پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851337130
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز راهبرد ولايت ؛ نقد منصفانه
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز راهبرد ولايت ؛ نقد منصفانه
جام جم آنلاين: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشو رو جهان پرداختهاند از جمله «فراتر از نابودي روياي اسرائيل بزرگ»،«راهبرد ولايت ؛ نقد منصفانه»،«غيريت گفتمان پيشرفت و عدالت»،«على عدالت و عدالت على»،«قهرمانان ملي» و... كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
جمهوري اسلامي
«فراتر از نابودي روياي اسرائيل بزرگ» عنوان سرمقالهي روزنامه ي جمهوري اسلامي است كه در ابتداي آن ميخوانيد، ايهود اولمرت نخست وزير رژيم صهيونيستي در جمع اعضاي كابينه اش با اظهارات مايوس كننده اي از « نابودي روياي اسرائيل بزرگ » پرده برداشت و صراحتا اعلام كرد : كسانيكه امروز از ايجاد كشور اسرائيل بزرگ سخن مي گويند تنها خودشان را فريب مي دهند. روياي تشكيل اسرائيل بزرگ پايان يافته و ديگر راه بازگشتي وجود ندارد.
در ادامه سرمقاله آمده است؛اولمرت سپس از آرزوها و روياهاي جديدش سخن به ميان آورد و اسرائيل را دولتي نيرومند و برتر معرفي كرد كه هيچ دولتي بر آن برتري ندارد و آرزو كرد كه با تقسيم زمين به دو كشور فلسطين و اسرائيل فرصتي پيش آيد كه باز هم پيروز شوند و برتري خود را حفظ كنند!
در بخش ديگر سرمقاله مي خوانيد؛روشن است كه رژيم صهيونيستي سعي دارد افكار عمومي صهيونيستها را براي پذيرش طرح تشكيل دولت فلسطين به تدريج آماده كند كه اين خود يك ترفند شيطاني جديد است كه اصل نابودي اسرائيل را منعكس كند! اين اظهارات نوميدانه آنهم از جانب نخست وزير رژيم صهيونيستي حاوي نكاتي است كه بايستي با دقت مورد توجه قرار گيرد و مرور شود.
1 ـ روياي اسرائيل بزرگ از ابتدا يك طرح وقيحانه و غيرعملي بود كه برمبناي نژادپرستي اشغالگري توسل به ارعاب و وحشت و كشتار ملت فلسطين استوار شده بود و با بهره گيري از يك سياست جنايت آميز و تهاجمي سعي داشت همسايگان فلسطين را مرعوب و منفعل كند.
اگرچه اولمرت اكنون بر اثر شكست در جنگ 33 روزه عليه حزب الله و ناكامي در سركوب فلسطيني ها در غزه و كرانه باختري به « نابودي روياي اسرائيل بزرگ » اعتراف مي كند ولي اين رويا در همان روزها و سالهائي كه صهيونيستها با قتل عام فلسطيني ها در « دير ياسين » كفر قاسم غزه رام الله صبرا و شتيلا و جنين آرزو داشتند با حذف ساكنان و مالكان اصلي اين سرزمين اسلامي به مالكيت آن دست يابند برباد رفته بود.
سرمقاله جمهوري اسلامي ادامه داده است؛اين يك شگرد تبليغاتي صهيونيستها است كه حقايق را با تاخير فراوان بيان مي كنند و حتي در بيان خود نيز ناقص و نارسا سخن مي گويند. دقيقا به همين دليل است كه امروز با تاخير فراوان از نابودي روياي اسرائيل بزرگ مي گويند و حال آنكه بايد درباره « اصل نابودي اسرائيل » سخن برانند و هر سخن ديگر براي انحراف افكار عمومي و سرپوش گذاشتن بر واقعيت هاي عيني و ملموس منطقه است .
2 ـ اين اعترافات تكاندهنده صهيونيستها يكبار ديگر حقانيت راه و كارآمدي مقاومت و اصالت مكتب شهادت در راه مبارزه با اشغالگران را به دوست و دشمن ثابت مي كند. اين اعتراف مرگبار صهيونيستها يكبار ديگر زبوني و ذلت پذيري سازشكاران را به تصوير مي كشد و نشان مي دهد كه سادات خائن و تمامي دلالان صهيونيسم با ذلت پذيري و خيانتهاي خود دستكم 30 سال بر دوران رنج و سختي ملت فلسطين افزودند و اگر راهكار مبارزه نفس گير نيروهاي مقاومت اسلامي در همان نخستين سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي مبنا و الگوي مبارزات ضد اشغالگري قرار مي گرفت اين اعتراف و عقب نشيني دشمن اشغالگر بسيار زودتر از اينها رخ مي داد.
