تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833559335
تعادل از نگاه اسلا م در مسير پيشرفت
واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: تعادل از نگاه اسلا م در مسير پيشرفت
يكي از مزايايي كه در تعاليم مقدس اسلا م از اهميت و ارزش خاصي برخوردار است و مي توان آن را به عنوان يك شعار و شاخص برجسته و نماياني براي اين آئين آسماني تلقي كرد. مساله توصيه به تعادل و توازن و اقتصاد و ميانه روي در تمام امور است تعادل و توازني كه به عنوان يك عامل اساسي و موثر در نگاهباني از نظام و سازمان جان و جهان و همه پديده هاي هستي نقش و دخالت دارد.
آري: خداوند متعال جهان را به گونه اي آفريد كه در تمام پديده هاي آن نوعي از توازن مناسب به چشم مي خورد. نقش توازن و تعادل در حفظ و تداوم حيات همه موجودات بر هيچ كسي پوشيده نيست اگر درهر موجودي نا به همساني و عدم تعادل به هم رسد آن موجود نمي تواند حتي به وجود بسيط و ساده خود ادامه دهد. در هر شاني از شئون وجود و حيات، توازن و تعادل به عنوان پي و اساس براي حفظ وجود و تداوم آن، نقش اساسي به عهده دارد. اگر توازن و تعادل را از هستي برگيرند آسمان و زمين درهم فرو مي ريزند.
مرحوم ملا صدرا(رضوان الله عليه) نمونه اي از تسويه و تعديلي كه خداوند متعال در جهان خلقت به ويژه در مورد جانداران براي حفظ و تداوم حيات آنها را به كار داشته بيان مي كند. اين دانشمند بزرگوار در طي تفسير آيات قرآن مي نويسد«بدن هر حيوان و موجود جانداران داراي مقدار و كميتي ويژه به خود است يعني اندازه و حجم متناسب به خود برخوردار است كه حالا ت و حركات و افعال مخصوصي از آن حيوان سر مي زند و اين حالت نيز از نيروي تحريك و احساس او ريشه مي گيرد».
دو ويژگي اساسي انسان:
از ويژگي هاي عمده انسان:الف) آگاهي او از رفتار خود و ب) برخورداري وي از نيروي تفكر است.
الف) انسان مي تواند از رفتار خود آگاه باشد و در برخورد به مسائل و امور مختلف از نيروي تفكر خود استفاده كند. به سخن ديگر گاهي انسان عملي را انجام مي دهد اما از انگيزه رفتار خود يا هدف آن رفتار آگاه نيست.
انسان پيوسته به نيروي تفكر در برخورد به مسائل استفاده نمي كند گاهي وي به جاي تفكر به تقليد يا عمل كوركورانه به فعاليت نسنجيده دست مي زند همانطور كه مي دانيم رفتار انسان متنوع است گاهي رفتار انسان به صورت واكنش هاي انعكاسي ظاهر مي شود و زماني رفتار انسان نتيجه رشد و تكامل اوست.
در مواردي هم رفتار او آموختني است در زمينه اجتماعي نيز رفتار انسان شكل خاصي دارد آن چه انسان از جمع مي آموزد به صورت هاي گوناگون در رفتار او منعكس مي شود سخن گفتن سازگاري اجتماعي همكاري با ديگران توافق مخالفت و تشابه و مانند اينها شكل اجتماعي رفتار انسان را تشكيل مي دهند. به طور كلي انسان به تدريج مي تواند از آن چه انجام مي دهد آگاه باشد و اين آگاهي يكي از نشانه هاي رشد شخصيت فرد است.
ب) از سوي ديگر زندگي انسان توام با مسائل و مشكلا ت فراوان است برخورد با مسائل تفكر را در انسان رشد مي دهد اما همانطور كه گفته شد انسان پيوسته از نيروي تفكر خود استفاده نمي كند در عين حال انسان مي خواهد بر محيط زندگي خود مسلط باشد و شرايط حيات را تحت كنترل در آورد.
تسلط بر محيط مستلزم آگاهي از آن چه در محيط مي گذرد است ضمنا همانطور كه گفته شد حل مشكلا ت جز از طريق تفكر امكان ندارد بنابر اين انسان براي ادامه حيات مجبور است از نيروي فكر خود استفاده كند.
