واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سود يعني استفاده از پتانسيلها
نفيسه حقيقت جوان نظريه توسعه اقتصادي جوزف شومپيتر، پدر كارآفريني در دوران ركود بزرگ اقتصادي (سال 1934)، نقش محوري را در ايجاد فرهنگ كارآفريني ايفا كرده است. وي معتقد بود كارآفريني تركيبي از نوآوري و ايجاد تركيبهاي تازه مواد و امكانات موجود است و كارآفرين نيروي محركه اصلي توسعه اقتصادي به شمار ميآيد.
به دنبال گسترش چنين نظريهاي و تاثير اجرايي شدن آن در اقتصاد جامعه از اواخر دهه 1970 به بعد موضوع كارآفريني در كشورهاي توسعهيافته از اهميت ويژهاي برخوردار شد و بسياري از كشورهاي درحال توسعه نيز از اواخر دهه 1980 با توجه به كاربردهاي موفقيت آميز اين نظريه به طور ويژهاي آن را مورد توجه قرار دادند، به طوري كه امروزه كارآفريني، در كشورهاي صنعتي و فراصنعتي تبديل به يكي از بخشهاي مهم برنامههاي آموزشي در دانشگاهها شده است. در ايالات متحده، بيش از 50 دانشگاه، در آلمان 42 دانشگاه، در سوئد 8 دانشگاه، در ايتاليا 5 دانشگاه، در فنلاند 6 دانشگاه، در اتريش 7 دانشگاه، در مالزي 4 دانشگاه، در مجارستان 7 و در تايوان، بنگلادش و اندونزي حداقل 2 دانشگاه به طور خاص كرسي كارآفريني كارآفريني دارند و آن را از منظرهاي متعدد تدريس ميكنند.
كشورهاي آلمان، انگليس و آمريكا نخستين كشورهايي بودند كه سعي در پيادهكردن نظريه و الگوهاي كارآفريني و بهرهوري اقتصادي از آن كردند.آلمان در سالهاي 1933 تا 1935 مطالعه و شناسايي روي افراد جسور، نوآور و باانگيزهاي را كه داراي محدوديتهاي شديد مالي بودند، آغاز كرد و در نخستين گام براي ترويج روحيه كارآفريني ميان آنان سياستهاي حمايتي از اين افراد را تدوين و اجرا و به همين منظور اولين كالج تربيت كارآفرينان را در اين كشور ايجاد كرد و به دنبال آن بين سالهاي 1937 تا 1940 كالجهاي كارآفريني در انگليس تاسيس شد و در سالهاي 1942 تا 1943 پايه كالج كارآفريني در آمريكا گذاشته شد. افراد در اين كالجها با گذراندن دورههاي كوتاه مدت، آموزشهاي لازم را براي شروع كارهاي اقتصادي ميديدند و يادميگرفتند كه چگونه اقتصاد از طريق توسعه كارآفريني رشد يابد و در كنار آن تعدادي روانشناس، رفتارشناس، جامعهشناس و استاد مديريت به انديشههاي اين افراد جهت ميدادند تا اينكه دولتمردان و مسوولان آموزش و پرورش ژاپن در اواخر دهه 50 ميلادي، با تاسيس موسسهاي در توكيو به عنوان اولين كشوري كه در اين زمينه به طور كلاسيك به ترويج فرهنگ كارآفريني از سطح دبيرستان اقدام كرد، نام كشور خود را مطرح كردند. آنها با پياده كردن اين طرح در هنگام تحصيل به دانشآموزان خود آموزش دهد كه چگونه به دنبال كسب سود با استفاده از پتانسيلها و امكانات موجود باشند.اين اقدام موجب شد تا ژاپن با بهرهمندي از سياستگذاريها و حمايتهاي دولتي در مقوله كارآفريني بين سالهاي 1970تا 1992ميلادي از جهش اقتصادي بزرگي برخوردار شود، به طوري كه بيش از 96درصد نوآوريهاي صنعتي را كه توانست موقعيت اين كشور را در اقتصاد جهاني به يك موقعيت برجسته و برتر تبديل كند، به ثبت برساند. اين الگوي رفتاري آنچنان با فرهنگ ژاپني عجين شده است كه امروز هم در شركتهاي بزرگي همچون ميتسوبيشي افرادي استخدام ميشوند و بدون داشتن هيچ نوع پست سازماني در داخل اتاقها مينشينند و در زمينه نوآوري كار ميكنند و علاوه بر حقوق ماهيانه، نوآوريهايشان از سوي مديران ارشد شركت خريداري ميشود.
