محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831310717
نويسنده: محمدحسين فرجنژاد اسطورههاي صهيونيستي در سينما
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: محمدحسين فرجنژاد اسطورههاي صهيونيستي در سينما
خبرگزاري فارس: در فيلمهاي هاليوودي، دربارة پيامبران نوعي رابطه علي و معلولي ميان سادهلوحي و پيامبري برقرار است.اين تلازم جعلي صهيونيستي، باعث ميشود مخاطب، پيامبران را برتر از خود نداند و جذب آنها نشود؛ در نتيجه وحي را به منزلة يكي از روشهاي معرفت نپسندد.
حمله هاليوود به عصمت پيامبران و حجيت وحي
در فيلمهاي هاليوودي، دربارة پيامبران نوعي رابطة علي و معلولي ميان سادهلوحي و پيامبري برقرار است. (1) اين تلازم جعلي صهيونيستي، باعث ميشود مخاطب، پيامبران را برتر از خود نداند و جذب آنها نشود؛ در نتيجه وحي را به منزلة يكي از روشهاي معرفت نپسندد و اسير حسگرايي و پوزيتيويسم و عقل معيشت انديش روزمره – راسيوناليسم- شود.
كنار گذاشتن وحي در زندگي بشري، نتيجهاي جز فقر، فساد، تبعيض گستردة جهاني، اختلاف طبقاتي، آلودگيهاي گوناگون و حاكميت پول و ماشين بر زندگاني آدمي ندارد؛ چنان كه اكنون شاهديم در نبود وحي، بازيهايي هم چون آزادي رسانهها، دموكراسي فريبنده، مكتبهاي مادي و غفلتهاي صنعتي و سرگرميهاي مضر و بيفايده، حقيقت تلخ موجود را پوشانده است و مردم دنيا را سرگرم كرده است.
با نگاهي عميق به استدلالهاي فلاسفه، حكما، متكلمان مسلمان و مسيحي در عصمت پيامبران ثابت ميشود كه پيامبران الهي اگر معصوم نباشند هدف از بعثت آنها محقق نميشود و راهي براي توجيه و گمراهي باقي نميماند اگر بپذيريم پيامبر اولوالعزمي چون ابراهيم خليل الله (ع) براي پول و ثروت و از ترس فرعون، حاضر ميشود همسر خود را خواهر خود معرفي كند و در اختيار فرعون قرار دهد، از كجا معلوم كه در فهم و انتقال وحي هم ترس و پول دوستي بر او غلبه نكند؟ از كجا بدانيم كه بقية حرفهاي او هم براي قدرت طلبي و توسعه اموال نبوده است؟
بر اساس برهانهاي عقلي بر عصمت كه در كتابهاي كلامي ميبينيم،(2) همة پيامبران الهي، حتي پيش از بعثت هم از هر گناه و آلودگي پاك بودهاند و عصمت اختياري بوده است كه به دليل فهم و درك بالاي پيامبران كه والاترين حكيمان عالم بودهاند در آنان ملكه شده است و خداوند هم با علم قبلي به شايستگي پيامبران، آنها را براي انتقال شريعت خود برگزيده و اگر اين چنين نبود، مردم نميتوانستند به وحياني بودن سخن پيامبران اطمينان كنند و در نتيجه شريعت الهي قابليت اجراي خود را از دست ميداد پس راهي براي دفاع از وحي و شريعت خدا باقي نميماند، بعثت پيامبران بيدليل ميشد و حكمت خدا زير سؤال ميرفت.
بيدليل نيست در يهوديت و مسيحيت فعلي كه خدا هم جسماني و ناقص تصوير شده است، چهرهاي مخدوش، گناه كار، ترسو، سادهانديش، پول دوست و شهوتران از پيامبران خدا، نيز تصوير شود. توحيد و نبوت دو اصل اساسي هستند كه همديگر را تأييد، تثبيت و تكميل ميكنند و با خدشه دار شدن يكي، ديگري هم آسيب ميبيند. بيشك يكي از دلايل اصلي ترويج عصمت نداشتن پيامآوران وحي در رسانههاي صهيونيستي، بياعتبار كردن خداشناسي توحيدي و لزوم زندگي ديني است تا بتوانند قوانين بشري را براي استعمار بشر به او غالب كنند و راه براي ظلم و غارت بيشتر آنها باز بماند.