در ادامه ميخوانيد؛اين مقاومت اسلامي بود كه روياي تشكيل اسرائيل بزرگ را ناكام ساخت و آنرا به گورستان تاريخ سپرد. اين مقاومت بي نظير مقاومت در لبنان و فلسطين اشغالي بود كه دست سازشكاران خائن را در پيشگاه ملتها « رو » كرد و به ملتها فهماند كه سازشكاران مزدوران و همدستان اشغالگران هستند و راه پيروزي با مقاومت هموار خواهد شد.
3 ـ اين پديده يكبار ديگر تحقق وعده هاي نصرت الهي را نشان مي دهد كه اگر به ريسمان خدا چنگ بزنيد و ياوران دين حق را ياري كنيد هيچ قدرتي نمي تواند بر شما غلبه كند.
در بخش ديگر سرمقاله آمده است؛امروز هم استمرار همين راه پرفراز و نشيب مقاومت اسلامي است كه مي تواند اين پيروزيهاي بزرگ را تثبيت و تداومش را تضمين كند. موضوع مهم اينست كه چرا حالا اسرائيل به چنين حقيقت بزرگي اعتراف مي كند آيا از شكست خفت بار در جنگ 33 روزه درس گرفته است اگر چنين بود بايستي 2 سال پيش اعتراف مي كرد . آيا از مقاومت مردم غزه و شكست عمليات جنگي اسرائيل عليه ساكنان غزه درس گرفته است اگر چنين بود بايستي سال گذشته اعتراف مي كرد. طبعا موضوع ديگري باعث نوميدي اسرائيل شده كه بايستي در جستجوي علل و عوامل موثر در آن باشيم .
اين در واقع ناكامي خط سازش و خيانت در جبهه فلسطيني ـ عربي است كه نوميدي صهيونيستها را قطعي و « برگشت ناپذير » ساخته و اولمرت را به اعتراف و عقب نشيني از مواضع گذشته اسرائيل وادار كرده است.
4 ـ نيروهاي مقاومت اسلامي و تمامي كسانيكه به ضرورت استمرار مقاومت در برابر اشغالگران اعتقاد قلبي دارند نبايد حتي براي لحظه اي دچار غرور شوند و در ادامه اين راه كمترين ترديدي به خود راه دهند. دشمن البته تضعيف شده ولي هنوز هم ممكن است به حيله ها و ترفندهاي جديدي متوسل شود تا بلكه از همين اتفاقات جديد هم جلوگيري كند.
در بخش پاياني سرمقاله مي خوانيد؛مقاومت اسلامي با تكيه بر صبر و متانت و هوشياري ملت فلسطين و بالاتر از آن با دعوت همگان براي چنگ زدن به ريسمان الهي توانسته است راه پيروزي را تا حدود زيادي هموار سازد. اما براي تضمين پيروزي و تثبيت دستاوردهايش بايستي همچنان مقاومت اسلامي استمرار يابد و از هرگونه انحراف بطور جدي پرهيز شود كه صبح پيروزي نزديك است .
جوان
«على عدالت و عدالت على-2» عنوان سرمقاله ي روزنامه ي جوان به قلم مدير مسئول اين روزنامه كه در آن آمده است؛«آگاه باش هر مامومى را امام و پيشوايى است كه بايد به وى اقتدا كند و از نور دانشش بهره گيرد و امام شما از دنيايش به دو جامه كهنه و از غذاها به دو قرص نان بسنده كرده است.»نهج البلاغه ، نامه 45
مطالب فوق فراز پايانى نامه امام به عثمان بن حنيف است كه امام به دليل شركت وى در مهمانى يكى از اشراف بصره كه ثروتمندان در آن بودند و از فقرا در آن خبرى نبود وى را توبيخ كرد.
نگاه امام به مقوله حكومت و ايجاد عدالت رفتارى منطقى و عقلانى بود و مى دانست كه ايجاد عدالت نه در شعار و زبان بلكه در عمل جارى و سارى مى شود.
آنجا كه وى بيش از هر كس ديگرى عدالت را در خود اجرا مى كرد و زندگى امام و زهد و پارسايى وى به گونه اى بود كه اجراى عدالت را بر ديگران آسان مى كرد.
از اينجا فرق امام با ديگر رهبران و روساى حكومت ها - كه به دنبال عدالت مى گردند- آشكار مى شود، چرا كه عدالت موقعى به نتيجه مى رسد كه از مديران حكومت و نزديكان وى شروع شود.
همين عدالت على موجب شد تا ناكثين (پيمان شكنان)، قاسطين (ستمگران) و مارقين (خوارج) بروز كنند و به عنوان عوامل سدكننده در برابر عدالت علوى ايستادند.
علل مخالفت با حكومت امام على در چه بود.
مهم ترين علت در دنيا طلبى و گرايش به ثروت و زراندوزى است.
