پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1849972041
*دانشگاه و دفاعمقدس؛ديروز،امروز* دكتر صدرا: دفاع مقدس تمام نشده است فعاليتهاي دانشگاهها براي حفظ ارزشهاي دفاع مقدس نهادينه شود
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: *دانشگاه و دفاعمقدس؛ديروز،امروز* دكتر صدرا: دفاع مقدس تمام نشده است فعاليتهاي دانشگاهها براي حفظ ارزشهاي دفاع مقدس نهادينه شود
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و حماسه
آنچه در پي ميآيد حاصل گفت و گوي خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) با دكتر عليرضا صدرا استاد علوم سياسي دانشگاه تهران در راستاي نقش متقابل دانشگاه و دفاع مقدس است.
انقلاب اسلامي و دفاع مقدس
دفاع مقدس در حقيقت دفاع در مقابل حملهاي است كه اين حمله براي نابودي و در غير اينصورت سركوب و جلوگيري از گسترش حركتي كه چند سال پيش از آن در منطقه اتفاق افتاده بود و آن انقلاب اسلامي بود،است.
به طور طبيعي اين انقلاب و اين نظام يك سري ويژگيهايي داشت كه بعضا منافع و موجوديتهايي را با خطر مواجه ميكرد. چراكه بدون اين شاخصها دفاع به هيچ وجه معناي خاصي پيدا نميكند، در حقيقت دفاع ما جنگ نبود. همهي كشورها به صورت طبيعي جنگ دارند اما دفاع ما جهاد بود كه تفاوت بسياري با جنگ دارد چراكه جنگ آن لايه ظاهري بود. در اينجا در حقيقت جمهوري اسلامي ايران و انقلاب اسلامي با طرفهاي مقابل خود يعني شرق و غرب در تعارض بود. بنابراين ارتجاع منطقه هم كه به طور طبيعي موجوديتش را در خطر ميديد اگر تلاشي انجام نميداد به هر حال آيندهي خودش را مثبت نميديد. آنها هم در حقيقت نيروي محركه چه از نظر تسليحات، چه از نظر پشتيباني مالي و انرژي جنگ را تامين ميكردند بر عليه ايران و صدام هم نمايندگي همهي اينها را ميكرد. ميخواهم مقداري به عقبتر برگردم، در حقيقت جنگ آنها با ايران نبود چراكه ايران از قبل وجود داشت. جنگ آنها با جمهوري اسلامي ايران بود به تعبير بهتر ايراني انقلابي، انقلابي رخ داده بود كه داراي ويژگيهايي بود و بعدا با اين ويژگيها وارد دفاع مقدس شد.
انقلاب اسلامي ايران انقلابي، اسلامي، تودهاي و مردمي بود
در انقلاب قشر دانشجو و طلبه نقش پيشرو و اثرگذار داشتند
در حقيقت بزرگترين ويژگي انقلاب اسلامي انقلاب، اسلامي بودنش بود. اين انقلاب چند ويژگي دارد، نخست اينكه كاملا تودهاي و مردمي بود. انقلاب ما اين ويژگي را داشت كه تمام مردم از همه طبقات، همه اقشار، دانشگاهي، روحاني، بازاري، كشاورز، شهري، روستايي، فقير و غني حضور داشتند. هيچ رنگ و بوي طبقاتي خاص و قشري خاص در اين انقلاب وجود نداشت. اين انقلاب علاوه بر اينكه تودهاي بود مردمي هم بود اما عوامانه نبود همه با شعارهاي شورانگيز و شورهاي شعورخيز