پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851363891
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز 1835 تئاتر يا ديپلماسي؟!
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز 1835 تئاتر يا ديپلماسي؟!
جام جم آنلاين: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشو رو جهان پرداختهاند از جمله «1835 تئاتر يا ديپلماسي؟!»،«خارج از ضابطه»،«خطرات فراموشي استقلال بانك مركزي»،«پشت پرده تحولات آژانس»،«مختصات 1835»،«آخرين روياي بوش» و ... كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
كيهان
«1835 تئاتر يا ديپلماسي؟!» عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در ابتداي آن ميخوانيد؛تبديل شدن «ديپلماسي» به «نمايش»، «اقدام» به «تظاهر» و «فشار» به «حفظ آبرو» مهم ترين مشخصه دوران جديدي است كه با صدور قطعنامه 1835 وارد آن شده ايم. صبح ديروز شوراي امنيت سازمان ملل قطعنامه اي عليه ايران تصويب كرد كه به اعتراف تدوين كنندگان و به شهادت متن آن، فاقد هرگونه تحريم جديد و صرفا تاكيدي بر قطعنامه هاي قبلي است. بعد از صدور قطعنامه، امريكايي ها كه ذوق زده به نظر مي رسيدند بلافاصله سعي كردند مقصود 1+5 از اين اقدام را هر چه شفاف تر كنند تا هيچ سوءتفاهمي باقي نماند.
در ادامه يادداشت كيهان آمده است؛اجازه بدهيد بحث را با يك سوال آغاز كنيم: ايران بايد از اين قطعنامه چه پيامي دريافت كند؟ امريكايي ها و ظاهرا همه اعضاي گروه 6 مايلند پيامي كه ايران دريافت مي كند اين باشد كه حساب باز كردن روي اختلافات دروني گروه 6 صرفا يك اشتباه محاسبه از جانب ايران است و همه آنها درباره جلوگيري از ظهور يك ايران هسته اي اجماع دارند. منازعات اخير بر سر گرجستان و ديگر مسائل نيز هر چه كه هست در ديدگاه گروه 6 نسبت به ايران تغييري بوجود نياورده و آنها همچنان به آنچه قبلا در قطعنامه هاي شوراي امنيت عليه ايران نوشته اند پاي بند هستند. اما حقيقت اين است كه 1835 به هيچ وجه قادر به رساندن چنين پيامي به ايران نيست، بلكه كاملا برعكس -همانطور كه عموم محافل تحليلي و سياستگذاري در تهران معتقدند- نگاهي به فرايند صدور اين قطعنامه و تامل در آنچه مقام هاي غربي براي تبيين اقدام خود در صدور اين قطعنامه گفته اند همگي نشان مي دهد ايران كاملا درست محاسبه كرده است و 1835 چيزي جز يك روكش نازك بر اختلافات شديد درون گروه 6 نيست كه جالب است خود غربي ها هم در سخنان خود تلويحا تاييد كرده اند هدف آنها «جلوگيري از خوشحال كردن بيشتر ايران» و سرپوش نهادن بر اختلافات درباره چگونگي برخورد با ايران بوده است نه «كتمان» اين اختلافات كه وجود آنها اظهر من الشمس است.
در بخش ديگر يادداشت روز كيهان ميخوانيد؛شيوع بيش از حد اين گمان كه 1+5 كارايي خود را ازدست داده و اين گروه را ديگر بايد در رده اموات ديپلماتيك طبقه بندي كرد، اعضاي گروه 6 را واداشت به رغم همه اختلافات بسيار حادي كه با يكديگر دارند و به قول آقاي اشتاين ماير «فقط براي اينكه زياده از حد خوش به حال ايران نشود» همه سعي خود را براي ارسال مقادير بسيار كوچكي از علائم حياتي به خرج بدهند (مثل مردي كه به كما رفته و در اين حال تكان خوردن پلك چشم يا يكي از انگشت هاي او فقط به اين معنا خواهد بود كه او «نمرده است» و نتيجه اي بيش از اين از آن نمي توان گرفت) و 1835 همان علامت حياتي يا بهتر بگويم«تكان خوردن انگشت مرد به كما رفته» است. اين قطعنامه به طور كامل فاقد محتواست و حتي لحن آن هم نسبت به قطعنامه هاي سابق تفاوت نكرده است. گرفتن يك كپي از قطعنامه هاي سابق و به هم سنجاق كردن آنها، همه اتفاقي است كه رخ داده است. در واقع آنچه در گروه 1+5 روي آن توافق شده -پس از اصرار و التماس امريكا- در همين حد است كه «ايران نبايد بفهمد اختلاف داريم» والا خبري از توافق بر روي اقدام هاي سفت و سخت نيست و اساسا نبايد باشد. تازه مي توان حدس زد كه روس ها همين مقدار را هم به قيمتي گزاف به غرب فروخته باشند.