حضرت امير زمانى حكومت را در دست گرفتند كه ارزش هايى چون ساده زيستى و زهد از جامعه رخت بربسته بود و جاى خود را به انباشت ثروت و سرمايه هاى هنگفت داده بود، به طورى كه صحابه پرآوازه پيامبر نيز از اين آسيب در امان نمانده بودند و برخى از آنها به همين علت از حكومت علوى كناره گرفتند يا با امام وارد منازعه و شورش شدند.
مهم ترين علت جنگ جمل دنيا طلبى و اشرافى گرى بود، به طورى كه علت خوددارى كعب بن مالك و زيد بن ثابت از بيعت با امام در همين مسئله است. طلحه بن عبيداله در سايه بخشش ها و عنايات به چنان ثروتى دست يافته بود كه يكى از بزرگ ترين سرمايه داران آن زمان به شمار مى آمد. امام از همان زمان آغاز خلافت تاكيد كرد كه بر سنت رسول خدا (ص) عمل مى كند و رفتار خلفاى پيشين در سهم كردن بيت المال براى وى حجت نمى باشد.
دنياطلبى گروه قاسطين نيز در اشخاصى چون عمرو بن عاص به خوبى هويدا است، چنان كه ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه مى گويد عمروبن عاص در نامه اى به معاويه نوشت: هر كارى كه مى توانى انجام ده، زيرا فرزند ابوطالب چنان كه چوب را پوست مى كند، تو را از هر مال و سرمايه اى كه دارى جدا خواهد كرد.
چنان كه خود عمروبن عاص نيز در پاسخ به دعوت معاويه براى همكارى با وى اعلام داشت كه دين خود را جز به بهاى دنيايى آباد نمى فروشد. خوارج نهروان و مارقين به ظاهر دين دار اما در باطن دنيا طلب نيز دين را وسيله دنيا طلبى خود قرار داده بودند و چه زيبا اميرمومنان درباره آنان مى فرمايد:
«با اعمال آخرت، دنيا را مى طلبند و با اعمال دنيا در پى كسب مقام هاى معنوى نيستند. خود را كوچك و متواضع جلوه مى دهند، گام ها را رياكارانه كوتاه بر مى دارند،دامن خود را جمع كرده، خود را همانند مومنان واقعى مى آرايند و پوشش الهى را وسيله نفاق و دورويى و دنيا طلبى مى سازند.»نهج البلاغه، خطبه 32
رياست طلبى و دوستى جاه و مقام يكى ديگر از علل مخالفت با امام بوده است كه به صورت مشخص در طلحه و زبير هويدا است، به طورى كه پس از مراسم بيعت، طلحه و زبير نزد امام آمده خواستار مشاركت در امر حكومت شدند و تاكيد كردند بيعت آنان از آغاز به همين انگيزه بوده است . اما امام در جواب به آنها گفت: تنها كسانى را به زمامدارى برمى گزيند كه به دين باورى و امانت دارى شان اطمينان يابد.
معاويه كه مى دانست بيعت با اميرمومنان معنايى جز كناره گيرى از حكومت شام نخواهد داشت، در خطابه اى اعلام كرد كه جنگ وى نه براى روزه و نماز و حج و زكات كه به طمع حكومت و رياست بوده است.
همچنين كينه هاى پنهان كه مشركان ديروز و مسلمانان امروز از اميرمومنان نيز داشتند موجب شد تا در برابر امام ايستادگى كنند.
كينه هاى درونى بنى اميه به امام يكى از دلايل اصلى جنگ افروزى ها است، چنان كه كسانى همچون مروان بن حكم، سعيد بن عاص و وليد بن عقبه به صراحت كشته شدن پدران و خويشاوندانشان را به دست امام دليل ناخشنودى خود از آن حضرت قلمداد كردند.
معاويه نيز هم همين طور به دليل كشته شدن برادر، دايى و جدش به دست اميرمومنان، اسلام را هدف كينه ورزى خود قرار داده بود. در واقع جنگ صفين نتيجه احقاد و كينه هاى بدر و احد و دشمنى هاى زمان جاهليت است.
در واقع عدالت على و عمل به شيوه پيامبر نگذاشت تا آن امام صالحان و پرهيزكاران بيش از 4سال و 9 ماه بيشتر به امر خلافت و اصلاح حكومت دينى اقدام كند و عدالت على موجب شهادتش شد، چرا كه على اهل سازش نبود و حكومت براى وى وسيله اى براى احقاق حقوق مردم و اجراى احكام و حدود الهى بود. شيوه امام على و سلوك وى الگويى براى عدالت خواهان و عدالت جويان در اعصار تاريخ مى باشد؛ همان كسانى كه عدالت را در عمل مى جويند نه در نام و شعار.
