واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: وقتي دروغ كنتور ندارد...
روي سخن اين نوشتار، البته يك دولت يا يك جريان خاص نيست ؛ بلكه اين، مشكلي است عمومي كه دامن ما را گرفته است و فرقي نمي كند كه عضو كدام دسته و گروه باشيم و يا اصلا ندانيم سياست يعني چه؟ مهم اين است كه براي بسياري از ما، "قبح دروغ گفتن" شكسته است؛ چه پارچه فروشي باشيم كه موقع چانه زدن، قسم جلاله ياد مي كند كه اين جنس را به فلان قيمت خريده است و نمي تواند بيشتر تخفيف دهد، چه ماليات دهنده اي كه دخل و خرجش را وارونه جلوه مي دهد و چه سياست پيشه اي باشيم كه به راي مردم و توجه آنها نياز دارد.
عصرايران ؛ جعفر محمدي - در روايت است كه اگر همه گناهان را در صندوقچه اي گذارند، كليد آن صندوقچه، "دروغ" است. (نقل به مضمون)
اين روايت را به عرصه زندگي اجتماعي نيز مي توان تعميم داد و گفت اگر تمام عقب ماندگي ها و بدبختي هاي يك جامعه، درون صندوقچه اي باشد، كليدي كه اين صندوقچه را مي گشايد و انبوه گرفتاري ها و نابساماني ها را روانه جامعه مي كند، دروغ است.
بي ترديد، هر اندازه جايگاه اجتماعي و سياسي كساني كه در يك جامعه لب به دروغ مي گشايند، بالاتر باشد، آن جامعه، نابسامان تر، واپسگراتر و شوربخت تر خواهد بود.
اين، نكته اي است كه در كشورهاي پيشرفته دنيا، سال هاست بدان رسيده اند و ساختارهاي سياسي و اجتماعي، قضايي و حتي اقتصادي خود را به گونه اي تنظيم كرده اند كه اولا نيازي به دروغ گفتن نباشد و ثانيا دروغگويان، هر چه والا مقامتر باشند، در معرض تنبيهات شديدتري قرار بگيرند.
ماجراي معروف بيل كلينتون و منشي اش مونيكا لوينسكي ، هر چند در ايران به رسوايي جنسي رييس جمهور آمريكا تعبير شد، اما در خود ايالات متحده بيش از آنكه روابط خصوصي اين دو مد نظر باشد، دروغي كه رييس جمهور گفته و مدعي عدم وجود چنين رابطه اي شده بود، برايش گران تمام شد و يك رابطه جنسي را تبديل به يك رسوايي سياسي كرد.
مردم آمريكا در آن ايام مي گفتند مي توان به رييس جمهوري كه دچار لغزش جنسي شده اعتماد كرد ولي به كسي كه به ملت دروغ گفته است، فارغ از اينكه دروغش چه بوده، نمي توان اطمينان داشت. آن "يك دروغ" كلينتون كه از قضا موضوع سياسي و مرتبط با وظايف كاري رييس جمهوري هم نداشت، نه تنها براي خود او بسيار هزينه زا شد، بلكه حزب دموكرات را نيز بسيار آزرد.
چند سال قبل نيز همين صداو سيماي خودمان خبري از يك كشور اروپايي (كه نامش را فراموش كرده ام) پخش كرد كه مربوط بود به وزيري كه به دروغ، نياز خانواده اش به آپارتمان دولتي را فقط چند متر بيشتر از حد متعارف اعلام كرده بود و پس از عيان شدن اين دروغ، زير فشارهاي سياسي و انتقاد افكار عمومي ناگزير از عذرخواهي و استعفا شد.
البته اين يك واقعيت است كه همين دولتمردان كشورهاي پيشرفته، در عرصه بين الملل، از هيچ دروغ و تزويري ابا ندارند زيرا تعهدي در قبال ديگر ملت ها ندارند.
اما وضعيت در كشور ما به چه شكلي است؟ آيا دروغ به عنوان يك عمل "زشت" و "مشمئز كننده" تلقي مي شود كه گوينده آن، انگشت نماي خاص و عام مي شود يا آنكه مثل ريگ بيابان در ساحت بسياري از مسوولان گرفته تا مردم عادي كوچه و بازار پراكنده است و امري "عادي" و گاه حتي "لازم" شمرده مي شود؟
آيا جز اين است كه دادن وعده هاي پر طمطراق در ايام انتخابات و بعد، زير آن وعده ها زدن، در جامعه امروز ايران يك مساله متعارف شده است؟
آيا دادن آمارهاي غيرواقعي نمي تواند مصداق دروغ باشد؟ آيا نسبت دادن مشكلات جامعه به موجودات موهوم و مدام دم از معرفي آنها و البته معرفي نكردن صداقت است يا دروغ پردازي؟
آيا مردم را به امور نشدني دلخوش كردن كه مثلا فلان پروژه را در شهرتان مي سازيم و سپس همه چيز را به فراموشي سپردن معنايي جز دروغ گفتن دارد؟
آيا به دليل منافع جناحي، به ديگران تهمت زدن و دروغ بستن، از امور شناخته شده جامعه امروز ايران نيست؟
آيا اوضاع جامعه را بهتر از آنچه هست نشان دادن از سوي حاكمان و بدتر از واقع جلوه دادن از سوي رقباي خارج از قدرت ، تحريف و دروغ سازي نيست؟
روي سخن اين نوشتار، البته يك دولت يا يك جريان خاص نيست ؛ بلكه اين، مشكلي است عمومي كه دامن ما را گرفته است و فرقي نمي كند كه عضو كدام دسته و گروه باشيم و يا اصلا ندانيم سياست يعني چه؟ مهم اين است كه براي بسياري از ما، "قبح دروغ گفتن" شكسته است؛ چه پارچه فروشي باشيم كه موقع چانه زدن، قسم جلاله ياد مي كند كه اين جنس را به فلان قيمت خريده است و نمي تواند بيشتر تخفيف دهد، چه ماليات دهنده اي كه دخل و خرجش را وارونه جلوه مي دهد و چه سياست پيشه اي باشيم كه به راي مردم و توجه آنها نياز دارد.
البته ناگفته پيداست كه جامعه ما از انسان هاي راستگو و دروغ گريز در تمام سطوح از مردم عادي گرفته تا مسوولان مملكتي خالي نيست ولي گويا بسياري از همين راستگويان نيز با اين مضمون كنار آمده اند كه در جامعه اي زندگي مي كنند كه دروغ، بخشي از روانشناسي اجتماعي آن است و لذا از اين همه دروغ، برنمي آشوبند يا كمتر لب به اعتراض مي گشايند.
ترديد ندارم تا زماني كه دروغ گفتن در جامعه ما، كنتور نداشته باشد، پيش نخواهيم رفت، نه از نظر مادي و نه از نظر معنوي.
يکشنبه 31 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]