انگيزه انسان در شناختن محيط و علا قه او به آگاهي از آن چه در محيط مي گذرد و همچنين تامين نيازهاي اساسي و مساعد نبودن محيط براي زندگي انسان را به تلا ش و كوشش واداشته است. در اين تلا ش آدمي با كمك فكر خود توانسته است پاره اي از مشكلا ت خود را حل كند در جريان حل مشكلا ت فعاليت هاي انسان به صورت علم، هنر، فلسفه فن و آداب و رسوم در آمده است.
اگر تعليم و تربيت را به درس و كتاب و معلم و شاگرد محدود نسازيم و آن را جرياني تلقي كنيم كه در آن نسل بزرگتر مي خواهد قدرت آگاهي نسل كوچكتر را در زمينه جهان شناسي، انسان شناسي شرايط اقتصادي و سياسي و پيشرفت و تكامل گسترش دهد و از طريق پرورش قدرت تفكر در افراد آنها را دربرابر برخورد به مسائل آماده سازد در اين صورت تعليم و تربيت اساسي ترين فعاليت انسان خواهد بود.
نظام هايي كه جنبه تربيتي دارند چه آنهايي كه با مسائل خاصي تربيتي سر و كاردارند و چه نظام هايي كه حيات انسان را به طور كلي مورد توجه قرار مي دهند وقتي در رشد و تكامل انسان موثر هستند كه آگاهي و تفكر را در انسان پرورش دهند و افراد آدمي را قابل تغيير و تكامل تلقي نمايند.
بررسي قواي كمال در انسان
انسان در آغاز پيدايش خود- بالقوه- داراي سه مبدا ادراك يعني عقل و خيال و حس مي باشد و براي هر يك از آنها كمالا تي متناسب و درخور آنها وجود دارد.
كمال قوه عاقله: از طريق معارف الهي و علوم و مباني و بصيرت و بينش درباره هستي و مطالعه نظام و سازمان دقيق آن امكان پذير است انسان از اين طريق مي تواند به قرب بيشتر نسبت به پرودگار متعال دست يافته و به مقام ملكوتي او بپيوندد.
كمال قوه خيال: از مجراي عمل به خيرات و رفتار و كردار نيكو و پسنديده و تهذيب اخلا ق و تبديل سيئات به حسنات فراهم مي آيد.
و كمال قوه حس: در سايه ادراك امور مطالعه از قبيل لذت هاي جسماني و پرداختن به اغراض و خواسته هاي بدني تحقق مي يابد.
1- نخستين قوه و نيرويي كه در انسان از مرحله قوه و استعداد به فعليت مي رسد نشات حس است و كمال اين قوه كه بلا فاصله پس از زادن انسان عرض اندام مي نمايد ايجاب مي كند كه انسان به دنيا روي آورده و بدان آرام گيرد. و همانند چهارپايان و جانوران و حشرات در مراتع و پهنه شهوات و تمايلا ت فرومايه و هوسها جولا ن نموده و در اين عرصه هرچه بهتر و بيشتر به زيست حيواني خود ادامه دهد.
2- وقتي انسان از چنين مقام و منزلت جسمي و مادي پا فراتر مي نهد عقل عملي در او پديدار مي گردد و قوه تخيل در وي به ثمر مي رسد. كمال و پيشرفت انسان بر حسب اين قوه ايجاب مي كند كه در او نوعي دگرگوني از لحاظ اقبال به دنيا پديد آيد و از آن تا اندازه اي روي گردان شده و شوق و كششي به دنياي ديگر يعني معنويت و آخرت در وي به وجود آيد و آرامش خويش را در چنين فضايي جست و جو كند و آهنگ آن نمايد و بكوشد كه خيرات مظنونه را تخيل نموده و رفتار خود را با آن ها هماهنگ سازد و نيز اراده خويش را بر انجام طاعات و اجتناب از بدي ها و زشتي ها مصمم نمايد تا در آن فضا و آن دنيا از مقام و منزلتي برخوردار گردد. زيرا در معاد هر انساني در اندازه همت او است.