قدس
روزنامهي قدس عنوان سرمقالهي خود را «راهبرد ولايت ؛ نقد منصفانه» برگزيده و به قلم غلامرضا قلندريان نوشسته است؛مقام معظم رهبري در خطبه هاي نماز جمعه تهران با سخناني مبسوط، برخي از مشكلات جامعه را در حوزه تعاملات جريانهاي سياسي مطرح و رهنمودهاي لازم را براي مرتفع كردن آنها اعلام داشتند. ايشان در بخشي از سخنانشان برخي انتقادها از دولت را بي انصافي ناميدند و تأكيد كردند: «فضاي باز و آزاديهاي جاري، امكان اظهارنظر را درباره هر مسأله اي براي همه فراهم آورده است، اما نبايد دچار بي انصافي شد و با هدف تخريب ديگران به اظهارنظر پرداخت.»
در ادامه سرمقاله ميخوانيد؛در هركشوري با وجود تعريف شفاف از مرزهاي انتقادي، خطوطي تعريف شده است كه عبور از آنها قابل قبول نيست و حتي در برخي كشورها جرم نيز شمرده مي شود و افراد يا جريانهاي سياسي نمي توانند به بهانه ايراد گرفتن و اعلام مخالفت كردن با موضوعي، اساسي ترين تصميمهاي نظام را نيز زير سؤال ببرند. به عبارت ديگر، نقد را به گونه اي با غلظت مطرح مي كنند كه نتيجه آن فراتر از عملكرد يك حزب و يا فرد مسؤول مي شود، به نحوي كه اركان نظام سياسي را نيز تحت تأثير قرارمي دهد.
در بخش ديگر سرمقاله آمده است؛اگر چه كسي مدعي اين نيست كه باب انتقاد بسته شود و به بهانه زير سؤال رفتن خدمات، انتقادي صورت نپذيرد، نقد سازنده و مبتني بر الزامهاي اخلاقي و علمي آن مي تواند نقاط ضعف را برجسته سازد و مانع تحميل زيان و ضرر گردد، ولي اين نقد بايد از اصولي پيروي كند كه ضمن ضربه نزدن به منافع و امنيت ملي، بستر رشد و توسعه را در حوزه هاي گوناگون فراهم نمايد.
نويسنده سرمقاله قدس معتقد است؛برخي معناي نقد را با مچ گيري، تخريب، منفي بافي و سياه نمايي مترادف مي دانند؛ حال آن كه نقد به معني تحليل و نه الزاماً توجه به وجه سلبي است و در نقدهايي كه از دولت صورت مي گيرد، اين موضوع صادق است.
رهبر معظم انقلاب در فرمايشهاي خود، انتقاد را خدمت و تخريب را خيانت به نظام و كشور دانستند و با ابراز تأسف شديد از تخريب دولت نهم با عنوان انتقاد، افزودند: «انكار امتيازها و نقاط مثبت، برجسته كردن ضعفها و بدگويي مستمر، تخريب است نه انتقاد.»
در ادامه ميخوانيد؛از اين سخنان چنين استنباط مي شود كه دولت هم داراي كاستيهايي است كه اين ضعفها با نظرها و انديشه هاي ديگران كه ممكن است افق متفاوتي از سيستم فكري دولتيان داشته باشند، در تعامل منطقي و علمي جهت مرتفع نمودن مشكلات قرار گيرد.
پر واضح است، احزاب و مطبوعات به نمايندگي از شهروندان به عنوان ناظران، مي توانند با ارايه نقدهاي سازنده، زمينه اصلاح، تقويت و بعضاً تعديل تصميمهاي ضعيف را فراهم نمايند و نتيجه آن عايد سيستم بروكراسي و جامعه مي شود.
در بخش پاياني سرمقاله آمده است؛از اين رو، در معارف ديني به اين نكته اشاره شده كه: بازگويي عيبها و نقصها تا جايي كه امكان دارد، غيرمستقيم و غيرعلني باشد. امام علي(ع) مي فرمايد: (النصح بين الملاء تقريع)؛ «نصيحت و خيرخواهي آشكارا و علني، نوعي سركوب به شمار مي رود.» بنابراين، با استفاده از منابع ديني و آموزه هاي اسلامي مي توان دريافت نقد بايد به گونه اي باشد كه جايگاه و موقعيت افراد صدمه نبيند و با اجتناب از علني كردن انتقادها، با رعايت اصول و مقررات آن مي توان سخن صواب را براي تشخيص سره از ناسره مطرح كرد.
