واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: خاطرات فرماندهسپاهسمنان از دوران دفاع مقدس: گلولهباران ومناجات شعبانيه
داخلي. اجتماعي. دفاع مقدس. خاطرات.
در كتابهاي تاريخ خوانده بودمكه پيامبراكرم (ص) در جنگ با كفار، ادوات جنگي كامل و نفرات زيادي نداشت اما در مقابل گروههاي متحد كفار قريش ايستادند و پيروز شدند و هميشه اين موضوع در ذهن من بهعنوان سوال بزرگي باقي بود كه مگر ميشود؟
اما به لطف خدا اين موضوع باور نشدني و اتصال به معنويت براي پيروزي را در دوران دفاع مقدس ديدم و لمس كردم.
اين مطالب بخشي از خاطرات يكي از فرماندهان دوران دفاع مقدس است كه در گفت و گوي صميمانهاي با خبرنگار ايرنا ذكر شد.
فرمانده سپاه قائم استان سمنان با ذكر خاطرات شنيدني خود از دوران دفاع مقدس گفت:اين خاطرات شايد براي نسلي كه حتي با چهره ما در آن دوران آشنا نيستند جالب باشد چون الان يكسري پاسدار با موي سفيد و سن بالا ميبينند كه شايد ندانند براي حفظ انقلاب اسلامي چه كردهاند.
سرهنگ "محمدحسين بابايي" كه در عمليات زيادي از جمله والفجر ،۳آزادسازي مهران ، رمضان، بيتالمقدس ،مطلعالفجر، كربلاي پنج و كربلاي هشت حضور داشته است، گفت : به دليل اينكه تاكنون از عمليات كربلاي پنج و كربلاي هشت كمتر ياد شده خاطراتي از اين عمليات بيان ميكنم.
در عمليات كربلاي پنج و كربلاي هشت ۲۴۷نفر از رزمندگان استان سمنان به شهادت رسيدند.
دراين دو عمليات كه در شلمچه، كانال ماهي و شرق بصره انجام شد ۱۶گردان از استان سمنان حضور داشتند.
در عمليات كربلاي پنج بنا شد در قالب يگان زرهي وارد عمليات شويم و چون فرصت كمي تا شروع عمليات بود تنها در يك دوره آموزشي كوتاه شركت كرديم و در اين عمليات من فرمانده گروهان يك گردان زرهي بودم تا در عمليات كربلاي هشت شركت كنم.
صحنه، صحنه عجيبي بود، رزمندگان براي عبور از اين منطقه خاكريز ميزدند و وسط اين خاكريز يك جاده درست كرده بودند كه تقريبا امنتر از ساير مناطق بود و بيشتر تركش خمپارههاي نيروهاي بعثي به اطراف خاكريز برخورد ميكرد.
دراين حال و هوا من به عنوان فرمانده،يك خودروي زرهي BMPداشتم كه اين خودرو بين خودروهاي زرهي پرسرعتترين است و قدرت آتش زيادي دارد، BMP بيشتر از هشت تيربار و اسلحه برقي و موشك دارد.
داخل اين خودرو هم ۹۰گلوله آرپي چي ۱۱جاسازي ميشود و در دوره آموزشي به ما گفته بودند كه اگر خمپارهاي به اين خودرو اصابت كند، خودرو تكه تكه ميشود و به مزاح ميگفتند اعضاي بدن كساني كه داخل آن هستند را بايد با كاردك جمع كنند.
همراه من در اين خودرو يك راننده جوان بسيجي ۱۶ساله و يك بيسيمچي ۱۸ ساله بود و خود من هم در آن زمان ۲۵سال سن داشتم.
اين در حالي بود كه بيسيمچي دو سه بارجبهه آمده و در عملياتها شركت كرده بود ولي راننده براي اولين بار به جبهه آمده و براي نخستين بار در عمليات شركت ميكرد.
اين بسيجي ۱۶ساله براي من تعريف كرده بود كه در خانوادهاي بزرگ شده بود كه اعتقادي به دين نداشتند و بچههاي هممحلي او را مسجدي كرده بودند و به طور طبيعي بايد اين جوان ترس و دلهره ميداشت.
اين عمليات هم بسيار سخت بود و نيروهاي ما كمتر از ۱۰۰متر پيشرفت داشتند و دفاع عراق بسيار محكم و جنگ مغلوبه بود.