توسعه كارآفريني در اين كشورها موجب شد تا سياستگذاران كشور فقير و بدون منابعي همچون هندوستان نيز به تكاپو براي استفاده مناسب و كمك به رشد اقتصادي خود با بهرهگيري از فرهنگ كارآفريني بيافتند، به طوري كه در سالهاي 1960تا1980 ميلادي بيش از 500 موسسه ترويج كارآفريني در اين كشور شروع به كار كرد تا كارآفرينان مجرب بتوانند در فضايي باز در كنار نوآوريهاي صنعتي نيازهاي اساسي مردم را تامين كنند و مانع جلوگيري از مهاجرت روستاييان و حاشيهنشينان به شهرها شوند.
دستاوردهايي اين چنيني سياستگذاران اقتصادي آمريكا را برآن داشت تا از سال 1960 تا 1978 زمينه تاسيس 130 كالج كارآفريني را در اين كشور ايجاد كنند، به طوري كه در سال 1985 253 كالج كارآفريني با دو گرايش بازرگاني و مهندسي به علاقهمندان فعاليت در اين زمينه آموزشهاي لازم را در مورد انديشهسازي كارآفريني، مديريت نوآوري، ارزشيابي و تحليل امكانسنجي و تامين مالي شركتهاي تازه تاسيس و... ميداد. شتاب حركت در اين مسير در سال 1990 بيشتر شد و تعداد كالجهاي كارآفريني از مرز 500 هم گذشت. امروزه آمارها نشان ميدهد كه بيش از 96 درصد اختراعات و نوآوريها در آمريكا توسط كارآفرينان واحدهاي صنعتي كوچك و متوسط انجام شده است و اين در حالي است كه اين روزها اردوگاههاي كارآفريني راه را براي سرمايهگذاريهاي جديد باز ميكنند.
اردوگاههاي كارآفريني مكانهايي هستند كه نسل جديدي از كار آفرينان كه دوران مدرسه را گذراندهاند، به آنجا ميروند و با سپري كردن زماني معين چگونگي راه انداختن يك كسب و كار مطمئن را با استفاده از بودجهاي محدود و سرمايهگذاري روي شركتهايي را كه خودشان موسس آن هستند، ياد ميگيرند.
الگوي اردوگاههاي كارآفريني در آمريكا در واقع اردوگاههاي نظامي هستند كه مهارتهاي مبارزه را به سربازان تعليم ميدهند با اين تفاوت كه در اين اردوگاهها فشار جسمي بر افراد وارد نميشود و در عوض آنان مهارتهاي ذهني لازم را براي مديريت سرمايه و تواناييهاي اقتصادي و مديريتي خود، فراميگيرند.
اردوگاههاي كارآفريني كه عمر زيادي از برپايي آنها در ايالات متحده نميگذرد از مفهوم تعليمات نظامي كه روي نظم، حسابدهي، كار گروهي و بهبود دائمي مهارتهاي فردي، اقتباس شده است به خصوص كه همه اين مهارتها نيازهاي لازم براي مديريت موفقيتآميز فروش را نيز شامل ميشود. كارآموزان در اين اردوگاهها با پرداخت مبلغي كمتر از هزار دلار علاوه بر آموزشهاي مهارتي لازم كه از سوي كارآفرينان موفق به آنان داده ميشود، 5/2 روز مشاوره ميبينند. شركتكنندگان در اين اردو با افرادي كه در تجارت موفق شدهاند، آشنا ميشوند و به تمرينات ذهني ميپردازند كه به آنان كمك ميكند تا ايدههاي خود را تبديل به طرحهاي تجاري كنند. آنان چگونگي يافتن سرمايه اوليه را براي تجارت مطمئن و گسترش فعاليتهاي اقتصادي فرا ميگيرند.
در اين دوره همچنين چگونگي نوشتن يك طرح تجاري موفق، شيوههاي عرضه و فروش محصولات و خدمات و تعامل با سرمايهگذاران اوليه نيز آموزش داده ميشود.
يكي ديگر از مواردي كه در اين اردوگاهها به آن توجه ميشود، اين موضوع است كه هر ايدهپرداز يا مخترعي نميتواند كارآفرين هم باشد؛ لذا در اين اردوگاهها آموزشهاي لازم به اين افراد داده ميشود تا تبديل به كارآفريناني موفق شوند.
البته نبايد فراموش كرد كه هر كار آفريني كه به اردوگاه كارآفريني مراجعه ميكند لزوما نميتواند فرد موفقي باشد، چرا كه در بسياري از موارد كساني را كه ايدههاي آماده توسعه ندارند پس از گذراندن مشاورههاي لازم از اجرايي كردن طرحهايشان منصرف ميشوند و گاه تبديل به كارآفريني نوپا ميشوند كه با درك اين موضوع كه ايدهاش به اندازه كافي خوب نيست، براي رسيدن به موفقيت از صفر شروع ميكند.
آمارها نشان ميدهد كه با وجود موفقيتآميز بودن طرح اردوگاههاي كارآفريني 40درصد شركتكنندگان در اردوگاه كارآفريني هيچ درآمدي ندارند، اما صاحب ايدههاي بسيار خوبي هستند كه مديران شركتهاي بزرگ ميتوانند از آنها استفاده كنند و به عبارت ديگر با معرفي اين افراد به چنين شركتهايي گره بسياري از مسائل اقتصادي در ابعاد خرد و كلان در آمريكا باز شده است.نكته جالب توجه اين است كه اين اردوگاهها در كنار كالجهاي كارآفريني موجب رونق اقتصادي روستاهاي آمريكا نيز شده است. از آنجايي كه جمعيت روستاها در اين كشور نسبت به شهرها كمتر است به همين دليل كارآفريني در آمريكا پديدهاي شهري است و تاثير آن در رشد اقتصادي شهرها به مراتب بيش از روستاها است، اما با اجراي برنامهها و طرحهاي متعدد براي توسعه كارآفريني در روستاها در حال حاضر هزاران شركت در سطح روستاهاي آمريكا فعاليت ميكنند و شبكهاي از كارآفرينان روستايي را در ايالات متحده به وجود آوردهاند.
كارشناسان مسائل اقتصادي در آمريكا بر اين باورند كه توسعه كارآفريني بهترين رويكرد براي رشد اقتصادي روستاها نيست، اما يكي از كمهزينهترين سياستها در اين زمينه به شمار ميآيد. اين روزها با توجه به بحرانهاي اقتصادي و مشكلاتي كه پديدههاي طبيعي همچون توفانهاي سهمگين فصلي براي اين كشور به وجود آورده است وجود فقر در نواحي روستايي و عدم دسترسي به امكانات و منابع، نبود كاركنان ماهر و آموزشديده و زيرساخت ارتباطي ضعيف، توسعه كارآفريني را در روستاها با مشكلات زيادي مواجه ساخته كرده است به خصوص كه توزيع ثروت در روستاهاي آمريكا نابرابر است؛ چرا كه برخي از روستاها در رفاه كامل به سر ميبرند و بعضي ديگر با فقر روبهرو هستند و از آنجايي كه مساله فقر در روستاها كمتر مورد توجه سياستگذاران و تصميمگيران اين كشور قرار گرفته است، مناطق روستايي آمريكا با بحران اقتصادي مواجه هستند و روند جهانيشدن اقتصاد نيز بر اين بحران افزوده است به همين دليل هم ميبايست بر توسعه فرصتهاي شغلي و كارآفريني در روستاها توجه كرد، چرا كه تنها با اين روش ميتوان جلوي ادامه پديده مهاجرت از روستا به شهر را در آمريكا گرفت.
تقويت طرحهاي كارآفريني در روستاهاي آمريكا موجب شده تا تعداد قابل توجهي از روستاهيا اين كشور به خصوص آنهايي كه نزديك شهرهاي بزرگ قرار دارند رشد كرده و تبديل به شهرهايي شوند كه اقتصاد آنها مبتني بر طرحهاي كشاورزي و دامداري است. البته حفظ ماهيت روستايي بودن اين شهرها فرآيند بسيار پيچيدهاي است كه نيازمند مديريت است، چرا كه با تبديل شدن روستا به شهر جمعيت روستانشينان كاهش مييابد و از ميزان تقاضا براي كالاها و خدمات نيز كاسته ميشود و اين امر ركود اقتصادي را در روستاها به دنبال دارد.به همين دليل هم دستاندركاران توسعه اقتصادي در سالهاي اخير سعي كردهاند از الگوهاي كارآفريني متناسب با ويژگيهاي زندگي روستايي براي حفظ كسب و كارهاي پررونق استفاده كنند. خوشبختانه برآيند اين تفكر و استراتژي موفقيتهاي بسيار زيادي نيز به همراه داشته است.
