تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836111767
تأملي در اسرار ولادت و شهادت اميرالمؤمنين علي (ع)
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: تأملي در اسرار ولادت و شهادت اميرالمؤمنين علي (ع)
مقدمه
كمك و ياري خداوند به مومنان مخلص و صادق و دفاع از آنان به ويژه در شرايط سخت و لحظه هاي نفس گير تقابل با دشمنان خدا ، وعده تخلف ناپذير الهي است .بررسي آيات قرآن نمونه هاي زيادي از اين گونه امدادهاي غيبي و الهي را فرا روي آدمي قرار مي دهد كه به صورت هاي گوناگون در طول تاريخ اديان توحيدي دستگير انبيا و ديگر انسان هاي مومن و برگزيده شده است. ياري و امدادهاي الهي متناسب با شرايط گوناگون ، گاه به صورت بسيار روشن و آشكار و به شكل خارق العاده انجام گرفته است. نجات نوح(ع) و پيروانش از طوفان سهمگين ، گلستان شدن آتش بر ابراهيم خليل(ع) ، شكافتن دريا براي عبور حضرت موسي(ع) و بني اسرائيل و نجات گروه هاي زيادي از مومنان در زمان نزول عذاب الهي بر اقوام كافر و طغيانگر از اين قبيل است.
گاهي نيز امداد و ياري خداوند به صورت هدايت مومنان براي برون رفت از مشكلات و تنگناهاي پيش روي آنان بوده است. الهام به مادر موسي(ع) براي نهادن وي در ميان صندوقچه و افكندن او در رود نيل براي نجات جان آن حضرت از دست فرعونيان و نيز الهام به اصحاب كهف مبني بر پناه بردن به درون غار براي نجات از دست دشمنان از اين نمونه است.
گرفته شدن موساي نوزاد از آب به وسيله خانواده فرعون و سپردن دوباره او به دست مادرش براي شير خوردن ، همچنين بررسي داستان زندگي حضرت يوسف(ع) از آغاز تا پايان آن نشان مي دهد كه شكل ديگري از امداد غيبي والهي هم وجود دارد كه در يك فرايند به ظاهر طبيعي و اتفاقي ، ولي در واقع كاملا حكيمانه ، هدفمند و هدايت شده انجام مي گيرد.
در اين گونه اخير با هدايت تكويني خداوند ، حوادث معمول و جاري در زندگي انسانهاي برگزيده به گونهاي رقم ميخورد كه سر انجام در نمونهاي مانند حضرت موسي(ع) به نجات جان وي از همه خطرات منتهي ميشود و در نمونهاي مانند حضرت يوسف(ع) ، گرد و غبار فتنهها و دسيسهها، تخريب و تهمتها، دروغها، سياهنماييها و ناداني و ناآگاهيها در پرتو آن حوادث فرو نشسته و با نمايان شدن چهره زيباي حقيقت ، همه چيز بر اساس اراده خداوند و به سود آن حضرت پايان ميپذيرد.
بدون شك امام علي(ع) ـ دست كم از ديدگاه شيعيان ـ انساني برگزيده و از بارزترين و كاملترين مصاديق مؤمنان مخلص و صادق است. اهل سنت نيز معترفند كه هيچ يك از ياران پيامبر (ص) از نظر فضايل به پاي آن حضرت نميرسند. حتي بر اساس اعتراف دشمنان و مخالفان نيز، آن امام همام، قلهنشين فضايل و مكارم اخلاقي است. بر اين اساس در زندگي آن برگزيده الهي نيز ميتوان امدادهاي الهي را سراغ گرفت و بسياري از حوادث و رخدادهاي بظاهر طبيعي و معمول آن را با اين نگاه و نگرش به تحليل و تعليل نشست.
تولد اسرار آميز و بيسابقه امام علي(ع) در مقدسترين مكان الهي (درون خانه خدا)، صدقه دادن وي در ركوع نماز و سرانجام ضربتخوردن وي در محراب مسجد كوفه، آن هم در بهترين زمان و بهترين حالت عبادت (ماه رمضان، سحرگاهان، در حال سجده) از جمله حوادثي است كه در زندگي آن امام روي داده است و تقريبا همه مسلمانان ـ اعم از شيعه و سني ـ بر آن اتفاق دارند. از سوي ديگر تكفير آن حضرت در زمان حيات و بينماز خواندن و سب و لعن رسمي وي به صورت گسترده در مساجد و منابر براي دورهاي نسبتاً طولاني پس از شهادت آن حضرت، از سوي اغلب محدثان، مورخان و مفسران مسلمان گزارش شده است.
