واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: نوامي كلين چرا راستگرايان به وقوع فجايع مختلف عشق ميورزند؟
خبرگزاري فارس: سرمايهسالاران آمريكايي در سه دهه گذشته همواره به دنبال وقوع فاجعهاي نوظهور بودهاند تا منافع خويش را تأمين كنند و اينك در سايه ركود حاكم بر بازارهاي ايالات متحده، يك بار ديگر شرايط يك پوپوليسم فاجعهآميز فراهم گرديده است.
چكيده:
نگاهي به افت و خيزهاي سياسي و اقتصادي دو دهه اخير نشان ميدهد كه در سراسر دنيا، وقوع بحرانهاي مختلف طبيعي و يا اقتصادي، زمينه لازم را براي انجام اصلاحات اقتصادي و خصوصيسازي گسترده و همچنين پذيرش الگوهاي نظام تجارت آزاد هموار نموده است. از سوي ديگر، روي كارآمدن سرمايهسالاري فاجعهآميز در سراسر دنيا و به ويژه ايالات متحده، وقوع ركود كنوني اقتصادي، جنگ عراق و افغانستان و مبارزه با موج تروريسم در اين كشور، زمينه لازم را جهت منفعتطلبي بيش از پيش سرمايهسالاران فراهم نموده است. اما آيا چنين اوضاعي را نبايد يك پوپوليسم فاجعهآميز بناميم؟
مؤسسه اعتبار سنجي Moody ادعا مي كند كه كليد حل مشكلات اقتصادي ايالات متحده، كاهش سرمايهگذاري در بخش امنيت ملي ميباشد. انجمن ملي توليدكنندگان هم اعلام كرده كه براي اصلاح شرايط نابسامان كنوني، بايد تخفيفهاي مالياتي بيشتري ارائه گردد. روزنامه Investor"s Business"" هم در مطلبي اعلام نموده كه بايد با حفر چاههاي نفت بيشتر در منطقه قطب شمال، اين مشكلات را حل كرد. اما در كنار همه راههايي كه براي تحريك اقتصاد ايالات متحده پيشنهاد گرديده، اظهارنظر لورنس بي.لينوسي، شاور اسبق پرزيدنت بوش، بسيار قابل توجه است. وي ميگويد: "از ديدگاه من، سادهترين راه فرا روي ما، اعطاي اجازه به توليدكنندگان و عرضهكنندگان (به ويژه ابرشركت فروشگاههاي زنجيرهاي والمارت) جهت گشايش شعب فعاليتهاي مالي خود براي استقراض و وامدهي پول ميباشد." گويي هيچ كس به ورشكستگي مالي بسياري از شهروندان آمريكايي و ناتواني در پرداخت بدهيهايشان كه در بسياري از موارد به از دست دادن خانههايشان منجر گرديده، توجهي ندارد. و اگر شرايط كنوني ادامه يابد و وال مارت نيز به جمع اعتباردهندگان آمريكايي اضافه شود، احتمالاً همانند قرنها پيش، ما روح خود را هم بايد به وثيقه بگذاريم. ولي اگر وقوع چنين بحرانهايي براي ما آشنا به نظر ميرسد، نبايد چندان تعجب نمود. من در چهار سال اخير، در يك حوزه مرتبط در تاريخ اقتصاد به بررسي و تحقيق پرداختهام: مسيري كه وقوع بحرانها و فجايع مختلف، راه را براي پذيرش لزوم يك انقلاب اقتصادي راستگرايانه در سراسر دنيا، همواره نموده است. در اكثر موارد، در سايه بحرانهاي به وجود آمده، ما شاهد مهندسي مجدد سريع روشهاي گذشته در مسيري بودهايم كه منافع ابرشركتهاي غولپيكر را به عنوان بازيگران اصلي اقتصاد جهاني تأمين نموده است. من از اين نمايش به عنوان "سرمايه سالاري فاجعهآميز" ياد ميكنم. بيش از يك دهه قبل، دني روديك استاد اقتصاد دانشگاه كلمبيا، به مطالعه شرايطي كه در آن دولتها به پذيرش سياستهاي تجارت آزاد روي آوردهاند، دست زد. يافتههاي وي كاملاً بهتآور و تكاندهنده است:
"در سالهاي دهه هشتاد ميلادي، در هيچ كدام از كشورهاي در حال توسعه، هيچ اصلاحات اقتصادياي اجرا نگرديده، مگر اينكه ما شاهد يك بحران اقتصادي در سالهاي پيش از آن بوده ايم." اتفاقات سالهاي دهه نود ميلادي نيز با قاطعيت اين تئوري او را تأييد نمود. "در روسيه، فروپاشي اقتصاد دولتي حتي به بهاي خصوصيسازي مراكز آتشنشاني منجر شد. در بحرانهاي اقتصادي سالهاي 1997 و 1998 ميلادي كشورهاي جنوب شرق آسيا هم كه به ورشكستگي ببرهاي آسيايي به دنبال تصميمات چند سرمايهگذار خارجي انجاميد، ما با موجي از اصلاحات راستگرايانه و خصوصيسازي و حراج داراييهاي دولتي روبهرو شديم."
براي اطمينان يافتن از اين موضوع، ميتوان به اقدامات كشورهاي فقير و ورشكسته در سالهاي اخير نگريست. در اين مناطق، در سايه ايجاد يك فضاي حامي خصوصيسازي، به سرعت تغييراتي راديكال و در عين حال غيرقابل باور نظير خصوصيسازي خدمات عمومي و انعقاد موافقت نامههاي تجارت آزاد صورت ميگيرد. البته در اين شرايط، معمولاً هرگونه بررسي و تحليل اين اقدامات، همراه با توجه به اصول دموكراتيك، كاري غيرضروري و لوكس به حساب ميآيد. اما آيا سياستهاي بازار آزاد كه به عنوان نسخههاي اورژانسي براي اين كشورها تجويز ميگردد، ميتواند واقعاً به حل اين بحرانها منجر شود؟ به هرحال، بسياري از نظريهپردازان، نظري ديگر دارند. هر چند به عنوان يك تاكتيك سياسي، سرمايهسالاري فاجعهآميز از كارايي زيادي برخوردار است. آخرين اقتصاددان نظام بازار آزاد ميلتون فريدمن، در بازنويسي مانيفست خود با عنوان "سرمايهسالاري و آزادي" چنين مينويسد: "تنها بروز يك بحران (واقعي و يا مصنوعي)، ميتواند به ايجاد تغييراتي حقيقي بيانجامد. به دنبال ايجاد يك بحران، من معتقدم كه اقدام اساسي ما آزاد ميگردد: ارائه گزينههاي طراحي شده براي تغيير سياستهاي كنوني؛ تا آنچه را كه در گذشته غيرممكن تلقي ميگرديده، به سياستهايي غيرقابل اجتناب بدل شوند."
يك دهه بعد، جان ويليامسون مشاور عاليرتبه صندوق بينالمللي پول و بانك جهاني حتي نظراتي پيشروتر مطرح نمود. او از يك گروه از سياست گذاران عاليرتبه خواست كه آيا ميتوان در سايه ايجاد يك بحران، سرنگوني مصالحهآميز يك دولت را طراحي نمود يا خير؟ در سالهاي اخير، بارها و بارها دولت بوش با دستاويز قرار دادن بحرانهاي به وجود آمده، به انجام اقدامات موردنظر خود دست زده است. در اوايل رياستجمهوري بوش، ما شاهد كاهش مالياتها به دليل شرايط ركودي بوديم. بعدها "جنگ عليه تروريسم"، زمينه خصوصيسازي گسترده در بخشهاي نظامي و امنيت ملي را فراهم كرد. به دنبال توفان كاترينا، ما با محدود كردن تعطيلات، سختتر كردن استانداردهاي كاري، متوقف كردن پروژههاي خانهسازي و تبديل نيواورلئان به آزمايشگاهي براي مدارس اجارهاي و همه و همه با نام بازسازي بحرانها، روبهرو شديم.
با نگاهي به اين رويدادها، شاهديم كه لابي گران واشنگتن، همه دلايل ممكن را جهت توجيه اعطاي امتياز به ابرشركتها در آستين دارند. بدين ترتيب، عموم شهروندان جامعه، اين تاكتيكهاي سرمايهسالاري فاجعهآميز را آسانتر ميپذيرند.
من با اطمينان معتقدم كه بسته شوك برانگيز 150 ميليارد دلاري براي بهبود اقتصاد ايالات متحده، چيزي بيش از يك صحنهسازي جهت مخفي نمودن تخفيفهاي مالياتي نيست. اما در مقابل، دموكراتها با تقبيح به حاشيه راندن بحرانها، خواهان ارتقاي سطح رفاه و امنيت اجتماعي شدهاند. اما آيا ناديدهانگاري لزوم محدود كردن بازار در چارچوبي قانوني و نه دستكاريهاي ظاهرسازانه در بازار، ميتواند به نتايج اثربخشي منجر گردد؟ پاسخ من و بسياري ديگر، منفي است. در شرايط كنوني، اگرچه دموكراتها از وجود بي كاري فزاينده و هزينههاي غذايي و درماني به عنوان اهداف طراحي شده بسته عملياتي خود نام ميبرند، اما نكته مهم و حائز توجه اين است كه آنان نتوانستهاند از وجود اين بحرانها به عنوان گامي در جهت حل معضلات زيستمحيطي و اجتماعي و اقتصادي بهره گيرند.
مشكل كنوني ما فقدان راهكارهاي در دسترس و پويا نيست، آنطور كه فريدمن نيز بر روي آن تكيه ميكند. ما انبوهي از راههاي برون رفت از بحرانهاي امروز ايالات متحده را در برابر خود داريم و ايجاد يك سيستم درماني با پرداختكننده واحد و تصويب لزوم پرداخت حداقل حقوق براي تأمين شرايط يك زندگي مناسب، جزو مهم ترين پيشنهادها? به شمار ميرود. از سوي ديگر، با بازسازي سيستم بهداشتي و درماني، توسعه انرژي تجديدپذير و ناوگان حمل و نقل عمومي، ميتوان صدها هزار شغل جديد مهيا نمود. اما آيا همه مشكل به تأمين بودجه آغازين وابسته است؟ در اين صورت من معتقدم كه با تصويب مقررات لازم، ميلياردرهاي آمريكايي را ملزم كنيد كه به جاي ماليات 15 درصدي درآمدهاي سرمايهاي خود، از قانون اخذ ماليات 35 درصدي از درآمد افراد تبعيت كنند.
فراموش نكنيم كه عمدتاً راهحلهاي برون رفت اجرا شده توسط ما براي خروج از بحرانها، سياسي است و احزاب پيشروي ما هم معمولاً اين درسها را فراموش ميكنند. اما در مقابل، در دورههايي نظير بحران بازارهاي آمريكا در سال 1929 ميلادي، احزاب چپگرا به سرعت راهكارهاي خود نظير ايجاد شرايط اشتغال كامل، افزايش فعاليتهاي عمراني و گسترش اتحاديههاي كارگري را در دستور كار خويش قرار دادند. اما آيا دستكاري در سيستم خدمات اجتماعي شهروندان كه از سوي مؤسسه Moody پيشنهاد گرديده نيز ميتوان به خروج از شرايط كنوني ركود بيانجامد؟ هر بحراني، يك فرصت به حساب ميآيد و معمولاً تعدادي از افراد اين موقعيتها را به چنگ ميآورند. امروزه ما با اين پرسش روبهرو هستيم: آيا در شرايط كنوني راهي براي انتقال ثروتهاي انحصاري به خانههاي عمومي مردم و تولد دوباره دولت رفاه، در سايه شعار رشد اقتصادي وجود دارد؟ و يا اينكه اين آخرين ناكامي بازارهاي بدون قيد و بند، به عنوان عاملي شتابدهنده جهت بازاريابي منافع عموم شهروندان، خروج از بحرانهاي كنوني، رفع فاصله طبقاتي و كاهش روند گرمايش جهاني به دليل زيرساختهاي ناكاراي فعلي به شمار ميآيد؟
سرمايهسالاران ما در سه دهه گذشته همواره به دنبال وقوع فاجعهاي نوظهور بودهاند تا منافع خويش را تأمين كنند و اينك در سايه ركود حاكم بر بازارهاي ايالات متحده، يك بار ديگر شرايط يك پوپوليسم فاجعهآميز فراهم گرديده است.
منبع: www.LATimes.com
............................................................................................
منبع: ماهنامه سياحت غرب، شماره 60
شنبه 30 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]