حركت ميكردند، اين بزرگترين ويژگي انقلاب بود لذا خودش را در شعارهاي كاملا جهتدار و متكاملش نشان داد، اين انقلاب از آنجائيكه يك انقلاب نرم و بهعبارتي انقلاب فرهنگي بود تا خشن و خشونتآميز؛ در نتيجه مردمي بودن و فرهنگي بودن از ويژگيهاي اصلي آن است. بر اساس مبناي اسلامي در انقلاب واقعا همه مردم حضور داشتند اما دو قشر نقش پيشرو و اثرگذاري داشتند، يكي حوزهها و ديگر دانشگاهها. طلاب جوان و دانشجويان جوان دو قشر پيشروتر بودند. اگر ما نسبت جمعيت و نسبت حضور اين دو قشر را ارزيابي كنيم اين نتيجه حاصل ميشود كه نسبت حضور طلاب و دانشجويان جواني كه تحت هدايت روحانيت معظم قرار داشتند از نظر پيشرويي، زمان، پيشاهنگي و حتي از نظر تعداد بيشتر از ساير اقشار بود، در دورهاي، فردي مانند دكتر شريعتي موجي را ايجاد كرد و پس از آن جرياني مثل شهيد مطهري آمد اينها را به امام وصل كرد آنهايي كه از طريق شهيد مطهري به امام وصل شدند در انقلاب و جنگ نقش اساسي داشتند. در انقلاب بيبديل ما اين نيروها نقش مهمي ايفا كردند و بلافاصله بعد از اين كه رژيم شاه به عنوان بزرگترين مانع بركنار شد از همان 23 بهمن بلكه پيش از آن گروههاي مردمي شكل گرفت، اين گروهها به كارهاي عمراني در كشور ميپرداختند، مقدار زيادي از اين طلاب و دانشجويان وارد سپاه شدند و بسيار طبيعي بود كه همچنان نقش پيشروشان كه در انقلاب داشتند را در نظام اسلامي هم داشته باشند.
با آغاز جنگ تركيبي كه در انقلاب وجود داشت با همان عقبه و پيشينه و پشتوانه وارد دفاع مقدس شد
اما توطئهها ادامه پيدا كرد و منجر به فتح لانهي جاسوسي شد، تسخير لانهي جاسوسي توسط گروههايي تحت عنوان دانشجويان خط امام اتفاق افتاد. با فتح لانه جاسوسي استكبار جهاني از حركتهاي داخلي مايوس شد و اين به سبب همين هوشياريها و حركتها بود. در پيشاني و جبههي مقدم جنگ تحميلي نيز همواره اين جريان دانشجويي و طلبگي حضور داشت. در جايي بيشتر طلبه بودند و در جاي ديگري بيشتر دانشجو بودند. اما هدايت روحانيت و مرجعيت امام همه جا روشن و مسجل بود. اين هوشياريها و حركتها دشمنان را به اين نتيجه رساند كه بايد راه ديگري بينديشند، آنها آماده شدند، گارد نظامي گرفتند، صفآرايي كردند و صدام را با ويژگي خاص قدرتطلبانه جلو انداختند و حركتهايي انجام دادند كه نهايتا به دفاع مقدس منجر شد. در همه اينها نقش دانشگاه بويژه دانشجويان و اساتيد، برجسته است. به تناسب پيچيده شدن شرايط تنش، نقش دانشجويان و اساتيد هم بالا ميرفت، براي نمونه وارد سپاه كه ميشدند نشريات پاسدار انقلاب مينوشتند آن جا تحليل ميدادند و همچنين آموزشها را سازماندهي ميكردند. به طور طبيعي با آغاز جنگ تركيبي كه در انقلاب وجود داشت با همان عقبه و پيشينه و پشتوانه وارد دفاع مقدس شد.