در يهوديت، شأن نبوت، تا پيشگويي يا پادشاهي سكولار و دنيوي كاهش يافته است و در مسيحيت، مسيح را به خداي تجسم يافته فرو كاهيدهاند و اين هر دو، لبة تيز يك قيچي هستند كه پيامبري، رسالت و شريعت الهي را از صحنة زندگي بشر خارج ميكرد و باعث ميشد وحي به كلي از زندگي بشر خارج شود، ولي با مشكلات جديد، بزرگان جديد غرب، بحث تجربة ديني و تجربة عرفاني (3) را براي وارد كردن دوبارة متافيزيك به زندگي بشر، به راه انداختند كه همين هم باعث شد از شأن والاي شريعت آوري پيامبران بكاهد و راهي جديد براي نفي شارعيت آنها باز شود تا شياطين بتوانند وحي را تا حد يك تجربة شخصي فرو بكاهند و خاتميت را انكار كنند و روشنفكران را پيامبران عصر جديد بنامند به گونهاي كه رسالت آنها بازگرداندن بشر به دست آوردهاي اومانيستي و سكولار غرب است و با بسط تجربة نبوي، راه نفوذ زرسالاران عالم به همة جوامع را هموار كنند.
ژاندارك(4)
ژاندارك ساختة لوك بسون هم يك بازسازي هنرمندانه از اسطورهاي فرانسوي بود كه با تدوين غير تداومي خود باعث مبهم كردن فضاي فيلم شد. اين فيلم با درآميختن مكاشفههاي شيطاني و الهامهاي مسيحيايي در ذهن دخترك ستارة فيلم بر نظريههاي جديدي كه وحي را در حد تجربهاي شخصي قبول كردهاند، صحه گذاشت. هم چنين به شيطان، قدرتي بخشيد كه در الهامهايي كه ژان خيال ميكرد از سوي خدا و مسيح است، وارد شود.
ژان از كودكي دختري پاك و مؤمن به كليسات كه با هجوم انگليسيها به روستاي سرسبزشان و نابودي آن، كينة آنها را در دل خود ميكارد. وقتي كه سرباز انگليسي به قصد تجاوز، خواهر ژان – را كه جاي پنهان شدنش را به ژان داده بود – را در برابر چشمان وحشت زدة ژان كشت، حس انتقام در ژان زنده شد و سپس با اوهام، احساس كرد كه خدا – مسيح – به او ميگويد شمشير بردارد و به جنگ با ارتش انگليس برود. پس از چندي ژان، اين مسئله را با كشيش روستا در ميان گذاشت و كشيش به او سفارش كرد كه اين مطلب را حتي با والدينش در ميان نگذارد. ولي ژان در سال 1429 م. به دور از چشم پدر و مادرش روستاي خود – دومري از توابع اورلئان – را ترك كرد و به تنهايي تاليور در نزديكي شينون – درباره وليعهد بدون تاج و تخت فرانسه، شارل هفتم – رفت.
كارل يا شارل هفتم كه مانند پدرش دهن بين و خوشگذران بود، باعث سلطة انگليس بر فرانسه شده بود. ژان دارك كه به قصر وارد شد، كارل را كه به طور ناشناسي در ميان افراد پنهان شده بود، را از ميان جمعيت شناسايي كرد و اطمينان وليعهد را به دست آورد و با سپاه كوچكي در نخستين مأموريت خود موفق شد ضرباتي را به سپاهيان انگلستان وارد كند. مردم او را دوشيزة اورلئان خطاب ميكردند. او باز هم نداهاي آسماني را براي نجات فرانسه ميشنيد. ژان باعث پيروزي فرانسه شد و شارل هم كه اكنون احساس ميكرد يك حامي آسماني دارد تاج گذاري كرد و پادشاه فرانسه شد. ژان در ادامه به وسيلة انگليسيها دستگير شد و به جرم رد صلاحيت كليسا به دليل ادعاي الهام مستقيم الهي از سوي خدا، محاكمه شد. كليساي انگليس هم چنين او را به جادوگري و رابطه با شيطان متهم كرد. پس از ماهها نيز او را مرتد شناختند. ژان كه ميخواست منكر الهامهاي غيبي خود شود و بپذيرد آنها شيطانياند، پشيمان شد و بالاخره به حكم ارتداد در 30 مي 1431 م. در سن 19 سالگي در آتش سوزانده شد.