نگارنده بر اين باور است كه ميان تولد اسرارآميز و زمان و مكان شهادت علي(ع) از يك سو، و نسبتهاي نارواي ياد شده و تلاش تاريخي بنياميه براي تخريب شديد آن حضرت از سوي ديگر، رابطه و پيوندي وجود دارد و خداوند با مقدر ساختن چنين آغاز و انجامي خواسته است بر اساس نوع اخير از امداد الهي، براي هميشه تاريخ از آن "مولاي موحدان" و "امير مؤمنان"، دفاع كرده و او را همچنان و براي هميشه تاريخ به عنوان يك الگوي ايده آل و عملي و چراغ هدايت براي مؤمنان حفظ كند.
ولادت
كعبه از ديرباز در ماههاى حرام، بويژه در ماه رجب كه احترام خاصى در ميان همه قبايل و طوائف عرب داشت، پذيراي زائران بسياري ميشد كه با اشتياق فراوان از راههاى دور و دراز آمده و هدايا و قربانيان خود را به خانه خدا تقديم ميكردند. بر اساس گزارش منابع اسلامي درروز جمعه، سيزدهم ماه رجب سيامين سال عام الفيل، ازدحام زيادي پيرامون كعبه بود و زائران در گرداگرد خانه خدا مشغول طواف بودند كه ناگهان زن بارداري را ديدند كه به پرده كعبه آويخته ودر حالي كه آرام آرام اشگ ريخته و با خدا مناجات مي نمايد، در زير لب زمزمه مي كند كه : پروردگارا! تو را به حق بنيانگذار اين خانه و به حق اين مولودي كه در شكم دارم ، سوگند مي دهم كه اين زايمان را بر من آسان بگردان !
كساني كه نجواي وي را شنيدند ، از سر كنجكاوي او را زير نظر گرفته وبه زمزمه هاي او گوش سپردند. ناگهان لحظاتي بعد همگان در نهايت بهت و ناباوري ديدند كه چگونه ديوار كعبه شكافته شد و آن بانوي باردار به درون خانه خدا رفت و در پي آن ديوار كعبه به هم آمد و او از نظرها ناپديد شد. شگفتي ، حيرت و ناباوري ، همراه با سكوتي سنگين برهمگان سايه افكنده ونفس ها در سينه ها حبس شده بود. شگفتي و حيرت مردم زماني افزايش يافت كه تلاش پرده داران كعبه براي گشودن قفل درِ آن بي نتيجه ماند و آنان در يافتند كه اين حادثه امري الهي است . هر لحظه بر تعداد، ازدحام و نگراني جمعيت افزوده مي شد و مردم ، مشتاقانه انتظار كشيده و ثانيه شماري مي كردند تا بينند اين حادثه راز آلود چگونه پايان مي پذيرد.
زمان به كندي و سختي سپري مي شد. تا اينكه سرانجام پس از گذشت چهارروز دوباره همان سنگ خارا از هم شكافت و فاطمه بنت اسد ، همسر ابوطالب در حالي كه نوزادي در آغوش داشت از درون خانه خدا قدم به بيرون نهاد. غريو شادي و هلهله از ميان جمعيت برخاست وخبر اين تولد اسرار آميز و بي سابقه به سرعت در شهر مكه انتشار يافت. اين حادثه را افزون بر منابع شيعي ، شمارزيادي از دانشمندان اهل سنت نيز گزارش كرده اند و حاكم نيشابوري خبرآن را متواترخوانده است.
ولادت امام علي (ع) در درون خانه خدا ، اختصاص و انحصار چنين فضيلتي به آن حضرت و متولد نشدن هيچ كس ديگري جز وي در آن مكان مقدس ، همچنين دلالت كعبه زاد بودن علي(ع) برفضيلت ، عظمت ، بزرگي و برتري آن حضرت درنزد خداوند، موضوعي است كه حتي علماي اهل سنت نيز آن را مورد تاكيد و اذعان قرار دادهاند.
