واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: تاريخ، ادعاي امارات درباره جزاير سهگانه را رد ميكند
يكي از اساتيد ما گفت شما به محض اينكه بگوييد روي خليج فارس حاضريم مذاكره كنيم علاوه براينكه بايد سه جزيره را بدهيد، بايد خوزستان را هم بدهيد.
تحركات امارات متحده عربي مبني بر تكرار ادعاهايش درباره جزاير سهگانه، اين روزها به اوج رسيده است.
كمتر از دو هفته پيش امارات متحده عربي در ادعايي عجيب نسبت به ايجاد تاسيسات اداري در جزيره ابوموسي توسط ايران انتقاد كرد. بلافاصله شوراي همكاري خليج فارس نيز از اين موضع امارات حمايت كرد.
اين در حالي است كه از همان روزها (31 مرداد) شيخ حمدبنخليفهآلثاني، امير قطر كه هم اكنون رياست شوراي همكاري خليج فارس را بهعهده دارد در تهران ميهمان رياستجمهوري بود. ادعاهاي جديد امارات و اصرار آنها بر بازگشايي پرونده جزاير سهگانه بهانهاي به دست داد تا در گفتوگويي يكساعته اسناد تاريخي تملك ايران بر جزاير سهگانه را با خسرو معتضد بررسي كنيم.
با وجود اينكه يادداشت تفاهم 1971، مالكيت ايران بر جزاير سهگانه را بلامنازع ميداند، امارات متحده عربي بارها ادعاي مالكيت بر اين جزاير را كرده است و هنوز هم اين ادعاها ادامه دارد؛ ريشه اين ادعاها در كجاست؟
ريشه اين ادعاها در آن بود كه ما پيشتر يك مشكل عمده داشتيم و آن نداشتن نيروي دريايي بود. چون اين جزاير دور از حكومت مركزي ايران بود، هرازگاهي شيطنتهايي از سوي شيخنشينهاي جنوب خليجفارس در مورد جزاير سهگانه صورت ميگرفت. ما اسناد مكتوبي داريم از زمان مظفرالدينشاه و پيش از آن،كه اين جزاير را متعلق به ايران ميداند. گزارشي داريم از مظفرالدينشاه در 15ربيعالثاني 1323 كه خيلي جالب است، نوشته كه « دولت ايران، جزيره سري، تنب، ابوموسي و تمام جزاير خليجفارس را ملك مخصوص خود ميداند. شيخ شرقان (كه همان شارجه بايد باشد) بهتازگي در اين جزاير(تنب و ابوموسي) تصرفاتي كرده و بيرق خود بلند كرده؛ حقش همان بود كه بيرق او موقوف و بيرق ايران افراشته شود.»
اين اتفاق در زمان مظفرالدينشاه ميافتد و جنرال قنسولگري بوشهر در 16جماديالاول 1323 جواب داده كه: « شيخ مشاراليه در جزيره تنب ابدا تصرفي نكرده و خانه و بنايي نساخته است. » پس اين مسئله فقط به علت دوري جزاير مذكور از حكومت مركزي ايران و نداشتن نيروي دريايي متمركز و قوي در آن زمان اتفاق ميافتاد.
ما در آن زمان فقط يك ناو بزرگ ساخت آلمان داشتيم به نام پرسپوليس كه هروقت اين ناو خراب ميشد يا براي تعمير ميرفت به هندوستان، عدهاي از اعراب وارد جزاير مذكور ميشدند؛ آن هم به اسم علفچر كه دولت وقت ايران اصلا اينها را جدي نميگرفت.
اين علف چرها چه كساني بودند؟
در پشت جلد كتابي به نام «سرزمينهاي ساحلي پيرامون خليجفارس و درياي عمان در صد سال پيش» نوشتهاي هست از اين علفچرها با اين مضون كه «ما و پدران ما شهادت ميدهيم از سوي خودمان و پدرانمان كه جزاير اربعه، سري، فارو، بوموسي، تنبين از بندر لنجه (بندر لنگه كه زير نظر حكومت مركزي ايران بود) تبعيت ميكنند و ما از دولت ايران اجازه گرفتهايم كه احشام و گوسفندان خودمان را براي چرا به جزيره ابوموسي بياوريم و ما اهل شارقه هستيم.»
