تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836820797
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران
روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
*كيهان
فصل آخر از داستان كوتاه اسرائيل (يادداشت روز)
فلسطين در روز قدس در ترازوي ارزيابي صاحب نظران و ناظران مي نشيند تا پاسخ يك سؤال كليدي مكرر پيدا شود؛ آيا فلسطين آنگونه كه قدرت ها و ابرقدرت ها اراده كرده اند، به مرور از ميان مي رود و در نقشه جغرافيايي جهان نامي كه اختراع شده جاي آن را مي گيرد؟
اينك 61 سال از اشغال رسمي فلسطين توسط صهيونيست ها مي گذرد ولي گرمي اين اشغال به سردي نگرائيده است اين نشان مي دهد كه ماجرا پايان نيافته و زورآزمايي دو طرف براي اثبات ماندگاري ادامه دارد. براي ارزيابي اين مواجهه داغ موارد زير اهميت دارد:
فلسطين در سال 1327 از طريق انگليس به اشغال صهيونيست ها درآمد، اسرائيل در جنگ هاي 1327، 1335، 1346 و 1352 با كمك انگليس و آمريكا بر قواي عرب پيروز شد، اين كمك ها تا به امروز هيچگاه قطع نشده و لزوم آن مورد ترديد قرار نگرفته است ولي دو سال پيش در جريان جنگ 33 روزه عليه لبنان اين حمايت ها و كمك هاي فراگير، مانع شكست اين رژيم نگرديد.
برتري نظامي يك نكته كليدي در ماندگاري رژيم صهيونيستي بوده است. در اين بين ماشين تبليغاتي صهيونيست ها علي الدوام به واژه سازي و بزرگنمايي و بلامعارض بودن آنها روي آورده اند؛ «نيروي هوايي چهارم دنيا»، «برترين ارتش خاورميانه»، «گاوي با شاخهاي بلند كه جز هجوم و پيش رفتن نمي شناسد»، «برترين ملتي كه قدرت بين الملل را در اختيار دارد»، «ملتي كه بر آمريكا، اروپا و آفريقا و بخش وسيعي از آسيا حكم مي راند» و و و... اين ها ديگر آثار رواني و تبليغي خود را از دست داده اند. حالا اگر اسرائيل ارتش چهارم هم باشد و اگر برترين ارتش خاورميانه هم باشد و اگر شاخ هاي بلندي هم داشته باشد و از سوي همه قدرت ها هم حمايت شود، در مواجهه با تحولات خاورميانه بسيار ضعيف شده است و با فاكتور «قدرت» نمي تواند روي پاي خود بايستد.
رژيم صهيونيستي علاوه بر مواجهه با قطب قدرتمند اسلام ناب و انقلابي، دچار بحران رهبري نيز هست. چهره هاي شاخص- نظير شارون، موشه دايان، مناخم بگين، اسحاق شامير و رابين- كه در گذشته تكيه گاه رژيم صهيونيستي بودند و جريان صهيونيسم را مديريت مي كردند، هيچكدام در عرصه دولت نامشروع تل آويو وجود ندارند. دو حزب ديرپاي «ليكود» و «كار» كه به نوبت رژيم جعلي را به پيش مي بردند، امروز از رمق افتاده و ساقط شده اند. سه سال پيش اريل شارون با درك بحران رهبري و بحران احزاب مقبول، حزب كاديما را راه اندازي كرد تا از يك سو طرحي نو دراندازد و از سوي ديگر انرژي هاي دو حزب كاروليكود را در اين حزب متمركز سازد و حزب جديد در شرايط «فقدان رهبران تأثيرگذاري نقش هدايت اسرائيل را بعهده بگيرد اما حزب جديد كاديما در طول سه سال، سومين دبيركل خود را تجربه مي كند، شارون با شاخ شكسته از ميان رفته، اولمرت مهر ناكام ترين نخست وزير رژيم صهيونيستي را بر پيشاني دارد و ليوني بر صندلي اي تكيه مي زند كه مي داند حزب او در انتخابات سال آينده قطعاً شكست مي خورد. بحران رهبري در رژيم صهيونيستي سبب شد كه شيرازه امور اسرائيل تا آنجا از هم بپاشد كه «آبراهام بورگ» رئيس اسبق مجلس رژيم صهيونيستي طي مقاله اي كه در روزنامه «جروزالم پست» به چاپ رسيد، نوشت: «اسرائيل يك كشور استعماري و فاشيست است و گروهي فاسد قانون گريز بر آن حكومت مي كنند.»