3- سپس اگر توفيق الهي به مدد و ياري او برخيزد و به كمال قوه نظري ارتقا يابد و نيروي عقل نظري خويش را با معارف الهي تجهيز و تحكيم كند به كليات عالم هستي احاطه يافته و به مفارقات و موجودات مي پيوندد و سرانجام به شناختي علمي و برهاني در مورد مبادي و غايات هستي دست مي يابد و به نوعي از ادراك نائل مي گردد كه از شائبه تغيير و تجدد يا گمان و حدس منزه است. گروه اول و دوم چون اهل عمل هستند نه اهل نظر، نامه عمل و كردار را در دست آن ها قرار مي دهند پس انسان از سه بعد «جسم و عقل و قلب» تشكيل يافته است. هر يك از اين ابعاد كه در وجود انسان در راس ساير ابعاد خودنمايي مي كند. آن ها خواهان اموري هستند كه احيانا يا در موارد زيادي نسبت به خواسته هاي خود در تضاد و درگيري به سر مي برند.
بررسي جسم، عقل و قلب (نفس):
پس قطعا با توجه به حكمت الهي در آفرينش انسان هر يك از اين سه بعد را در مساله تعليم و تربيت در مد نظر قرار داده و هيچ يك از آن دو را جدا و گسسته از يكديگر پرورش ندهيم اگر انسان را فقط در يك بعد ببينيم و او را در همان بعد تربيت كنيم در حقيقت موجبات مرگ و نابودي شخصيت انساني او را فراهم آورده و به توقف و ركود او در سير و حركت به سوي «الله» مدد كرده ايم.
در تعليم و تربيت اسلا مي هيچ يك از اين ابعاد قرباني بعد ديگر نمي شود برخلا ف نظام تعليم و تربيت شرقي و غربي كه برخي از اين ابعاد را به خاطر بعد ديگر مي كوشند تا تعادل يك بعد در انسان ايجاد نماييد.
سير اين ابعاد طبق گفتار پيامبر گرامي اسلا م (صلي الله عليه و آله) سيري است هماهنگ و همپاي با يكديگر چون فرموده است: «انا ذوالعينين» من با دو چشم زندگاني جامعه اسلا مي را مي پايم با يك ديده دنياي شما را ضمانت كرده و با ديده ديگر آخرت شما را نگهبانم.
با توجه به اين كه همه ابعاد وجود انسان در منطق تعليم و تربيت اسلا مي محترم و ارزشمند است بحث خود را در پرورش اين ابعاد آغاز مي كنيم.
الف( پرورش جسماني:
تعاليم اسلا مي همه پيروان خود را موظف به نگاهباني دقيق از جسم و بدن مي داند و به هيچ وجودي اجازه نمي دهد به بدن و تن خود لطمه و خدشه اي وارد سازد. در تربيت اسلا مي مردم بايد مراقب و نگاهبان حفظ سلا مت تندرستي خويش باشند و گرنه مورد بازخواست الهي قرار مي گيرند. حتي بسياري از اعمال عبادي از قبيل روزه، حج، جهاد و وضو و امثال آن ها در صورتي كه به سلا متي جسم و اندام انسان لطمه اي وارد سازد يا شخصيتي از نظر جسماني قادر بر انجام آن ها نباشد ضرورت اجراي خود را از دست مي دهند.
پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله فرمود: «ان لبدنك عليك حقا» تن و بدن تو بر تو حقي دارد كه بايد وظيفه خود را در اداي حق بدني ايفا نمايي اداي حق بدني ايجاب مي كند كه انسان در نگاهباني آن و رساندن حوائج آن بكوشد و از تندرستي خويش پاسداري كند.
مساله تن و بدن و سلا مت و تعادل و تعالي نيروي آن علا وه بر آن كه از ديدگاه تعليم و تربيت اسلا مي از حساب زندگي خارج نيست با توجه به نكات مذكور و به خاطر تاثير آن در صيانت و پاسداري از هسته مركزي اسلا م و شكوه و عظمت جامعه اسلا مي، از اهميت و ارزش جالبي برخوردار است. مهمتر آن كه سلا متي تن و بدن يكي از شرايط قابليت شخص براي تصدي مقام نبوت و امامت و جانشيني پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله» به شمار ميآيد كه بايد پيامبر يا امامي كه داراي منصب الهي هستند از نظر جسم و بدن كامل ترين و معتدل ترين مردم عصر خود باشند چنان كه بايد باهوش ترين و زيباترين آن ها باشند آيا با تمام اين نكته پردازي هاي دقيق تعاليم اسلا مي مي توان جسم و تن را بي ارزش يا كم اهميت تلقي نمود؟
ولي نبايد فراموش كنيم كه انسان تنها عبارت از همين يك بعد نيست كه ما هر چه بيشتر همه هم و غم خود را در تقويت و پرورش و ايجاد عوامل رفاه آن محدود سازيم و آن چنان مساعي خويش را در جهت آسايش و آرامش مصرف نماييم و بهترين و عالي ترين ابزار و وسائل را در رابطه با خوشي به زيست تن و كاميابي دامن او فراهم آوريم كه انسان ها تصور كنند بشر با تمام جهات و سراپاي وجودش عبارت از همين يك بعد مي باشد.