در دوران دفاع مقدس انگيزه را عقبهي روحانيت و استراتژي را عقبهي دانشگاهي ميداد
بعضيها با گرفتن اسلحه وارد دفاع مقدس شدند و برخي هم تا رياست قرارگاهها رسيدند، اينها يا دانشجو يا دانشگاهي بودند. به طور طبيعي ابتدا تخصص مطرح نبود و حملات تهاجمي صورت ميگرفت، خيلي طبيعي بود كه بيشتر همان خط هاي مقدم باشند كه نمونهي بارزش جريان هويزه است. همانهايي كه در انقلاب بودند و بعدا در فتح لانهي جاسوسي حضور داشتند، در حقيقت آنها با فرماندهي شهيد علمالهدي بابهاي فتنهانگيزي و تجزيهطلبي را در داخل سد و آن را در هويزه تكميل كردند، اينها طيف دانشجويي بودند كه به بسيج و سپاه رفته بودند. همين طور كه جلو ميرويم نقشها تخصصيتر و نهادينهتر ميشود و تدريجا بخشهاي تخصصي جنگ شكل ميگيرد كه ديگر تنها تفنگ در دست گرفتن نبود بلكه عقبه تفنگ بود كه بايد چندين برابر خط مقدم پشتيباني صورت ميگرفت تا يك اسلحه درست شليك شود. تمام اينها شكل گرفت كه به طور عمده در اين مهندسي سازماني و سازماندهي و مهندسي رزمي به معناي اعم كلمه، ديگر بسيار طبيعي بود افرادي كه تحصيلات بالايي نداشتند قادر بودند كه با قريحه ذاتي و شخصي ميتوانستند اين كارها را انجام بدهند. كساني ميتوانستند اين كارها را انجام دهند كه آموزشهاي مناسب، لازم يا حداقل را داشته باشند البته درست است كه آموزشهاي دانشگاهي لزوما به اين معنا نيست كه بلافاصله وارد عمل و اجرا شود از جمله در دفاع مقدس. اما آموزشها سطح قابليتها را بالا ميبرد تا بتوانند مسايل را بهتر درك كنند و پاسخ دهند و متناسب با آن موقعيتها موضعگيري كنند. استثنا هم وجود دارد و افرادي داراي قريحهي بسيار بالا هستند اما قاعده در كل دنيا اين است؛ كسي كه تسهيلات آموزشي ديده زمانيكه ميخواهيد به او آموزش دهيد بهتر و زودتر ياد ميگيرد. اما در كنار اين قاعده ممكن بود دانشجوياني باشند كه خيلي موثر نباشند و از طرف ديگر افراد فاقد تحصيلات عالي جنگي باشند كه استثنائا خيلي هم برجسته باشند، نمونههاي بسيار خوبي داريم مانند شهيد باقري. ايشان 19 ساله (سال دوم دانشگاه) بودند كه وارد جريان جنگ شدند. اگرچه شهيد باقري شخصي وارد جنگ ميشوند و عقبهي علمي و دانشگاهي جنگي هم ندارند اما خرمشهر با تفكر ايشان عملا فتح ميشود. بنابراين زماني كه عناصري مثل مديريت، ساماندهي، تفكر استراتژيك و اين قبيل موضوعات وارد دفاع مقدس شد. نميتوانست توسط افراد عادي طراحي و اجرا شود مگر استثنا باشند، بدونشك در اين بحث طيف نيروهاي دانشگاهي بود كه وارد قضيه شدند، انگيزه را بيشتر عقبهي روحانيت و استراتژي را بيشتر عقبهي دانشگاهي ميداد. اينها با هم جمع شدند و اين عظمتها را آفريدند، خرمشهر فتح شد و دشمن آنجا سقوط كرد.
وظيفهي امروز دنياي بشريت در مقابل حاضران در دفاع مقدس
اگر دنياي بشريت انصاف داشته باشد و علمي برخورد كند اين نيروها بايد به عنوان بزرگترين استراتژيستهاي تاريخ مورد تمجيد و بهرهبرداري قرار گيرند. البته قطعا كارشناسانشان بهرهبرداري ميكنند، مانند جنگهاي سريع واحدهاي كوچك كه از مدل همين نوع جنگها استفاده شده است. بنابراين در ابتداي جنگ بسياري از اين نيروهاي دانشجو در خط مقدم بودند اما تدريجا و پس از شكلگيري عقبهي پشتيباني و لجستيكي، در اين بخشها بيشتر طيف نيروهاي دانشگاهي لازم بود، حالا يا استاد بودند يا دانشجو كه تا مدارج فرماندهان عالي و بزرگترين استراتژيستها پيش ميرفتند و طراحيها را برعهده داشتند، در حقيقت آنها توفيق سپاه و لشگر اسلام را با طراحيشان تضمين و تامين ميكردند، ولو اينكه حتي تعدادشان اندك هم باشد، بعضي مواقع به اندازه يك لشگر نقش داشتند. اين جا ديگر نبايد تعداد را كه البته تعداد هم نسبتش بالا بود ملاك قرار داد.
در مراحل بعدي بحث دانشگاه و سازماندهي حضور دانشگاهي و دانشجويي در دفاع مقدس بود. تا اين زمان حضور افراد شخصي بود. هر كس بلند ميشد، ميرفت. البته در اين زمانها ما مقداري مشكلات داخلي هم داشتيم مانند جريانات بنيصدر، عقبهي جريان گروهها در داخل و... كه مقدار زيادي از انرژي دانشجويان درگير اينها بود. خيلي طبيعي بود چراكه انقلاب ما انقلاب فرهنگي بود، دفاع ما هم همينطور شده بود.
دانشگاه تربيت مدرس و جهاد دانشگاهي ستاد پشتيباني جنگ دانشگاه را در منطقه تشكيل دادند
من شخصا با سپاه و بسيج و دفاع ارتباط داشتم تدريجا اين فكر شكل گرفت كه سازماندهي صورت گيرد، لذا جمعي از دوستان از دانشگاه تربيت مدرس و جهاد دانشگاهي رفتند در منطقه و در اهواز مستقر شدند و ستاد پشتيباني جنگ دانشگاهها را تشكيل دادند. انگيزه آنها اين بود كه رابطهي شخصي دانشگاهي را با دفاع مقدس نهادينه كنند و ارتباط نهاد دانشگاه با نهاد دفاع مقدس را از حالت شخصي و فردي خارج نموده و نهادينه كنند. از اينجا شروع شد، اين كار ابعاد مختلفي داشت. مطالعات پزشكي، بيماريها، حتي مسايل حملات شيميايي، فرماندهان و كساني كه دفاع مقدس را تشكيل دادند عمدتا دانشگاهي بودند، جالب اين است كه رشته تحصيلي دانشجويي سياسي بود اما فرمانده عمليات دفاع شيميايي و ميكروبي بود مانند سردار باقر نيكخواه كه ايشان رشتهاش سياسي بود.
ايجاد جنگ رواني سبب تخريب دشمن ميشد
رگههاي ابتداي اين نهاد چنين شروع شد براي نمونه ابتدا جنگ رواني را تعريف كرديم دربارهي طراحي و راهاندازيش تلاش كرديم، طرح داديم، پروژههايي كاملا دانشگاهي تعريف شد و سعي كرديم اينها را در عمل پياده كنيم. زمانيكه وارد جنگ شديم مشاهده كرديم كه گروهي از نيروها كه بعضا دانشجوها هم بودند ميرفتند و به خط دشمن نفوذ ميكردند و پشت تانكها و نفربرهاي دشمن، آرم ميزدند، از تجربهي انقلاب استفاده ميكردند، فيلم و زينك ميكردند، اسپري ميزدند و «الموت الامريكا» «الموت الصدام»«الموت الاسرائيل» مينوشتند، فردا كه هوا روشن ميشد به دشمن از نظر رواني چه احساسي دست ميداد؟ دشمني كه كلي خط مقدم چيده، مين چيده، دستگاهها و تجهيزاتي براي حفاظت از آنها قرار داده، اما رزمنده ما آنها را دور زده و رفته آن طرفتر علامت پيروزي و سيطرهاش را زده بود پشت خط. ما ديديم كه بچهها به صورت طبيعي اين كار را انجام ميدهند لذا با مطالعه آن گفتيم كار علمي با كار غيرعلمي تفاوتش اين است؛ زمانيكه شما مينويسيد «الموت آمريكا» آن را پاك ميكنند چون هم پيمان هستند، بنويسيد «الموت اسرائيل»چرا؟ چون آنها ادعا ميكنند خودشان در مقابل اسرائيل هستند آنها خودشان را جبههي مقدم ميدانند، اگر شما بيايد «الموت اسرائيل» بزنيد دچار تعارض ميشوند، پاك كنند آن را مشكل پيدا ميكنند پاك هم نكنند مشكل پيدا ميكنند. اگر پاكش نكنند هرجا كه رفت ميگويند ببين ايرانيها آمدند اين را زدهاند بعد ما داريم تبليغ ميكنيم كه ضداسرائيل هستيم. اگر پاك بكنند ميگويند ببين ايرانيهايي كه ميگوئيم همپيمان اسرائيل هستند دارند «الموت اسرائيل» ميزنند، صدام كه ادعا ميكند من خط مقدم هستم پاك ميكند، اين قبيل كارها تلاش را اثر بخشتر ميكند.
