تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:   
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820363447




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزارشي از شب شعر شاعران در حضور رهبر انقلاب‌ محضر غزل انقلاب‌


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزارشي از شب شعر شاعران در حضور رهبر انقلاب‌ محضر غزل انقلاب‌
جام جم آنلاين: نزديك به 16 سال است كه شاعران در شب ميلاد حضرت امام حسن مجتبي‌ع‌، در حضور رهبر انقلاب شعر مي‌خوانند. برخي سروده‌هاي جديدشان را رونمايي مي‌كنند و برخي از كيسه مي‌خورند. همچنين بي‌پيرايگي رهبر در اين جلسات و صميميت جمع شاعران باعث شده شوخي‌ها و طنزپردازي‌هاي فراواني، چاشني شعرخواني‌ها باشد.


براي هر كس كه يك بار در چنين جلسه‌اي حاضر شده باشد، درك اين موضوع كاملا ساده است كه در آن جمع، نه يك رهبر بزرگ سياسي و انقلابي، بلكه چهره‌اي اديب، منتقدي دقيق و البته صريح‌اللهجه حضور دارد كه نگاه ملاطفت‌آميز پدرانه‌اش، فضاي عرض‌اندام را مهيا مي‌كند.

حضرت‌ آيت‌الله خامنه‌اي به سياق سال‌هاي قبل، دوشنبه 25‌‌‌شهريور امسال و در شب پانزدهم ماه مبارك رمضان، باز هم ميزبان شاعران بود.

مراسم البته اين اسم جامعي نيست با كلام خدا گلباران مي‌شود تا همهمه اوليه به سكوت كشيده شود؛ اگرچه گاه گداري از گوشه و كناري پچ پچه‌اي سكوت قرآني را خراش مي‌دهد، اما حضرت آقا به نظرم ‌چشم روي چشم گذاشته و سر پايين انداخته و در حالي كه دست چپ را روي دست راست كه در سال 60 در مسجد ابوذر مجروح شده است گذاشته،‌ مصداق اين آيه است اذا قرءالقران ... (هنگامي كه قرآن خوانده مي‌شود، سكوت كنيد و گوش فرا دهيد).‌

اولين جرقه براي خنده

ساعد باقري سخن را شروع مي‌كند، خيلي رسمي و خيلي جدي! از تنگي وقت مي‌گويد و اين كه فرصت براي شعرخواني كم است. شاعران زيادي درخواست شعرخواني داده‌اند، ولي ...

(اين‌طور كه نمي‌توان جلسه را پيش برد؛ آقا بزرگواري مي‌كنند و قالب يخ را مي‌شكنند تا هيبت پرمعناي پس از تلاوت قرآن، جايش را به صميمت شاعرانه دهد.) رهبر اطمينان مي‌دهند كه يكي دو ساعت با جمع هستند و پس از رفتن ايشان، شاعران مي‌توانند بمانند و تا سحر شعر بخوانند (خنده حضار و عوض شدن لحن ساعد باقري)‌.

تغيير لحن باقري و ياد و نام قيصر امين‌پور و سيدحسن حسيني همراه مي‌شود و با سر تكان دادن‌هاي غمگينانه و حسرت‌آلود حضرت آقا از فقدان دو شاعر بزرگ و محبوب.

به ياد مي‌آورم چند سال قبل و پيش از فوت مرحوم سيدحسن را كه در يكي از همين جلسات حضور داشت و دوست عزيزم رضا اميرخاني، داستان بوسيدن چهره حسن حسيني را از سوي رهبر برايم تعريف كرد: «آقا ابراهيم!‌ باور نمي‌كردم آقا اين‌همه سيد را دوست دارد؛ در حالي كه ديگر حاضران تلاش مي‌كردند خود را به آقا برسانند براي دستبوسي و احوالپرسي، همين كه آقا متوجه سيد شد كه در گوشه‌اي ايستاده بود، ناگهان آغوش گشود براي سيد و لحظه‌اي بعد بوسه‌هاي سيد بود كه روي شانه‌هاي رهبر مي‌نشست.»

همين كه ساعد باقري يادي از سيدحسن حسيني و قيصر كرد، رهبر انقلاب سر تكان داد و اظهار تاسفي عميق كرد از اين كه انقلاب و اديبانش چه زود آنها را از دست داد: «ما پس از مرحوم سيدحسن حسيني، دلمان خوش بود به آقاي امين‌پور كه او را هم از دست داديم.»

آقا افسوس مي‌خوردو اين‌بار مي‌گويد: «حالا ديگر بايد قدر شماها را بدانيم و ... .