شهادت
جامعه مسلمانان درپي سه جنگ داخلي صفين ، جمل و نهروان وضع آشفته و ملتهبي داشت.امام علي(ع)پس از پايان جنگ نهروان و بازگشت به كوفه در صدد جمع آوري و سازماندهي سپاهيان خويش در اردوگاه نخيله براي حمله به شام بود. از سوي ديگرفراريان خوارج، مكه را مركز عمليات خود قرار داده بودند . سه تن از آنان به نامهاي عبد الرحمن بن ملجم، برك بن عبد الله و عمرو بن بكر در يكى از شبها گرد هم آمده وضمن صحبت در باره وضعيت جامعه اسلامي به اين نتيجه رسيدند كه باعث و باني اين همه خونريزى و برادر كشى ، معاويه ، عمرو عاص و على (ع) هستند و اگر آنان از ميان برداشته شوند، مسلمانان آسوده خواهند شد.
آنها با يكديگر پيمان بسته و هم قسم شدند كه هر يك داوطلب كشتن يكى از آن سه نفر شوند. ابن ملجم متعهد قتل على (ع)شد، عمرو بن بكر عهدهدار كشتن عمرو عاص گرديد و برك بن عبد الله نيز قتل معاويه را بگردن گرفت.آنها براي هماهنگي بيشتر، شب نوزدهم ماه رمضان را براى اجراي نقشه خود انتخاب كردند. برك بن عبد الله تنها توانست معاويه را از ناحيه ران زخمي كند كه پس از مدتي درمان شد و بهبود يافت. عمرو بن بكر نيز قاضي شهر را كه آن روز به سبب بيماري عمرو عاص به جاي او اقامه جماعت مي كرد ، به قتل رساند. در اين ميان فقط ابن ملجم توانست نقشه خود را با موفقيت اجرا كند.
ابن ملجم در اواخر ماه شعبان سال چهلم بكوفه رسيد و بدون اينكه كسى را از تصميم خود آگاه سازد در منزل يكى از آشنايان خويش مسكن گزيد تا شب نوزدهم ماه مبارك رمضان فرا رسد. او روزى بديدن يكى از دوستان خود رفت و در آنجا با مشاهده زن زيبايى به نام قطام كه پدر و برادرش در جنگ نهروان بدست على (ع)كشته شده بودند ، فريفته زيبائى او گرديد و از وى تقاضاى ازدواج كرد. قطام سه هزار درهم پول ، يك كنيز ، يك غلام و كشتن على بن ابيطالب(ع) را مهر و كابين خود قرار داد.
ابن ملجم كه خود براى كشتن آن حضرت از مكه به كوفه آمده بود و نمي خواست كسى از مقصود وي آگاه شود، براي آزمايش قطام گفت : آنچه از پول و غلام و كنيز خواستى برايت فراهم ميكنم ، اما كشتن على بن ابيطالب چگونه براي من امكان پذير است؟ قطام گفت :البته در حالت عادى كسى را ياراي كشتن او نيست ، بايد او را غافل گير كرده و به قتل رساني تا درد دل مرا شفا بخشى و از وصالم كامياب شوى و چنانچه در اين راه كشته شوي، پاداش اخروي تو بهتر از دنيا خواهد بود! ابن ملجم كه قطام را از خوارج و همعقيده خود يافت ، گفت : به خدا سوگند! من به كوفه نيامدهام ، مگر براى همين كار! قطام يكي از مردان قبيله خود به نام »وردان« را كه جزو خوارج بود و نسبت به علي (ع) كينه داشت با ابن ملجم همراه ساخت .
خود ابن ملجم نيز مردى از قبيله اشجع بنام شبيب را كه عقيده خارجيگري داشت همدست خود نمود . آنها اشعث بن قيس يعنى همان منافقى را كه در صفين ، على (ع) را در آستانه پيروزى مجبور به متاركه جنگ نمود ، از انديشه خود آگاه ساختند.اشعث نيز به آنان قول همكاري داد .بالاخره شب نوزدهم ماه رمضان ابن ملجم و يارانش در مسجد به انتظار ورود على (ع) نشستند.
