واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: «بحران ادبيات امروز، بحران معناست» «بازتاب قرآن در شعر معاصر» بررسي شد
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
نشست «بازتاب آيات قرآني در مضامين شعر معاصر» روز گذشته (دوشنبه، هشتم مهرماه) برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين نشست كه به همت دبيرخانهي كنگرهي شعر اجتماعي معاونت اجتماعي ناجا در مجتمع فرهنگي لاله برگزار شد، مسعود فكري - پژوهشگر - گفت: همهي پديدههايي كه در جهان با آنها مواجهايم، بويژه پديدههاي داراي معنا و مفهوم، دو ويژگي صورت و معنا دارند. افعال ارادي ما هم داراي يك صورت و يك معناست. عالمي كه در آن به سر ميبريم، سرشار از صورتها و معاني است كه گاهي سرگرم شدن به صورت، ما را از معنا غافل ميكند و گاهي سرگرم شدن به معنا، ما را از صورت غافل ميكند. در شعر هم اينگونه است؛ صورت شعر داراي معانياي است كه نبايد از آن غافل شد.
او يادآور شد: شاعران براي خلق شعر و فراهم آوردن مادهي آن و معنايي كه اين شعر ميخواهد، دامي را به سه گسترهي خيال، هوش و انديشه بايد بگسترند، درواقع، هم صورت و هم معنا، هر دو در هم تأثيرگذارند و به فراخور قدرت شاعر، صيدهاي او در صورت و معنا ميتواند تأثيرگذاري متفاوت داشته باشد.
فكري متذكر شد: گاهي شاعراني از جلوهي حس و واقعيت طبيعت بهره ميگيرند و گاهي در سطح عاليتر، به قوهي خيال خود ميروند و گاهي مفاهيم عقلي را در شعر خود ميگنجانند. اين مفاهيم در بسترهاي متفاوتي ميتواند مورد جستوجو باشد؛ گاهي از يك منبع عميق، تجربهي مخصوص به اين تجربه، دست مييابد، كه يكي از اين منابع ميتواند منبع وحي باشد. منبع وحي به عنوان مجموعهاي كه داراي ارزشهاي عالي است، يكي از منابعي است كه شاعر ميتواند از آن بهره گيرد.
او همچنين با اشاره به مفهوم تأثيرپذيري انسان گفت: ما در جهان نوعي تأثير و تأثر را مشاهده ميكنيم. فرهنگ هميشه از طريق آموزشهاي مستقيم ياد داده نميشود. ادبيات و واژگاني كه در خدمت يك فرهنگ به كار گرفته ميشود، در يك بستر زماني ميتواند در جامعهاي نهادينه شود. اگر در جامعهاي با سطح فخامت و ارزشمندي واژگان مواجه شديم، اين جامعه از سطح فرهنگي بالايي برخوردار است و اگر سطح واژگان، پايين و ركيك بود، جامعه از سطح فرهنگي پايين برخوردار است.
اين پژوهشگر با اشاره به تقسيم شعر به دو دورهي قديم و جديد، در اينباره توضيح داد: مكاتب فكري مدرن بر دو اصل است؛ يكي بر اصل اومانيسم (انسانگرايي) و ديگري ناتوراليسم ( طبيعتگرايي). در دورهي اكنون، مفاهيم فرازين به مفاهيم فروزين تبديل شده است. ممكن است كسي از ياسپرس يا هگل جملهاي را استناد نكرده باشد؛ ولي وقتي رگههاي آن در جامعه حضور يابد، در شعر هم حضور مييابد.
وي متذكر شد: تا 70 يا 80 سال پيش، بيشتر ناظر اين بوديم كه شعر به مبناي معنوي نزديك شده و از مباني معنوي بسياري الهام گرفته است؛ اما از 70 سال پيش به بعد، كمكم اين الهام كاهش مييابد؛ به طوري كه در شعر معاصر و بويژه شعر اجتماعي معاصر، در دوران اخير و بويژه در پنج دههي اخير، اين تأثير حداقل در بعد شكلي آن كاهش يافته است. اگرچه در بعد معنايي در شعرهاي بعد از نيما يوشيج، رواج يافته است؛ اما در مقايسه با شعراي كلاسيك كه مستقيما نمادهايي از متون ديني در شعرشان در هم تنيده بود، كمتر است.
او معتقد است: دليل فاصله گرفتن شعر اجتماعي فارسي از شعر ديني نسبت به آنچه در شعراي قديم زياد بوده، مولود فلسفههاي نويني است كه اگرچه ما توليدكنندهي آن نبودهايم؛ اما مصرفكنندهي آن بودهايم.
فكري بحران ادبيات امروز را بحران معنا دانست و افزود: در شعراي قديم، اين تأثيرپذيري از منابع وحياني بيشتر بوده است؛ علت آن هم چند وجه دارد؛ يكي از دلايل آن، فرابشري بودن و گوهري بودن آن است. قرآن از سطحي سخن ميگويد كه فرابشري است و اين براي انسانها ارزشمند است.
او دومين وجه تأثيرگذاري قرآن در شعر امروز را تأثيرگذار بودن آن بر مخاطبان دانست و توضيح داد: از اين وجه، شاعران قديم تلاش ميكردند تمثيلهاي خود را مبتني بر داستانهايي كنند كه در داستانهاي ديني قبلا وجود داشته است.
فكري افزود: سومين وجه تأثيرپذيري از منبع وحياني آن است كه با ويژگيهاي روحي و سرشتي آدمي همخواني دارد و وجه ديگر اين تأثيرپذيري، فراگير بودن آن نسبت به همهي ابعاد انسان است.
او مولوي را شاعري دانست كه توانست قرآن را هضم كند و آن را تنزل بخشد و ادامه داد: اگر بگوييم براي فارسيزبانان قرآن دو بار نازل شده است، به گزاف نگفتهايم؛ يك بار از جانب خدا به وجود مقدس نبوي و بار ديگر از وجود مقدس نبوي به انساني ديگر نزول كرده و به «مثنوي» تبديل شده است. اين اثر يك نوع تتبع دقيق براي هدايت انسان است كه به «مثنوي» تبديل شده است.
اين پژوهشگر درباره اينكه چگونه بتوانيم در شعر معاصر، بويژه رويكرد اجتماعي، مضامين قرآني را به كار ببريم، گفت: لازمهي اين كار، عميق شدن ما از مفاهيم معنايي قرآن است. اگر فهم ما از قرآن كمعمق باشد، شعر ما بر مخاطب تأثير ندارد. بسياري از شاعران قديم، حافظ قرآن بودند؛ به اين دليل كه قرآن وجود آنها را معنويت ميبخشيد و ديگر اينكه قرآن منبعي براي سرمايهي قوي آنها ميشد.
فكري دومين وجه نهادينه كردن قرآن در شعر را شناخت لايههاي دروني قرآني دانست و متذكر شد: براي اينكه تأثير قرآن در شعر بيشتر شود، بايد لايههاي دروني قرآن را براي ديگران بنمايانيم.
انتهاي پيام
سه شنبه 9 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]