اين متن به امضاي روساي اين افراد به اسم محمدبنسالمين و صالحبنحسن، احمدبنمحمد و يحييبنمحمد رسيده است. اما ناگفته نماند كه ساكنان اين جزيره از قديمالايام اعرابي بودند. توجه كنيد كه حتي در زمان ساسانيان هم عربزباناني بودند كه در مناطق جنوبي ايران زندگي ميكردند و تابعيت ايراني داشتند.
گويا يكي از استنادات اعراب درباره ادعاهايشان اين است كه ساكنان اين جزاير، عربزبانند.
مردم سوئيس هم برخي فرانسوي صحبت ميكنند، بعضي ايتاليايي و بعضي آلماني؛ پس دولت آلمان، ايتاليا و دولت فرانسه بايد با اين حساب روي دولت سوئيس نظر داشته باشند!؟ از قديمالايام تمام اين جزاير متعلق به ايران بوده است. از زمان ساسانيان هم اعرابي كه تابعيت ايراني داشتند در اين مناطق زندگي ميكردند. توجه كنيد كه در خود تيسفون و در نزديكترين نواحي جنوبي آن، عربزباناني بودند (از جمله دولت منظر و دولت خمير) كه تابع ايران بودند.
اماراتيها ادعا ميكنند شيخ شارجه اولين كسي بود كه در اين جزاير بيرق برافراشت؛ آيا واقعا شيخ شارجه اولين نفري بود كه در اين جزاير پرچم برافراشته بود؟
سري به جزيره كيش بزنيد. پرچم ايران آنجا نيست؛ يعني آن قدر وضع ما در آنجا روشن و مشخص است كه نيازي به نصب پرچم نيست؛ براي اينكه كيش مال خودمان است.
اگر هم اين آقا پرچم شارجه را در ابوموسي يا تنبين نصب كرده كار غيرقانوني انجام داده است. الان ما در خليجفارس نزديك به 110تا جزيره داريم كه شبها با جزر و مد، زير آب ميروند. فرض كنيد زماني آب خليجفارس پايينتر آمد و اين جزاير بيرون آمدند؛ آيا كسي ميتواند با نصب پرچم مالكيت اين جزاير را بگيرد؟ در درياي مانش در نزديكي فرانسه چند تا جزيره انگليسي وجود دارد. هيچگاه دولت فرانسه روي اين جزاير ادعايي نداشته است. اين نامه را هم گوش بدهيد.
در سال 1323 هجري قمري مظفرالدينشاه نوشته كه «دولت انگليس از ما خواهش كرده كه بيرق خودمان را از اين دو جزيره برداريم تا رسيدگي و گفتوگو شود. درصورتي كه ما خودمان ميدانيم اين دو جزيره ملك مسلمه دولت ايران است.
در اين صورت حالا چطور دولت انگليس راضي ميشود كه ما ملك طلق خودمان را به شيخ واگذار كنيم و او بيرق در آنجا بيفرازد؟ شما باز هم گفتوگو كنيد ما به هيچ وجه از حق خود نخواهيم گذشت.»
اين نامه جزو اسناد وزارت خارجه جمهوري اسلامي ايران است. در هر صورت دولت ايران در هيچ زماني اين ادعاها را قبول نكرده و ميبينيم كه حتي درباره اين حق مسلم خودشان حاضر به مذاكره با هيچ دولتي هم نميشوند. حتي ما در اسناد داريم كه بلژيكيها در زمان مظفرالدينشاه به حكم تهران اداره گمرك در اين جزاير تاسيس كردند.
در سال 1905 يا يك سال قبلتر از آن مشكلاتي در اين جزاير پيش ميآيد كه گفته ميشود بهدليل تاسيس همين اداره گمرك بوده است. اداره گمرك چه مشكلاتي را دامن زد؟
نه اداره گمرك زودتر از اين تاريخ در جزاير سهگانه تاسيس شده بود. اين مسائل بيشتر به علت كوتاهي خودمان پيش آمده است. براي اطلاع خوانندگان عرض ميكنم اين بازي در مورد جزيره قشم هم بوده است. اگر مروري به تاريخ دوره اول پهلوي داشته باشيد ميبينيد انگليسيها بهعنوان اينكه ما در اين جزيره زغالخانه داريم و زغال كشتيها را در اينجا نگهداري ميكنيم و بهعنوان اينكه در باسعيدو ما يك گورستان ملوانان انگليسي داريم روي جزيره قشم هم نظر داشتند. روي سيري و هنگام هم نظر داشتند و خوشبختانه چون اينها نزديك خاك ايران بودند زياد جرات نكردند كه بر خواستشان اصرار كنند. اين تزوير انگليسيهاست.