تدوين غير تداومي لوك بسون، در ابتدا انسان را دربارة الهام وحي به ژان به اشتباه مياندازد. در ادامه نيز، مخاطب شك ميكند كه شايد الهامي در كار نبوده و اين ذهن انتقام جوي ژان است كه او را به برگرفتن شمشير و قلع و قمع انگليسيها دعوت ميكرده است؛ شايد هم شيطان بوده كه با سوء استفاده از ضعف زنانه و احساسات كينه توزانة ژان، او را به برگرفتن شمشير و قرباني كردن عدهاي انسان و گسترش جنگ فرا ميخوانده است.
با ديدن اين فيلم پرسشهاي زيادي در ذهن مخاطب پديد ميآيد. يكي از منتقدان (5) به برخي پرسشها اشاره كرده است:
1. به استناد كدام علامت محكم و جدي، ژان و امثال وي به اين ايمان رسيدهاند كه تا پاي سوختن نيز پيش ميروند؟
2. به گفتة ابليس از كجا بدانيم كه در فيلم ژان دارك لوك بسون، آن نشانههاي الهام شونده، توهم و تأويل خود ژان نبودهاند؟
3. شايد آن شمشير فقط يك شمشير جنگاور است كه ژان را به توهم منجي بودن و الهام از سوي خدا رسانده است؟
4. عوامل كليساي انگليس چگونه به اين نتيجه رسيدهاند كه ايمان آنها از ايمان ژان قويتر است و او را ميسوزانند؟
5. آيا هر كس مجاز است با تكيه به ايمان دروني خود، ايمان ديگري را تكفير كند؟ آيا خود در معرض تكفير نيست؟
و ….
بيشك مخاطب غربي و مسيحي كه مسيحيتش بر اساس عقل نيست و هم چنين مخاطب ايراني و مسلمان عوام، كه ديندارياش تقليدي است پاسخ اين پرسشها را در نمييابد؛ در نتيجه، در اصل لزوم ايمان به وحي و مسيح و سپس در اصل رسالت پيامبران و اين كه ملاك تمايز رسالت الهي و مكاشفة شيطاني چيست، شك ميكند، ولي مخاطب فهيم مسلمان كه اصول دينش نه از روي تقليد كه پس از جستوجو به دست آمده، به راحتي با ملاكهاي عقل سليم و به دور از شهوت، تشخيص ميدهد كه مكاشفاتي كه با نص صريح شرعي و عقل سليم منافات دارد، شيطاني است. جنگ اگر در مقابله با ظلم باشد، مقدس است و اگر بيمنطق باشد، نامقدس و آدم كشي است. افزون بر اين نشانهها، لزوم وجود نبي و نقص تجربة عقلي بشر، بسيار روشن است. با استناد به آيههاي محكم الهي كه در آن شيطان از دست يابي به بندگان مخلص الهي منع شده است،(6) هيچ خدشهاي در درستي فهم و ابلاغ وحي از سوي پيامآوران حق وارد نميشود.
در اسلام، بر خلاف مسيحيت و كلام جديد كه ايمان را در حد يك تجربة دروني شخصي فرو كاهيدهاند، ايمان پشتوانة عقلي و معرفتي دارد و ايمان، حكم و عقل در يك راستا هستند نه اين كه با هم ناسازگار يا در ستيز باشند.
