واضح آرشیو وب فارسی:الف: آقاى حاتمى كيا! برو جنگى بساز
از موضوعى نسبتا بكر و با حضور انبوه بازيگران مطرح، فيلمى ساخته شده است كه اگر نام كارگردان را ندانيد، ممكن است هر آن سالن سينما را ترك كنيد و از كارگردانى كه فيلم هايش را معمولا مى توان چندين بار ديد و لذت برد، اثرى ساخته شده است كه با مشقت مى توان يك بار ديدن آن را به پايان برد. « دعوت» پنج اپيزود با موضوع مشترك سقط جنين كه در آن، مشغله كارى، فقر، لغرش در استفاده از يك راهكار جديد پزشكى و موقعيت نامناسب سنى يا اجتماعى، پنج زوج را به مسيرى سوق مى دهد كه سقط جنين، آسان ترين راه گريز از مخمصه اى مى شود كه يك يا هردو والد را درگير خود مى سازد. تصور فيلمى كه از چنين طرح فيلمنامه اى ساخته شود، بدون ديدن محصول، شايد گيرا و حتى تكان دهنده جلوه كند، اما آنچه كه پس از تاريك شدن سالن و آغاز فيلم، دقيقه به دقيقه تماشاگر را آزار مى دهد، مجموعه اى به شدت كارگردانى نشده است كه با مساله اى كاملا دست نيافتنى و به قولى فضايى آغاز مى شود، با بازى اغراق شده و تحمل ناپذير بازيگرانى كه به قصد نمايش فقر به سياه بازى مى پردازند، ادامه پيدا كرده، با روايت موقعيت غيرمعمول يك زوج كهنسال و زوجى كه اهداى تخمك را تجربه مى كنند به فضاهاى كميك و فضايى دو اپيزود اول برگشت كرده و در نهايت با تلاش براى انتقال تمام بار فيلم برروى اپيزود احساسى و تكرارى انتهايى پايان مى پذيرد. گذشته از ضعف عمده در به تصوير درآوردن فيلمنامه، به نظر مى رسد بازيگردانى، بازيگرى و يا انتخاب بازيگران براى بيشتر موقعيت هاى فيلم نيز - به و يژه در اپيزودهاى ابتدايى - به درستى انجام نشده است. مشكل بازى ها كه در طيفى از بازى بسيار ضعيف (محمدرضا فروتن) تا به سختى پذيرفتنى (سيامك انصارى طناز) تا نسبتا قابل قبول (مريلا زارعى) و معمولى (بقيه بازيگران) قرار گرفته اند، مساله اى است كه به نظر مى رسد نقص كارگردانى را برجسته تر مى سازد و حضور پرتعداد بازيگران مطرح نيز نمى تواند آن را كمرنگ كند. در نگاه كلى، دردمندى كارگردان و فيلمنامه نويس(نويسان) نسبت به دردهاى مدرنى كه مى رود در جامعه سنتى ايرانى مزمن شود، از بسيارى از تك گويى ها و نماهاى فيلم قابل احساس است، اما ساخت فيلم درنهايت آنچنان ضعيف و پرنقص انجام شده است كه همين بيان درد و انتقال پيام نيز به درستى و به صورت تاثيرگذار انجام نمى شود. به عبارت ديگر، مساله سقط جنين گرچه احتمالا همان گونه كه فيلم سعى دارد با نماهاى هوايى از شهر انتقال دهد روبه گسترش و مساله ساز است، اما انتقال اين پيام توسط يك فيلم مستند كم هزينه در مقايسه با فيلمى كه حاتمى كيا ساخته است، بسيار راحت تر انجام شدنى است. درحاليكه روايت اين درد قاعدتا بايد بر پرده رويايى سينما و بر بستر داستان بهتر و تاثيرگذارتر صورت پذيرد. به جرات مى توان گفت حاتمى كيا در آثار اخير خود، چه در تلويزيون و چه اينك در سينما به وضوح ناموفق عمل كرده است. اگر نيش و كنايه هاى غيرمنصفانه، زمانى باعث شد كه كارگردان مهاجر، از كرخه تا راين، بوى پيراهن يوسف، آژانس شيشه اى، روبان قرمز و ارتفاع پست تصميم بگيرد ديگر فيلم جنگى نسازد، اما واقعيت تلخ ضعف فاحش آثار اخير به مراتب دردناك تر از انتقادات نرم گذشته است. اگرچه نامزدى در چندين بخش جشن سينماى ايران و برخى موارد مشابه ممكن است انگيزه اى گول زننده براى ادامه گام زدن حاتمى كيا در مسير نسبتا جديدش باشد، اما به نظر مى رسد اينك وقت آن باشد كه سينمايى ها و سينماروهاى حاتمى كيا پسند، اين احتمال را پيش روى او قرار دهند كه شايد بهتر باشد ابراهيم دوباره به جنگ برگردد. يك نفر بهتر است به ابراهيم حاتمى كيا بگويد: يا مثل خودت بساز، يا لطفا نساز و خاطرات سينمايى خوب ما را خراب نكن.
شنبه 6 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 326]