واضح آرشیو وب فارسی:فارس: به مناسبت روز مولانا زندگي مولانا جلال الدين محمد بلخي
خبرگزاري فارس: مولوي در سن نوجواني به علت اختلافي كه بين پدر بانفوذش با سلطان محمد خوارزمشاه (يكي از پادشاهان سلجوقي) پيدا شد، همراه خانواده مجبور به ترك خراسان و مهاجرت از ايران گرديد. اين سفر مصادف با هجوم چنگيزخان مغول در سال 610 هجري قمري صورت گرفت.
آن شب در خانه بهاءالدين شور و نشاط عجيبي موج ميزد، عده زيادي از خدمتكاران با طَبَق هاي پر از ميوه و شيريني از ميهمانان پذيرائي مي كردند، بوي خوش عود و اسفند در فضاي خانه پراكنده شده بود.
تعداد زيادي از علما، بزرگان و مردم بلخ براي گفتن تبريك تولد فرزند نورسيده سلطان العلماء معروف به بهاءالدين كه يكي از بزرگان و عالمان مشهور خراسان آن روز به شمار مي رفت به آنجا آمده بودند.
مراسم نامگذاري دومين فرزند بهاءالدين طي آداب ويژه اي برگزار شد. بهاءالدين كه نام فرزند اول خود را علاءالدين محمد نام نهاده بود فرزند نورسيده خود را كه بعدها به مولانا مشهور شد؛ جلال الدين محمد نام گذاشت.
مولوي در سن نوجواني به علت اختلافي كه بين پدر بانفوذش با سلطان محمد خوارزمشاه (يكي از پادشاهان سلجوقي) پيدا شد، همراه خانواده مجبور به ترك خراسان و مهاجرت از ايران گرديد. اين سفر مصادف با هجوم چنگيزخان مغول در سال 610 هجري قمري صورت گرفت.
در اين سفر كه از طريق نيشابور انجام شد، ميان پدر مولانا و شيخ عطار ديداري صورت گرفت عطار در اين ديدار ضمن سفارش در مراقبت و دقت در تربيت مولانا به او گفت كه آينده فرزند او را بسيار درخشان مي بيند، در اين ملاقات عطار كتاب اسرارنامه خويش را به مولانا هديه كرد و او از آن پس اين كتاب را پيوسته با خود داشت و از آن بهره مي برد.
بهاءالدين به همراه خانواده خود از خراسان عزم بغداد كرد و از آنجا پس از سه روز اقامت عازم مكه شد و پس از انجام مراسم حج به شام رفت و مدتها در آنجا ماند و از طريق شام به قونيه (تركيه كنوني) كه در آن زمان پايتخت حكومت سلجوقيان بود وارد شد. مولانا در اين سالها همراه پدر و در محضر او به فراگيري علم و دانش مشغول بود.
مولانا در سن هيجده سالگي ازدواج نمود و در سن 24 سالگي زماني كه پدر خود را از دست داد بر مسند تدريس به جاي پدر نشست و مانند او به ارشاد و هدايت مردم پرداخت.
در طي اين سالها آوازه او در همه جا پيچيد و كرسي درس و بحث فقه و علوم ديني مولانا هر روز زلال جان تشنگان علم و دانش را سيراب مي كرد بطوريكه بزودي تعداد شاگردان او به چهارصد نفر رسيد.
بزرگترين حادثه زندگي مولانا در سال 642 اتفاق افتاد. در اين سال او با شخصيت عالم و وارسته اي به نام شمس تبريزي آشنا شد و طي سالي كه شمس در قونيه اقامت داشت، مولانا با پشت كردن به تمام امور دنيوي با او هم صحبت شد. تاثيرات روحي و رواني شمس در مولانا به قدري عميق و ماندگار بود كه تحول عظيمي در زندگي مولانا بوجود آورد.
تا جائي كه موجب پيدايش بزرگترين آثار ادبي و تربيتي در تاريخ ادبيات اين سرزمين شد. ديري نپائيد كه دوران هم نشيني مولانا و شمس به پايان رسيد و در اثر بدخواهي و حسادت بعضي از شاگردان و اطرافيان مولانا، شمس قونيه را ترك كرد و اين فراق و دوري تا آخر عمر مولانا را در حسرت ديدار باقي گذاشت. تاثير معاشرت و هم صحبتي مولانا با شمس و عالمان ديگري هم چون حسام الدين و شيخ صلاح الدين باعث گشوده شدن درهاي علم و معرفت و عرفان بر دل و جان مولانا گرديد تا جائي كه موجبات تاليف كتاب عظيم مثنوي و ديوان شمس كه از جمله آثار ارزشمند ادب ايران زمين است فراهم آمد. اين دو اثر گرانقدر قرن هاست هم چون داروئي شفابخش درمان دردها و راهگشاي مشكلات است كه ضمن بيان داستانهاي شيرين و مفاهيم عميق و زيباي ادب فارسي بهترين راهنماي تربيتي جوامع انساني بشمار مي رود.
اين دو اثر به يادماندني با هفتاد و پنج هزار بيت شعر (بيش از بيست و پنج هزار بيت در شش دفتر مثنوي و حدود پنجاه هزار بيت غزليات شمس) از بزرگترين آثار ملي ايران و ادبيات كهن محسوب مي گردد.
مولانا در سرودن رباعي نيز مهارت داشته و ديوان باقي مانده از رباعيات او شامل شانزده هزار بيت است.
علاوه بر اين از مولانا آثاري به نثر نيز بر جاي مانده كه حاصل مجالس سخنراني اوست.
غروب روز يكشنبه پنجم ماه جمادي سال 672 روز غم انگيزي بود. روزي كه آفتاب عمر بزرگترين عارف و نامي ترين شاعر ايران زمين غروب كرد و مولانا در سن 68 سالگي زندگي را بدرود گفت. پيكر او در كنار قبر پدرش در قونيه تركيه به خاك سپرده شد و امروز زيارتگاه مشتاقان و دوستداران اين عارف نامي ايران است.
.................................................................................................
منبع: كتاب مثنوي معنوي
شنبه 6 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]