البته اين انحرافها در بحث تبيين وحي و الهام و خلط آن با تجربة شخصي فراگير در اوان مسيحيت و انحرافهاي ضد عقل آن ريشه دارد. پس از معراج عيسي روح الله (ع) و حاكميت تفكر پولسي شده در مسيحيت بود كه انديشههاي سه گانه پرستي و تجسد خدا از اقوام ديگر در ميان مردمان راه پيدا كرد و پس از تخريب ستون توحيد، نبوت را هم بيمعنا كرد. مسيح، پسر خدا شد كه با تجربة شخصي خود دريافت كه بايد فداي گناه ازلي شود تا ايمان داران به او بخشيده شوند. البته هاليوود بحث مكاشفههاي شيطاني و تجربة ديني غلط را در خود مسيح هم در فيلم آخرين وسوسة مسيح به وسيله مارتين اسكورسيزي به تصوير كشيد. در اين فيلم موهن، اين پيامبر گران قدر الهي، فريب شيطان كه خود را به صورت دختر جواني در آورده است، ميخورد و از صليب به زير ميآيد و با فاحشهاي ازدواج ميكند، بچهدار ميشود و حرفهاي مبلغي مسيحي را انكار ميكند. در انتها، با تلاش يهوداي اسخريوطي – خائن – به اصل خود باز ميگردد و توبه ميكند و به صليب باز ميگردد و فدا ميشود. اين فيلم، حتي از مسيحيت پولسيزة فعلي هم رد شد و مورد انتقاد جهان مسيحيت قرار گرفت، ولي بالاخره وحي و الهام الهي را به شدت زير سؤال برده و خداي مسيحيان – مسيح – را هم مصون از فريب شيطان ندانست. حالا شما خود قضاوت كنيد مخاطب بيدفاع فيلمهاي سينماي غرب كه پيامبر و مقدساتش تحت تأثير مكاشفهها و فريبهاي شيطان هستند، به كدامين راه خواهد رفت؟
پرسش
هيچ گاه از خود پرسيدهايد اين چه سري است كه قدرت مؤثر اقتصادي، سياسي و فرهنگي بيش از يك و نيم ميليارد مسيحي دنيا از قدرت سيزده ميليون يهودي جهان كمتر است؟
تبليغات جهاني، مصائب مسيح يهودي و خاتم پيامبران
زماني كه فيلم جنجالي مصائب مسيح را حدود 4600 سينما در آمريكا و كانادا به نمايش گذاشتند،(7) اين پرسش در ذهنم برجسته شد كه مگر بيشتر سينماداران بزرگ آمريكاي شمالي، صهيونيستها و يهوديان نيستند؟ پس چگونه فيلمي كه ظاهراً ضد يهودي است، در اين همه سينما، با هم پخش شد؟ اعتراضهاي برخي يهوديان عليه اين فيلم را باور كنم يا همكاري گستردة يهوديان ثروتمند و صاحبان سينماهاي زنجيرهاي و تبليغات جهاني با عوامل فيلم را؟ به راحتي سينماداران و اربابان رسانه در آمريكا، ميتوانستند نگذارند اين فيلم پخش شود. درست مثل پويانماي محمد، خاتم پيامبران(8) كه با تلاش شركتي با مالكيت يك عرب در هاليوود ساخته شد و پيش از 11 سپتامبر 2001 تكميل شده بود و بنا بود در 2002 اكران شود؛ ولي به خاطر نياز غربيها و حاكمان صهيونيست كاخ سفيد و هاليوود به ايجاد فضاي اسلام هراسي پس از 11 سپتامبر، بزرگترين دارندگان سالنهاي سينمايي زنجيرهاي آمريكا مثل شركتهاي لوييوز و اي. ام. سي اين فيلم را تحريم كردند. حتي تلاشهاي موفق الحريثي رييس شركت بدر اينترناشنال(9) كه توليد كنندة اين فيلم بود، براي به خدمت گرفتن شركت آيكن پروداكشنز،(10) تهيه كنندة فيلم جنجالي مصائب مسيح نيز بينتيجه ماند.
سرانجام، الحريثي در سال 2005، اسامه جمال رييس شركت توليد و بازاريابي فيلم فاين ميديا گروپ(11) را براي بازاريابي و پخش اين فيلم در كانادا و آمريكا استخدام كرد. تحريم شركتهاي بزرگ لويير و اس. ام. سي هم به حوالي سال 2005، مربوط ميشود. بالاخره با تلاش اين شركت عربي، بنا شد فيلم به مدت يك هفته، هم زمان با عيد سعيد فطر، به مدت يك هفته در كمتر از صد سينماي آمريكا 93 سالن و برخي سينماهاي كانادا به نمايش درآيد. (12) آيا واقعاً ميتوان پذيرفت كه مصائب مسيح كه به طور هم زمان از تبليغات سرسام آور بهره جست و در 4600 سينما به نمايش درآمد – حدود 50 برابر بيشتر از انيميشن مذكور – ضد يهودي بوده است؟
بيشك بايد با تأمل بيشتري با اين اثر مسيحي – كاتوليكي برخورد كرد. چه چيزهايي در اين فيلم پر سر و صدا بود كه با وجود مخالفت برخي يهوديان، سران هاليوود و ابرشركتهاي سينمادار آمريكا، آن را چنين تحويل گرفتند؟ آيا مخالفت برخي يهوديان صوري نبود؟ چرا هم زمان، برخي خاخامها از پخش آن حمايت كردند؟(13) شايد با نگاهي به مضمونهاي اصلي طرح شده در اين فيلم، پاسخ اين پرسشها داده شود.