مقارن ورود ابن ملجم به كوفه، على (ع)نيز جسته و گريخته از شهادت خود خبر مي داد .او در يكى از روزهاى ماه رمضان كه بالاى منبر بود ، دستي به محاسن خود كشيد و با اشاره به توصيف پيامبر اسلام (ص) در باره قاتل وي فرمود: شقىترينِ مردم ، اين مو ها را با خون سر من رنگين خواهد نمود. آن حضرت در روزهاى آخر عمر ، هر شب در منزل يكى از فرزندان خويش مهمان مي شد و در شب شهادت نيز دخترش ام كلثوم ميزبان پدر بود. علي (ع) هنگام افطار به پيروي از پيامبر(ص) ، غذاي بسيار ساده و اندكي خورد و سپس به عبادت پرداخت.
او از سر شب تا سپيده صبح بي قرار و نا آرام بود. گاهى به آسمان مينگريست، استرجاع ميكرد و ميگفت: "خدايا! مرگ را بر من مبارك گردان". هر چه به طلوع فجر نزديكتر ميشد، بيقراري و ناآرامي علي(ع) افزون تر مي گشت ، به گونه اي كه ام كلثوم پرسيد:"پدر جان! چرا امشب اين قدر ناراحت و نا آرامى؟" فرمود: "دخترم! من عمرم را در ميادين جنگ و صحنههاى نبرد گذرانده و با پهلوانان و شجاعان نامى عرب، مبارزهها كردهام. چه بسيار كه يك تنه بر صفوف دشمن حمله برده و پهلوانان را به خاك و خون افكندهام. من ترسى از چنين حوادثي ندارم، ولى امشب احساس ميكنم كه موعد ديدار حق رسيده است".
سرانجام، آن شب به پايان رسيد و علي(ع)به رغم موانعي مانند نوحه گري مرغابيان خانه ام كلثوم و اقدامات پيشگيرانه ياران و فرزندانش رو به سوى مسجد نهاد و به پشت بام رفت و اذان صبح را سر داد. او در ادامه خفتگان مسجد را بيدار كرد و سپس در محراب به نماز نافله صبح ايستاد . و هنگامي كه به سجده رفت ابن ملجم با شمشير زهر آگين ضربتى بر سر آن حضرت فرود آورد و فرق سر را تا پيشانى شكافت. خون از سر على(ع) جارى شد و محاسن شريف او را رنگين كرد و در اين حال صداي علي(ع) بلند شد: "بسم الله و بالله و على ملة رسول الله فزت و رب الكعبة".
بررسي و تحليل اين حوادث بر اساس بينش توحيدي ياد شده در دفاع از مومنان نشان مي دهد كه چگونه همه عوامل دست به دست هم مي دهند تا از يك سو معاويه و عمرو عاص در مسجد و محراب به قتل نرسيده و جان سالم به در برند و از سوي ديگر علي(ع) به رغم پارهاي تمهيدات و آگاهي پيشين، در مسجد و محراب عبادت و در حال سجده مضروب گردد.
مظلوميت
پيامبر اسلام(ص) بارها ضمن تءكيد بر جايگاه والاي اهلبيت خود، آن را "كشتي نجات" و همانند قرآن "هدايتگر امت" ناميده بود. بارها و به مناسبتهاي گوناگون به مسلمانان گوشزد كرد تا زماني كه از قرآن و اهلبيت او پيروي كنند ، هرگز گمراه نخواهند شد. آن همه سفارش و تاكيد بدين سبب بود كه خداوند مي خواست به وسيله اهل بيت پيامبر(ص) ، دين خود را از انحراف ، تحريف و اضمحلال صيانت كند و چراغ هدايت بندگان را فروزان نگه دارد.. ولي هنگاهي كه رسول خدا سر بر بالين خاك نهاد ، با منطق » حسبنا كتاب الله« ابتدا سنت و سخنان نبوي و سپس اهل بيت پيامبر (ص) را از صحنه جامعه كنار زدند. اما از آنجا كه هنوز بسياري از ياران رسول خدا ، سخنان آن حضرت در باره اهل بيت را به ياد داشتند و جامعه فاصله زيادي با عصر نبوي نگرفته بود، فضاي حاكم بر آن اجازه برخوردهاي تندتري را نمي داد.