حضور پررنگ دانشجويان و اساتيد سبب انجام مطالعات علمي و طراحيهايي مثمرثمري در جنگ شد
يواش يواش دانشگاهها را فرا خوانديم كه در اين پيامها چه بگوئيم نه اين كه بلندگو را بگيريم همينطوري بدون برنامه صحبت كنيم، نه، چه بگوئيم كه اثر بهتري داشته باشد، ما ميخواهيم دشمن را چه كار كنيم. دوستان روانشناس آمدند كمك بسياري كردند كه بعدا دهها كتاب در اين زمينه نوشته شد، سعي كرديم كتابهاي «جنگ رواني» در دنيا را فراهم كنيم، با دسترسي به بسياري از اساتيد شروع به ترجمه اين كتابها كرديم و رشتههاي مختلفي در اين راستا وارد شدند. گفتيم دانشگاه، كارش توليد علم است، ما بايد علم دانشگاهها را در اختيار جنگ بگذاريم. بنابراين با رشتههاي مختلفي صحبت كرديم كه وارد شوند. گفتيم ما همهي رشتهها حتي فلسفه را وارد كردهايم تا ببينيم دشمن در روبروي ما چه تفكري دارد؟ ايدئولوژيش چيست؟ به چه چيزهايي اعتقاد دارد؟ تا ما با استفاده از آنها با دشمن برخورد كنيم. تا از اين طريق تلفات را كاهش دهيم به طور نمونه به جاي اينكه 100 نفر تلفات داشته باشيم 70 نفر تلفات دهيم. به اين دليل كه اگر طرف مقابل از نظر رواني فرو بريزد بسيار موثر است، براي تحقق اين امر مطالعات علمي جنگ رواني آغاز شد. همين جهاد دانشگاهي پروژههاي بسيار و كتابهاي ترجمه را پشتيباني مالي ميكرد. آن زمان ما واقعا مشكل داشتيم، به طور مثال حتي طول موج بلندگوها را بررسي كرديم، و مشاهده كرديم از لحاظ طول موج بلندگوهاي ما بلندگوي بياباني نيستند، بلندگوهاي بزمي هستند و ميدان كوچكي دارند. موج خمپاره 80، موج راديو و بلندگو را بهم ميريخت و وقتي به دشمن ميرسيد يك چيز خندهآوري درميآمد. فكر ميكرديم در حال ارسال فلان پيام هستيم اما عملا اثر معكوس داشت. مطالعات در راستاي حل اين مشكل آغاز شد و بچههاي جهاد دانشگاهي دانشگاه شريف موفق به طراحي بلندگويي شدند كه طول موجش كوتاه و زير بود و ميتوانست در بيابان فاصلهي زيادي را طي كند، همچنين با طول موج خمپاره و اينها قاطي نميشد. اين فعاليتها نميتوانست با مطالعات تجربي شكل گيرد و نياز به مطالعات علمي داشت كه يواش يواش شكل گرفت. بعد هم هواپيماهاي بدون سرنشين (كوچك) طراحي و ساخته شد. اين نوع هواپيما فلسفهاش از اول اين بود كه اطلاعيه پخش كنيم، پس از آن قرار شد روي آن دوربين، خمپاره و آرپيچي هم بگذارند، شليك هم بكند، چون هواپيما در عمق ميريخت. لذا يواش يواش فكر دانشگاه و هستههاي آن شكل گرفت. اما