در مصائب مسيح، گرچه عدهاي از يهوديان، مسبب قتل مسيح (ع) معرفي شدهاند، ولي برخي ديگر از كاهنان و بزرگان ديني يهود، جلسة سنهدرين را ترك كردند و به اين محاكمه معترض بودند. افزون بر اين كه همان عده از روحانيان يهود هم كه باعث تصليب وي شدند، در فيلم با ظرافت تبرئه ميشوند؛ زيرا آنها ابزار اجراي مشيت الهي در تصليب جبري مسيح(ع) بودهاند و از سويي مردم بيتالمقدس هم تصليب او را از سران خود ميخواستند و در پزهاي روشن فكري ليبرال، بايد به دموكراسي احترام گذاشت. آنها كه با سينماي مسيحي آشناترند، به راحتي اين تبرئة يهود و يهوداي خائن را در فيلمهاي ديگري چون آخرين وسوسة مسيح هم ديدهاندكه چطور اينان تنها ابزارهايي براي اجراي تقدير الهي معرفي ميشوند، نه ظالمان دنياپرستي كه به خاطر حفظ قدرت و موقعيت دنيوي خود از دين سوء استفاده ميكنند. همين كه در اين فيلم، عيسي را فردي سكولار، غير سياسي و ذلت پذير ميبينيم، موضع ما را تقويت ميكند. البته اگر اضافه كنيم كه برخي منتقدان در تحليل مصائب مسيح اين نقد را داشتند كه در فيلم بيشتر خشونت و شكنجه مطرح بود نه بررسي دليل سياسي – اجتماعي تصليب ادعايي خود نپرداخته است و با پررنگ كردن مشيت گرايي، ذلت پذيري و سكولار بودن مسيح و اتخاذ شيوة بودايي – هندويي مبارزة مسالمت آميز و منفي،(14) در مسير كلان اربابان هاليوود قدم برداشته است و همين دلايل است كه باعث ميشود اين فيلم همزمان در 4600 سينما نمايش داده شود و فروش خيرهكنندهاي داشته باشد. برخي منتقدان با دقت چنين نتيجه گرفته بودند كه سروصداها هم به نفع فيلم تمام شد و فروش آن را مضاعف كرد. (15)
اين فيلم آموزة پولسي، يوناني، بت پرستانة سه خداگرايي(16) را بارها تكرار كرد و هرچه بيشتر موضع رسمي سه اقنوم گرايي تقويت شد، ستون ضعيف توحيد را در مسيحيت فرو ريخت. ستوني كه برخي دانشمندان منصف مسيحي چون توماس ميشل(17) در حال بازسازي آن بودند و اين به نفع اربابان كليسا و هاليوود نبود. زيرا نفع آنان در گمراهي مردم و عقيدة خرافي تثليث بود نه پر رنگ شدن خط توحيد و ظلم ستيزي و عقلانيت مسيحيان دنيا.