بحران ديگر رژيم صهيونيستي و شهروندان آن بحران «امنيت رواني» است. از آنجا كه نوع نگاه به آينده، تأثير تعيين كننده اي در فعاليت فعلي يك فرد يا يك نظام سياسي دارد، امنيت رواني عامل مهمي در بقاي فرد و جامعه به حساب مي آيد. شهروندان رژيم صهيونيستي براساس باغ سبزي كه در تصوير دائمي اسرائيل به آنان ارائه شده به اين سرزمين كوچ كرده اند، اينك با دولتي مواجه اند كه شصت سال پس از تأسيس آن با بحران هاي درهم تنيده اي روبروست. پروفسور افنون روبنشتاين وزير اسبق اسرائيل در تاريخ 26 فروردين گذشته در مصاحبه با روزنامه «هاآرتص» گفته است: «اسرائيل به دليل دو نوع تهديد نمي تواند باقي بماند: 1-تهديد خارجي كه در شكست نسبت به بازدارندگي اعراب متبلور مي شود 2-تهديد داخلي كه در فساد گسترش يافته و از بين رفتن آنچه كه به اصطلاح منظومه ارزش هاي صهيونيسم كه كشور عبري براساس آن پايه گرفت، متبلور مي شود.»
بحران ديگري كه رژيم صهيونيستي را بشدت نگران كرده، بحران «اعتماد بين المللي» است. موجوديت اسرائيل مرهون حمايت قاطع خارجي است. ترديدي نيست كه اگرچه پايه هاي فكري اشغال فلسطين در كنفرانس سال 1276 صهيونيست ها در شهر بال سوئيس گذاشته شد ولي آنچه اسرائيل را تشكيل داد اعلاميه «لرد بالفور» وزير خارجه انگليس بود كه 20 سال پس از كنفرانس بال صادر شد. شدت حمايت انگليس- كه در فاصله سالهاي 1295 تا 1327شمسي قيمومت فلسطين را در دست داشت و عملا اين سرزمين را اشغال كرده بود به گونه اي بود كه در يك دوره كوتاه املاك يهوديان در شهر قدس از 4درصد در سال 1293- دو سال پيش از اشغال به حدود 48 درصد در سال 1327- زمان تحويل اين سرزمين به اسرائيل- و 84 درصد در سال1355 برسد. در طول اين 60 سال انگليس و آمريكا با قاطعيت از رژيم جنايتكار اسرائيل حمايت كرده اند. اما اينك پس از آنكه اين رژيم در مواجهه با حزب الله شكست خورد و از نظر دروني نيز فروپاشيد، اين سؤال در كشورهاي غرب شكل گرفته است: «آيا با حمايت غرب، اسرائيل حفظ مي شود؟» غربي ها- به ويژه آمريكا و انگليس- سوگمندانه به اين سؤال پاسخ منفي مي دهند. تأثير اين پاسخ منفي در محيط داخلي رژيم صهيونيستي كاملاً مشخص است. امروز متقابلاً اين سؤال در ذهن اكثر مسئولان و شهروندان اسرائيلي نقش بسته است: «آمريكا و ساير كشورهاي غربي تا كي از ما حمايت مي كنند؟» بر همين اساس مدت هاست كه سايه ترديد در هر دو سو گسترده شده است. اين در حالي است كه فلسطيني ها اگرچه آماج حملات بي رحمانه اند ولي نگران حمايت خارجي نيستند و صد البته جوانه هاي مقاومت را در منطقه كه روز به روز گسترده تر و كارآمدتر مي شود به چشم مي بينند.
در ماجراي فلسطين پروژه سازشكاران به انتهاي راه رسيده است. آمريكا، اسرائيل و بعضي از دولت هاي ثروتمند عرب تأكيد زيادي داشته اند تا پرونده و نمايندگي مردم فلسطين در دست جريان سازشكار باشد. اين جريان پس از مرگ ياسر عرفات - كه به هر حال نماد فلسطين بود- دچار بحران اساسي شد. پروژه سازش كاران عليرغم همكاري نزديك آنان با آمريكا و نيز سفرهاي پياپي مقامات وزارت خارجه آمريكا به فلسطين اشغالي به قصد حمايت از روند سازش، شكست خورده است تا جايي كه «صائب عريقات» مذاكره كننده ارشد حكومت خودگردان با رژيم صهيونيستي دو روز پيش اعلام كرد: اسرائيلي ها هيچ اهميتي به مذاكرات نمي دهند. آنان در فاصله اجلاس اناپوليس - آذرماه 86- تاكنون 494 فلسطيني را به شهادت رسانده اند، 609 پست جديد ايست و بازرسي در كرانه باختري - شش شهر جنين، طولكرم، نابلس، رام الله، بيت لحم و اريحا- اضافه كرده و حداقل 4500 واحد مسكوني جديد را در بيت المقدس و كرانه باختري احداث كرده اند. محمود عباس نيز دو هفته پيش با صراحت اعلام كرد مذاكرات شكست خورده و راه به جايي نمي برد. همين موضوع در اظهارات اخير عمرو موسي دبير كل اتحاديه عرب نيز به چشم مي خورد. به موازات آنكه جريان سازشكار به بن بست مي رسد، جريان مقاومت روح تازه اي مي گيرد و نگاهها به آن عطف مي شود.
روند اعزام يهوديان به فلسطين اشغالي متوقف گرديده است. دولت تل آويو رسماً اعلام كرد آژانس هاي اعزام در اروپا، آسيا و آفريقا به كلي تعطيل شده اند و از سوي ديگر روند فرار يهوديان اعزام شده سرعت گرفته است. در دوسال گذشته حداقل 400 هزار يهودي از فلسطين رفته و اعلام كرده اند هيچگاه باز نمي گردند اين در حالي است كه فشار حدود 6 ميليون آواره فلسطيني براي بازگشت به خانه ها و مزارع خود هر روز بيشتر مي شود. بعضي از دولت هاي عربي از جمله لبنان - كه 28 اردوگاه فلسطيني را در خود جاي داده است- براي بازگرداندن آوارگان مشغول رايزني با سازمان ملل مي باشند. اين فلسطيني ها حتماً باز مي گردند و در نهايت اسرائيلي ها چاره اي جز پذيرش واقعيت بازگشت آوارگان ندارند حداقل 70 درصد شهروندان اعزام شده يهودي معتقدند بدون بازگشت آوارگان امكان حل و فصل مسايل با فلسطيني ها وجود ندارد.
بنابراين رژيم صهيونيستي ناچار است به مرور گارد خود را روي دو مسئله مهم يعني بازگشت آوارگان و تسليم بيت المقدس به مسلمانان بگشايد.
فلسطين در سي امين سال برپايي مراسم جهاني روز قدس به آزادي كامل نزديك شده است.فلسطيني ها راه خود را يافته اند و اجازه نمي دهند دولت اسرائيل به حيات خود ادامه دهد. سه روز پيش يك جوان فلسطيني در منطقه حفاظت شده بيت المقدس با بولدوزر به نظامي هاي اسرائيل حمله ور شد و نزديك به 20 تن از آنان را روانه بيمارستان كرد كه حداقل 10 نفرشان در بيمارستان مرده اند. تعداد كشته هاي اسرائيلي در فاصله اجلاس اناپوليس تا امروز به حدود 150 نفر رسيده است. امروز هيچ نقطه امني براي اسرائيل وجود ندارد، از ابهت اسرائيل نيز خبري نيست. تغيير پي در پي دولت ها در تل آويو- سه دولت به فاصله سه سال- كاملاً بي سابقه است و از بهمني خبر مي دهد كه به زودي بر سر صهيونيست ها آوار مي گردد.
گلداماير نخست وزير اسبق رژيم صهيونيستي پنج دهه قبل گفته بود: «نسل كنوني فلسطيني ها مي ميرند و نسل بعد اساساً فراموش مي كنند كه فلسطيني بوده است» اما امروز خبرگزاري رژيم صهيونيستي مي گويد حداقل 50 درصد جوانان امروز اسرائيل مي گويند نابودي اين رژيم برايشان هيچ اهميتي ندارد و 70 درصد يهودي هاي آمريكا حتي براي يك بار هم به سرزمين هاي اشغالي سر نزده اند و حاضر به ديدار نيز نيستند. بنابراين بايد جمله گلدا ماير را به عبري ترجمه كرد و به خود آنان باز گرداند. بنا به نوشته ناحوم برنيع روزنامه نگار معروف «يديعوت احارنوت»، - در تاريخ 78.1.31- داستان كوتاه اسرائيل اينك به صفحات پايان نزديك شده است.
