واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: زيبايي شناسي متعاليه ملاحظاتي درباره نقد صدرايي در تئاتر (بخش سوم)
علي اكبر باقري ارومي
در بخش گذشته ذكر شد كه نقد براي نيل به كمال مطلق ابتدا نبايد از خود آغاز كند تا هنرمند به آن شايستگي قدم نهادن در سير تكامل برسد و اين امر مستلزم نظام مند كردن فلسفه هنر و نقد فلسفي است و اين در فلسفه ملاصدرا قابل رصد است.
مسلم است كه فلسفه متعاليه ميل به نسبيت ندارد. چرا كه اين فلسفه از كمال مي گويد. نظام فلسفي ملاصدرا ما را از نسبيت، به سوي كمال رهنمون مي شود و اين دستمايه را بدست نمي آورد جز از طريق توحيدي كردن فلسفه، منشائات و اثرات آن.
اينكه ابراز كنيم كه هدف ما كمال و سير به سوي تكامل غايي اي كه خداوند براي بشر مشيت كرده مسلم است كه از منشا ديني روشني برمي خيزد ولي چگونه مي توان آن را در عالم نقد و انتقاد جاي داد؟
نظام مند كردن فلسفه نقد از ديدگاه فلاسفه صدرايي را چگونه مي توان پيدا كرد.
آيا اصلا علماي ما نسبت بدان تمايل داشته اند و يا آن را جزء اضافات بر اصل در اين زمينه دانسته اند. مسلم است كه در هر فلسفه اي مسئله اي به نام زيبايي شناسي بروز و ظهور دارد و زيبايي شناسي هم اصالتاً زيربناي هنر و هنرمندي است.
زيباشناسي در فلسفه صدرا چيست و چه مي گويد؟! اگر به اين نكته ما دست بيابيم آنگاه مي توان نظام نقد را در اين راستا ديد و آن را ارايه نمود. آنچه كه ملاصدرا بر آن به عنوان نكته زيبايي شناسانه فلسفه اش تأكيد دارد جلوأ جمال الهي ست. ملاصدرا تأكيد دارد كه جلوه اي از جمال الهي در تجلي نور است و از اين لحاظ نظريات سهروردي بزرگ را تأكيد مي كند. ولي آن جلوه جمال الهي چيست؟! از منظر دين الهي زيبايي چگونه است و چگونه مي توان به آن رسيد؟! اين را بايد از بطن نظريات ملاصدرا دريافت. اعتقاد ملاصدرا بر نظريه حركت جوهري و دروني است و همين اعتقاد عمومي كه بر پايه قرآن، وي به اثبات آن مي پردازد، دقيقاً اين معرفت الهي را اثبات مي كند كه حتي جمودات نيز در درون خود پويايي به سمت كمال را طي مي كنند. در مورد جلوأ جمال الهي و تحقق آن در آيات ارضي و سماوي نيز همين مسئله عينيت دارد كه جلوه جمال خدا هميشه جاري است، منتهي بايد آن را كشف و ارايه كرد. زيبايي شناسي ديني در نظريات فلسفي ملاصدرا نيز از همين موضوع نشأت مي گيرد. ولي زيبايي را چگونه مي توان كشف كرد؟ چون ابتدا هم بايد آن را كشف كرد. آيا منظور از كشف در اينجا همان ديدن نيست؟! در اين زمينه ديدن اگر با تأمل و بصيرت توامان باشد منجر به كشف مي گردد و در غير اين صورت انسان در حركت به سوي جلوأ جمال الهي متوقف خواهد ماند، پس در بحث زيبايي شناسي ما نيازمند تأمل و تفكر براي پي بردن به اصالت هاي موجود در ابعاد ديني آن هستيم. اين مثال براي اين عرضه شد تا ما منتقدان بدانيم كه بايد چه چيزهايي را بشناسيم و چگونه آن ها را نقد كنيم. فلسفه نقد در حكمت متعاليه مي گويد كه اولا نقد بايد از ميان حكمت هايي برخيزد و معرفت هايي را واجد گردد تا بتواند مبناي قضاوت صحيح را راجع به برداشت يك هنرمند از جلوأ جمال الهي بدست آورد. اولين معرفت همين جمال الهي يا بحث پردامنه زيبايي شناسي است. اولين شرايط زيبايي اين است كه از آيات الهي است و آيات الهي هرچه را در خود داشته باشد زيباست. پس زيبايي كه از جلوأ جمال الهي دور شده و يا به صورت تنزيل رحمت الهي بر بشر جلوه مي كند مراتب و درجاتي را به خود اختصاص مي دهد. وظيفه منتقد در علم به آن در حيطه فلسفه اسلامي دريافت اين مسئله است كه زيبايي كامل و زيبايي نازل را كه از