كيهان
«جنگ زرگري سرد !» عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن ميخوانيد؛در جريان بحران قفقاز و جنگ در گرجستان، ناظران سياسي بيش از آنكه نگاه خود را به روابط روسيه و گرجستان معطوف نمايند، اين درگيري را رويارويي مسكو و واشنگتن قلمداد كرده و آن را شروع يك «جنگ سرد جديد» ارزيابي كردند. هر چند جنگ سردي كه از آن سخن گفته مي شود مراحل ابتدايي خود را طي كرده و هنوز شكل نهايي خود را پيدا نكرده است، اما اقدامات تحريك آميز، خطاب هاي تند و بي محابا، زير سؤال بردن اعمال و رفتار طرف مقابل و تلاش براي ايجاد مناقشات جديد، اتفاقي است كه اين روزها بين مقامات كاخ سفيد و كرملين در حال وقوع است. شب گذشته رايس، وزير خارجه آمريكا، روسيه را به قلدري متهم كرد و بلافاصله جوابي مشابه از سوي همتاي روس خود دريافت نمود.
در بخش ديگر يادداشت وز كيهان آمده است؛...از سوي ديگر اتحاديه اروپا و ناتو درصدد بسط پايگاه هاي خود بودند و ظاهراً گسترش آن را هيچ ربطي به روسيه نمي دادند، اما ذهن روس ها هيچ گاه از اين سؤال خالي نبود كه پيمان ناتو براي مقابله با پيمان نظامي ورشو- كه شوروي سابق مبتكر آن بود- به وجود آمده است. حال كه پيمان ورشو عملاً وجود خارجي ندارد، چه دليلي براي گسترش ناتو مي توان يافت؟ اين نگراني ها وجود داشت و سران روسيه نيز گاه آن را ابراز مي كردند ولي حد اين نگراني به اندازه اي نبود كه روابط بين روسيه و غرب- خصوصاً آمريكا- را به آستانه يك جنگ سرد برساند تا آنكه، گرجستان وارد جنگ با اوستياي جنوبي جدايي طلب شد.
در ادامه ميخوانيد؛آمريكا كه از نوع برخورد شديد روسيه با بحران گرجستان جا خورده بود، براي آنكه خودي نشان دهد، ديك چني- معاون بوش كه به مواضع جنگ طلبانه مشهور است- را به گرجستان، آذربايجان و اوكراين فرستاد تا به نوعي به روسيه بفهماند براي دفاع از متحدين خود دست بسته نيست. معاون رئيس جمهور آمريكا در ديدار خود از اوكراين در حضور يوشچنكو رئيس جمهور اين كشور گفت كه «با وجود مخالفت هاي شديد مسكو، آمريكا از پيوستن اوكراين به سازمان نظامي ناتو پشتيباني مي كند تا اين كشور بتواند با تهديدهاي نظامي و اقتصادي در منطقه مقابله كند.» همچنين وي از كشورهاي غربي مي خواهد عليه آنچه كه آن را اقدامات متكبرانه و رو به افزايش روسيه توصيف كرد، بايستند.
يادداشت روز كيهان ادامه داده است؛پوتين نخست وزير روسيه پنجشنبه دو هفته قبل در استراحتگاه سوچي واقع در كرانه درياي سياه، درباره آغاز يك مسابقه تسليحاتي با غرب هشدار داد و گفت كه موشك هاي روسيه به سوي جمهوري چك و لهستان هدف گيري مي شود. اشاره پوتين به موشك هاي ضدموشك آمريكاست كه براساس توافق با لهستان، قرار است در خاك اين كشور نصب شود. پوتين در ادامه سخنانش با اشاره به روابط واشنگتن و مسكو، آمريكا را متهم به رفتار كردن شبيه به امپراتوري روم كرد. سخناني از اين دست ظاهراً بوي بروز يك جنگ سرد را به مشام مي رساند، حال آنكه واقعيت هاي ديگري نيز در اين عرصه وجود دارد.
در بخش ديگر مي خوانيد؛آمريكاييها نيز پس از جنگ عراق دريافته اند كه نسبت به گذشته و زمان جنگ سرد پيشين از توان كمتري براي آنكه خود را يك قدرت جهاني نشان دهند، برخوردارند. حقيقت آن است كه آنچه ارتش آمريكا در حال حاضر از توانمندي خود در جنگ عراق و افغانستان به نمايش گذاشته و افكارعمومي جهان نيز قدرت آمريكا را از اين دريچه مي نگرند، به شدت مقامات كاخ سفيد را آزار مي دهد.
از جنگ لفظي كه بين واشنگتن و مسكو در افتاده بگذريم، نه آمريكا و نه روسيه مايل به گسترش تعارضات بين خود نيستند.