سعدالله زارعي
*سياست روز
صداي مظلومان جهان، درخانه شيطان بزرگ
علي يوسف پور
1ـ استعمارگران غربي حدود چهار قرن است كه مشغول غارت منابع كشورهاي جهان سوم در آفريقا، آسيا و آمريكاي لاتين هستند هلنديها، بريتانياييها، اسپانياييها، انگليسيها، بلژيكيها و در 60 سال اخير نيز آمريكا به عنوان سردمدار استكبار جهاني با حمله به كشورها، انجام كودتاها، كشتن نخبگان علمي درعين حال بطور بيرحمانه اي به كشتار زنان و كودكان دركشورهاي تحت سلطه ادامه ميدهند.
در دويست سال گذشته آمريكاييها حدود ده ميليون نفر از سرخپوستان بومي آمريكا، و مردم كشورها و مناطقي از جمله ويتنام، كره جنوبي و شمالي، فليپين، فلسطين، آفريقا، عراق و افغانستان را به قتل رسانده اند. و ازسوي ديگر استكبار جهاني با تبليغات اغوا كننده ،خود را به عنوان سردمدار دفاع از آزادي، حقوق بشر و صلح قلمداد مينمايد .در مدت چهار صد سال گذشته تمام نهضتهاي آزاديخواهي و دولتهايي كه هماهنگ با مستكبران زورگو نبودهاند سركوب شدهاند.
2ـ در مدت 2 دهه گذشته استعمارگران با تغيير چهره از تسلط نظامي تا سلطه اقتصادي و فرهنگي، مشغول استعمار و استثمار بودند اگرچه رژيم شوروي و ديگر رژيمهاي كمونيست شعارشان مبارزه با امپرياليسم بود اما در نهايت با استعمارگران سنتي به توافق رسيدند و جهان را به دو قطب و حوزه نفوذ تقسيم كردند به تعبير كيمايل سونگ رهبر فقيد كره شمالي كه در زمان پيروزي انقلاب به يكي از مسئولين جمهوري اسلامي گفته بود: كمونيستها هر چند توانستند ضرباتي به پايگاههاي آمريكا و همپيمانانش وارد نمايند ولي در مقابل اين ضربات استعمار توانست مقاومت كند و به حيات ننگينش ادامه دهد اما انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني قلب امپرياليسم را نشانه گرفته است.
در سي سالي كه از پيروزي انقلاب اسلامي ميگذرد امواج اين انقلاب تمام جهان را درنورديده است، ماركسيسم كه به زبالهدان تاريخ افتاد و ليبرال دموكراسي غربي هم در چالش با اسلام انقلابي در حال رنگ باختن ميباشد پيشرفت فن آوريهاي رسانهاي در سي سال گذشته باعث گرديد كه صداي انقلاب ايران در جهان منتشر شود هر چند كه در نبرد رسانهاي، آنان از برتري فيزيكي سود ميبرند اما جوامع انساني جهان سوم كه از ظلم چندصد ساله استعمار به ستوه آمدهاند و خود جوامع غربيكه در بنبست معنويت گرفتار آمدهاند گوشهاي شنوايي براي فرياد حقطلبانه انقلاب اسلامي هستند. امروز به تعبير خود نظريهپردازان آمريكايي، اين كشور در سراشيبي سقوط قرار گرفته است و شمارش معكوس در جهت نابودي آن شروع شده است.
3ـ در حال حاضر ملتهاي مسلمان جهان در رويكردي به طرف اسلام واقعي و سياسي در حركت هستند و كشورهاي ديگر جهان سوم ضمن روآوردن به معنويت در حال اتحاد بر عليه آمريكا و همپيمانانش ميباشند و امروز تنفر ملتها از آمريكا روز به روز در حال گسترش است.
هفته گذشته دو رويداد مهم را پشت سر گذاشتيم.
يكي راهپيمايي روز قدس در سراسر جهان و ديگر، سخنراني دكتر احمدينژاد در سازمان ملل. گسترش رويكرد به راهپيمايي روز قدس، گسترشانتفاضه در سرزمينهاي اشغالي، شكست رژيم غاصب اسرائيل در جنگ33روزه و تغيير سه نخست وزير در سه سال گذشته در اين رژيم نشان دهنده اينست كه اين رژيم جنايتكار به همراه ارباب بزرگش در سراشيبي سقوط قرار گرفته است.