بايد گفت كه اگر ما انسان را در همين بعد محصور سازيم و اين بعد را جداي از ابعاد ديگر ببينيم و تمام درصد كوشش خود را در پرورش اين بعد به كار گيريم با جانور و چهارپايي مواجه خواهيم بود كه بايد فقط در چراگاه هاي ماديان و مراتع تمايلا ت پست هم چون حيوانات بچرد و هر لحظه به دنبال صيد طعمه اي باشد يا مربيان او بتوانند او را بهتر به چرا وا دارند.
اگر تربيت و پرورش انسان به چنين بعد و هدفي محدود باشد و انسانيت انسان را با چنين بعدي ارزيابي كنيم بايد راجع به تربيت او بگوييم كه تربيت عبارت است از فراهم آوردن بهترين طويله و مرغوب ترين كاه و يونجه و گواراترين جو و پربهاترين توبره و نرم ترين زين و پالا ن و عالي ترين وسائل درماني دامپزشكي و روانشناسي تربيتي نيز عبارت است از جانورشناسي خواهد شد كه چنين شناختي مي تواند به دامپروري مدد كند.
باري در تربيت اسلا مي ميان تن و روان و عقل و دل او هيچ گونه بيگانگي وجود ندارد و اسلا م آن ها را منهاي يكديگر و بدون توجه به پيوند و ارتباطي كه ميان آن ها وجود دارد تربيت نمي كند. لذا حواس و قواي جسمي را نمي توان در اين نظام صرفا در حدود مرز فيزيولوژي آن ها محصور ساخت. در تربيت اسلا مي، قواي حسي و نيروهاي جسماني و تقويت و تقويم آن ها عاري از هدف نيست بلكه تربيت بدني و تقويت جسماني از آن جهت كه در وصول به آماج مطلوب و معقول و رسيدن به اهداف الهي انسان را ياري مي دهد مورد تاييد مي باشد.
ديدن بدون عبرت و شنيدن بدون تدبر و چشيدن و بوئيدن و بوسيدن منهاي انعكاسي از آن ها در محيط روح و روان- و بالاخره پرداختن به تن و دامن بدون استشعار نسبت به هدف والاتر كاري است كه در خور وظايف الا عضاي چهارپايان و جانوران گنگ است و نمي تواند واجد ارزشي در خور انسان باشد.
آن گاه كه در تربيت اسلا مي سخن از جسم و بدن به ميان ميآيد صرفا عضلا ت و حواس و امثال آن ها مورد نظر نيست بلكه علا وه بر همه آنها تمام قواي زيستي كه از جسم و بدن منبعث مي گردد و در روح انسان اثر مي گذارد مورد توجه مي باشد.
مردمي كه در پوسته ظاهر دنيا گير كرده اند و از لب و مقر اين جهان بي خبرند و دنياي انسان را در چارچوب شكم و اين محدوده مي بينند و صرفا تمام فرصت هاي زندگي را هم چون بهائم سرگردان به چريدن در مراتع ماديات مصروف مي سازند.
داراي دل هايي هستند كه از هر گونه احساس انساني بيگانه بوده و نمي توانند به وسيله آن حقايق را دريابند اگر چه چشمان آن ها از نظر وظايف الاعضا درست كار مي كند، پس هدف از تربيت بدني در تعاليم اسلا مي به خود بدن پايان نمي گيرد و اين پرورش در حد تكامل تن منتهي نمي گردد بلكه تن و بدن و پرورش آن هدفي است ابزارگونه كه بايد در خدمت به عقل و روح آدمي به كار گرفته شود و جسم و روح و عقل همپاي با يكديگر در جهت و هدفي عالي تر يعني رضاي الهي گام بردارند.
