واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: حافظ ابرو، حافظي ديگر از تبار محافظان فرهنگ ايران
شهاب الدين عبدالله بن لطف الله بن عبدالرشيد خوافي كه در سده هاي هشتم و نهم هجري و به روزگار قدرتمداري خاندان ترك تبار تيموري مي زيست از جمله بزرگان و نامآوران ايران در گستره اي زماني به وسعت تمام تاريخ است. اين بزرگمرد وادي دانش كه تاريخ تولدش تا اندازه اي در بوته ابهام است همان گونه كه خود نيز بيان داشته ملقب به، حافظ ابرو، بوده است.
بنده كمترين دولتخواه
كاتب العبد عبد لطف الله
آنكه شهرت به حافظ ابرو
يافته پيش مير و شاه و سپاه
پژوهندگان تاريخ و كاوشگران پهنه فرهنگ بر آن باورند كه ملقب شدن وي به حافظ بدان سبب بوده كه وي حافظ قرآن يا حافظ احاديث بسياري بوده است. اما دليل و علت اضافه شدن پسوند ابرو به لقب وي چندان روشن نيست، برخي از محققان آن را به سبب داشتن ابروان زيبا دانسته و شماري ديگر از پژوهشگران آن را به جهت اصالت ابري او (ابر منطقه اي در نزديكي شاهرود كنوني است) برشمرده اند و اذعان مي دارند كه ابري به ابرو تغيير يافته است. البته شماري نيز بر اين باورند كه وجه تسميه او به سبب پاسداشت آبروي ديگران است و ابرو تحريف شده آبرو است.
به هر ترتيب حافظ ابرو كه امير مهاجم و خونخوار تاريخ ايران، تيمور لنگ و پسر دانش دوست و جوانمردش، شاهرخ و همچنين فرزند شاهرخ، بايسنقر، كه در علم دوستي و هنرپروري شهره خاص و عام بود او را گرامي مي داشتند اشتهارش در تاريخ فرهنگ ايران را نه وامدار حافظ قرآن و حديث بودنش است و نه رهين ابروان زيبا و حفظ آبرو و برخاستنش از ناحيه ابر، بلكه او اين شهرت را مديون دانش افزون و مرهون توان بسيارش در امر نگارش تاريخ و جغرافيا است.
از آن چه كه حافظ ابرو به نگارش آنها دست يازيده امروز دست كم دو كتاب مفصل كه هريك خود مشتمل بر چندين مجلد مي شوند به يادگار مانده است. آنچه روشن است، اين دو كتاب كه با عناوين جغرافياي ايران و زبده التواريخ بايسنقري از آنها نام برده مي شود در درازناي تاريخ ايران همواره مورد توجه و عنايت ديگر بزرگان وادي فرهنگ بوده است.
كمال الدين عبدالرزاق سمرقندي، نگارنده كتاب مطلع السعدين و مجمع البحرين، ميرخواند بلخي، نويسنده كتاب روضه الصفا، و غياث الدين خواندمير، مولف كتاب هاي تاريخ حبيب السير في اخبار افراد بشر، خلاصه الاخبار و دستورالوزرا، از جمله نامداراني هستند كه در تدوين رسائل خويش از آثار حافظ ابرو بهره بسيار برگرفته اند.
جغرافياي حافظ ابرو،كه علاوه بر اطلاعات جغرافيايي مشحون به اطلاعات تاريخي ارزشمند نيز هست مشتمل بر دو مجلد مي باشد.
برخي از بخش هاي آن دستاورد مشاهدات و سفرهاي حافظ ابرو و بعضي ديگر از بخش هايش برگرفته از كتاب ها و آثار جغرافيادانان پيشين است. همانگونه كه عزيزالله بيات، نويسنده كتاب شناسايي منابع و مآخذ تاريخ ايران، نيز بدان اشاره داشته در جلد نخست آن از جغرافياي تاريخي سرزمين هاي حاشيه مديترانه، ارمنستان، فرنگستان، عراق، خوزستان، فارس و كرمان سخن به ميان آمده و پاره اي ويژگي هاي جغرافيايي اين سرزمين ها ازجمله درياها، كوه ها و رودهاي آنها بيان شده است.