4ـ استفاده از فرصت سخنراني در مجمع عمومي سازمان ملل مورد تاكيد همه روساي جمهور كشور ما بوده است سخنرانيهاي اثرگذار شهيد رجايي، مقام معظم رهبري آقاي هاشمي رفسنجاني و آقاي خاتمي در خاطره ملتها مانده است از اين ميان دكتر احمدينژاد تاكنون چهار بار به سازمان ملل رفته است ودر فرصت پيش آمده به افشاي چهره كريه و جنايتكار اسرائيل و غرب پرداخته است اگرچه برخي از تحليلگران كه قدرت فيزيكي غرب آنان را مقهوركرده است. در نوشتهها و مصاحبههاي خويش اين سخنرانيها را در مجمع عمومي سازمان ملل باعث تنگ شدن حلقه محاصره تحريمها ميدانند اما آنان به اين نكته توجه ندارند كه مستكبران غربي با اصل وجودي نظام جمهوري اسلامي مخالف هستند و در دورههايي كه اتفاقا دولت ما مواضع نرمي در مقابل غرب داشته است آنان به تنگتر كردن حلقه ترحيمها پرداختهاند.
سخنرانيهاي رئيس محترم جمهور اگرچه ممكن است كه دولتهاي غربي و متجاوز را به خشم بياورد. اما اثرات بسيار عميقي در ميان مللمسلمان و ديگر ملل تحت سلطه دارد. هماكنون روساي جمهور آمريكا به هر كشوري كه ميروند حتي به لندن و سيدني ويا كانادا مسافرت ميكنند. امواجي از جمعيتهاي معترض نسبت به آنها اعلام تنفر مينمايند و برعكس رئيسجمهور ما به هر كشوري كه ميروند مورد استقبال مردم، نخبگان و دانشگاهيان قرار ميگيرند و از اين طريق صداي مظلوميت ملل مظلوم از زبان رئيسجمهور ما به گوش جهانيان ميرسد و پرده از روي قسمتي ازجنايتهاي قدرتهاي استكباري كنار ميرود به اميد سقوط زود هنگام كشورهاي متجاوز به حقوق انسانها در سراسر جهان بهخصوص آمريكا و رژيم اشغالگر قدس.
*مردم سالاري
چرا مردم نبايد حقايق را بدانند؟
نويسنده : ميرزا بابا مطهري نژاد
در هفته گذشته نقل و قول هاي متفاوتي از ميزان سرمايه گذاري خارجي در ايران را شاهد بوديم. در حالي كه رئيس جمهور در گزارش خود مدعي شد: «سيل سرمايه هاي خارجي به سمت داخل كشور از رشد تصاعدي برخوردار است» در توضيح ادعاي خود سرمايه هاي ورودي به كشور در سال هاي 84 تا 86 را به تفكيك ارائه كرده براساس اين گزارش در 3 سال اول دولت نهم، 33 ميليارد دلا ر سرمايه خارجي وارد كشور شده است. اما روز چهارشنبه سوم مهر گزارش آنكتاد منتشر شد كه براساس آن ميزان سرمايه هاي خارجي وارد شده به ايران از سال 1990 تا سال 2007 يعني در 18سال 5/29 ميليارد دلا ر اعلا م شد، در حالي كه تركيه در همين مدت با 145 ميليارد دلا ر جذب سرمايه مقام اول منطقه را كسب كرده است. وضعيت اقتصادي حامعه و ميزان اشتغال نيز رقم 33 ميليارد دلا ر را نشان نمي دهد.
زيرا اگر چنين سرمايه اي طي سه سال جذب شده بود، قطعا آثار اجتماعي و اقتصادي بسيار روشني بر جاي مي گذاشت، اما حقايق موجود جامعه چنين تحولي را تاييد نمي كند. معاون وزير اقتصاد و دارايي و رئيس سازمان سرمايه گذاري خارجي در توجيه اين تعارض آشكار آماري، گفت آمار اعلا م شده آنكتاد از سازمان او گرفته نشده است و احتمال دارد اين آمار را از بانك مركزي گرفته باشد.