البته از آنجايي كه برخي از پژوهشگران هم با تكيه بر حقايق اقتصادي، ايجاد كسب و كارهاي جديد را تنها استراتژي كارآمد براي توسعه اقتصادي در نواحي روستايي عنوان ميكنند دولت نيز با فراهم كردن امكانات لازم براي ايجاد كسبوكارهاي جديد و حمايت از روستاييان در شروع فعاليتهاي خود زمينه توسعه اقتصادي در روستاهاي آمريكا را فراهم كرده است تا به اين ترتيب ايدههاي كارآفريني از شهرها به اين مناطق منتقل شده و با ايجاد كسبوكارهاي جديد و دستاوردهاي اقتصادي، منابع مالي كشور نيز تقويت شود.
البته بسياري از تحليلگران اذعان دارند كه توسعه كارآفريني تنها استراتژي مناسب براي توسعه اقتصادي روستاها نيست، اما نسبت به ساير استراتژيها هزينه كمتري دارد و براي محيط روستايي مناسبتر است. با توسعه كارآفريني و ايجاد شركتهاي كوچك كارآفرين، روستاييان به كالاها و خدمات مورد نياز خود دست مييابند و اين امر تاثير زيادي در رشد اقتصادي روستاها و كاهش پديده مهاجرت به شهرها دارد. روستاها همچون شهرها، مملو از فرصتهاي جديد و كشفنشده هستند كه كشف و بهرهبرداري به موقع از اين فرصتها و ايجاد كسبوكارهاي جديد و رقابتپذير بر مبناي آن، ميتواند مزاياي اقتصادي چشمگيري براي روستاييان به همراه آورد.به همين دليل هم دستاندركاران توسعه كارآفريني در روستاها با توجه به اينكه توسعه كارآفريني در روستاها همچون شهرها نيازمند پيشنيازهايي همچون توسعه فرهنگ كار آفريني، آموزش كارآفريني، توسعه زيرساختهاي كارآفريني و... است با تشويق و حمايت از كارآفرينان روستايي براي ايجاد كسبوكارهاي جديد و تشويق كسبوكارهاي موجود به توسعه فعاليتها و حركت به سمت تحقق ايدههاي جديد و كارآمد زمينه توسعه اقتصادي روستاها را فراهم ميكنند.
در اين راستا بسترهاي لازم براي تربيت كارآفرينان روستايي فراهم ميشود و روستاييان به مشاركت فعالانه در طرحهاي كارآفريني روستايي تشويق ميشوند. از سوي ديگر سازمانهاي دولتي و غيردولتي هم با بستههاي تشويقي كه دولت به آنان ميدهد به حمايت از فعاليتهاي كارآفريني در روستاها ترغيب ميشوند.
از آنجايي كه راهاندازي و اداره يك واحد اقتصادي فعال در روستاها، نيازمند آشنايي با طيف وسيعي از دانشها و مهارتهاست و جوانان روستايي اغلب از سطح مهارت كمتري در اين زمينه برخوردارند، لذا مسوولان كارآفريني در آمريكا اقدام به برگزاري دورههاي آموزش كارآفريني و ارائه مشاوره در اين زمينه ميكنند تا به اين ترتيب مهارتهاي علمي و فني بر اساس نوع فعاليت، مهارهاي مديريت مالي، بازاريابي، اداري و امور كاركنان مهارتهاي كارآفريني، تقويت تشخيص و استفاده از فرصتهاي جديد در بازار و ارائه راهحلهاي نوآورانه، مهارتهاي خوداتكايي، اعتماد به نفس، خلاقيت، مسووليتپذيري و... را پيدا كنند و با تكيه بر اين مهارتها اقتصاد خود و جامعه را متحول كنند.همين اقدامات موجب شده است كه اكنون جامعه روستايي آمريكا تبديل به يكي از محورهاي اساسي در اجراي الگوهاي كارآفريني شود و بسياري از كشورهاي جهان با بهرهمندي از تجربيات اين كشور گامهاي بلندي را براي توسعه جامعه روستايي خود بردارند.
منبع: CNN
دوشنبه 8 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 237]