كرنش و بينش

حميد سبزواري بار ده‌ها سال شعر و دفتر را روي زانوانش مي‌اندازد و مي‌ايستد تا جلسه را براي شعر‌خواني افتتاح كند. مجري جلسه غافل است از خستگي و فرسودگي شاعر؛ اما رهبر: بفرماييد بنشينيد آقاي سبزواري و نشسته بخوانيد. (به خودتان زحمت ندهيد)‌. سبزواري با رضايت و آرامش روي صندلي مي‌نشيند تا صداي خسته‌اش را بدرقه شعري ‌كند تقديم به جمع. نام شعر: تو عاشقانه سفر كن.

استاد پس از قرائت شعر اجازه مي‌خواهد تا دفتر را تقديم كند. برمي‌خيزد و به سمت رهبر مي‌رود. براي بوسيدن دست سرخم مي‌كند، اما حضرت آقا اجازه نمي‌دهد: «بگذاريد صورت‌تان را ببوسم آقاي سبزواري.» آقا دست دورگردن شاعر مي‌اندازد و محاسن سپيد شاعر انقلاب را مي‌بوسد. به‌دستي كه سروگردن حميد سبزواري را نوازش مي‌كند، خيره مي‌شوم. چه بزرگوارانه از بوسيده شدن جا خالي كرد (شب ولادت كريم اهل بيت بود)‌.

استاد سبزواري هنوز سرجايش بازنگشته و صندلي او در رديف كنار آقا خالي است به همان رديفي كه سمت چپ‌ ساعد باقري، عليرضا قزوه، محسن مومني، مجتبي رحماندوست، يوسف‌علي ميرشكاك هستند و سمت راست هم، دكتر حداد عادل ‌ محمد محمدي گلپايگاني، محمد‌حسين صفار هرندي، حسن بنيانيان و حجت‌الاسلام رشاد.

مقابله با مداهنه

ديدارهاي خصوصي و عمومي، سفرهاي استاني و ... حضرت آقا گاه به گاه با تمجيد‌ها و تعريف‌هاي غلو‌آميز و اغراق آلود همراه مي‌شود ديدن واكنش تند و جدي رهبر انقلاب طبيعي است. شاعري جوان به اعتراض لب به سخن مي‌گويد كه شعري آماده كرده بودم كه گفته‌‌اند نخوان! آقا به سمت ساعد باقري كه مديريت جلسه را چند سالي است به عهده دارد، پرسان نگاه مي‌كند؟ (چنين چيزي نداشته‌ايم.)

ساعد سوالي كوتاه كه چرا؟ يادم نمي‌آيد!‌ و آقا در مي‌آيد: بخوان!‌ همان را كه گفته‌اند نخوان. شما همان را بخوان. اين جوري مشكل حل مي‌شود. شاعر جوان با تلنگري به حنجره‌اش مي‌خواند. از همان بيت اول كه مدح رهبري مي‌كند، چهره درهم كشيده رهبر گواهي مي‌دهد كه اين شاعر جوان با عبارت «طيب‌الله انفاسكم»‌ مواجه نخواهد شد.

پايان شعر سراسر تعريف و تمجيد او با اين عبارات حضرت آقا استقبال مي‌شود: «طبع رواني داريد، اما حيف است، واقعا حيف است چنين توصيفاتي به كار ببريد. مضمون‌هاي بسيار زيادي هست كه اين طبع روان را براي سرودن آنها به كار ببريد.

بعد آقا تاكيد مي‌كند كه اگر ما به اين اشعار گوش نكنيم شما ناراحت مي‌شويد و اگر گوش كنيم ما شرمنده مي‌شويم.

اين سخنان آقا مرا به ياد مصاحبه‌ام، با استاد علي معلم دامغاني مي‌اندازد كه مي‌گفت: يك روز در حضور بزرگي، شاعري لب به تمجيد گشود براي شعر. آن بزرگ فرمود اشكالي ندارد شعرتان را بخوانيد، اما من صله‌اي ندارم كه بدهم. من گفتم، حوصله چطور؟ (آن شب، حضرت آقا پر از حوصله بود.)

توجه به زوايا

هنگامي كه شاعران به شعر خواني مشغول بودند، رهبر انقلاب با دقت گوش مي‌دادند، گاهي به تاييد و تحسين و گاهي به استفهام سر تكان مي‌دادند و البته گاهي نيم نگاهي به مجري جلسه داشتند كه عموما مجري جلسه از رهبر عقب مي‌ماند.

به نظرم تنها جايي كه حتي ساعد باقري قدم به قدم و با دقت رهبر انقلاب به شعر گوش داد، سروده‌اي از شيباني (شاعر ترك زبان)‌ بود كه گفت من نمي‌‌توانم شعرم را ترجمه كنم و آقا بلافاصله گفت:‌ اشكالي ندارد، شما بخوانيد آقاي باقري ترجمه مي‌كنند و باقري ناچار شد دقيقا و كلمه به كلمه گوش كند.

از آنجا كه حضرت آقا شعر تركي را خوب مي‌فهمند، تاكيد ايشان بر ترجمه اين شعر احترام به شاعرش بود و به جمعيت حاضر، چرا كه هم شاعر احساس مي‌كرد آنچه مي‌خواند فهميده مي‌شود و هم جمعيت با مشتي كلمات نامفهوم روبه‌رو نمي‌شد. آن هم شعر زيبايي كه گاه به گاه تحسين رهبر را همراه خودش مي‌كرد.

تيزبيني حضرت رهبر در يكي ديگر از اشعار تركي به اوج مي‌رسد؛ وقتي استاد محمود دست پيش (واله)‌ شعري ملي و ميهني را مي‌‌خواند و جا به جا در مضمون‌هايي بديع ميان اقوام مختلف ايراني اعم از ترك و كرد و لر و بلوچ و تركمن و... پيوند يگانگي و ايراني بودن مي‌زند، آقا شعرخواني را متوقف و پيشنهاد مي‌كند خوب است روي اين شعر آهنگ گذاشته شود و خواننده‌اي(خوش‌صدا) هم آن را بخواند.

گل از گل شاعر مي‌شكفد و رو به آقا مي‌گويد: دست ما كه نيست. به صدا و سيما و آقاي باقري و ديگران مربوط مي‌شود. آنها بايد كاري كنند. از آنجا كه قدر زر زرگر شناسد / قدر گوهر گوهري، آقا توصيه‌هاي لازم را به ساعد باقري مي‌كند تا مبادا چنين شعري در همهمه پس از جلسه، گم و گور نشود. (به نظرم آقا هديه‌اي به ملت ايران و اقوام نجيب‌اش مي‌دهد. شب ولادت كريم اهل بيت بود.)

يكي از خصوصيات اين جلسات كه به اسم شاعران است، عام‌المنفعه بودن آن است؛ يعني تعدادي داستان‌نويس و خاطره‌‌نگار و... در گوشه و كنار مي‌بيني كه نشسته‌اند و البته دعا مي‌كني كه ان‌شاءالله اينها شعر دوست باشند. درست مثل جلسه ديدار با نخبگان در سفرهاي استاني حضرت رهبر. گاهي تعداد كساني كه در جلسه نخبگان حضور دارند آنقدر زياد مي‌شود كه با خود مي‌گويي اين همه نخبه و روز و حال ما اين‌طور چرا؟

فلسفه جلسه شعرخواني‌

اين‌گونه جلسات، وزن غالب جريان ادبي كشور (بخصوص شعر را)‌ معلوم مي‌كند و حاضران در جلسه مي‌توانند روندي را كه جريان شعر طي مي‌كند ارزيابي كنند، مگر شعر سپيد را كه علاقه و علقه چنداني نسبت به آن در اين جلسه وجود ندارد.

در جمع حاضر مي‌شد تخمين زد كه تعداد شاعران حاضر مرد نسبت به زن 4 به يك نبود، اما مجري جلسه طوري تنظيم كرده بود كه حتي 4‌‌به يك هم از زنان شاعره شعر نخواندند. خانم سيمين دخت وحيدي كه اصلا وقت خود را به كوهمال جهرمي (لابد به خاطر همشهري بودنش نبود)‌ داد كه حضرت آقا هم وقتي تاكيد خانم وحيدي را ديد پاسخ داد: معلوم مي‌شود پارتي اينجا هم كارايي دارد.

از آن نكته‌‌هاي غفلت شده در طي اين 16 سال، پديد نيامدن نمونه‌هاي اين‌گونه جلسات نزد ديگر مسوولان و مديران ارشد كشور است، اعم از مديران فرهنگي يا غيرفرهنگي و به جاي آن، تولد جشنواره شعر فجر در يكي دو سال اخير است.

يعني هنري كه ذاتا تبرج طلب است و بازار و بوق مي‌خواهد، ما به عرصه سينما و تصوير برده‌ايم تا قبايي از جنس جشنواره برايش بدوزيم و كلاهي از نمد براي خودمان. سيره عملي حضرت رهبر در برگزاري مداوم اين جلسه، درس غيرمستقيمي است به مديران و شاعراني كه مدام زير بغل مديران تردد مي‌كنند. متاسفانه، نه مقابله با مداحي‌ها كارگر افتاده و نه برگزاري شب شعرش ذهن خفته‌اي را قلقلك داده براي توسعه اين‌گونه جلسات.