در پايان يادداشت آمده است؛1835 براي ايران نه حاوي پيام اجماع است و نه نشانه تشديد فشارها، فقط علامتي است از اينكه مسيري كه مي رود صحيح است و دشمنان پيشرفت ايران از سر درماندگي به فراهم آوردن اسباب تفريح براي ديگران روي آورده اند. غرب به يك كاغذ كه نامش قطعنامه باشد نياز داشت تا به ايران نشان دهد كه نمرده و هنوز نفس مي كشد، روس ها هم به اين كاغذ نياز داشتند تا اتهام «بي مسئوليتي» و «نقض توافقات» را از خود دور كنند. اما ايران با علم به اينكه از حالا تا شب انتخابات بايد اتفاقات فراواني ازاين دست را انتظار بكشد، به اين نمايش ها فقط خنديد. از اين به بعد البته هيچ چيز مثل سابق نخواهد بود،و بديهي است كه ايران اسلامي بايد در تعامل قبلي خود با حريف تغييراتي جدي بدهد.
اعتماد ملي
«خارج از ضابطه» عنوان سرمقالهي روزنامهي اعتماد ملي است كه در ابتداي آن ميخوانيد؛آش رفتار دولت آنقدر شور شده كه صداي آشپز هم بلند شده است. رفتارهاي خلاف قاعده و ضوابط دولت نهم كه به يك اپيدمي عمومي در ساختار مديريت اداري و سياسي كشور بدل شده صداي رئيس جديدالورود ديوان محاسبات را نيز درآورده است.گويا رئيس و ديگر همكاران دولت نهم در خود انرژي و قدرت زايدالوصفي سراغ دارند كه نظام بوروكراتيك و ساختار اداري كشور را يك مزاحم بزرگ براي خود ميپندارند.
در ادامه ميخوانيد؛در سه سال گذشته ديوان محاسبات كه وظيفه نظارت بر چگونگي دخل و خرج دولت بر بودجه عمومي كشور را عهدهدار است؛ بالاترين همكاري را با دولت داشته است، از سخنان عجيب و غريب رئيس قبلي ديوان در اينكه تمام بديها و تخلفات به وسيله مديران دولت اصلاحات صورت گرفته و مديران دولت نهم مبرا از هر خطايي هستند يا ذكر خاطرات يك عرب سوري كه درباره رئيس دولت نهم، كرامت پيامبران را قائل شده بود و هماينك همان رئيس قبلي در قامت معاون امور حقوقي و مجلس رئيسجمهور ظاهر شده است تا امروز كه ديوان محاسبات مديران متخلف دولت را به پيگرد قانوني تهديد كرده، راهي دراز پيموده نشده است.
در بخش ديگر سرمقاله آمده است؛...بر كسي هم پوشيده نيست كه روابط لاريجاني و احمدينژاد چندان مطلوب و دوستانه هم نيست. حال ميتوان اينگونه احتمال داد كه مجلس تحت رياست لاريجاني و ديوان محاسباتش ديگر به دولت و اركان آن جعبه شيريني نشان نخواهد داد و از خطاها و انحرافاتش به راحتي نخواهد گذشت.
در بخش ديگر ميخوانيد؛در داستان كنكور باز هم با رفتار لجوجانه وزارت علوم به عنوان يكي از اركان دولت نهم روبهرو شدهايم. سازمان سنجش كه نحوه عملكردش موجب نارضايتي فراوان سرمايههاي علمي كشور و خانوادههاي محترمشان شد، عليرغم تعهد به مجلس شوراي اسلامي در خصوص افزايش ظرفيت دانشگاههاي مادر، باز هم به همان رفتار سابق خويش عمل كرده است. چنين رفتاري موجب واكنش بيش از 200 نماينده مجلس شده است!