در بخش پاياني يادداشت آمده است؛روسيه و آمريكا-و ديگر قدرت ها- به منافع خود مي انديشند و براي حفظ قدرت با هم سازش خواهند كرد و اگر لازم بدانند كشورهاي كوچك را در اين مسير قرباني خود مي كنند. روسيه در جنگ با گرجستان تلاش كرد به سياست هاي دودهه اخير آمريكا در محاصره اين كشور پاسخ دهد و جاي خود را در كلوپ قدرت بازسازي كند. آمريكا و روسيه خود مي دانند كه در باطن روابط و منافعشان وارد يك جنگ زرگري سرد شده اند. ديري نخواهد پاييد كه اين رويارويي و تنشي كه در مناسبات دو طرف پيش آمده فروكش خواهد كرد. مسئولان سياست خارجي نظام آنقدر هوشيار خواهند بود كه در تقابل با آمريكا از شرايط پيش آمده بهره گيري كنند بي آن كه تخم مرغي در سبد روسيه بگذارند.
رسالت
«غيريت گفتمان پيشرفت و عدالت»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛هر گفتماني بايد غيريت و ضديت خود را تعريف وتبيين كند . گفتمان دهه چهارم انقلاب اسلامي گفتمان پيشرفت ،عدالت و خدمت است. اگر طراحان اين گفتمان نتوانند غيريت و ضديت خود را تعريف كنند بعيد به نظر ميرسد بتوان به اهداف از پيش تعيين شده و تحقق تئوريهاي آن رسيد.
در ادامه ميخوانيد؛مقام معظم رهبري در خطبههاي نماز جمعه سومين هفته ماه مبارك رمضان با يادآوري گفتمان دهه چهارم انقلاب دو صفت نيز براي پيشرفت و عدالت نام بردند ؛ “ پيشرفت چشمگير “ و “ عدالت محسوس”! ملت ما در جاده پيشرفت هيچ گاه نبايد متوقف شود. خوشبختانه در حوزه علم و فناوري تمهيداتي انديشيده شده وبا حمايت واستقامت دولت نهم قلههاي رفيعي فتح شده و در حال فتح قلههايي هم هستيم.
در بخش ديگر سرمقاله آمده است؛اكنون ما در پاسخگويي به مطالبات معيشتي مردم در برابر سوالات بيشماري قرار داريم . پيشرفت اقتصادي وعدالت اجتماعي در دستور كار نظام است .سوال اين است: غيريت اين گفتمان چيست؟ نخبگان گروهها و احزاب و توليدكنندگان كالاي سياسي هر كدام در اتاق فكر ستادهاي انتخاباتي جمع شدند. نگاه آنان به مسائل اقتصادي و ارائه راهحلهاي آنان يك نگاه ملي و فرا جناحي وفرا گروهي نيست. بلكه بيشتر خرج تبليغاتي براي اسقاط رقيب است تا يك گام به جلو براي حل معضلات اقتصادي و اجتماعي.
در بخش ديگر سرمقاله آمده است؛دولت اكنون سه كار كليدي بر عهده دارد كه هر كدام به نوعي با گفتمان پيشرفت وعدالت مرتبط است:
-1 اجراي طرح تحولات اقتصادي
-2 ارائه لايحه متمم بودجه 87
-3 ارائه لايحه بودجه سال 88
رسيدن به فهم مشترك به مسائل مبتلا به سه موضوع ياد شده چيزي نيست كه بتوان از طريق يك نبرد رسانهاي و جنگ تيترها و سوتيترهاي روزنامههاو رسانههاي الكترونيكي به آن رسيد. لذا صبر و حوصله و تحمل عقايد مختلف در اين مورد را ميطلبد تا كساني كه حرفي براي گفتن دارند در نشستهاي تخصصي به منظور دستيابي به يك حقيقت واحد دور هم جمع شوند و به خاطر خدا و براي رضايت و رفاه مردم حرفها را يك كاسه كنند.
مقام معظم رهبري خطاب به نخبگان جامعه در خطبههاي نماز جمعه فرمودند؛ “ هر كس حرفي و طرحي در مورد آينده و حل مسئله گراني و تورم دارد در مجامع تخصصي بيان كند.”
در پايان سرمقاله آمده است؛اميدواريم با رهنمودهاي مقام معظم رهبري فضايي ايجاد شود كه همگي به جنگ «جهل» و« غفلت» تاريخي در اين مورد بروند و به حقيقت راهحلهاي درست براي برون رفت از مشكلات كنوني دست يابند.