دومين جلد جغرافياي حافظ ابرو دربرگيرنده مطالبي درباره خراسان و حكام و پادشاهان آن از روزگار فتوحات اسلامي تا دوران پادشاهي شاهرخ تيموري است. بايسته و شايسته است ياد شود رونق بازار علم و ادب در خراسان روزگار شاهرخ و به ويژه پايتخت آن، هرات، تا بدان پايه بوده كه حافظ ابرو را ملزم ساخته است تا در اين باره به همراه توصيف مفصل آباداني شهرهاي خراسان و مشهور آفاق دانستن شهر هرات (از جهت پشتيباني بي دريغ شاهرخ از دانشمندان) چنين ابياتي نيز بسرايد:
در خراسان هري (هرات) بهشت برين - شد به عهد معين دولت و دين، شاهرخ پادشاه هفت اقليم - خلدالله ملك آيين
گر كسي پرسند زتو از شهرها كدام خوشتر گر جواب راست خواهي داد او را گو هري - اين جهان چون بحر دان درون خراسان چون صدف - در ميان آن صدف شهر هري چون گوهري
تاريخ حافظ ابرو يا همان زبده التواريخ كه سهم بيشتري در معروفيت حافظ ابرو نسبت به كتاب جغرافيايش دارد تاريخ عمومي جهان، دنياي اسلام و ايران از آغاز خلقت تا سال 829 هجري را دربر مي گيرد. حافظ ابرو اين كتاب را در سال 830 هجري به نام شاهزاده بايسنقر به پايان رسانيد. اين كتاب مشتمل بر چهار جلد است و حافظ ابرو خود آن را به چهار ربع به شرح ذيل تقسيم و تفكيك كرده است :
ربع نخست: تاريخ عمومي جهان از ابتداي آفرينش تا آغاز دوران زندگاني پيامبر اكرم. حافظ ابرو در اين بخش تاريخ پيامبران و پادشاهان باستاني ايران را بازگو كرده است.
ربع دوم : اين ربع خود به چهار باب تقسيم مي شود. باب يكم در احوال حضرت رسول، باب دوم در احوال خلفاي راشدين، باب سوم در تاريخ بني اميه و باب چهارم در تاريخ بني عباس تا انقراض آنها به توسط هلاكوخان مغول.
ربع سوم: اين ربع طبقات گوناگون سلاطين اسلام را شامل مي شود و خود مشتمل بر دو قسمت مجزا است. در قسمت نخست حافظ ابرو تاريخ سلسله هاي طاهريان، ديلميان، غزنويان، سلجوقيان، اتابكان، غوريان و خوارزمشاهيان را مورد بحث و بررسي قرار داده و در قسمت دوم تاريخ مغول از روزگار چنگيز تا سال 736 هجري يعني سال درگذشت ابوسعيد بهادرخان، واپسين ايلخان مغول كه اندك اقتداري داشت، را بيان داشته است.
ربع چهارم: اين ربع مشتمل است بر شرح حال امير تيمور گوركان و پسرش شاهرخ. اين ربع نيز از دو بخش تشكيل يافته است. بخش نخست آن زندگاني امير تيمور از تولد تا مرگ را دربر مي گيرد و دومين بخش نيز رخدادهاي دوران سلطنت شاهرخ را شامل مي شود.
ظاهرا عنوان كلي كتاب زبده التواريخ كه با نثري ساده و انشايي شيوا و روان نگارش يافته، براساس آنچه خود حافظ ابرو بيان داشته، مجمع التواريخ سلطاني، بوده و همانگونه كه عزيزالله بيات، اذعان داشته اين كتاب را بايد تقليدي از جامع التواريخ رشيدي كه به توسط بزرگمرد وادي انديشه و سياست، خواجه رشيدالدين فضل الله همداني، نگارش يافته است برشمرد.
آنچه از مطالعه زبده التواريخ بر مي آيد آن است كه حافظ ابرو در برخي از مباحث از مطالب جامع التواريخ اقتباس كرده و دقيقا بدين سبب است كه به نام، ذيل تاريخ رشيدي، نيز معروف و مشهور شده است. با تمام اين اوصاف، نيازمند يادكرد است زبده التواريخ با وجود آنكه ارج و اعتبار والايي به ويژه از نظر حق گويي نگارنده اش دارد از نظر ارزش قابل مقايسه و سنجش با كتاب جامع التواريخ نيست.
حافظ ابرو، كه بي گمان يكي از پاسداران فرهنگ ايران به شمار مي آيد سرانجام در سال 834 هجري در شهر زنجان چشم از جهان فروبست در حالي كه نامي نيكو و آثاري نيكوتر براي تمامي دوران ها از خود به يادگار نهاد.
يکشنبه 7 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]