در پايان سرمقاله آمده است؛شايد اقدامات كنترلي مجلس و ديوان محاسبات سبب شود منبعد شاهد چنين خودسريهايي نباشيم. بديهي است دستگاههاي ناظر بايد بيش از پيش با حساسيت و دقت نسبت به اقدامات خود پايبند و كوشا باشند.
دنياي اقتصاد
«خطرات فراموشي استقلال بانك مركزي» عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم علي سرزعيم است كه در ابتداي آن ميخوانيد؛
در اقتصاد معمولا دو مرجع اصلي سياستگذاري اقتصادي معرفي ميشود: بانك مركزي و وزارت دارايي (كه در ايران بخش عمدهاي از وظايف اين وزارتخانه به سازمان برنامه محول شده است).
دليل اين تفكيك آن است كه دو گونه سياست گذاري اقتصادي به شكل كلي ممكن است كه عبارتند از سياستهاي پولي و سياستهاي مالي. اين سياستها ناظر به اهداف متفاوتي هستند. مقامات پولي يا همان بانك مركزي مهمترين دغدغه خود را ايجاد ثبات در اقتصاد و مقامات مالي يا همان دولت مهمترين دغدغه خود را رشد اقتصادي و اشتغال قرار ميدهند. با توجه به اينكه سياستمداران بر مسندهاي سياستگذاري تكيه ميزنند، احتمال سوءاستفاده آنها از موقعيت شان در جهت اهداف سياسيشان وجود دارد.
در بخش ديگر سرمقاله مي خوانيد؛راهحلي كه براي اين مساله پيشبيني شده، استقلال بانك مركزي از دولت و تفكيك سياستگذاري مالي از سياست گذاري پولي است. استقلال بانك مركزي در سياستگذاري داراي دو بعد است: استقلال در هدفگذاري و استقلال در عمليات و اجرا. استقلال در هدفگذاري به اين معني است كه نخبگان مسائل اقتصادي و پولي كه در بانكهاي مركزي جمع ميشوند، بر اساس درك خود از اقتصاد، اهداف مشخصي را براي سياست گذاري پولي برميگزينند و سياستهاي پولي را در جهت تحقق آن اهداف تنظيم ميكنند. اهميت اين بعد از استقلال بانك مركزي در همان نكاتي است كه در بالا به آن اشاره شد.
سرمقاله دنياي اقتصاد ادامه داده است؛با اين مقدمه، ميتوان وضعيت ايران را مجددا تحليل كرد. در ايران نه استقلال هدفگذاري بانك مركزي ديده ميشود و نه استقلال عملياتي آن. معمولا اهداف پولي توسط مجلس و لوايح دولت در زمينه برنامههاي پنجساله براي بانك مركزي تعيين ميشود. علاوه بر آن نظام سياسي و سياستگذاري اقتصادي، استقلال عملياتي بانك مركزي را نيز به رسميت نميشناسد؛ به اين معني كه مستقيما در تعيين نرخ بهره، رابطه بانك مركزي با بانكها، نرخ سود سپرده، حجم تسهيلات و چگونگي توزيع آن در ميان بخشهاي مختلف اقتصاد دخالت ميكند.
در بخش پاياني سرمقاله ميخوانيد؛...حال كه تعارض ديدگاهها ميان دو بخش مهم از سياستگذاري اقتصادي به كلي رخت بربسته، فرصتي است كه ديدگاه غالب در ترازوي اجرا محك خورد. بايد منتظر ماند و پيامد غلبه ايده طرحهاي زودبازده را به عنوان مهمترين تكيه گاه سياستهاي دولت شاهد بود.
جمهوري اسلامي
«پشت پرده تحولات آژانس» عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در ابتداي آن آمده است؛شوراي امنيت سازمان ملل شنبه شب به اتفاق آرا چهارمين قطعنامه خود در موضوع هسته اي عليه ايران را تصويب كرد كه در آن از ايران خواسته شده است برنامه هسته اي خود را متوقف كند و حقوق قانوني خود در غني سازي را ناديده بگيرد.