اما باز هم حاضر نيست حقايق را بازگو كند ودر برابر اين سوال كه اين تعارض آشكار چرا و چگونه روي داده است، اذعان مي كند كه از سال 72 تا 87 حجم مصوب سرمايه گذاري خارجي در ايران 33 ميليارد و 904 ميليون دلار است اما ورودي سرمايه در همين مدت 5 ميليارد و 607 ميليون دلار يعني تنها 16 درصد رقم مصوب. انسان ياد آن مثل معروف مي افتد كه جواني سوداي ازدواج با دختر سلطاني را در سر داشت، از او پرسيدند: تحقق اين امر را چگونه ارزيابي مي كني؟ گفت: 50 درصد آن قطعي است، يعني من مي خواهم، اين كه سلطان و دختر سلطان چه در سر دارند، 50 درصد بعدي است. واقعا چرا حقايق به مردم گفته نمي شود در همين مساله ساده حقيقت اين است كه ما براي جذب 33 ميليارد دلار آماده ايم، اما طرف هاي مقابل كه بايد سرمايه را بياورند تنها يك ششم اين مبلغ را آورده است، چرا بررسي نمي كنيم علت اين اختلاف را و موانع جذب سرمايه خارجي را، چرا جامعه را براي چنين شرايطي توجيه نمي كنيم و چرا به جامعه نمي گوييم كه اگر اين مصوبه محقق شود چه شرايطي پيدا مي كنيم و اگر محقق نشود چه شرايطي و براي تحقق آن مردم چه بايد بكنند و دولت و مجلس و قوه قضائيه چه بايد بكنند؟ كدام عوامل در انجام وظيفه خود نقص دارند. چرا نبايد مردم حقايق را بدانند. آيا به آسيب هاي اجتماعي چنين اطلا ع رساني واقف هستيم؟ آيا مي دانيد كه ارتباط صحيح و كامل با جامعه به تفاهم بين دولت و ملت منتهي مي شود و گسترش تفاهم، اعتماد به وجود ميآورد و گسترش اعتماد به رابطه حسنه كه عالي ترين تجلي زندگي اجتماعي است منتهي مي شود؟ رابطه حسنه قابل تحصيل نيست، تنها و تنها با گسترش اعتماد حاصل مي شود و گسترش اعتماد هم ثمره اطلا ع رساني درست و ارتباط كامل با جامعه است، به عبارتي ديگر اگر دنبال اعتمادسازي و ايجاد رابطه حسنه هستيم بايد به اطلا ع رساني درست بينديشيم، اعتماد و رابطه حسنه، ميوه و ثمره اطلا ع رساني درست است و در فرآيند رسيدن به اعتماد و رابطه حسنه از اطلا ع رساني درست و گفتن حقايق به مردم گريزي نيست. راستي چرا مردم نبايد حقايق را بدانند؟
*صداي عدالت
فردمحوري در انتخابات؛ چالشها و راه گريز
امير راغب - آنچه از آن به عنوان آفت "فرد محوري" در فعاليت هاي سياسي كشور ياد مي شود عبارت است از حركت بر مدار افراد و شخصيت ها و نزاع هاي بين فردي در مجموعه كار سياسي و به ويژه در هنگامه انتخابات.
منتقدان "فردمحوري" با تاكيد بر "برنامه محوري"، تمركز بر حضور و معرفي چهره ها به جاي عرضه برنامه ها و اهداف موثر را آفتي در اداره كشور و نيز مانعي در سنجش واقعي توفيق يا عدم توفيق مجموعه عملكرد يك دولت و يا يك مجلس - كه بالطبع بايد از يك سو با توجه به اهداف بلند مدت كشور و از سوي ديگر با نظر به اهداف و برنامه هاي وعده داده شده صورت پذيرد - مي دانند.
در ادامه برخي از مهم ترين آفات "فرد محوري" در فرآيند انتخابات در كشور با تمركز بر انتخابات رياست جمهوري واكافي خواهد شد :
1) يكي از مهم ترين آفات "فرد محوري" در انتخابات، گريز طبيعي از سنجش برنامه هاي مدعيان اداره دولت ( كه با چنين ادعايي در انتخابات نامزد مي شوند) است. در حقيقت تمركز بر افراد و شخصيت ها در عرصه انتخابات، منجر مي شود تا به طور ناخواسته هم نامزدهاي بالقوه و بالفعل حضور در عرصه انتخابات و حاميانشان و هم منتقدان، رقبا و به ويژه رسانه ها به عنوان چشمان تيزبين جامعه، ناتوان از نقد و بررسي برنامه ها، اهداف و رويكردهاي نامزدها، از هنگامه آغار صف بندي هاي انتخاباتي تا مرحله گزينش و انتخاب، به تاكيد و حركت صرف بر مدار ويژگيهاي فردي، سوابق شخصي، نقل قول ها و بدتر از همه "سابقه سازيهاي كاذب" له يا عليه نامزدهاي گوناگون بپردازند. چنين رويكردي، فضاي انتخاباتي كشور را بيش از هرچيز و فراتر از عارضه هاي مورد انتظار در هر فضاي انتخاباتي، آكنده از رقابت هاي ناسالم سياسي، تخريب اشخاص و در يك كلام، "نا امني رواني - سياسي" مي سازد.امري كه "هزينه برگزاري انتخابات" را فراتر از هزينه هاي مالي، به تاثيرات مخرب بلند مدت و بعضا جبران نا پذير، افزايش مي دهد.