كامل آن جدا شده بشناسد و فرق اساسي بين زيبايي نازله و زيبايي كامله را قائل شود. در واقع فلسفه نقد صدرايي اين را مي گويد كه از نقطأ شناخت و معرفت نتيجه اي حاصل خواهد شد كه در نقطه اصلي، وحدت ميان كثرت را ايجاد خواهد كرد. يعني نقد از ميانه اعتدال ميان شناخت حقيقت و واقعيت بر خواهد ساخت چون اعتدال و ميانه روي و تعيين وزن مشخص هر معيار براساس جلوه كامله جمال و جميله نازلأ آن مي باشد. فلسفه صدرايي بر اين مبداً دايره نقد را رعايت حد ميانه معرفت و شناخت و استدلال و برهان قرار مي دهد و تأييد و تكميل را در غايت آن قرار مي دهد. نقطه اوج برخورد و معلول نتيجه همان نقطه اي است كه مي توان از آن همه زيبايي نازله به جمال كامله رهنمون گرديد. نقد در چنين جستاري و در نيل به چنين نتيجه اي انعكاس همان نتيجه مطلوب حاصل از نگرش ملموس به عنصر زيبايي در پيش برد انسان به سوي كمال غايي است كه در هنر متجلي مي شود. مطلب ديگري كه در اين مبحث مي توان گشود و در تبيين فلسفأ نقد صدرايي به آن اعتنا داشت دامنأ تنزل جلوأ جمال الهي است. آيا اين دامنه از بطن خود زيبايي است يا متوقف بر خلاقيت دروني انسان و آميخته با فطرت اوست. كه خود آن نيز منجر به زيبايي هاي كامل تري خواهد شد يا چيز ديگري را در پي دارد. نظري معتقد است كه زيبايي و زيبايي دوستي در فطرت بشر است و بنابراين دامنه آن و علل وجودي آن با فطرت هم خواني و هم ساني دارد و وصول و نيل به آن مطالبه به مطلوب بوده و آن نيز جزيي از زيبايي و جلوه آن است. در حقيقت فطرت زيباي دروني خلاق نوع بشر زيبايي منظر خود را به آن مي افزايد و نقطه تكميلي آن مي شود. در واقع تفاوت ها در اينجا معنايي نمي يابد بلكه تكامل ها در اين نقطه پرش به سوي تعالي است كه رخ مي دهد.
پس در تبيين و تنقيح فلسفه نقد هنري صدرايي چند مسئله را مطابق بر نظريه حركت جوهري وي بايد مدنظر قرار داد كه آنها عبارت از: 1-شناخت و معرفت از زيبايي و كيفيت و ماهيت آن و چگونگي جلوأ آن،
2- نقطأ مركزي شعاع وحدت بخش جمال و جلوأ آن در نقطه كمال براي به وحدت رسانيدن جلوأ نازله جمال الهي و كمال انساني در ايفاي وظيفه فطري بشر.
3- آزمايش فطرت براي تكامل با جلوه نازله جمال الهي براي توقف و سكون و يا حركت و تكامل!
4- فطرت زيباي بشر در راستاي جلوه نازله جمال زيبايي خود را تكميل و آن را بر جلوه جمال نازلأ الهي افزوده و راه خويش به سوي جمال مطلق مي گشايد.
5- نقطه اعتدال و حكم بر آن بر جلوه پايدار جمال الهي افزوده و آن را سر منشأ حركت صحيح در مدار و جهت الهي تأييد مي نمايد.
به اين ترتيب مشخص مي گردد آنچه وجوب فلسفه نقد صدرايي در راستاي نظريات جديد نقد منصفانه است همانا تأكيد بر وحدت ميان فطرت و زيبايي و عدالت و منطق بياني است، جوهر و نقد دروني در جهت آشكار ساختن هسته اصلي نقد هنري در همين جهت تثبيت مي گردد. يعني جوهر زيبايي چون تراش دادن الماسي است كه منجر به جلوه بيشتر جمال رباني مي گردد و انعكاس آن در نگاه بشر. او را به اين جلوه مطلق تحريص و تحريض مي نمايد تا خود را هرچه بيشتر منطبق بر فطرت پاك خويش نمايد.بر اين مبنا نقد از درون خود زاده مي شود و اين خود بر محور فطرتي قرار دارد كه زوائد غفلت ممكن است مانع پويايي و تطبيق وي بر جلوأ جمال الهي گردد.نظريه فلسفي نقد صدرايي در چنين پويه اي، بايد پروسه اي از جلوأ نازله تا جمال كامله طي نمايد و بتواند نقطه تماس دائمي اين پويه در آن پروسه باشد. در قسمت بعدي نقد صدرايي را در ميدان عمل به تجربه خواهيم نشست.
يکشنبه 7 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 167]