حوالي سال 1275، يعني همان سالي که کاشف السلطنه بوته چاي را با خود به ايران آورد. هر چند قبل از او هم چاي در ايران بوده و آن را وارد مي کرده اند و استعمالي هم داشته، اما گويا با ايراني شدن و فراگير شدن کشت و صنعت آن، مصرف آن هم رفته رفته در ايران فراگير شد و به جزئي از فرهنگ ايراني ما بدل شد. دخانيات هم، به معني آنچه امروز از آن به عنوان دخانيات ياد مي شود، از کالاهاي مدرن به شمار مي رود. سيگار يک کالاي کاملاً غربي است و در منطقه امريکا رواج داشته و بعد از کشف امريکا به اروپا آمده است. گمان نمي رود سيگار در ايران، قدمتي بيش از صد سال داشته باشد، ولي همانطور که بقيه کالاهاي مدرن در اين صد ساله، بعد از ورود به ايران با سرعت چشمگيري فراگير شده اند، سيگار نيز از صد سال پيش به اين طرف به کالايي ايراني تبديل شده و مصرف آن به جزئي از فرهنگ ايراني اضافه شده است. توتون سيگار در همين ايران خودمان هم کشت مي شود و کارخانه هاي دخانيات ايراني آن را فرآوري و بسته بندي کرده و به جامعه عرضه اش مي کنند. البته اين روزها، به دليل کشف مضرات متعدد سيگار و رشد تبليغات وسيع عمومي در مذمت مصرف آن، صحبت کردن از سيگار به امري مذموم بدل شده، ولي حقيقت آن است که مصرف آن در همه جهان و در کشور خودمان ايران، مصرف کمي نيست که بشود آن را ناديده گرفت، بلکه بايد حضور سيگار را به مثابه يک واقعيت بي تخفيف جامعه پذيرفت. قليان هم تاريخ زيادي ندارد. معروف است که قليان در زمان شاه عباس صفوي ساخته شده و ابتدا در دربار پادشاهان رواج داشته است. قليان هاي ناصرالدين شاهي نمونه هاي معروف قليان هستند که احتمالاً قليان هاي امروزي از روي آنها ساخته شده اند و امروزه با اندکي تغييرات در تنباکوي مصرفي آنها و معطر شدنشان به انواع گل و ميوه، در سفره خانه ها و قهوه خانه ها استعمال مي شوند.به هر صورت، چاي و قهوه و سيگار و قليان به عنوان نماد و نشانه مهم پاتوق هاي امروزي شناخته مي شوند و هر پاتوقي بنا به وجه کارکردي که دارد، از اين کالاها به عنوان کالايي که به مشتري ارائه مي دهد، به فراخور حال استفاده مي کند. در کافه ها که فضاي آنها فضاي روشنفکري است بيشتر قهوه و سيگار مورد توجه واقع مي شود که طعم تلخ آنها با حال و هواي روشنفکري معاصر، که نگاهي تلخ به دنيا دارد، بيشتر سازگار است. اين تلخي در نوع معماري و فضاها و دکوراسيون و نورپردازي اين دست کافه ها هم تجلي دارد. مجموعه اين نمادها پاتوق هايي را مي سازند که بيشتر مورد توجه قشر روشنفکر و هنرمند جامعه قرار مي گيرد و محملي براي بحث هاي بي سر و ته و پايان ناپذير روشنفکري است. از نوع ديگر پاتوق هاي مرسوم مي توان به قهوه خانه ها اشاره کرد. همانطور که پيش از اين گفتيم چاي و قليان، کالاهاي پررونق بازار قهوه خانه داران هستند. نوع معماري و فضاسازي اين قهوه خانه ها ساده است و از پيچيدگي خاصي برخوردار نيست. از شکل و شمايل ساختمان قهوه خانه گرفته تا فرم چينش ميز و نيمکت ها و حتي نقاشي هايي که به در و ديوار آنها نصب شده، همه از اين مدل ساده پيروي مي کنند. مشتريان اين قهوه خانه ها هم مردم عادي کوچه و بازار هستند که طبعاً جزء آدم هاي ساده به شمار مي روند و از پيچيدگي هاي مرسوم دنياي روشنفکري و شبه روشنفکري به کلي به دورند. از کارگر و بقال و نانوا گرفته که وقت استراحت خود را در قهوه خانه ها مي گذرانند، تا پيرمردان بازنشسته و بيکاران که صبح خود را در اين محل ها به شب مي رسانند و چاي مي خورند و قليان مي کشند و احتمالاً تخته يي بازي مي کنند. غير از اين دو نوع اصلي و معروف پاتوق، دو نوع ديگر پاتوق هم داريم که مي توان به نوعي آنها را زاييده و تغيير شکل يافته کافه ها و قهوه خانه ها دانست؛ کافي شاپ ها و سفره خانه هاي سنتي. کافي شاپ ها را مي شود نوع ساده شده کافه ها دانست که در همه المان هاي پيچيده آن به نوعي تلطيف و تغيير در جهت سهولت ايجاد شده است. قهوه تلخ به انواع ترکيبات و معجون هاي عجيب و غريب بستني و شکلات تبديل شده، فضاسازي و دکوراسيون و نور محيطي آن به سمت سادگي بيشتر ميل کرده، تا به اصطلاح پاسخگوي مراجعه طبقه متوسط جامعه باشد. از سوي ديگر سفره خانه هاي سنتي نيز همين روند را منتها در جهت عکس طي مي کنند تا خود را تا حد طبقه متوسط بالا کشيده باشند. طعم قليان سفره خانه ها به مراتب رقيق تر از انواع قهوه خانه يي آن است. چاي سفره خانه ها در قوري هاي چيني و استکان هاي تميز سرو مي شود و دست آخر اينکه در فضاسازي و معماري و نورپردازي آن اندکي ظرافت و پيچيدگي هنري بيشتري به کار رفته است. البته اخيراً تحليل هايي هم در مورد سفره خانه ها شده که آنها را شکل پست مدرن پاتوق ها مي داند. نمي شود که اين تحليل ها را از بيخ نادرست خواند، اما به نظر نمي آيد که تحليل هاي درست و حسابي باشند که بتوان دربست آنها را پذيرفت. به هر حال اين موضوع دخلي به بحث ما پيدا نمي کند و پرداختن به آن مجال مفصل ديگري مي طلبد. چيزي که واضح به نظر مي رسد اين است که سفره خانه ها و کافي شاپ ها، همان کافه ها و قهوه خانه هايي هستند که با تغييراتي در المان ها، مناسب حال طبقه يي از جامعه شده اند که در ساخت و شکل گيري کافه ها و قهوه خانه هاي ايراني به آنها توجهي نشده بود. طبقه يي که نه روشنفکر است و نه بي سواد؛ طبقه يي که روزبه روز برتعداد آنها افزوده مي شود، طوري که مي توان آن را طبقه غالب اجتماعي دنياي امروز ناميد؛ طبقه متوسط شهري.منبع: اعتماد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 484]