قطعنامه 1835 از ايران مي خواهد به طور كامل به تعهدات خود عمل و درخواست هاي شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي را اجرا كند. اين قطعنامه همچنين از ايران خواسته است سه قطعنامه سابق شوراي امنيت را به اجرا در آورد و در اين زمينه كوتاهي نكند.
1 ـ هر چند زلماي خليل زاد سفير آمريكا در سازمان ملل ادعا كرده است تصويب قطعنامه 1835 نشان مي دهد جامعه بين المللي بر سر اين موضوع متحد است و اينكه ايران بايد همكاري كند اما با توجه به اينكه آمريكا و متحدان اروپايي آن خواستار تصويب دور تازه اي از تحريم ها عليه ايران بودند و اين قطعنامه هيچ تحريم جديدي عليه ايران در برندارد اين خود نشانه ناكامي آمريكا و بي پايه بودن سخن زلماي خليل زاد است .
2 ـ روسيه در جريان تصويب اين قطعنامه بار ديگر به سازش با آمريكا روي آورد و برخلاف شعارهائي كه داده بود به آن راي مثبت داد و نشان داد اين تصور كه گفته مي شد جنگ گرجستان مانعي بر سر راه سازش ميان مسكو و واشنگتن خواهد بود نادرست است و دولتمردان روس براي تامين منافع خود حاضرند شعارهاي خود را بسيار زود زير پا بگذارند.
3 ـ قطعنامه 1835 در عين حال كه تحريم جديدي عليه جمهوري اسلامي ايران در برندارد اما از آنجا كه تاكيدي است بر سه قطعنامه گذشته و تحريم هاي در نظر گرفته شده در آنها نقطه اي منفي در كارنامه سازمان ملل محسوب مي شود. اين سازمان در بسياري موضوعات و از جمله در موضوع فعاليت هاي هسته اي ايران آلت دست و بازيچه بازي هاي آمريكا و سازش هاي قدرت هاي سلطه طلب جهاني قرار گرفته است .
4 ـ به همين دليل جمهوري اسلامي ايران براي اين قطعنامه و سه قطعنامه قبل از آن اعتباري قائل نيست و آنها را غيرقانوني ميداند . نمايندگي جمهوري اسلامي ايران در سازمان ملل در واكنش به قطعنامه 1835 ضمن فاقد مبناي قانوني و حقوقي خواندن آن اعلام كرد بر حقوق هسته اي خود پافشاري مي كند و به فعاليت هاي صلح آميز هسته اي خود ادامه خواهد داد.
5 ـ اعضاي گروه 1 +5 در ماجراي قطعنامه 1835 نشان دادند كه همانند سازمان ملل مشغول بازي هاي سياسي هستند و تعدادي از آنها نيز ثابت كرده اند كه آلت فعل آمريكا هستند و از خود اراده اي ندارند. به همين دليل جمهوري اسلامي ايران بايد روش خود را در قبال اين گروه تغيير دهد و در تعامل با آنها تجديد نظر سياسي بعمل آورد.
6 ـ آژانس بين المللي انرژي اتمي نيز با سخنان اخير البرادعي و گزارشي كه مدير كل آژانس درباره ايران داده عدم استقلال خود را به اثبات رسانده است . البرادعي هم در آن گزارش و هم در اظهارات اخير خود جمهوري اسلامي ايران را به تلاش براي دستيابي به سلاح اتمي متهم كرده است . وي در مصاحبه با روزنامه آلماني « زوددويچه سايتونگ » گفته است : « ايران مي خواهد در زمره كشورهايي باشد كه مي توانند سلاح هسته اي توليد كنند. كشورهايي در دنيا هستند كه با توجه به توسعه قابليت هاي غني سازي اورانيوم خود مي توانند ظرف مدت چند ماه سلاح اتمي توليد كنند. ايران نيز مي خواهد اين امكان و قابليت را داشته باشد تا هر زمان كه اراده كرد بتواند ظرف مدت زمان كوتاهي بمب اتمي توليد كند » . البرادعي كه در گزارش اخير خود حتي موضوع فناوري موشكي ايران را نيز مورد توجه قرار داده است درباره انگيزه ايران از توليد بمب اتم افزود : « ايران مي خواهد با بمب اتم امنيت ملي خود را افزايش داده و تبديل به يك قدرت بزرگ منطقه اي شود چرا كه ما در دنيايي زندگي مي كنيم كه داشتن بمب اتم در حكم قدرت و پرستيژ بين المللي است » . اين نخستين بار است كه البرادعي به صراحت ايران را متهم به توليد سلاح هسته اي مي كند و اين درحالي است كه وي ظرف سالهاي متمادي كه موضوع فعاليت هاي هسته اي ايران اظهارنظر مي كرد در گزارشهاي رسمي خود بارها بر فقدان هرگونه دليلي بر انحراف فعاليت هاي هسته اي جمهوري اسلامي ايران به سوي نظامي گري تاكيد كرده بود.