كارگزاران
«قهرمانان ملي» عنوان سرمقالهي روزنامهي كارگزاران به قلم مهران كرمي است كه در آن ميخوانيد؛:درست ?? سال از آن روز يا بهتر است بگويم از آن شبي ميگذرد كه براي نخستينبار اين هشدار از راديوها به گوش رسيد: شنوندگان عزيز علامتي كه هماكنون ميشنويد علامت وضعيت قرمز ميباشد و معني و مفهوم آن اين است كه خطر حمله هوايي دشمن وجود دارد. آن زمان ?? سالم بود و تنها صداي همهمهاي را ميشنيدم كه پس از حمله هوايي به فرودگاهها، پالايشگاهها و زيرساختهاي اصلي كشور صورت گرفت؛ بيآنكه درك درستي از جنگ و پيامدهاي آن در همه جنبههاي زندگي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي داشته باشم. امروز با گذشت ?? سال از پايان جنگي كه رژيم صدام حسين(در فرداي پيروزي انقلاب اسلامي بيسروساماني كشور و به همريختگي ارتش ميگذرد. ارتشي كه در آن زمان خيالگرايان زمزمه انحلالش را سرميدادند و البته آنان كه درك واقعبينانهتري از شرايط انقلابي كشور داشتند با تضعيف آن مخالف بودند.) بر دو ملت ايران و عراق تحميل كرد هنوز ميتوان پيامدهاي زنده جنگ را در هر دو كشور از به شهادت رسيدن جانبازان شيميايي تا بحرانهاي اجتماعي و سياسي ديد. نسلي كه آن روز سربازان، پاسداران و بسيجياني ساده بودند و از تركشها و آتش جنگ جان بهدر بردند، امروز به ژنرالها و سياستمداراني تبديل شدهاند كه يا در?? سال دوران سازندگي و اصلاحات در متن سياست بودند و در دولت نهم به حاشيه رانده شدند يا اينكه در آن سالها حضوري انتقادي در حاشيه داشتند و اكنون به متن آمده و از پيشتازان و حاميان دولت نهم شدهاند. بسياري هم بودهاند كه از همان آغاز متن و حواشي سياست را به كناري گذاشتند و در كنج تنهايي و عزلت خود مرهمي براي زخمهاي بهجامانده از جنگ بر تن و جانشان ميجستند و نمييافتند و امروز به فراموشي سپرده شدهاند. احتمالا در گوشه و كنار از اين فراموششدگان در كسوت راننده تاكسي يا شاگرد كارگاه و حاج داوود كريميها ميبينيم و خمي هم به ابرو نميآوريم كه اينها روزي قهرمانان ما بودند. جان مككين نامزد رياستجمهوري تمام افتخارش به اين است كه كهنهسرباز جنگ ويتنام است و عمده اعتمادي كه به مديريت، كارآمدي ميهنپرستي و صداقت اوست. به اين خاطر است كه براي آمريكاييها جنگيدهاست. همان جنگي كه ايالات متحده در آن يك كشور متجاوز بود و امروزه هم اكثر مردم آمريكا از آن جنگ به نيكي ياد نميكنند. ما كه در جنگ هشتساله متجاوز نبوديم ولي نهتنها كهنهسربازانمان را به خوبي پاس نميداريم، بلكه بسياري از آنها با زخمهاي مانده بر تن و جانشان تنها مانده و در فراموشي زندگي ميگذرانند. رزمندگان جنگ تنها آنان نيستند كه امروزه چفيه ميبندند يا نشريه و تريبون يا حزب و مقامي دارند، بسياري از آنان امروزه در بين مردم عادي زندگي ميكنند. اما چرا ما همه را به يك چوب ميرانيم. شايد در يك جامعه نابرخوردار از رفاه اجتماعي و اقتصادي، ديدن سوءاستفاده برخي از قدرت، رانت و امكانات براي اهداف شخصي، يا وجود نابرابري در توزيع امكانات، در ايجاد جوي منفي نسبت به قهرمانان دوران جنگ تاثيرگذار باشد، اما بيگمان همه مردم ميدانند كه نميتوان چنين پديدهاي را به كل يك مجموعه كه جمعي از بهترين جوانان كشور را در خود جا داده تعميم داد. نكته ماجرا در جاي ديگري است و آن انتظار از نهادهايي است كه چنين رادمرداني را در خود پرورش داده و بارور كردهاست. امروزه جريانهاي سياسي كشور به دو جريان اصلي اصلاحطلب و اصولگرا تقسيم شدهاند. دو جرياني كه از قضا شاكله نيروهايشان از نظاميان و پاسداران سابقند؛ پاسداران اصلاحطلب و پاسداران اصولگرا. نظاميان هم به عنوان افرادي كه از دل جامعه برخاستهاند، از اين تقسيمبندي متاثرند و حق دارند كه گرايش سياسي داشته باشند. آنها دلسوزان ارزشهاي متعالي انقلاب اسلامياند و به موجب قانون اساسي پاسدار اين ارزشها. اما تفسير و تقليل اين ارزشها به اهداف و منافع يك گرايش