تا اينكه سرانجام ، دوران حاكميت سه خليفه نخست با شرايط داخلي نسبتا آرام سپري شد ، اما سالهاي آخر خلافت خليفه سوم با برخي اعتراض ها و تنش هاي داخلي همراه گشت. اين تنش ها و درگيري ها با قتل عثمان ، خلافت امام علي (ع) و جنگهاي صفين ، خوارج و نهروان به اوج خود رسيد.
با شهادت علي(ع) و امام حسن (ع) معاويه حاكم بلامنازع جامعه اسلامي گرديد. در اين زمان جامعه اسلامي با عصر نبوي و آموزه هاي پيامبر(ع) نسبتا فاصله گرفته بود ، بسياري از اصحاب پيامبر (ص) از دنيا رفته بودند و بسياري ديگر خسته از درگيريهاي داخلي ، كنار كشيده و يا به جريان حاكم گرويده بودند. درگيريهاي اصحاب پيامبر (ص) با يكديگر و تكفير كردنهاي همديگر ، ازجايگاه و ارزش آنها در جامعه كاسته و انحرافهاي مهمي از اصول و ارزش هاي اسلامي پديد آمده بود. از سوي ديگردر سرزمين شام خيل عظيمي از مردم ، با اسلامي كه معاويه و خاندان بني اميه معرف آن بودند آشنا شده بودند.آنها در واقع با آموزهاي اسلام راستين فاصله اي بسيار داشتند و ارزش هاي عصر جاهليت دوباره با نام اسلام در جامعه حاكم شده بود.
حتي بر اساس گزارش برخي منابع ، شاميان براي پيامبر(ص) اهل بيتي جز خاندان بني اميه نمي شناختند ! در چنين شرايطِ به ظاهر مساعدي است كه معاويه و خاندان بني اميه تلاش وسيعي را آغاز مي كنند تا با استفاده از اهرمهاي گوناگون مالي ، تبليغي ، تهديد ، شكنجه ،زندان ، تبعيد و كشتار، اهل بيت پيامبر(ع) ، به ويژه امام علي (ع)را به شدت تخريب كرده و نام و ياد آنها را به كلي از حافظه تاريخي مردم پاك كرده و به فراموشي بسپارند.
معاويه با اين هدف از يك سو با اقدامات وسيع تلاش كرد تا از نشر احاديث مربوط به فضايل علي(ع) جلوگيري كرده و روايات فراواني را در باره فضايل خود ، بني اميه و جريان مخالف اهل بيت (ع) به وسيله برخي محدثان جيره خوار جعل نمايد. كارگزاران وي بسياري از ياران نزديك علي(ع) را به جرم بيان فضايل آن حضرت از دم تيغ گذرانده يا به دار كشيدند. از سوي ديگر براي تخريب چهره علي (ع) و ايجاد نفرت عمومي نسبت به وي به همه كارگزارانش دستور داد كه در سراسر ولايت هاي اسلامي و بر فراز منابر و در مساجد و خطبه هاي جمعه ، علي(ع) را به عنوان فردي ملحد و كافر و فتنه انگيز سبّ و لعن كنند.
خود او در حضور شماري از اصحاب پيامبر(ع) ، علي(ع) را سبّ و لعن كرد. اين كار وي با مخالفت شديد صحابيان بزرگي مانند سعد بن ابي وقاص و نيز ام سلمه از همسران پيامبر(ع) مواجه شد ، اما وي به اين اعتراض ها وقعي ننهاد. براثر تبليغات و اقدامات معاويه و امويان ، سبّ و لعن علي(ع) و آل علي(ع) به يك سنت و فرهنگ تبديل شد. رسما در مساجد و جمعه و جماعات مكه ، مدينه و بسياري ديگر از شهرهاي مهم اسلامي ،آن حضرت را لعن مي كردند.روز جمعه ، در ميان مردم شام »يوم السَّب«(روز دشنام و لعن علي) نام گرفت. روزي يكي از خطبا كه سبّ و لعن علي(ع) را فراموش كرده بود ، وقتي در مسير خانه آن را به ياد آورد ، همانجا قضاي آن را به جاي آورد! در اين مكان مسجدي ساخته شد و نام آن را مسجد لعنت نهادند.