خداي متعال تمام پديده هاي هستي را در خدمت به انسان آفريد جمادات را در خدمت به انسان قرار داده و در حقيقت همه پديده هاي هستي را به خاطر انسان مسخر و قرباني او ساخته است خداوند متعال به همه انسان ها اعلا م مي كند كه زمين و آسمان و محصول گردش و جنبش آن ها همه و همه را براي تو خلق كردم و هدف نهايي خلقت همه پديده هاي هستي در مرحله نخست دوام حيات و آسايش و كمال تو بوده آيا شايسته است تو هدفي جز مرا انباز و شريك من قرار دهي؟ من از آن تو بوده و هستم ولي تو از آن كه هستي؟ چه هدفي جز مرا جويا باشي؟
ياري تن و دامن انسان داراي خواسته هايي است كه اگر انسان در پرداختن بدانها رها و آزاد گردد و در هيچ حدي متوقف نمي شود لذا براي تعديل تمايلا ت و خواسته جسماني در تعليم و تربيت اسلا مي راهنمايي هايي دقيق و معقولي پيش بيني شده است كه به عنوان ضوابط فقهي و اخلا قي جلب توجه نمايد.
اين ضوابط انسان را از طغيان و توسني در اجراي آزاد بي بند و بار تمايلا ت مادي و بدني بر حذر مي دارد او را از اسراف، سرقت، خيانت، زنا و تجاوز به جان و مال و ناموس ديگران و هر نوع تمايلا ت عصبي ديگر مصون مي دارد و اين از طريق جلوي طغيان بعد جسماني انسان بر ساير ابعاد او را مي گيرد.
بالا خره بايد دقيقا متوجه باشيم كه تحريص و تشويق اسلا م به حفظ و صيانت نظام مادي براي آن است كه قدرت هاي مادي جامعه اسلا مي در خدمت و پاسداري كيان انساني و معنوي او قرار گيرد والا توقف در محدوده پيشرفتهاي مادي بدون آن كه بازدهي از آن در جهت تعالي شخصيت انساني و معنويت او عائد گردد نمي تواند ضامن دوام و استمرار زندگاني انساني باشد.
پس رشد و پرورش جهات مادي انسان و كمال او در پيشرفت هاي دنيوي آن گاه ارزش و اهميت خود را در تعليم و تربيت اسلا مي مي نماياند كه در خدمت به عمق و گسترش معنويت انسان به عنوان وسيله اي مطلوب مورد استفاده قرار مي گيرد.
انسان در منطق تعليم و تربيت اسلا مي اگر حتي براي يك لحظه كوتاه دست اندركار تمرين و ورزش بعد عقلي گردد يعني لحظه اي بينديشد ارزش اين انديشيدن از ارزش عبادت يك ساله او فزون تر و پربارتر است و بلكه از عبادت شصت ساله او.
ب) تربيت و پرورش عقل:
رهنمودهاي اسلا م در تقويت و پرورش اين بعد به قدري دقيق و گسترده است كه بدون اغراق و گزافه گويي نسبت به تمام فرهنگي هاي بشري بي نظير است و هيچ فرهنگي را در اين جهت نمي توان هم پاي فرهنگ اسلا مي دانست.
تعاليم اسلا م همه لحظه ها را در پرورش اين نيرو مي پايد كاربرد نيروي عقل از ديدگاه تعاليم اسلا مي به گونه اي است كه نيكبختي فرد و جامعه در امور دين دنيا را زير چتر حمايت خود مي گيرد.
در هيچ عبادتي مساله استخدام نيرو و به كار گرفتن آن فراموش نشده است يعني ضمن آن كه تن و اندام انسان در نماز و روزه و حج و ساير اعمال عبادي ديگر از حساب خارج نيست و بايد اعضا و اندام انسان با گفتن تكبير و از كار قرائات و ركوع و سجود و قيام و قنوت و طواف و سعي و امثال آنها- دست اندكار تحرك و جنبش و كوشش باشد بايد سرآغاز اين تحرك دروني باشد و كوشش ها و جنبش هاي بدني و تحرك اندام و عبادات، زماني از ارزش و اعتبار برخوردار است كه فكر و نيت انسان به كار گرفته مي شود و عقل و دل يا به عبارت ديگر درون انديشه انسان به كار گرفته مي شود و متوجه هدف باشد.