2) عدم تمركز فعاليت هاي انتخاباتي به ارائه برنامه هاي مدون براي حضور در انتخابات و اداره دولت، در نهايت منجر به تقليل اهداف و برنامه ها به صرفا چند "شعار انتخاباتي" مي گردد. شعارها و "تابلو هاي انتخاباتي" البته جزو لاينفك فرآيند انتخابات" در همه كشورهاست.اما بي ترديد جز كلي گويي هاي غير قابل ارزيابي كارشناسانه و البته قابل ارائه در مبارزات تبليغاتي، عايدي چنداني ندارد.
در حقيقت بايد اذعان داشت كه عدم ارائه ي برنامه مدون اجرايي براي مسائل گوناگون كشور و اكتفا به طرح چند شعار انتخاباتي - كه البته مي بايست به ارائه برنامه هاي اجرايي در آن راستا بينجامد -، نه تنها از ارائه تصويري شفاف و قابل سنجش از نامزدهاي انتخابات و اهداف و برنامه هايشان عاجز است بلكه مهم تر از همه، در پايان عمر يك دولت، بررسي عملكرد دولت و سنجش توفيق يا عدم موفقيت آن را جز با تمسك به آماري كه داراي نسبت مبهمي با اهداف و شعارهاي از پيش وعده داده شده آن دولت است، غير ممكن مي سازد
3) يكي ديگر از آفات گسترش "فردمحوري" در انتخابات به جاي "برنامه محوري" كه از اين منظر كم تر مورد توجه واقع شده است، همانا ايجاد تلقي ساده سازي از امر خطير "دولت داري" در اذهان عمومي و حتي نخبگان سياسي است. اين يكي از مهم ترين دلايلي است كه انتخابات ( به ويژه انتخابات رياست جمهوري) را در كشور ما با معضل هجوم مدعيان حضور در عرصه رقابت انتخاباتي و تصدي دولت ( بعضا بدون برخورداري از كم ترين قابليت ها ) مواجه ساخته است.كه در مواجهه با ساز و كارهاي نظارتي، فرياد اعتراض سرداده و به سرعت نيز حاميان خارجي مي يابند! ( كه بي خبر از همه جا گمان مي كنند كه اينها هه، نخبگان امر كشور داري هستند كه از شركت در رقابت هاي انتخاباتي منع شده اند ) اين، عارضه اي است كه علاوه بر اينكه ضرورت اصلاحات در قانون انتخابات در كشور را ايجاب مي كند، همچنين دوري و اجتناب از گسترش "فردمحوري" و حركت در مسير "برنامه محوري" را در عرصه انتخابات ضروري مي نمايد.
و اما در بررسي راهكارهاي گسترش "برنامه محوري" در انتخابات و مجموعه فعاليت هاي سياسي، ناظران، رشد يافتگي ساختارهاي فعاليت سياسي در كشور و بلوغ كار سياسي را مهم ترين راهكار مي دانند. شكل گيري احزاب و تشكل هاي شناسنامه دار و مدون، قابليت هايي را فراهم مي سازد كه مجموعه كار سياسي در كشور و به ويژه در عرصه انتخابات و تشكيل نهادها و قواي اجرايي و نظارتي را به حركت هرچه بيشتر در راستاي "برنامه محوري" و اجتناب از "فرد محوري" رهنمون مي كند.برخي از مهم ترين قابليت هاي نظام يافتگي كار سياسي در قالب احزاب و تشكل ها به شرح زير است:
1) بيشك آنچه مهم ترين عامل در شكل گيري مجموعه هاي سياسي (احزاب و تشكل ها) مي باشد، بيش از شكل يافتن حول افراد و شخصيت هاي برجسته، تجمع پيرامون اهداف و برنامه هاي مشترك است.احزاب سياسي با ارائه برنامه (اهداف) مشخص و مدون، فراتر از تعلقات خاطر فردي، ساختاري است كه با خود را بيش از هر چيز، با تاكيد بر برنامه ها و اهدافش از ديگر رقبا متمايز مي سازد.اين امر، لزوم ارائه اهداف و برنامه هاي مدون در عرصه هاي گوناگون را به منظور تداوم بلند مدت يك تشكل و حزب سياسي ضروري مي سازد.