مردم از خاك آن مسجد تبرك جسته و شفا مي طلبيدند. شرايط به گونه اي شده بود كه پدر و مادرها ، سب و لعن علي(ع) را به فرزندان خود ياد مي دادند و آنها در هنگام بازي به سب و لعن آن حضرت مي پرداختند. اين سنت ناميمون حدود شصت سال از زمان معاويه به بعد ادامه داشت تا اينكه در زمان عمر بن عبدالعزيز و به دستور وي برچيده شد
معاويه همچنين براي اينكه بذر كينه و دشمني علي (ع) را در دل كودكان كاشته و آنها را با نفرت وي بار آورد دستور داد تعداد زيادي بره گوسفند را از طرف او به كودكان هديه دادند و هنگامي كه پس از مدتي كودكان ، كاملا با بره هاي خود انس گرفتند ، دستور داد يك روز همه آنها را به نام علي(ع) از آنها باز پس بگيرند.
حتي كار به جايي رسيد كه معاويه به ثمرة بن جندب مبالغ هنگفتي پول داد تا به مردم بگويد كه آيه » لا تقربوا الصلاة و انتم سكاري حتي تعلموا ما تقولون«(نساء / 43) در شان علي(ع) نازل شده است. چرا كه او روزي در حال مستي شديد به نماز ايستاد و اين آيه براي نهي مردم از نماز خواندن در حال مستي نازل گرديد ،تا بفهمند كه سر نماز چه مي گويند. همچنين پول داد تا حديث جعل و تبليغ شود كه آيه 207 سوره بقره در شان ابن ملجم نازل شده است . در حالي كه بنا به گفته همه مفسران اين آيه در« ليله المبيت» و در شان و مدح علي(ع) نازل گرديد، هنگامي كه آن حضرت براي حفظ جان پيامبر(ص) در بستر او خوابيد.
بر اثر اين تبليغ ها بود كه وقتي مردم شام شنيدند ، علي(ع) در مسجد كوفه شهيد شده است ، از سر شگفتي و تعجب پرسيدند : مگر علي(ع) نماز هم مي خواند!؟شرايط به گونه اي شده بود كه ديگر كسي نام علي ، فاطمه ، حسن و حسين را براي فرزندان خود انتخاب نمي كرد. كسي به محبان و شيعيان علي (ع) دختر نميداد و از آنها دختر نميگرفت.
بسياري از ياران و شيعيان علي(ع) مانند «رشيد هجري»، «حجر بن عدي»، «ميثم تمار» و ديگران به جرم بيان فضايل علي (ع) و خودداري از سبّ و لعن آن حضرت و بيزاري جستن از او، دست، پا و زبانشان بريده شد ويا به دار آويخته شدند. گروه زيادي از ديار خويش تبعيد و آواره گشتند. خانه و كاشانه خيلي ها به آتش كشيده و خودشان از دم تيغ گذرانده شدند. معاويه دستور داد مقرّري دوستان و شيعيان علي(ع) از بيت المال قطع شود. حتي به كساني كه متهم به دوستي و محبت علي(ع) و آل علي(ع) بودند ، ترحم نمي كردند.
آنها چنان عرصه را بر ياران و شيعيان علي(ع) تنگ كرده و جوي از وحشت و خفقان را بر جامعه حاكم نمودند كه ديگر كسي جرأت نمي كرد نام علي(ع) را بر زبان جاري كند. بسياري مواقع ، آن حضرت را با نام ابو زينب ياد مي كردند. حتي قبر علي(ع) تا زمان امام صادق(ع) جز براي شيعيان خاص آن حضرت ،پنهان بود. مبادا خوارج و بني اميه و طرفداران آنها با نبش قبر، جنازه آن حضرت را بيرون آورده و مورد جسارت و اهانت قرار دهند.
