واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: اوليور تويست نوشته ي چارلز ديکنز اوليور تويست در حقيقت ادعا نامه اي است که که چارلز ديکنز عليه جامعه فاسد آن روز انگلستان نوشت.پسر کوچک و يتيمي که پدر و مادر خود را از دست داده و در عرصه گيتي تک و تنها مانده به دنياي اطرافش وارد مي شود. جامعه اي که قانون جنگل با همه بي رحمي در آن رواج دارد و پسر کوچک اين مطلب را به خوبي درک مي کند که بايد با چنگ و دندان از خود دفاع کند وگرنه ديگران پاره پاره اش مي کنند. منافع عده بسياري ايجاب مي کند که او (عليرغم ثروت فراواني که از پدر به ارث رسيده) در فساد و تباهي فرو رود، ولي اوليور کوچک براي دنياي تيرگي ها ساخته نشده و سرانجام در نبرد خونيني که در آن خوبي ها و بدي ها يک بار ديگر در مقابل هم صف آرايي مي کنند اوليور کوچک موفق مي شود که خود را از جنگ افراد بد سرشت و کساني که طمع ثروت او را در دل دارند، خلاص کند. اما پس از آن يعني هنگامي که اوليور از دست ارباب ستمگرش فرار مي کند و خود را در شهر بزرگ و پر خطر«لندن» تنها مي يابد، نه خانواده اي دارد و نه حتي دوستي، چيزي نمي گذرد که در دام پيرمردي شرور به نام « فاگين» که خانه اش پاتوق دزدها و جيب برهاست گرفتارمي شود. تم اصلي اين داستان هنگامي ايجاد شد که ديکنز (نويسنده داستان) در يک مجله استخدام شد. از آن پس چارلز به ميان مردم مي رفت و ساعتها در خيابان پرسه مي زد و وضع زندگي آنها را زير نظر مي گرفت، به محله هاي کثيف و آلوده شهر لندن مي رفت و با بچه هاي طبقات پايين درد دل مي کرد. زيرا او خود را متعلق به آنها مي دانست و به آنها عشق مي ورزيد. دردها و مشقات زندگي، «چارلزديکنز» را بر آن داشت تا به دنياي وسيع نويسندگي پناه برد. در سالهاي 1831 و 1832 روزنامه نويسي مي کرد اما پس از آن رمان را پسنديد و پا به ميدان پر ارج و بزرگ آن گذاشت تا دردهاي خود را که تا پايان عمرش با او بودند بر روي کاغذ آورد.اوليور تويست در حقيقت ادعا نامه اي است که چارلز ديکنز عليه جامعه فاسد آنروز انگلستان نوشت. در اين کتاب نويسنده چيره دست با قلمي شيوا و دلنشين تلخي ها و حقايق نکبت بار زندگي را به وضوح و قدرت عجيبي توصيف کرده بوده و به اين ترتيب «اليور تويست» معروف شد و چارلز ديکنز بنيان گذار بزرگ آن مرتبه اي بسيار پرارج و ارزنده در ميان مردم پيدا کرد. تنها ايرادي که آنها از ديکنز گرفتند اين بود که او بيش از حد در شرح و توصيف اشخاص داستان حاشيه رفته بود اما پاسخي قانع کننده، آنها را به قبول اين حقيقت وا داشت که شرح و توصيف او لازم است و حقيقت نيز همين بود. چارلز ديکنز در اين کتاب به زيبايي ناهنجاري هاي اجتماعي و اقتصادي برخواسته از انقلاب صنعتي و نظام سرمايه داري در انگستان را به نمايش مي کشد. يکي از عمده اين ناهنجاري ها سوءاستفاده از کودکان و زنان به منظور افزايش توليد در مقابل دستمزدهاي پايين تر بود چرا که به نوشته ويل دورانت: در شرايطي که در جامعه صنعتي شده انگلستان کار براي مردان کمياب بود، کارخانه داران از مردان مي خواستند که زنان و کودکانشان را به کارخانه بفرستند. زنان کارگران ارزانقيمت تري بودند و کارخانه داران آنان را بر مردان سرکش و سنگين قيمت ترجيح مي دادند. اين شرايطي است که جوامع غربي درحال پايه ريزي نظام سرمايه داري صنعتي و تجاري خود بودند، هرچند که مي دانيم رياضت اين دوران براي مصرف و لذت آينده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 351]