ماهيت امر اين بود كه جريان مذكور كاملا نهادينه و فراگير نشد يعني نهايتا اجزايي از دانشگاه آمدند با اجزايي از جنگ همراه شدند همين وضعيتي كه ما امروز در كشور داريم كه دانشگاه بماهو دانشگاه با كليت كشور ارتباط ارگانيك ندارد همهي اجزاي اين با همهي اجزاي آن ارتباط ندارد آن هم به اين علت است كه در غرب دانشگاه، دولت و كار مجموعا بعنوان سه حوزهي كاري با هم توليد شده و با هم عجين و ريشهدار است. در كشور ما دانشگاه، صنعت و دولت حدود 120،100 سال پيش شكل گرفته اما هر سه، سه ضلع مثلثي است كه از بيرون بصورت جداگانه تغذيه ميشدهاند و ارتباط ارگانيك با هم نداشتهاند، بطور مثال دانشگاه ما از اساس با صنعت ارتباط ارگانيك نداشت، با دولت هم ارتباط ارگانيك نداشته، اين مشكلي كه هنوز هم داريم، بنابراين خيلي طبيعي بود كه حضورها بيشتر شخصي و جزيي باشد. بنابراين در دوران دفاع مقدس و جنگ تحميلي ما در ساختارها مشكل داشتيم كماكان هم اين مشكل را داريم. اما از از نظر نيرو، افراد و زيرمجموعهها به طور كامل وارد دفاع مقدس شدند و ارتباطات گوناگوني وجود داشت كه بعضي جاها نهادينه شد اما كل در ساختار مشكل داشتيم كما اينكه اين مشكل هنوز هم ادامه دارد.
بايد بدانيم كه دفاع مقدس تمام نشده است
///نقش دانشگاهيان در نگهداري و انتقال ارزشهاي دفاع مقدس نه تنها بايد ادامه پيدا كند بلكه بايد بيش از پيش هم باشد رمزهاي پايداري و موفقيت دفاع مقدس بايد به صورت تئوريهاي علمي و دكترينهاي دفاعي بازتوليد شود. اما نكتهي مهمي كه وجود دارد اين است كه بايد بدانيم دفاع مقدس تمام نشده و اساسا دفاع يكي از اركان موجوديت يك موجود زنده است. به ويژه نهادي نظير جمهوري اسلامي كه ميخواهد انقلابي، اثربخش و الهامبخش باشد. اين جاست كه نقش دانشگاهيان باز هم نه تنها بايد ادامه پيدا كند بلكه بايد بيش از پيش هم باشد، چراكه ديگر بحث، اسلحه نيست، حتي تكنولوژي هم نيست. ما بايد تجارب دفاع مقدس، نهادها و نيروهاي علمي خود را بازتوليد كنيم. اين تركيب كه بسيج باشد، سپاه باشد، ارتش باشد، اين تركيبي كه فرهنگي باشد، در عين حال دفاعي باشد، اسلحه باشد، تركيب اسلحه با قرآن اين خيلي تركيب قشنگي است. ايمان و انگيزه از يك طرف و از آن طرف مديريت استراتژيك اين نوع تركيبات، تركيبات بديع است. رمز پايداري و موفقيت ما در دفاع مقدس اينها بود كه الان بايد به صورت تئوريهاي علمي و دكترينهاي دفاعي شكل گيرد، تئوريزه و بازتوليد شود.