سياسي، همان نقطه آسيبپذيري ارزشهاي متعالي انقلاب و پايين آمدن شأن نظاميان به عنوان قهرمانان ملي است. ما دوست داريم قهرمانانمان در عرصه جنگ و تماميت ارضي كشور و حفظ انقلاب، در دوران صلح هم محبوب ملت باشند و چتر امنيت را به يكسان بر سر همه فرزندان ملت با هر گرايشي بگسترانند. كشور، انقلاب و مردم به اين قهرمانان نياز دارد و چه نيازي بالاتر از نازش و افتخار به آنها به وقت صلح و ايمان به سلحشوريشان به وقت جنگ. نظاميان هم مانند همه مردم حق دارند گرايش سياسي خود را نشان دهند و به عنوان كنشگر سياسي حضور فعال داشته باشند ولي اگر قرار بر فعاليت سياسي باشد بايد همچون ديگر شهروندان، يونيفورم نظامي از تن بركنند و در موقعيتي برابر در صحنه رقابت شركت كنند؛ چه به تعبير حجتالاسلام سيدحسن خميني كه با آرمانهاي پدربزرگش بنيانگذار جمهوري اسلامي به خوبي آشناست و آن آرمانها سرلوحه عمل نظاميان ماست، ورود تفنگ به صحنه سياست يعني پايان رقابت. كشور ما پس از 30 سال پشتسر گذاشتن انقلاب، 28 سال از آغاز جنگ تحميلي و 20 سال از پايان آن در شرايط حساسي قرار گرفتهاست؛ نقش دوسويه نظاميان در اطمينانبخشي به مردم براي دفاع از مرزهاي جغرافيايي و معنويكشور و خودداري از ورود به منازعات جناحي، هم تماميت ارضي و اصول انقلاب را تضمين ميكند و هم زمينه نهادينه كردن دموكراسي در كشور را فراهم ميكند.
اعتماد ملي
«تحركات جديد در فضاي راكد» عنوان سرمقاله اعتماد ملي است كه در آن مي خوانيد؛اگر مذاكرات ايران و آمريكا درباره عراق همچنان در تعليق است و مذاكرات هستهاي در انتظار تعليق، تاسيس دفتر حفاظت از منافع ايالات متحده در تهران هنوز به سرانجامي نرسيده و تلاشهاي آمريكا براي اعمال تحريمهاي بيشتر عليه تهران هم با مقاومت چين و روسيه روبهرو شده است اما گويي تلاطمهايي هرچند اندك در اين فضاي راكد در حال ارسال پالسهايي مثبت است. توصيه 5 وزير خارجه پيشين ايالات متحده به رئيسجمهور آينده آمريكا براي مذاكره مستقيم با ايران و اظهارات ديروز رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس مبني بر نشانههايي مثبت و گامهايي رو به جلو است. ارزش توصيههاي 5 وزير خارجه پيشين آمريكا در اين است كه آنها بهرغم اينكه از دو حزب دموكرات و جمهوريخواه هستند اما در يك موضع و آن هم لزوم گفتوگوي مستقيم با ايران همنظرند.
اين يكي از محسنات نظامهاي استقراريافته است كه مقامهايي كه بعضا 30 سال از دوران مسووليت آنها ميگذرد، هنوز در ساختار تصميمگيري آمريكا مرجع مشورت و توصيه هستند؛ نقيصهاي كه در ايران امروز و بالاخص پس از استقرار دولت نهم عيانتر ديده ميشود و افراد صاحب نظر و تجربهاي در عرصه سياست خارجي همچون ميرحسين موسوي، علياكبر ولايتي، كمال خرازي و حسن روحاني بهرغم مسووليتهايي كه در برخي نهادها دارند، كمتر مورد شور و مشورت قرار ميگيرند و در موارد اخير- مقاله ولايتي و نقدهاي روحاني-ديده شد كه چگونه مورد طعن و انتقاد دولتيان قرار گرفتند. حال اينكه افراد صاحبنظري چنين، ميتوانند لااقل در بعد تصميمسازي به ياري تصميمگيران بشتابند.
اظهارات روز گذشته علاءالدين بروجردي رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجالس هفتم و هشتم كه سالها معاون وزارت امور خارجه بود، نمونهاي ديگر از اين پتانسيلهاي مغفول است؛ اينكه فارغ از مباحث جاري در سطح دولتها، نمايندگان منتخب ملتها بر بستري از منافع ملي و تعامل سازنده بتوانند در جهت رفع تنش و حفظ ثبات گام بردارند. از اين رو است كه ميتوان پالسهاي مثبت ارسالشده از جانب برخي چهرهها در ايران و آمريكا را سازنده دانست و به اميد آن نشست كه حتي در ميانه تلاشهاي واشنگتن براي تنگ كردن حلقه فشارها بر ايران و ركود فضاي تنشزدايي با آمريكا در تهران، برخي پتانسيلها فعال شوند و تحركي در اين مناسبات قفلشده ايجاد كنند.
يکشنبه 31 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-