در پايان سرمقاله ميخوانيد؛در اين ميان ايستادگي جمهوري اسلامي ايران بر حق قانوني خود بهترين راه براي ناكام گذاشتن آمريكاست . قطعا اين ايستادگي به نتيجه خواهد رسيد و بار ديگر نقشه ساكنان كاخ سفيد و همدستان آنها را نقش بر آب خواهد كرد.
مردم سالاري
«اصل فراموش شده برنامه محوري» عنوان يادداشت روز روزنامه مردم سالاري به قلم محسن دقت دوست است كه در ابتداي آن ميخوانيد؛
در پايان ايام پرفضيلت ضيافت الهي و با در نظر گرفتن اينكه در ماه رمضان به علت شرايط خاص حاكم بر جامعه فعل و انفعالات سياسي به كمترين ميزان كاهش يافته بود، محافل تشكيل دهنده اتمسفر سياسي كشور بر فعاليت ها و اظهارنظرهاي خود فزوني مي بخشند و حتي اوضاعي را شاهد خواهيم بود كه گويي تنها چند هفته يا روز به موعد انتخابات دوره دهم رياست جمهوري مانده است. البته تعيين دقيق نحوه آرايش گروه ها جهت شركت در رزمايش انتخاباتي سال آينده حداقل تا بهمن ماه بعيد به نظر مي رسد و حدس و گمان هاي مطرح شده در مورد مصاديق و اشخاص هم بيشتر براي سنجش ذائقه و سليقه مردم صورت مي گيرد.
با اين حال غفلت از شرايط رقم خوردن رويدادهاي گذشته جايز نيست و حداقل منفعت از مرور ماجراها مي تواند گره گشايي از برخي مجهولات در آينده باشد. در اينجا نيز هدف اين است كه به برخي اتفاقاتي كه پيش و پس از دوره قبلي انتخابات رياست جمهوري به وقوع پيوست اشاره شود تا ديدي مناسبتر و بصيرتي عميقتر نسبت به وقايع پيش رو تا قبل از دوره بعدي انتخابات داشته باشيم.
ترس از افتادن تكه پنير
در ادامه يادداشت آمده است؛ ماه ها و روزهاي پاياني دولت «اصلاحات»، كاملا براي تدريس به دانشجويان «علوم سياسي» براي آشنايي با دلايل ناكامي يك گروه سياسي در راه تداوم فعاليت آن مناسب به نظر مي رسد. اعوان و انصار دولت هفتم و هشتم در اين ايام در عوض دفاع از نتايج گذشته و نشان دادن راه آينده، اوقات را صرف منازعات درون جناحي و سردرگمي هاي كمرشكن كردند. بعد از حوادث منجر به سوم تير 84 احزاب و گروه هايي كه زير نماد اصلاح طلبي فعاليت مي كردند خود را با يك ناكامي تمام عيار مواجه مي ديدند، چون پيش از آن كنترل شوراي شهر دوم تهران و مجلس هفتم را نيز از دست داده بودند. بنابراين از ترس افتادن همان تكه «پنير» كوچكي كه برايشان باقي مانده بود، در زمينه فعاليت ها و اظهارنظرهاي سياسي در سكوتي كامل فرو رفتند. از يكسو تقريبا تمام پايگاه هاي مديريتي و بسياري از ارگان هاي رسانه اي خود را از دست دادند و از سوي ديگر شرايط به گونه اي بود كه افكار عمومي از هر سخن آنان به منزله چوب گذاشتن بر چرخ دولت تعبير مي كرد و در نهايت به ضرر خودشان بود. چشم انداز روشني از آينده وجود نداشت و حتي در برخي موارد ادامه حيات سياسي اين گروه با اما و اگر روبرو مي شد.
در بخش ديگر ميخوانيد؛اما جريان منتخب ملت براي سپردن مقدرات كشور به آن نشان از پيدايش يك «جريان سوم» در حياط خلوت جريانات اصلي سياست ورزي كشور بود، جرياني كه در خلاهاي برنامه اي فضاي سياست كشور شكل گرفته بود و در هر دوره از انتخابات نيز حضور خود را با صداي بلندتري اعلام مي كرد. نيروهاي منتسب به اين «ضلع سوم» كه اشتياق زيادي به حضور در صفوف اول بازيگري در صحنه سياست دارند و مي توان شروع رسمي پيدايش آنان را از زمان انتخابات مجلس هفتم دانست، بيشتر خود را با عناويني چون «اصلاح طلبان اصولگرا» يا «اصولگرايان اصلاح طلب» و داراي خط مشي ميانه و معتدل معرفي مي نمايند. علم به سابقه گرايش مردم به چهره ها و فعاليني كه كمتر شناخته شده هستند و بيشتر در پشت صحنه حاضر بوده اند در انتخابات رياست جمهوري گمان فعاليت بيشتر اين قبيل دسته جات را افزايش مي دهد.
لحظه را درياب
يادداشت روز مردم سالاري در بخش ديگر ادامه داده است؛سال 87 گويي سرانجامي براي صبوري ها و تحمل هاي «اصلاح طلبان» و «اصولگرايان» پس از سه سال انجماد و ملاحظه كاري است، آنجا كه اصلاح طلبان نيروي تحليل رفته خود را دوباره باز يافته اند و چنان در كش و قوس هاي درون حزبي براي اجماع و معرفي كانديدا مشغولند كه گويي پا در ميدان مسابقه اي بي رقيب گذاشته اند و گذشته ها هم كه گذشته!. نكته بارز در ميان اين طيف سياسي عبرت گرفتن از گذشته است، چرا كه مي دانند با توجه به موجود بودن كارنامه عملكرد گذشته آنان، براي جلب نظر مردم اين بار كاري دشوار در پيش دارند، گر چه ميزان اين سختي نسبت به سه سال قبل كمتر شده. وجود تجربه اي هشت ساله از زعامت اصلاحات بر مسند قدرت سياسي كشور باعث شده تا مردم اين بار براي ابراز اعتماد به آنان، هم تحليل روشني از عملكرد گذشته و هم برنامه اي جامع و كارآ براي آينده را همراه با هم خواهان باشند.
چو فردا شود فكر ...
نويسنده يادداشت روز مردم سالاري ادامه داده است؛همه گروه ها هم با علم به اينكه با هر رفت و آمد خورشيد و ماه امكان تغيير و دگرگوني اوضاع و شرايط وجود دارد عجله اي هم ندارند و تلاشي براي رفع سريع ابهامات نمي كنند.
در بخش ديگر ميخوانيد؛يكي از نكات مغفول مانده در اين قبيل مواقع ارائه طرح و برنامه براي اداره و ارتقاي كشور است. يعني هر شخصي كه وارد عرصه رقابت مي شود در درجه نخست كمر همت به سر دادن شعارهاي كلي مي بندد و نسبت به شناسايي كوچك ترين نقاط ضعف و انتقاد از گذشته از هيچ تلاشي فروگذار نمي كند و تنها به روايت قرائت خود از مشكلات و كاستي ها مشغول ميشود، اما از ارائه برنامه اي جامع و مدوني كه حاصل باورها و اهدافش در رابطه با وجوه گوناگون جامعه است دريغ مي كند. طرحي كه ثابت كند آنچه در جريان است را مي شناسد و در عين حال نتيجه اي را كه مي خواهد از تغيير آنها بگيرد را نيز مشخص كند.
ور در پايان آمده است؛منفعت ديگري كه از اين رهگذر حاصل مي شود دارا بودن منتخب يا منتخبين از يك پشتوانه مناسب براي انتخاب كادر اجرايي و استفاده از رهنمودهاي كارشناسي است. گرچه تجربه تغيير رئيس جمهور پس از دوره چهار ساله اول در كشور وجود نداشته است، ولي تجربه وقوع اتفاقات نادر و دور از ذهن در عرصه هاي اجتماعي كشور كرارا وجود داشته است.