دليل ديگري كه ميتوان براي تأييد اين فيلم به وسيلة يهوديان زيرك دنياپرست آورد، اين است كه در فيلم، آشكارا با استفاده از زبان عبري و نمادهاي عبراني، فرهنگ عبراني فلسطين در قرن اول ميلادي تقويت ميشد و فيلم به طور ضمني بر ريشهدار بودن فرهنگ يهودي در فلسطين و ذوب بودن مسيح و يارانش در شريعت، آداب، سنن، زبان و فرهنگ يهودي صحه ميگذاشت. انگار سازندگان و تبليغاتچيهاي فيلم، ادامه دهندگان راه مارتين لوتر و كتاب معروفش مسيح، يهودي زاده شد (1523 م) هستند. اگر كسي بگويد چنين نيست، اين پرسش بيپاسخ ميماند كه اصولاً چه نيازي براي استفاده از زبان عبري در فيلم وجود دارد؟ مگر تا كنون فيلمهايي كه دربارة حضرت عيسي بن مريم (ع) ساخته شدهاند، با زبان انگليسي نتوانسته بودند منظور خود را برسانند؟ شايد گفته شود كه كارگردان ميخواسته واقعگرايي فيلم را بالا ببرد و البته با كمي تأمل، در اين پاسخ، شاهدي محكم بر ادعاي ما وجود دارد، زيرا واقعگرايي همان عبري گرايي است(18) و حاكميت روح شريعت يهودي بر عيسي در اين فيلم هم مويدي بر ادعاي ماست، زيرا مي دانيم در تاريخ، كسي كه شريعت را از مسيحيت زدود و شريعت يهود را بر آن حاكم كرد، پولس بود؛ عالمي درباري و يهودي كه ادعاي مسيحيت كرد و تثليث، الوهيت عيسي، جسمانيت خدا و الغاي شريعت موسوي و ذلت پذيري و برخي ديگر انحرافهاي مسيحيت را پايهگذاري كرد(19) و با جانشين به حق عيساي نبي(ع) يعني پطروس رسول يا پيتر مقدس (ع) مخالفتهاي زيادي داشت و به عبارتي، جانشيني پيامبر خدا را از او غصب كرد. (20)
پاورقيها:
1. چرا هاليوود پيامبران را مسخره ميكند؟ پيشين.
2. راه و راهنماشناسي معارف قرآني 4 و 5 علامه محمدتقي مصباح يزدي. نشر مؤسسة آموزشي پژوهشي امام خميني(ره). قم. چاپ دوم. پاييز 1379. فصل عصمت. ص 147 و هم چنين بدايه المعارف الالهيه في شرح عقايد الاماميه. شيخ محمدرضا مظفر. محاضرات استاد سيد محسن خرازي. جزء اول. مؤسسه النشر الاسلامي. التابعه لجامعه المدرسين بقم المقدسه. چاپ ششم. 1420 ه. ق. عقيدتنا في عصمه الانبياء. ص 246.
3. عبدالحسين خسروپناه. كلام جديد مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزة علمية قم. چاپ اول. پاييز 1379. قم. ص 293.
4. ژان دارك (Jeanne dArc) اثر لوك بسون فرانسوي (Luk Besson) با نام كامل فرستاده، داستان ژان دارك (The Messenger:The Story of Joan of Arc) محصول سال 1999 ميباشد. اين اثر چندمين فيلمي است كه دربارة اين دختر فرانسوي، در قرن بيستم ساخته ميشود. اولين نسخة فيلم ژان دارك با نام مصائب ژان دارك (Lapassion de JeanedArc) در سال 1927 به صورت سياه و سفيد توسط كارل تئودور دراير ساخته شد و در 1928 در پاريس به مدت 110 دقيقه اكران شد فيلم ديگر ژان دارك با بازي اينگريد برگمن در نقش ژان توسط ويكتور فلمينگ – كارگردان بر بادرفته – در سال 1948 ساخته شد. برتولت برشت شاعر و نمايشنامه نويس و كارگردان تئاتر آلماني (1956-1898) هم بر اساس داستان اين قهرمان باكرة شجاع فرانسوي، نمايشنامهاي تراژيك به نام ژان دارك نوشته است. فيلم دنبالهدار ژان: دختر جوان هم در سال 1993 با بازي ساندرين بونر ساخته شد. در سال 1996 نيز خانم كاترين بيگلو، لوك بسون را مدير توليد پروژهاش – ژان دارك – كرد ولي به دليل اختلاف با هم بر سر انتخاب نقش اول دو فيلم ساخته شد كه 1998 فيلم ژان دارك خانم بيگلو به نقش اولي ميراسوروينو پخش شد و 1999 فيلم لوك بسون به نقش اولي ميلا يوويچ پخش شد.
5. حسين پورستار در مطلبي با نام آيا همه چيز تمام شد؟ در وبلاگ www. poorsattarkhodam. persian blog. com به تاريخ 2/5/1385.
6. شيطان در قسمي اعتراف كرد كه: فبعزتك لاغوينهم اجمعين الاعبادك منهم المخلصين يعني: به عزت و جلال تو (خدا) سوگند كه همگان را گمرا خواهم كرد مگر بندگان مخلص (خالص شده) را سورة ص. آية 83.