من به عنوان فرمانده گروهان بايد با اين خودرو زودتر به تانكهاي خودي كه در حال درگيري بودند ميرسيدم و آنها را هدايت ميكردم.
در وسط اين خاكريز دو جداره در حال حركت بوديم كه يك لحظه متوجه شديم خودروي ما در يك چاله افتاد و "شني چرخ" BMPدر رفت.
در آن اوج درگيري نميتوانستيم خودرو را تعمير كنيم و به جايي رسيده بوديم كه كنار ما لشكر ۱۹فجر و لشكر استان فارس حضور داشتند و افرادي را كه مجروح ميشدند به اورژانسي كه نزديك ما بود منتقل ميكردند.
ترسيم اينكه چه صحنهاي بود خيلي سخت است، چون درگيري شديد شده بود امكان فرستادن كمك وجود نداشت و نگراني شديدي از اينكه نميتوانستم عمليات را هدايت كنم داشتم و از طرفي در محلي قرار گرفته بوديم كه اگر ميخواستيم با بيسيم اورژانس موضوع را گزارش كنيم آنجا هدف قرار ميگرفت (چون عراقيها دستگاهي داشتند كه وقتي بيسيم پيامي را مخابره ميكرد آنجا هدف ميشد و همانجا را ميزدند.)
در اين حال دائم گلوله و تركش به بدنه اين خودرو برخورد ميكرد و صدايي مثل صداي برخورد تيرآهن به جداره تيرآهن ديگر در داخل خودرو ميپيچيد و اين نگراني هر لحظه وجود داشت كه گلوله خمپاره با خوروي ما برخورد كند.
از طرفي متوجه شديم خودروي ما روي يك سنگر عراقي افتاده و تعدادي جنازه نيروهاي بعثي زير خودروي ما بود و بوي تعفن.
حال و هواي خاصي بود و ماه هم ماه شعبان،به شدتاضطراب داشتم و نگران بيسيمچي هم بودم كه از او خواسته بودم برود گزارش دهد، مسايل مختلف ذهن من را مشغول كرده بود يك لحظه متوجه شدم اين جوان ۱۶ساله با خيال راحت و حالت معنوي وصف نشدني مشغول خواندن مناجات شعبانيه است...
سرهنگ بابايي گفت: اين خاطره به اين دليل بيان شد كه شايد عدهاي تصويري از جنگ در ذهن خود نداشته باشند و نميدانند كه در هنگامه جنگ نماز شب و مناجات بسياري از رزمندگان ترك نميشد.
وي افزود : آنچيزي كه در جنگ موجب پيروزي ما شد معنويت بود چون هيچكدام ما آموزش چريكي نديده بوديم اما معنويت ما را كشاند به جايي كه تابع بي چون و چرا و عاشق امام باشيم و همين باعث معجزه پيروزي شد.
وي گفت :در دوران دفاع مقدس تمام دنيا عليه ما ايستاد و فقط ۳۶كشور به طور مستقيم در جنگ با ايران بودند و اين در حالي بود كه رژيم بعث قويترين ارتش زميني خاورميانه را داشت.
فرمانده سپاه منطقه سمنان گفت:هر زمان كه در جبهه حال و هوا تغيير ميكرد و رزمندگان بهسمت ظواهر ميرفتند و ميگفتند اين دفعه توپها وتانكهاي خوبي داريم و مهمات رسيده و يك مقدار اتكاي آنها به سمت ماديات سوق پيدا ميكرد ما در بيشتر آن عملياتها مغلوب ميشديم ولي هر وقت از همه جا نااميد ميشديم و ميگفتيم تكليف است كه بجنگيم ولو با دست خالي پيروزيهاي چشمگيري نصيب ما ميشد.
وي گفت: انقلاب اسلامي با معنويت، اعتقاد و توجه واقعي به عالم غيب و امداد الهي پيروز شد و ابزار مادي سرعت بخش پيروزي ما بود.
وي تصريح كرد: هرچند بعد از جنگ همه ما دانشگاه جنگ ديديم و سپاه در حال حاضر داراي بهترين تجهيزات نظامي براي دفاع از انقلاب است اما هنوز افتخار ما بر اين است كه آرمان ما آرمان قرآني و الهي است.
۴۱هزار و ۴۰۰رزمنده از استان سمنان در دوران دفاع مقدس شركت كردند كه از اين تعداد بيش از سه هزار نفر به درجه رفيع شهادت نائل آمدند. ك/۴ ۵۰۸/۶۰۸/۷۳۴۲
سه شنبه 2 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]