كارگزاران
«مختصات 1835» عنوان سرمقالهي روزنامهي كارگزاران به قلم جلال خوشچهره است كه در ابتداي آن ميخوانيد؛:قطعنامه 1835 شوراي امنيت سازمان ملل حاوي مختصاتي است كه آن را متفاوت از سلسله قطعنامههاي اين شورا درباره ايران ميكند. مختصات ياد شده حائز سه سطح مطالعاتي است: نخست؛ جنبه نمادين آن. دوم؛ خصلت تاكتيكي قطعنامه بهعنوان اقدامي با مضمون ديپلماتيك «دو گام پس، يك گام پيش» و سوم؛ نمايش ظرفيت ديپلماسي تهران در انتخاب يا تلاش براي كشف متحدان استراتژيك در صحنه بينالملل.توافق سريع و كامل اعضاي شوراي امنيت سازمانملل در تصويب قطعنامه پيشنهادي گروه 1+5 آنهم در 24 ساعت پس از ارائه به شورا، بيش از هر چيز نمايشي از همسويي گروهي است كه بهزعم تهران و بسياري از ناظران خوشباور داراي استعداد اختلافهاي خرد و كلان با يكديگر بودند و همين امر مانع تصويب هر قطعنامهاي (حداقل تا پيش از انتخابات نوامبر آمريكا يا سامانبخشي بحران قفقاز و مديريت مذاكرات از همگسسته فلسطينيـ اسرائيلي و...) ميشد.
در بخش ديگر سرمقاله آمده است؛...حتي سخنان رئيسجمهور احمدينژاد در مقر سازمان ملل پيرامون بحران قفقاز، نيزـ كه جزء معدود اشارتهاي چنين از سوي مقامهاي ديگر كشورها با اين مضمون بودـ نتوانست مسكو را در همسويي كامل با مخالفان تهران در گروه 1+5 دچار تعلل كند. اگرچه قطعنامه 1835 در نوع خود و در مقايسه با ديگر قطعنامهها، حائز كف خواستهاي شوراي امنيت از تهران است ولي تصويب آن از سوي همه اعضاي دائم و غيردائم شورا نمايشي نمادين است كه در بطن خود دو مفهوم را برجسته ميكند: نتيجهبخشي ديپلماسي كنترل بحران روابط ميان بلوكهاي قدرت در گروه 1+5 و در اين حال پذيرش سياست دو گام پس، يك گام پيش از سوي همه طرفهاي اين گروه براي استمراربخشي به فرآيند مخالفتها با برنامه هستهاي ايران. از اينرو قطعنامه جديد دربردارنده جنبههايي است كه برخي از آنها را ميتوان در موارد زير شمارش كرد؛ 1- صدور قطعنامهاي احتياطي با ارائه كف مطالبات به عنوان حداقل پيشرفت در تعقيب سياست اعمال فشار عليه تهران.
2- قطعنامه اقدامي است محدود براي عبور از دوران گذاري كه انتخابات رياستجمهوري آمريكا؛ بحران قفقاز؛ مديريت اختلافها ميان گروه 1+5؛ همسو كردن كامل شوراي امنيت سازمان ملل با گروه يادشده و سرانجام پنهان كردن تعارضها ميان هواداران تقويت ديپلماسي به جاي هر گزينه ديگر با گرايشهاي افراطي از مشخصههاي اين دوران است.
3- روسيه با سياست كجدار و مريز خود توانست مدلي جديد از ديپلماسي منفعتجويانهاي را ارائه دهد كه قادر باشد در بزنگاههاي لازم از آن به نفع خود بهرهگيري كند.
در بخش پاياني سرمقاله مي خوانيد؛گلايه علي لاريجاني دبير سابق شوراي امنيت ملي از حتي كنارگذاري الگوي «مداليته» و اتخاذ سياستهاي شعاري به جاي اقدامهاي موثر ديپلماتيك مصداقي است بر مدعايي كه معتقد است تهران ميتوانست مجال از دست رفته را به فرصتي موقعيتساز تبديل كند. خوب است تهران بهرغم همه مختصاتي كه قطعنامه 1835 را از يك فشار تمامعيار عليه تهران به قطعنامهاي نمادين با كف مطالبات تبديل كرده است، بار ديگر به تجديدنظر در ديپلماسي خود پرداخته و اجازه ندهد فرصتطلباني چون روسيه منافع ايران را وجهالمعامله خود با غرب كنند. لازم است ديپلماسي ايراني برآيندي از همه ديدگاههايي شود كه تنها به منافع و امنيت ملي ايران ـبهرغم اختلافهاي جناحيـ ميانديشند. قطعنامه 1835 داراي مختصاتي است كه بايد بيش از اين دربارهاش تامل كرد و تجربه آموخت.