احزاب و تشكل هاي سياسي با تكيه بر ساختار منسجم، تداوم و ثبات و در عين حال - در صورت ضرورت - اصلاح و تجديد نظر هدف مند در برنامه ها بيش از هر چيز از شكل گيري ائتلاف هاي خلق الساعه انتخاباتي كه كارويژه اي جز تدارك موقت به منظور حضور در انتخابات ندارند جلوگيري مي كند.ائتلاف هاي موقتي كه بنا بر ماهيت متزلزل و بي ثباتشان - بعضا - آثار مخربي بر حركت سياسي در كشور به جاي مي گذارند.بديهي است كه از چنين ساختارهايي نمي توان چندان انتظار حركت با برنامه و هدف مند را داشت.
البته مع الاسف، كشور ما در اين زمينه تجربيات موفق چنداني نداشته است.بسياري از تشكل ها و احزب سياسي در كشور ما چيزي فراتر از اتحاد حول شخصيت ها و ائتلاف هاي انتخاباتي نبوده و نيستند.اين امر، بيش از هرچيز، تجديد نظر در ساختار و عملكرد - بعضا مخرب - احزاب و تشكل هاي سياسي كشورمان را ضروري مي سازد .
2) احزاب كارآمد همچنين، مجموعه هايي هستند كه با تشكيل ساز و كارهاي كارشناسي در زمينه هاي گوناگون به بررسي مداوم برنامه ها و اهداف تشكل متبوع پرداخته و با تشكيل كميته هاي تخصصي، مبادرت به "كادر سازي" و پرورش نيروهاي زبده متناسب با اهداف و برنامه هايشان مي كنند.اين امر، احزاب كارآمد را به اتاق هاي فكري براي بررسي و طرح راهكار در حيطه هاي گوناگون كشور تبديل مي كند كه به ظرفيت سازي هاي تخصصي براي كشور منجر مي شود. اين امر در نهايت، احزاب را به تشكيل " دولت سايه" رهنمون مي شود كه با ورود تخصصي به مباحث كشور، همچنين حزب را به عنوان يك مجموعه و نه فرد، براي ورود فربه ترو با برنامه به عرصه رقابت هاي انتخاباتي محيا ساخته و گامي موثر در گريز از "فرد محوري" و حركت در مسير "برنامه محوري" در انتخابات و مجموعه فعاليت هاي سياسي در كشور خواهد بود.
3) احزاب كارآمد، همچنين با پيش بيني ساز و كارهايي، امكان نوعي پالايش دروني را در حركت صعودي نيروها مبتني بر تجربه و شايستگي در فرآيند فعاليت تشكيلاتي فراهم مي كنند كه در نهايت با معرفي نيروهاي متخصص و با تجربه - كه فرآيند معيني را طي كرده اند- به افكار عمومي، حاصل كار را حركت عمومي كشور بر ريل شايسته سالاري و گزينش و انتخاب نخبگان به منظور اداره امور كشور مي سازد.
بي شك "آفت" ورود برخي نيروهاي نا متخصص و كم تجربه به عرصه اداره كشور در سالهاي گذشته و در مجالس و دولت هاي گوناگون، حاصل گسترش "فردمحوري" در عمل سياسي و دوري از انسجام و حركت با برنامه در اين راستاست.
و در پايان، هرچند تجربه احزاب و تشكل هاي سياسي به ويژه در كشور ما مستلزم نقد و بررسي موشكافانه و آسيب شناسي ماحصل آن است، اما گسترش حركت هاي منسجم تشكيلاني و با اهداف و برنامه هاي معين ( و نه خلق الساعه) امري است كه دوري از آفت هاي "فرد محوري" و حركت با برنامه كشور در حيطه مديريت نابساماني ها از مهم ترين دستاوردهاي آن است.
انتهاي پيام/
شنبه 6 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]
-
گوناگون
پربازدیدترینها