در تعليم و تربيت اسلا مي همه زمان ها و فرصتها ساعات درسي است چنان كه همه جا و هر وقت و موقعيت كلا س درس مي باشد و از تمام مكان ها به عنوان كلا س درس در تجهيز اين ارزشمند بهره گيري مي كند.
«من جلس مجلسا و لم يرد و فيه علما ازداد من الله بعدا»
اگر كسي در جايي بنشيند و بر مراتب و مايه هاي علمي خود نيفزايد هر چه بيشتر مراتب بعد دوري خود از خداوند متعال را فزاينده تر مي سازد.
شخصيت انسان و ارزش وجود او طبق منطق حديث با ميزان كارآيي عقل او ارزيابي مي شود. امام صادق(ع) عقل خود را راهبر مومن معرفي كرده و كم خردي و ضعف اين نيرو را مرزي ميان ايمان و كفر مي داند اسلا م براي آن كه تحرك و جنبش ها و مساعي عقل انسان هدر نرود و دقيقا در مرحله عمل، حق آفرين باشد سفارش اكيد مي نمايد كه در تمام امور مطالعه و بررسي دقيق و علمي دريغ نورزد و در مرحله عمل تا وقتي كه عقل به سر حد يقين نرسد دست به كار نگردد.
«و لا تقف ما ليس لك به علم» «از آن چه يقين نداري پيروي نكن» بنابر اين نيرو با چنين ضابطه استوار و معيار دقيق به هدر نمي رود لذا هيچ فرد با ايماني حق ندارد عملا از مظنونات پيروي كند چون مظنونات نمي تواند حق آفرين باشد.
مسلمين با به كار بستن چنين ضوابط رهنمود ساز بحق و مطالعات عملي توانستند علي رغم كمبود ابزار و وسائل پيچيده علمي امروز به كشف ها شگرف و خيره كننده اي نائل گردند كه بدون مبالغه ميزان دقت علمي آنها نسبت به زمان و عصر آنها خيال انگيز به نظر مي رسد.
تعاليم اسلا مي براي تشويق به علم كه قوت و خوراك نيرو بخش و تعالي آفرين اين بعد انساني است از هيچ گونه توصيه و سفارشي فروگزار نكرده است صدر و ذيل بسياري از آيات قرآني به سير در آفاق و انس و به جريان انداختن مغز و به كار گرفتن فكر و انديشه و تدبر و تعقل جامعه بشري را سفارش مي كند كه برشمردن اين آيات از حوصله اين يادداشت بيرون است.
انگيزه هاي فراواني در احكام و تكاليف اسلا مي به چشم مي خورد كه مسلمين را بر آن واداشت كه در سازمان دادن به نحوه تفكر خويش و دقت در انديشه هر چه سريع تر و استوارتر بكوشند، آري همين انگيزه ها و زمينه هاي ديني از قبيل مسائل مربوط به قبله و اوقات نماز و قانون ارث و امثال آنها ايجاب مي كرد كه مسلمين ميراث علمي يونانيان را- كه در صحنه پيدايش و پيشرفت خود به حال احتضار افتاده بود- با مايه هاي فكري و كوشش هاي حيات بخش خود، جان تازه اي بدهند و از رهگذر علا قه به شناخت مسائل و موضوعات ديني در سايه بركت آفرين مباحث مذهبي، كاخ نگونسار علم و دانش غرب كهن را بر سر پا سازند و علم را آنچنان شكوهمند و سرشار از عظمت نمايند كه غربيان و شرقيان معاصر را در جيره خواري از خوان گسترده فرهنگ و معارف اسلا مي، وادار به اعتراف كنند.
مسلما با جامعه اسلا مي بايد بيش از هر جوامع ديگر در مسائل علمي، دقيق و كوشا باشيم چون در فرهنگ ما نظم و دقت و باريك انديشي در هر زمينه اي به عنوان محبوب ترين ايده ها به شمار ميآيد.نه تنها در اسلا م موضوعاتي اهتمام برانگيز و شوقآفرين براي مطالعه دقيق و بررسي امور و تقويت نيروي عقل با معارف و دانش هاي اصيل و سودمند، جلب توجه مي كند، تشويق هايي كه از سوي پيامبر گرامي اسلا م(ص) و امامان معصوم(ع) و در نيرو بخشيدن اين بعد پرارزش و توصيه به علمآموزي و دانش اندوزي ديده مي شود به قدري فراوان و جالب و عميق است كه فراتر از آن نقش امكان پذير نيست.