فعاليتهايي كه تاكنون دانشگاهها براي انتقال و حفظ ارزشهاي دفاع مقدس انجام شده بايد نهادينه شود
امروز رسانهها و نهادهاي علمي و پژوهشي وظيفهي حفظ و انتقال ارزشهاي دفاع مقدس را دارند
هميشه دغدغههايي براي حفظ و انتقال ارزشهاي دفاع مقدس وجود داشته است و به صورت پراكنده كارهايي نيز انجام شده اما نياز است فعاليتهايي به صورت نهادينه شكل گيرد، در حال حاضر نهادهايي مانند پژوهشگاه دفاع مقدس شكل گرفته و دغدغهي انجام اينگونه فعاليتها را دارد بنابراين نهادهاي علمي و پژوهشي و رسانهها بايد كمك كنند چراكه اين كار انفرادي نيست، ستادي است كه همه بايد پشتيباني كنيد تا خروجي مطلوبي داشته باشد. به اين دليل كه دفاع مقدس يك جزيي از زندگي ما نبوده بلكه يك مرحله مهم و يك جنبهي مستدام است. دفاعها مراتب دارند گاهي نرمافزاريتر و متحول ميشوند به همان ميزان نيز بايد علميتر باشند. از سوي ديگر امام آمد جنگ را تبديل كرد به يك دانشگاه، دانشگاه آدمسازي، چون جنگ معمولا بدترين دورههاي خشن و خيلي سياه و تاريك براي هر كشوري است. حتي اگر آن را حماسه بناميم، ميگوئيم حماسهاي نيست كه خيلي (زيبا) باشد اما براي ما تبديل شد به يك دورهي طلايي تا آنجاكه ميگوئيم: «ياد باد آن روزگاران ياد باد» اين مطلب بسيار مهمي است، اين حماسه با پوست و خون و كشتهها ساخته شد ولي ياد باد. اين چه (زيبايي) شد؟ اينها همه ارزش شد. رفتاري كه با دشمن و اسيران دشمن ميشد آزمايشگاهي بود براي اينكه آزمايشهايي پس بدهيم و نشان بدهيم كه بايد انساني رفتار كرد. دشمن چطور با اسرا و مردم شما رفتار كرد؟ شما با آنها چطور رفتار كرديد؟
جنگ ما، انقلاب ما مردمي بود، با پيشتازي دو قشر روحانيون و دانشگاهيان، دفاع هم همين بود حالا توسعه هم بايد همين باشد
بايد از تجارب دفاع مقدس براي ايجاد مملكتي آسيبناپذير و باثبات استفاده كنيم
بنابراين موارد ذكر شده بايد بازتوليد شده و به صورت تئوري و دكترين درآيد. اين تئوريها بايد در دانشگاهها و دكترينها بايد در مراكز تصميمگيري و برنامهريزي و نهادهاي راهبردي كشور مورد استفاده قرار گيرد، چراكه شكلگيري توسعهي اقتصادي بدون بهرهگيري از اين مدلها امكانپذير نيست، بنابراين براي خود دفاع مقدس و براي توسعهي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي بدون تجربهي دفاع كه در حقيقت دفاع مقدس جهاد اصغر بوده الان جهاد اكبريه اصلا امكان ندارد خوب حركت كنيم. نميشود در جنگ بگوئيم ارتش بيست ميليوني ولي در توسعه اقتصادي دههزار يا بيستهزار نفر سهامدار وجود داشته باشند. اينگونه اقتصاد با دفاع همخواني ندارد، فردا اگر جنگي داشتي آن بيستهزار تا كشور را واگذار ميكنند و ميروند و كساني كه بايد دفاع كنند را ضعيف كردهايم، كه حضرت امام مرتب هشدار ميدادند آقا نگوئيد جنگ تمام شد مردم برويد خانههايتان، مردم را فقط براي تظاهرات در خيابانها نگوييم بياييد اگر قرار است هفتاد ميليون بسيجي داشته باشيم بايد 70 ميليون سهامدار هم داشته باشيم. اين مدلها را بگيريم و عملي كنيم يعني جنگ ما، انقلاب ما مردمي بود، با پيشتازي دو قشر روحانيون و دانشگاهيان، دفاع هم همين بود حالا توسعه هم بايد همين باشد. از همان مدل انقلاب و مدل دفاع بايد استفاده كنيم. اينجاست كه دانشگاه رسالتش خيلي بالاتر ميرود، بازتوليد اينها، تداوم و تعالي اين مدلها وظيفه دانشگاههاست.
روشن است كه شما هر چه در دفاع قويتر باشيد احتمال تهديد را كاهش ميدهيد. بنابراين اينجا هم فقط حضور مردمي اما بازهم با آن استراتژيها، تئوريها، تفكرات و دكترينهاي دانشگاهي ميتوانيد به اين مراحل برسيد و اين قابليتها كاملا وجود دارد، اما بايد سازماندهي بايد شود. ديگر نميشود دانشگاه راه خودش را برود، دولت راه خودش را، دفاع مقدس هم راه خودش را، فردي و جزيي هم نميشود، بايد تلاشي صورت گيرد تا نهادينه شود. بنابراين اگر ميخواهيم چشمانداز را تامين كنيم بايد مملكت را آسيبناپذير داشته باشيم، ثبات باشد و از تجارب دفاع مقدس در اين راه استفاده كنيم. اين جاست كه در تداوم و تعالي دفاع، جنگ تمام نشده «كل يوم عاشورا» فقط شكلش عوض شده است. خوشبختانه هماكنون دغدغهاي صادقانه وجود دارد كه داعيه است و كاري با ادعا ندارد. اما دغدغه صادقانه چه بين نيروها و نهادهاي دانشگاهي، حوزوي، چه دولتي چه دفاعي وجود دارد، ارادهي عملي بايد تقويت شود، ارتباطات را نهادينهتر و جديتر كنند و بدين وسيله دانشگاهيان ميتوانند نقشي را كه در دفاع مقدس ايفا كردند كاملا بازتوليد كنند.
بازتاب دفاع مقدس را در عرصهي علمي و فرهنگي در دانشگاهها
بزرگترين تاثير دفاع مقدس همان فرمايش حضرت امام است كه «ميتوانيم و بايد»، اين تاثير را در دانشگاه كاملا داشته كه «ميتوان و بايد» خودمان باشيم اما توجه كنيم علم يك شبه توليد نميشود. اما هماكنون جايي نيست كه دغدغه و داعيهي توليد نداشته باشد، يك زماني اين دغدغهها و داعيه اصلا نبود. اصلا فكر ميكردند ما نميتوانيم و نبايد، الان تبديل شده به « ميتوان و بايد» اما اين «ميتوان و بايد» در شكل عمليش بايد محقق شود. دغدغه هست، داعيه هم هست اما شكل ارادهي عملي يك بحث ديگري است. اشكالي كه داريم به سبب اين است كه ضريب هوشي ايرانيها بالاست و تيزهوشند وقتي چهار بار يك مطلب را انجام مي دهيم و تكرار ميكنيم فكر ميكنيم موضوع را كاملا تحقق بخشيدهايم، نه بايد بنشينيم ذره ذره شبكه را شكل دهيم. ما فكر ميكنيم وقتي نشستيم بايد سريع انجام شود اگر نگرفت ديگر نميشود همين كه هماكنون رسيديم به اينكه «اين الگوهايي كه در غرب هست الان پاسخگو نيست» يك موفقيت است زماني اصلا به خودمان اجازه نميداديم كه شك كنيم. البته اين مطلب، فراز و فرود دارد، تند و كند دارد، اما فرآيند كلي به اين طرف است كه ما كار خودمان را بايد خودمان انجام دهيم. الان كارهاي زيادي به صورت جسته گريخته انجام شده اما جريان نشده است. توجه كنيد، يك بار شما اجزاي ماشين را شكل ميدهيد اما ماشين به هم پيوست نشده كه روشن شود و حركت كند. چون حركت نميكند ميگوئيد چيزي نيست، اجزا را بايد با هم تنظيم كنيم استارت كنيم. الان در حالت جزيي و اجزا ما حتي توليد را زياد كردهايم،زماني انرژي اتمي توليد ميشود اين حاصل دهها هزار قطعه است كه توليد ميشود، فكر نكنيد يك سلول بنيادي فقط يك سلول بنيادي است. دهها و صدها قضيه بايد كار و توليد شود تا به سلول بنيادي برسد. هماكنون ما با اين بازتاب كه «ميتوانيم و بايد» مواجهيم و اين بزرگترين بازتابي بوده كه كل كشور را فرا گرفته است. چون ما هميشه فكر ميكرديم و خيلي كشورهاي ديگر فكر ميكردند اگر ما هم بتوانيم در انقلاب پيروز شويم ميآيند نابودمان ميكنند اما تاريخ نشان داد كه نه، ميتوانيم بايستيم و بايد بايستيم و ايستاديم و ديديم كه ميتوانيم و الان اين موضوع در عرصه علمي مطرح شده است.
انتهاي پيام
دوشنبه 8 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-