تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 19 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس سنت نيكويى را بنا نهد، اجرى برابر اجر همه عمل‏كنندگان به آن عمل تا روز قي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805860028




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

«گزارشي از صعود به تپه نورالشهداي كلكچال» زير سايه شهدا


واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: «گزارشي از صعود به تپه نورالشهداي كلكچال» زير سايه شهدا
سميرا خطيب زاده
شب بهاري ارديبهشت ماه بود و هواي مطبوع پشت پنجره، مرا به نفس كشيدن فرامي خواند.
پنجره را بازكردم و افقهاي دور دست را به نظاره نشستم، ناگاه نور سبز رنگي در تاريكي كوههاي شمال تهران توجهم را جلب كرد.
پرسيدم اين نور چيست؟ كه از آن دور دستها پيداست و دراين تاريكي و درآن ارتفاع، ما را به سبزي فرا مي خواند و گفتند كه مراز شهداي گمنام است در ارتفاعات كلكچال برايم جالب بود، مردم پايتخت سرزمينم، همه شبهاي خويش را در زير سايه شهداي گمنا مند؛ اما خود بي خبر و همين بهانه، آغاز اصرارهاي من براي يك برنامه كوهنوردي و زيارت مزار شهداي گمنام شد.
صبح جمعه بر خلاف عادت هميشگي، خيلي زود از خواب برخواستم و كوله بار اين سفر يك روزه را كه با ذوق و شوق بسيار در شب پيش،آماده كرده بودم، با خود همراه كردم و به همراهي ديگران به راه افتادم.
ميدان تجريش، منظريه و پارك جمشيديه مسير پيش روي ماه بود.
با اينكه صبح زود بود، خيل عظيم كوهنوردان حرفه اي كه از كوه بازمي گشتند توجهم را جلب كرد. در دلم همت آنها را ستودم و از همه بيشتر سحرخيزيشان را ...
منظره هاي جالب و زيباي پارك جمشيديه، خوش آمدگويي زيبايي براي ميهمانان شهداست، پارك را طي كرده و عازم مسيركوهنوردي مي شوم. تصميم گرفته ام كه كوه را تا آخر بالا بروم و اين براي من كه يك كوهنورد حرفه اي نيستم،كمي مشكل به نظر مي رسد.
اينجا برخلاف تصورمن، خيلي از اين آدمها، نه فقط به قصد بالا رفتن از كوه، بلكه به نيت زيارت مزار شهدا آمده اند! و اين را مي شود از چفيه هاي برگردنشان فهميد، يا آن چادري علي رغم سختي مسير راه، اصرار بر پوشيدنش دارند!
نيم ساعتي مي گذرد، بالا رفتن از سربالايي كوه چندان هم راحت نيست و تشنگي حس مشترك همه كوهنوردان است.
كوه زياد رفته بودم، اما درميان بعضي از اين آدمهاي كوهنورد حس غريبي به من دست مي داد، حس غربت و تنهايي درميان چهره هايي كه شايد كوهنوردي و ورزش را بهانه اي براي نمايش خود قرارداده اند! اما اينجا حال و هواي ديگري دارد.
با اينكه بار اولي است كه به كلكچال مي آيم، احساس آشنايي مي كنم، احساس خودمان بودن، با كوه، با سنگهايش، با آدمهايي كه دور وبرم هستند و شايد با شهدايي كه از آن بالا ما را به نظاره نشسته اند.
تابلوي زيبايي در مقابلم سبز مي شود، بر روي آن نوشته است«به طرف تپه نورالشهداء» و من دوباره به ياد نورسبز مي افتم، همان نور شهدا كه مرا به اينجا كشانيده است...
حالا خستگي را هم بايد به تشنگي اضافه كرد، اما امتحان، تازه از همين جا شروع شده است. «لبخند بزن بسيجي» بي اختيار لبخند مي زنم با ديدن اين جمله كه بر سنگهاي مسير راه نوشته شده است. كنجكاو مي شوم سنگ نوشته هاي ديگري را مي خوانم، همه از يك جمع صميمي خبر مي دهند كه به خاطر شهيدان به اينجا آمده اند و خاطرات و يادگاري وحس معنوي زيباي خود را بر اين سنگها حك كرده اند.
در مسير به توقف گاههايي نيز مي رسيم كمي برظرفهاي تشنه مان آب مي ريزيم و كمي هم جان تشنه مان را سيراب مي كنيم.
دوباره به راه مي افتيم، سخت است و استقامت مي خواهد به خصوص اگر ورزشكار هم نباشي، بي جهت نيست كه گفته اند كوهنوردي از بهترين ورزش ها براي تقويت اراده و خودسازي است. به ياد رهبري مي افتم كه كوهنوردي از ورزشهاي مورد علاقه ايشان است. شنيده ام كه صبح، آنقدر زود به كوه مي روند كه نماز صبح را هم همانجا مي خوانند و ياد آن خاطره شيرين درذهنم زنده مي شود كه:
«يك روز كه مقام معظم رهبري به كوههاي اطراف تهران رفته بودند، با دختر و پسري دانشجو برخورد مي كنند كه به لحاظ ظاهري وضع مناسبي نداشتند و تصور مي كردند كه آقا دستور دستگيري آنها را خواهد داد. ولي برخلاف تصور آن دو، ايشان با آنها احوالپرسي كردند و از شغل و فاميل بودن آنها نيز سؤال كردند. پسر وقتي با خلق زيباي آقا مواجه شد، واقعيت را گفت كه ما دوست هستيم. آقا ابتدا درباره ورزش و مزاياي آن با آن دو صحبت كردند و بعد هم فرمودند:«بد نيست صيغه محرميتي در ميان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج كنيد.» و به آنها پيشنهاد دادند كه:« اگر مايل بوديد در فلان تاريخ بياييد، من آمادگي دارم كه شخصاً عقد شما را بخوانم.» آن دو خداحافظي كردند و طبق قرار به همراه خانواده خود، به محضر ايشان رسيدند.
آقا عقد آنها را جاري كردند و براثر برخورد كريمانه مقام ولايت، اين دو جوان تغيير مسير دادند و آن دختر غير محجبه به يك دختر محجبه و معنوي و آن پسر دانشجو به يك جوان مذهبي مبدل شد.
حالا ديگر به تپه نورالشهداء رسيده ام، درست هفت سال پيش، سوم خرداد 1380 كه مصادف با شهادت امام رضا بود، 8 كبوتر گمنام اينجا آرميدند. بي اختيار بر سر مزارشان مي نشينم و فاتحه اي مي خوانم.
از اينجا مي تواني تهران را خوب تماشا كني و كوچكي خانه ها، ماشين ها و آدم ها را؛ نمي دانم اين را بزرگي مقام شهداست يا از ارتفاعي كه بر بالاي آن ايستاده ام احساس خوبي دارم، از اينكه اگر چه كوچكم اما وقتي دراين شهر زندگي مي كنم، در زير سايه شهداي گمنامم، صداي مداحي حزن انگيزي كه از تلفن همراه زيارت كنندگان مزار به گوش مي رسد، زيبايي فضا را دو چندان مي كند.
حضور يك طلبه جوان آن هم با لباس روحاني به همراه خانواده اش برايم جالب است.
نزديك اذان ظهر است و ما بقيه راه را طي مي كنيم و به آن عمارت بالاي كوه مي رسيم دركنارش مسجدي است، بعداز خواندن نماز ظهر و عصر ن سفره ناهار ساده مان را در كنار شهدا پهن مي كنم.
ايكاش هميشه سفره هاي زندگيمان همين قدر ساده اما پربركت باشد!
 شنبه 6 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن