واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: تبيين ماهيت هنر اسلامى با رويكردى تاريخى هنر اسلامى يا هنر دوران اسلامى
[دكتر احمد تندى ]
سالهاست وجود «هنراسلامى» به منزله يكى از اقسام مهم هنر در تاريخ هنر جهان به رسميت شناخته شده است. اما مقصود از «هنر اسلامى» چيست و استفاده از اين اصطلاح در تاريخ هنر ناظر به چه نسبتى ميان هنر و اسلام است
قبل از پرداختن به موضوع هنر اسلامى لازم است به چند مقدمه در اين خصوص اشاره كنيم. ازجمله اينها خاستگاه اسلام است. جزيرة العرب در اوايل قرن هفتم ميلادى، سرزمينى خشك و سوزان بود و مردمانى كه در اين سرزمين زندگى مى كردند، عمدتاً فاقد فرهنگ و تمدن بودند. در چنين موقعيتى معجزه تاريخ به وقوع پيوست و اسلام ظهور كرد.
در مدت زمان رسالت پيامبر اكرم (ص)، محدوده نفوذ و گسترش اسلام شبه جزيره عربستان بود. پس از رحلت نبى مكرم اسلام(ص) فتوحات مسلمين و گسترش قلمرو اسلامى آغاز شد و در اين فتوحات مسلمين با تمدن هاى بسيار پيشرفته اى مواجه شدند كه سابقه اى بس طولانى در فرهنگ و تمدن زمانه داشتند. آنها از سوى شرق با تمدن غنى ايرانى و از سوى غرب با تمدن سوريه - شامات - و بخشى از تمدن روم آشنا شدند. سؤالى كه در اينجا مطرح مى شود اين است كه - گفته شد - بوميان جزيرة العرب كه بويى از فرهنگ و تمدن نبرده بودند چگونه صاحب هنر شدند و هنر اسلامى پديد آمد براى پاسخ به اين پرسش لازم مى دانم به مفهوم فرهنگ اشاره اى داشته باشم. فرهنگ، مجموعه اى پيچيده است كه شامل آداب و رسوم و رفتار و كردار مى شود، كه اين ويژگى ها ناشى از عوامل تأثيرگذار بر فرهنگهاست. مهمترين عوامل مؤثر به فرهنگ ها عبارت است از:
۱- شرايط اقليمى - جغرافيايى
۲- تفكر
۳- مذهب (البته شايد اين گزينه چون اكتسابى محسوب نمى شود و فطرى است را نتوان زيرمجموعه فرهنگ شمرد)
۴- ارتباط فرهنگ ها (كه شامل تأثير و تأثر فرهنگ ها بر يكديگر مى شود.)/ اساساً در طول تاريخ ، فرهنگى را نخواهيم يافت كه نسبت به فرهنگ هاى ديگر مستقل و مجزا باشد. به طور كلى خود بسندگى فرهنگى منجر به فناى فرهنگى مى شود. در فرهنگ اسلامى جديد نيز ارتباط فرهنگى شكل گرفت و اين فرهنگ عناصر ديگر فرهنگى را كه با خودش نسبت داشت پذيرفت و ازجمله اين تأثيرات در هنرهاى مختلف بود. مسلمين نيازمند عناصر مادى و فضاهاى معمارى خاص خود بودند كه طى مواجهات فرهنگى با سرزمين هاى ديگر به اين هدف دست يافتند. نكته قابل توجه اين است كه بدانيم معمارى و هنر مسلمانان نه از قرآن و نه از الگوهاى مسلمين اخذ شد، بلكه بر اثر ارتباطات فرهنگى، از فرهنگ هاى ديگر گرفته شد.
اما سؤالى كه ذهن هر متفكرى را در اين زمينه به خود مشغول مى كند اين است كه چرا با وجود يك ايدئولوژى و يك تفكر واحد در اسلام اما در زمينه هنر شاهد تنوع و تكثر هستيم بخشى از اين علت، پيشينه هاى مختلف سرزمين هاى فتح شده توسط مسلمين بود. دليل ديگر را مى توان حمايت حكومت از هنر و هنرمندان در آن دوره دانست. اساساً خلق اثر هنرى نيازمند عواملى است. يعنى ما در هنر با دو اصل روبه رو هستيم:
۱- تكنيك و مهارت
۲- خلاقيت.
خلاقيت جوشش درونى هنرمند است و چون هنرمند در محيط و جامعه اى مى زيد كه متأثر از فضاهاى فكرى گوناگون است، پس فكر او هم متأثر از اين محيط است. تنها بخش آموزشى هنر، تكنيك و مهارت است.
درواقع واسطه هاى هنرى گاه توسط خود هنرمند قابل دريافت نيست و نياز به ابزار - مهارت- احساس مى شود.
مطلب بعد به عناصر اجرايى اثر هنرى اختصاص دارد. به عبارت ديگر عوامل تعيين كننده در چگونگى يك اثر هنرى به شرح زير است:
۱- سازنده يا خالق اثر (هنرمند)
۲- سفارش دهنده يا بانى و پشتيبان اثر هنرى
۳- جامعه به عنوان مخاطب اثر هنرى
همچنان كه در ابتداى بحث مطرح شد در اوايل قرن هفتم ميلادى، اسلام و شريعت اسلام از عربستان فراتر رفت - سرزمين اسلام توسعه يافت - و با فرهنگ هاى ديگر مواجه شد. سؤال اين است كه آيا اين هنر مى تواند عنوان هنر اسلامى به خود گيرد ، صرف اين كه - با توجه به آنچه در باب عناصر اجرايى اثر هنرى ذكر شد - هنرمند، بانى و مخاطبان مسلمانند براى درك اين موضوع بايد به نمونه هايى از مصاديق هنر بپردازيم. قديمى ترين آثار هنرى مسلمانان در مراكز قدرت و حكومت شكل گرفت. به عنوان مثال قبه الصخره كه از قديمى ترين آثار مسلمانان محسوب مى شود اما حقيقتاً نه تنها تمام هنرهاى به كار رفته در اين اثر اسلامى نيست بلكه گاهاً عناصرى ضد نيز در آن به چشم مى خورد.
به عنوان نمونه ديگر آثار هنرى دوره عباسى كه بسيارى از آن در سامرا باقى مانده است نيز نمى تواند معرف هنر اسلام و هنر اسلامى باشد.
براين اساس به اين نتيجه مى رسيم كه در مواجهه با آثار هنرى دوره اسلامى يكسره آنها را هنر اسلامى قلمداد نكنيم بلكه مى توانيم از اصطلاح «هنر دوره اسلامى» استفاده كنيم.
با اين رويكرد، سؤال ديگرى مطرح مى شود كه پس تكليف هنر اسلامى چه مى شود و ماهيت هنر اسلامى چه مى تواند باشد و اساساً ايدئولوژى اسلام به دنبال چيست پيامبر اسلام (ص) مى فرمايد: اسلام براى رستگارى است و به سوى مسير درست حركت و هدايت كردن وظيفه اسلام و تفكر اسلامى است. پس هر عملكردى كه به انسان در جهت رشد و ارتقاى معنوى - مورد نظر اسلام - كمك كند مى تواند اسلامى تلقى شود. اگر اثر هنرى مخاطب را به سمت تفكر و انديشه سوق دهد و از طريق آن موجبات انتخاب مسير خير و تفكر منطقى و سازنده را فراهم كند، آنگاه اين اثر را مى توان «هنر اسلامى» ناميد. بناهاى مذهبى ما عمدتاً داراى چنين ويژگى اى هستند. با تفكر دقيق درمى يابيم كه اين فضاها ذهن ما را به سوى انديشه و خردورزى رهنمون مى كند.
به عنوان كلام آخر مى توان در تقسيم بندى معمارى اسلامى به دو گروه مذهبى و غيرمذهبى به اين نكته رسيد كه هركدام از اين بناها و فضاها، در ذهن آدمى عكس العمل خاص و متفاوتى دارد. مسلماً بازتاب ذهن آدمى در فضاى مسجد و مدرسه اى با معمارى اسلامى بسيار متفاوت است با حالت ذهنى او در مواجهه با كاخ ها و قلعه هاى اين دوره از تاريخ.
مكتوب حاضر متن ويرايش و تلخيص شده سخنرانى دكتر احمد تندى با عنوان «رويكرد تاريخى به هنر اسلامى» است كه در تاريخ ۱۹ شهريور ماه در مركز هنرپژوهى نقش جهان فرهنگستان هنر ايراد شد.
يکشنبه 31 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]