اين ادعاها در حالي صورت ميگيرد كه خود انگليسيها حاكميت ايران بر جزاير سهگانه را در اسناد علميشان قبول داشتند. در نقشهاي كه وزارت جنگ انگليس كشيده و وزارت خارجه انگليس در ضمن مراسله مورخه 17ذيالقعده 1305 هجري قمري (27 ژوئيه 1888) به وزارت خارجه ايران ارسال داشته، جزيره تنب و ابوموسي و سيري جزو خاك ايران تعيين شده و به رنگ خاك داخل ايران رسم شده است.
ميگويند «مردهشور هم گريه ميكند»؛ يعني خود انگليسيها كه اين كلكها را سوار كردهاند در نقشههاي علميشان نتوانستند اين جزاير را به رنگ مستملكات خارجي رنگ كنند.
به غير از شيخ شارجه كه بيشترين ادعاها را داشته آيا شيخنشينهاي ديگر هم پيش از تشكيل امارات متحده عربي ادعاهايي درباره اين جزاير داشتند؟ بله، در سال 1305 بازهم اين موضوع در وزارت امورخارجه و در مجلس مطرح شده و اين دفعه موضوع، ادعاي شيخ راسالخيمه بود. من اشاره ميكنم جواسم دو طايفه بودند از عرب و عجم. طايفه عجم در بندر لنگه در جزيره تنب و ابوموسي سكني گزيدند و تبعيت آنها از دولت عليه ايران مسلم است.
فقط شيخ شارجه كه از جواسم عرب است بهعنوان اينكه ساكنان تنب و ابوموسي جواسمي هستند آنجا را جزو حكومت خود ميدانست. در مورد جزيره ابوموسي باز سندي هست كه ميگويد آلمانيها در پايان جنگ جهاني اول بدون اجازه هيچ دولتي در اين جزيره استخراج گل سرخ ميكردند (اين را يكي از سياستمداران انگليسي به عبدالله بهرامي سفير وقت ايران در بلژيك گفته است). بنده ميگويم كه بهترين دليل براي اينكه اين جزيره تعلق به ايران دارد اين است كه حاجي معينالتجار بوشهري در جزيره مزبور مشغول استخراج گل سرخ بوده و اين اجازه هم از طرف دولت ايران به او داده شده بود و اين آلمانيها معدن گل سرخ را از حاجي معينالتجار اجاره كرده بودند كه از ايران اجازه داشت.
وظيفه كنوني ايران در برابر ادعاهاي جديد اعراب
يكي از اساتيد ما حرف قشنگي زد؛ گفت شما به محض اينكه بگوييد روي خليج فارس حاضريم مذاكره كنيم علاوه براينكه بايد سه جزيره را بدهيد، بايد خوزستان را هم بدهيد؛ اين نكته را در نظر بگيريد؛ يعني شما كوچكترين گام كه به عقب برداريد آنها چندين گام جلو ميآيند. متأسفانه وزارت خارجه ما از ديپلماتهاي مطلع استفاده نميكند. با تظاهرات و شعار نميشود مقابل ادعاهاي اعراب ايستاد.
ما يك مركز راديويي بزرگ به نام مركز خليج فارس ميخواهيم. يك مركز بزرگ راديوتلويزيوني كه از صبح هزاران بار تكرار كند «هنا خليج فارسي»؛ به انگليسي يا عربي يا فارسي اين جمله را تكرار كند. من متأسفم براي سازمان ميراث فرهنگي و جهانگردي كه به جاي اينكه دستي به خليج فارس و جزاير سهگانه بكشد، درباره دوستي با مردم اسرائيل صحبت ميكند يا فلان استان را متعلق به فلان قوميت معرفي ميكند. اماراتيها كارهاي تبليغاتي ميكنند. به ايرانيهايي كه به دوبي ميروند نقشههايي ميدهند كه روي آنها اصطلاح مجعول خليج عربي نوشته شده است. اين كارها بايد با كارهاي تبليغاتي جواب داده شود.
سه شنبه 9 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 191]