ما علا قه مندان را دعوت مي كنيم كه براي آگاهي از اين تشويق ها و توصيه ها كه همگي نمايانگر ارزش دانش و دانشمند و دانشجو است و اين كه اين مساله در طي آيات و روايات و ضمن گفتار بزرگان دين به چشم مي خورد (به كتاب آداب تعليم و تربيت در اسلا م مراجعه شود) ليكن بايد ديد آيا صرف تجهيز عقل به وسيله علوم و معارف يك هدف ايستا و راكد است و به انتهاي خط مي رسد؟ و در وراي آن، خط سير و هدف ديگري وجود ندارد؟
و يا به عبارت ديگر: پرورش و تقويت عقل از نظر گام هاي تعليم و تربيت اسلا مي، هدف مطلق است و يا اين كه هدفي ابزارگونه و وسيله اي است كه بايد با توسل به آن، جوياي هدف ديگري باشيم كه از هر گونه شائبه ابزاري و كران پذيري منزه است؟
و بالا خره آيا انسان براي باز يافتن راه و رسم صحيح زندگي مي تواند به اين رسول و پيامبر باطني ورزيده با علوم و معارف متكي باشد؟ يا اين پيامبر دروني به عصاكش و راهبر و يادآور ديگري نياز دارد تا راه راست و صراط مستقيم زندگاني را از چاه و دست اندازها باز يابد؟ و آيا عقل علمي و دستآوردهاي آن مي تواند دارو و درمان بخش همه آلا م بشري و عامل نجات بخش او از تسلط نيروهاي كفرآميز باشد؟ عيب و نقص دردآور مسخرهآميز نظام تعليم و تربيت غربي وشرقي در اين است كه درمان تمام دردها و مرهم تمام زخم ها و جراحات انساني را منحصرا در فرآورده هاي عقلي جست و جو مي كنند و عقل نارسا و ناتوان را هم چون بت و معبودي مي پرستند آن جا تفكر در تربيت بدني، برده تن و دامن مي باشد.
مگر دو قطب نيرو تمدن شرق و غرب و اقمار پيوسته و وابسته به آنها با نيروي ورزيده عقل خويش از ذره تا كره را در اختيار و تسخير خويش قرار ندادند؟ و درون ذره را با عقل و دستآوردهاي آن نشكافتند و در ظل مساعي علمي بر روي برخي از كرات دست نگذاشتند؟ آيا اين دو، عاقل نيستند كه محصول و مرام عقلي و فكري يكديگر را در نحوه برگزاري تغذيه تمدن و اقتصاد، تخطئه مي كنند؟اگر ما بگوييم كه اين دو با اين كه در تضاد با يكديگر و در هم كوبيدن ايدئولوژي ديگري مي كوشند هر دو بر حق اند و به درستي سخن مي گويند بايد آماده و پذيراي خنده همه عقلا و خردمندان نسبت به عقل خود باشيم، لذا بايد و ناگزير يكي از آن دو يا هر دو را ياوه سرايان و گزافه گويان به شمار آوريم كه عملا با لغزش هاي فراواني در سايه چنان تفكري دست به گريبان اند و چون درصدد بر نيامدند لغزش ها و كمبودها و نقائص عقل خويش را به مدد وحي با معيارهاي دقيق آسماني و الهي جبران و ترميم نمايند با تصورات واهي و سست خود چنين مي انديشند كه حق با آنهاست. آيا مگر نه اين است كه عقلا ي شرق و غرب عقل هاي متوقف و راكدشان را روي هم گذاشتند و بدون آن كه آن را با محك نمايانگر حق، بسنجند و نيز آن را با ميزان احساس هاي انساني و الهي ارزيابي كنند، اسباب و موجبات احتضار تمدن و بشريت را فراهم آورند. آنان چگونه فكر مي كنند، فكر مي كنند در سايه دستآوردهاي عقل، مجاز هستند با كشف هاي عاري از هدف الهي و انساني و تيز كردن چنگ و دندان اتمي و يال و كوپال موشك هاي قاره پيما، نفس هاي ملت هاي آرام و فاقد نيش و چنگال را در سينه ها خفه كرده و ميراث هاي مادي و معنوي آنان را يغما ببرند.
دوشنبه 1 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[مشاهده در: www.mardomsalari.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 429]
-
گوناگون
پربازدیدترینها