ابتكار
«آخرين روياي بوش» عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار است كه در ابتداي آن ميخواند؛اواسط هفته گذشته بود كه راديوي ملي آمريكا طي گزارشي موافقت بوش با حمله به مواضع القاعده در داخل قلمرو پاكستان و ورود نيروهاي ويژه ارتش آمريكا به خاك اين كشور براي نابودي مخفيگاه هاي اين گروه، افزايش حملات موشكي هواپيماهاي بدون سرنشين ارتش عليه مواضعي در پاكستان و بسيج عوامل سيا در سراسر دنيا را در چارچوب پروژه دستگيري بن لادن دانست.با اين حال اولين عمليات زميني ارتش آمريكا در پاكستان كه 20 كشته بر جاي گذاشت با يك مانع جدي روبه رو شد.
در ادامه سرمقاله ميخوانيد؛يوسف رضا گيلاني، نخست وزير پاكستان هم به اين حمله اعتراض كرد و يادآور شد اقدام عليه افراطيون در داخل خاك پاكستان فقط حق دولت و ارتش اين كشور است. ارتش هم پشت سر دولت گيلاني ايستاد و اشفق كياني، رئيس ستاد مشترك ارتش پاكستان براي نشان دادن جديت خود در جلوگيري از تكرار اين حملات به واحدهاي رزمي دستور داد با مواردي مشابه بعدي مقابله كنند.سرتيپ اطهر عباس، سخنگوي ارتش پاكستان با اشاره به اين فرمان مافوقش گفت: دستورات كاملا شفاف هستند. وي افزود: چنانچه اين حادثه يك بار ديگر تكرار شود نيروهاي رزمي دستور آتش دارند.
در بخش ديگر سرمقاله آمده است؛طالبان و القاعده در برابر فشارهاي دوسويه از پاكستان و افغانستان در شرايط سختي قرار گرفته اند و اين دقيقا همان چيزي است كه آمريكايي ها به دنبالش هستند. با اين حال پيشرفت عمليات سركوب طالبان و القاعده كند است. يكي از دلايل اين كندي شرايط جغرافيايي خاص منطقه است و ديگري اين كه موضع ملايم دولت پرويز مشرف، رئيس جمهور پيشين پاكستان به اين دو گروه 7 سال فرصت داد تا در عمق مناطق قبايل نشين مرزي پاكستان با افغانستان رسوخ كرده و بهشت امني براي خود بسازند.آمريكايي ها با حمله سوم سپتامبر قصد داشتند عزم و اراده خود براي تشديد برخورد با القاعده و طالبان و نارضايتي شان از عملكرد پاكستاني ها در قبال اين دو گروه را نشان دهند. تا پيش از اين سيا براساس توافق هاي قبلي بايد مقامات پاكستاني را در جريان اهداف قرار مي داد و نيروهاي پاكستان به نيابت از آمريكايي ها وارد عمل مي شدند با اين حال شكل همكاري معمولا اثربخشي لازم را نداشت.
در پايان سرمقاله ميخوانيد؛...به اعتقاد مقامات ارشد آمريكا شرايط كنوني افغانستان تا حدود زيادي ناشي از تحولات پاكستان است. به همين دليل بوش در نطق اخير خود در آكادمي نظامي آمريكا براي اولين بار از پاكستان در كنار افغانستان و عراق به عنوان عرصه رويارويي با تروريسم بين المللي ياد كرد و فرمان اقدامات يكجانبه در داخل قلمرو اين كشور را صادر كرد. استراتژيست هاي حزب جمهوريخواه بر اين باور هستند اهميت دستگيري بن لادن و تاثير آن بر نتيجه انتخابات اگر از پايان جنگ عراق و كاهش خشونت ها در افغانستان بيشتر نباشد، كمتر نيست.
دوشنبه 8 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-