7. جنجالهايي كه به نفع فيلم تمام شد. مجلة دنياي تصوير، شمارة 130. خرداد 1383. ص 69.
8. فيلم Muhammad the last prophet به كارگرداني يكي از كارگردانهاي خوب والت ديسني به نام ريچارد ريچ كه سال 2001 پي از حملات 11 سپتامبر، ساخت فيلم را تمام كرد. تهيه كنندة فيلم، موفق الحريثي رييس شركت بدر انيترنشنال (Badr international) بود و فيلم حدود 12 ميليون دلار خرج برداشت و در سال 2004 پس از تحريمهاي فراوان شركتهاي توزيع و پخش فيلم و موانعي كه بر سر راه نمايش عمومي فيلم ايجاد شد، شركت مستقل فاين ميديا گروپ (Fine media Group) به رياست اسامه جمال پخش آن را به عهده گرفت. اين انيميشن نود دقيقهاي مورد تأييد الازهر هم واقع شد. ضمناً يك نسخة عربي هم به توليد شركت البدر، به رياست محيالدين السعديه رسيد.
9. Badr International co.
10. Icon productions co.
11. Fine Media Group.
12. آخرين پيامبر. با شكوه و زيبا. منبع پيشين.
13. حتي تظاهراتي عليه فيلم توسط يهوديان سامان داده شد و به دليل اين كه پدر مل گيبسون نقدهايي به هولوكاست داشته است، زخمهاي كهنهاي تازه شد؛ برخي يهوديان از فيلم حمايت كامل به عمل آوردند و اتهام كشتن مسيح را به برخي علماي دنياپرست يهود و روميان متوجه دانستند.
14. دربارة ترويج فيلم از شيوة بودايي – هندويي گاندي كه روش مبارزة منفي بود، نك: تحليلي بر فيلمنامة مصائب مسيح، چون برهاي راهي مسلخ. اشكان راد. مجلة فيلم نگار. شمارة 22. تير 1383. ص 48.
15. جنجالهايي كه به نفع فيلم تمام شده. منبع پيشين.
16. دربارة تأثيرات پولس از بت پرستان نك: مسيحيت شناسي مقايسهاي، محمدرضا زيبايي نژاد. نشر سروش. چاپ اول. سال 1382. تهران. ص 91 به بعد.
17. كلام مسيحي. توماس ميشل. حسين توفيقي. نشر مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب (نشر اديان). چاپ اول. 1377. هم چنين در رابطه با مسيحيان مخالف تثليث نك: تاريخ جامع اديان. جان بايرناس. علي اصغر حكمت. شركت انتشارات علمي و فرهنگي. چاپ سيزدهم. بهار 1382. تهران. ص 681. در اين منبع ميخوانيم:ميكائيل سروتوس اسپانيايي، رهبر فرقة اونيتارباتيسم يكي از فرقههاي پروتستان مشاهده كرد كه پس از مطالعة دقيق صحف عهد جديد، مسئلة تثليث كه بر حسب اعتقادنامة نيقيه براي عموم مسيحيان امري مسجل شده بود، در آن صحف وجود ندارد و معتقد شد كه اين عقيده، كفر محض و باطل است. سپس رسالة دربارة خطاهاي تثليث در 1531 منتشر كرد.
متأسفانه در 1553 خود پروتستانها او را زنده زنده در آتش سوزاندند. امروزه در لهستان و ترانسياواني پيروان عقايد او كه مخالف تثليثند، يافت ميشوند.
18. زبان. راهي براي نفوذ صهيونيسم. پيشين.
19. تاريخ جامع اديان. منبع پيشين. ص 616.
20. تبار انحراف. پژوهش و نشر مؤسسه اطلاع رساني و مطالعات فرهنگي لوح و قلم. چاپ يكم. پاييز 1383. قم. ص 191. با نام مسيحيت پولسي: عمليات يهود براي تخريب دين مسيح و هم چنين در تاريخ جامع اديان، ص 616 به اختلافات پولس و ساير حواريون اشاراتي شده است.
.............................................................................................
منبع: ماهنامه رواق هنر و انديشه، شماره 22
چهارشنبه 3 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 115]
-
گوناگون
پربازدیدترینها