حقانيت
به اعتراف بسياري از عالمان و آگاهان در طول تاريخ ، اين اقدامات به رغم گستردگي ، شدت و ظاهر هوشمندانه آن ، هرگز نتوانست نام و ياد علي(ع) را در تاريخ دفن كند. امروز كه انسان از فراز تاريخ اسلام به گذشته آن مي نگرد و همه اين حوادث را به نظاره مي نشيند ، به حقانيت و در عين حال مظلوميت علي (ع) اعتراف مي كند. هنگامي كه آن همه تهمت ، تخريب ، افترا و هجمه هاي سنگين تبليغي بر ضد علي(ع) در كنار كعبه زاد بودن آن حضرت وشهادت او در بهترين ماه ، در بهترين مكان (مسجد كوفه)،آن هم در بهترين جاي مسجد (محراب) ، در بهترين حال (نماز) و در بهترين جاي نماز(سجده) قرار مي گيرد ، تناقض بزرگي خودنمائي مي كند كه حل كردن آن ناگزير ، حقانيت و مظلوميت علي(ع) را به دنبال دارد.
زيرا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا شخصيتي كه بدون هيچ نمونه مشابهي ، در مقدس ترين جاي جهان آفرينش چشم به جهان گشود ، مگر مي شود برگزيده الهي نباشد؟ وقتي كه بر اساس تعاليم وحياني ، ورود انسان در حال جنابت ، حيض و نفاس به مساجد معمولي حرام است و در صورت نجس شدن آن و فرش هايش ، واجب است فورا تطهير شود ، چگونه مي شود ، ديوار مقدس ترين مكان الهي شكافته شده و زني با راه يابي به درون آن ، فرزندش را در آنجا به دنيا بياورد؟! چنين حادثه اي هرگز در يك چهارچوب عادي و اتفاقي نمي گنجد و به يقين مي توان گفت ، حكمت و هدف بسيار حكيمانه اي در وراي آن نهفته است.
اين مساله به ويژه هنگامي برجسته تر ، شگفت آورتر و پرسش برانگيزتر مي شود كه ولادت حضرت مسيح(ع) و فرمان الهي به مادر وي مبني بر ترك بيت المقدس در هنگام زايمان را كه قرآن بر آن تصريح مي كند، با تولد امام علي(ع) در درون كعبه مقايسه كنيم . اين مقايسه ، عظمت و بزرگي مولود كعبه را بيشتر روشن كرده و آدمي را به تامل و تفكر بيشتري در رمز و راز اين ولادت اسرارآميز و آن شهادت منحصر به فرد وا مي دارد.
آيا اين به جز دفاع تكويني خداوند از آن امام مظلوم تفسير ديگري دارد؟ آيا اين پرسش ،طبيعي و منطقي نيست كه چگونه مي شود كسي كه در درون كعبه به دنيا آمده ، در حال ركوع نماز ، صدقه داده و در محراب مسجد و در حال سجده نماز فرق او را شكافتهاند، ملحد، فتنهانگيز و بينماز باشد؟! چنين فضايلي است كه قرنهاست انبوهي از انسانها را با زبان، مليت و نژادهاي مختلف عاشق و شيداي علي(ع) كرده است ، به گونهاي كه از جان و مال و همه هستي خويش براي خاطر او مي گذرند. حتي بسياري از مشاهير غير مسلمان جهان در برابر عظمت و بزرگي وي سر تعظيم فرود آورده و زبان به مدح و ستايش او مي گشايند.
«جبران خليل جبران» شاعر مسيحي و نامدار لبناني در باره او ميگويد: "قُتِلَ في محراب عبادته لشدّة عدله ؛ به سبب عدالت و دادگري زياد در محراب عبادت خود به قتل رسيد". «جُرج جُرداق» نويسنده مسيحي لبنان، چند جلد كتاب با نام "الامام علي صوت العدالة الانسانية" نوشته و علي(ع) را طنين و صداي عدالت انسانيت مينامد. به رغم آن همه تلاش دشمنان، بارگاهي با آن عظمت دارد و قرن هاست كه انبوهي از محبانش همانند پروانه بر گرد آن ميچرخند. در حالي از معاويه و ديگر خلفاي بنياميه جز در لابلاي متون تاريخي، آن هم اغلب به بدي يادي نميشود. و اين روند بدون شك تا قيامت ادامه خواهد يافت.
منبع: خبرگزاري ابنا
به قلم: علي اسدي
يکشنبه 31 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 310]
-
گوناگون
پربازدیدترینها