وقتي حضرت آقا در پي شعر كوهمال جهرمي مي‌گويند: شعر در اين سال‌ها بسيار توسعه يافته و در گذشته، حتي شاعران صاحب نام و حرفه‌اي هم فرصت عرضه شعرشان را به اين گستردگي نداشتند، معلوم مي‌شود كه يكي از نقاط تاكيد روي شعر امروز، توسعه آن است و راه توسعه هم معلوم است.

شايد به همين دليل هم بود كه وقتي دكتر حداد عادل با پيشنهادي خواستند نمونه اين جلسات شعرخواني در سال 2‌‌بار برگزار شود و صلوات حاضران داشت موضوع را تصويب مي‌كرد، آقا گفتند: جواب نمي‌دهد. (يعني قرار نيست جلسات شعر در حضور رهبر انقلاب جايگزين محافل عرضه شعر و شب‌هاي شعر شود.)

شعر افغان و طرقبه‌

راستي جاي خالي وزير ارشاد كه نفر سوم در سمت راست رهبر نشسته بود، بدجوري توي ذوق مي‌زد. اين مجلس اتفاقا از مجالسي بود كه هيچ مدير يا مسوولي به اندازه محمدحسين صفار هرندي براي حضور در آن شايسته نبود. راستي آقاي وزير ارشاد كجا رفته بود؟

به هر حال جلسه شايد از نيمه‌ها بدون حضور وزير فرهنگ و ارشاد ادامه يافت و خيلي از شعرها و نكته‌هايش و پس از آن هم سخنراني رهبر انقلاب و تاكيدهايش بر ثروت ملي بودن شعر را نشيند. هر جا باشد به سلامت باشد. به هر حال ورزشكاران مجتمع سجاديه در ميدان شوش هم به وزير ارشاد احتياج دارند.

... اما دو شعر كه بشدت جمع حاضر را سر شوق آورد و تحسين و مطايبه رهبر را موجب شد، يكي شعر محمدكاظم كاظمي (شاعر افغان)‌ بود و ديگري شعر قاسم رفيعا. محمدكاظم كاظمي وقتي براي شعر خواندن دعوت شد، حضرت آقا نكته‌اي كنايه‌آميز گفتند: بفرماييد آقاي كاظمي. چند سالي است كه از افغانستان شعر نشنيده‌ايم! چند سال... .

و شعر كاظمي بشدت در نقد حال و گذشته سرزمين مظلوم افغانستان بود و عملكرد اشغالگران و تقبيح مدرنيسم تحميلي بر فرهنگ ملي افغانستان. (چه زيبا اين شعرها انسان را به ياد علامه اقبال لاهوري مي‌انداخت.)

تاكيدهاي حضرت رهبر بر تحسين‌هاي اين شاعر مقيم ايران، نشان مي‌داد اگرچه حضرت آقا به فرموده خودشان در همان مجلس هيچ مخالفتي با شعر عاشقانه ندارند، اما براي شعر يا همان ثروت ملي اعتباري قائل هستند كه با عشق و عاشقي چندان جمع نمي‌آيد.

مگر آن عشق هم ملي و ميهني و عرفاني باشد. اين نكته را وقتي بهتر مي‌فهميديم كه مصراع آخر را كاظمي خواند در وصف عروس بازار شدن مردم افغان در حال حاضر و آقا فرمودند: چه توصيف گريه‌آوري!

طنز قاسم رفيعا هم با عنوان «ما بچه‌محله امام رضايم» (به لهجه مشهدي)‌ بسيار مقبول افتاد؛ شاعر در اين طنازيش اصرار داشت ممكن است اين لهجه را برخي متوجه نشوند، آقا گفتند: اصلا به لهجه طرقبه‌اي بخوانيد تا ما مشهد‌ي‌ها هم متوجه نشويم!

جلسه با سخنان كوتاه، اما راهگشاي رهبر انقلاب به پايان رسيد. نكته‌هاي شنيدني و قابل تاملي در سخنان رهبر وجود داشت كه مي‌تواند قدر و مقدار بسياري از ملاحظات را تعيين كند. (عبارات، عين جملات حضرت آقا نيست؛ بلكه مضمون همان جملات است.)

- شعر ثروتي ملي است كه اگر كسي در آن شك كند، در يكي از بديهي‌ترين مسائل شك كرده است.

- اخوان ثالث، بهترين شاعر نيمايي بود و از همه اقرانش قوي‌تر بود.

- جاي درياي عرفان در شعر امروز ما و بخصوص شعر جوان خالي است.

- به هيچ شاعري نمي‌گويم شعر عاشقانه نگو. نمي‌شود هم گفت نگو؛ اما مي‌گويم كه مراقبت كنند افراط نشود. عرياني را ترويج نكنند. آن حجب و حياي ايراني حفظ شود.

ابراهيم زاهدي مطلق
 سه شنبه 2 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن