واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: قتل را به گردن مي گيرم
جلسه محاكمه زني كه با همدستي شوهر اولش در اقدامي كينه جويانه شوهر دومش را در خواب به قتل رسانده بود در دادگاه كيفري استان برگزار شد.
شرح ماجرا
عقربه هاي ساعت، يك بامداد پنجم خردادماه ٨٦ را نشان مي داد خسرو كه به درخواست مريم(همسر اولش) چند روز قبل به فردوس آمده بود آهسته وارد خانه او شد و در حياط منزل مريم مخفي شد.
او منتظر ماند تا عليرضا شوهر دوم مريم به خواب برود و او در اين فاصله چند نخ سيگار كشيد و ته سيگارها را درون ماشين لباس شويي انداخت كه بعدها سرنخ براي پليس و دستگيري او شد.
برق هاي خانه خاموش شد و اهل خانه به جز مريم همه خوابيدند. خسرو آهسته به درون خانه رفت.
مريم چاقو و پلاستيك و طناب را به دست خسرو داد وقتي بر بالين عليرضا در بستر خواب رسيدند نقشه شوم قتل را پياده كردند و به اين ترتيب جنايت خانوادگي رقم خورد.
به گزارش خبرنگار ما جلسه متهمان پرونده با رياست قاضي داريوش به همراه مستشارانش آقايان عرب زاده، باقري و محققي نيا تشكيل شد.
ابتدا نماينده دادستان به قرائت كيفر خواست پرداخت و گفت: با توجه به محتويات پرونده و اعتراف صريح متهم رديف اول و همكاري متهمه رديف دوم و تحقيقات به عمل آمده و بازسازي صحنه توسط متهم و متهمه و كشف آلات جرم از جمله طناب پلاستيكي، چاقو،.... و اقرار صريح متهمه مبني بر داشتن ارتباط نامشروع با متهم رديف اول و ... تقاضاي حكم قصاص را براي (خسرو- ب) و مجازات مناسب و برابر قانون براي (مريم- ب) به جرم معاونت در قتل عمد(علي-پ) را دارم.
قاضي داريوش پس از شنيدن اظهارات نماينده دادستان، ضمن دعوت اولياي دم مقتول به سازش، از آن ها خواست تا درخواست خود را بيان كنند.
پدر مقتول و مادر وي به جايگاه آمدند و قصاص هر دو متهم را در خواست كردند.
پدر مقتول گفت: پسرم ابتدا زندگي آرامي داشت و با دختر عموي من بسيار خوشبخت بود، اما با نفوذ اين زن (اشاره به مريم) زندگي پسرم نابود شد مريم پس از اين كه از همسر اولش جدا شد با وجود داشتن ٢ بچه و با اين كه مي دانست پسرم زن و بچه دارد، در زندگي او رخنه كرد و با چرب زباني هر طور كه بود او را از ما گرفت.
هر چه به پسرم گفتم، اين زن به دو دختر معصوم خود رحم نكرده و به تو هم رحم نخواهد كرد گوش به حرفم نداد، تا اين كه بالاخره جنازه اش به دستم رسيد.
مادر مقتول نيز گفت: قاتل پسر من اول اين زن است و بعد هم خسرو براي اين كه پسر مرا خراب كند با نقشه وارد زندگي پسرم شد.
سپس قاضي با تفهيم اتهامات قتل عمد به متهم رديف اول (خسرو) از وي خواست تا به شرح ماجرا بپردازد.
متهم با رد اتهام قتل عمد گفت: هيچ مشكلي با عليرضا نداشتم و به او چاقو نزدم مطمئن باشيد من اگر مي خواستم او را بكشم، به مسافرخانه نمي رفتم.
قاضي: چگونه با اين زن دوباره ارتباط برقرار كردي و اول چه كسي ارتباط برقرار كرد؟
متهم: وقتي مريم را طلاق دادم از او دو دختر داشتم، هنوز ٣ ماه عده او تمام نشده بود كه فهميدم او با عليرضا ازدواج كرده است.
از همان موقع كينه عليرضا را به دل گرفتم تا اين كه سال گذشته مريم با من تماس گرفت و گفت كه عليرضا او را اذيت مي كند و دائم با دختران ارتباط دارد.
مي خواهد او را ادب كند و كمي بترساند تا ديگر از اين كارها نكند. او ازمن خواست تا از اليگودرز به فردوس بيايم و با ترساندن عليرضا، به او كمك كنم تا او بتواند حق و حقوق خود را هم از خانواده شوهرش بگيرد.
من ابتدا قبول نكردم، اما او اصرار كرد وگفت: اين ها حق مرا خورده اند بايد كمكم كني تا حقم را بگيرم. فقط مي خواهم عليرضا را بترسانم، من هم كه از طرفي مريم دختر دايي ام مي شد و مي دانستم كه عليرضا مريم را اذيت مي كند و او دروغ نمي گويد، قبول كردم.
متهم ادامه داد: شب با اتوبوس به تهران آمدم و پس از آن به فردوس رفتم در فردوس با مريم تماس گرفتم و او گفت كه عليرضا تلفن ها را چك مي كند براي همين از تلفن كارتي با وي چند بار تماس گرفتم و قرار شد به مسافر خانه بروم تا او زمينه را آماده كند.
مريم با من تماس گرفت وگفت: عليرضا مي خواهد براي ديدن دختري به زاهدان برود، براي همين بايد همان روز به سراغش مي رفتم و او را مي ترساندم.
مريم به من ١٥ هزار تومان داد كه با آن يك چاقو تهيه كردم، اما ساعاتي بعد دوباره وقتي با او تماس گرفتم،گفت كه عليرضا در ماشين خود چاقو دارد براي همين چاقويي راكه خريده بودم به شاگرد مسافر خانه دادم.
ساعت يك نيمه شب بود كه مخفيانه وارد خانه آن ها شدم، در حياط خانه كنار ماشين لباس شويي پنهان شدم، چند سيگار كشيدم سپس به سراغ عليرضا رفتم، او خواب بود، صدايش كردم و او بيدار شد سپس بحثمان شد.
او را با چاقو ترساندم و دستانش را از پشت با طناب بستم. سپس به آشپزخانه رفتم وقتي برگشتم ديدم مريم با چاقو بالاي سراوست، مريم را كنار كشيدم، عليرضا غرق در خون بود او را بلند كردم اما كار از كار گذشته بود بنابراين او را رها كردم، به حمام رفتم، يك دست از لباس هاي عليرضا را پوشيدم، لباس هاي خوني خودم را به همراه آلات قتل در نايلوني كردم به تقاضاي مريم، دست هاي او را هم براي صحنه سازي با چسب بستم و از خانه خارج شدم.
قاضي: براساس گزارش پزشكي قانوني علت مرگ قطع عروق حياتي بدن مقتول در ناحيه سر و سينه وي بوده كه همه ضربات وارد شده به مقتول توسط جسم نوك تيز برنده بوده است و اين كه شايد دو نفر ضربات را زده باشند، منتفي است، و با توجه به عمق جراحات و ضربات وارده به نظر مي رسد، ضربات توسط مرد زده شده باشد، از طرفي شما در تمام اظهارات و بازجويي هاي قبلي خود صراحتا اعلام كرده ايد كه علت اصلي اختلاف شما با مقتول، به خاطر اين بوده است كه هنوز عده همسر اول شما يعني مريم-ب تمام نشده بود كه با وي ازدواج كرده بود.
شما صراحتا اعتراف كردي كه وقتي به درخواست مريم به فردوس آمدي ، همه كارها اعم از وسايل قتل و... را خودت به تنهايي تهيه كرده اي و مريم هيچ نقشي نداشته است و پس از وارد كردن ضربات چاقو، پشيمان شدي و مي خواستي او را به بيمارستان ببري كه مقتول قبول نكرده است.
در اظهارات قبلي خود همه چيز را به گردن گرفته اي و گفتي قصدت ترساندن او بوده است اما پس از اين كه به تو فحاشي كرده تو هم او را با چاقو زده اي، حالا همه چيز را منكر مي شوي؟ دليلش چيست؟
متهم: من اشتباه كردم كه به گردن گرفتم، آخر به من گفت اگر به گردن بگيرم رضايت خانواده مقتول را مي تواند به راحتي بگيرد، اگر آن ها بفهمند كه خودم او را كشتم به دليل اين كه با من دشمن اند رضايت نمي دهند اما براي تو رضايت مي دهند.
من برايت وكيل مي گيرم و آزادت مي كنم، اكنون هم صراحتا مي گويم، اشتباه كردم كه اقرار كردم، من بچه ٢ ساله دارم مرا عفو كنيد.
سپس قاضي با تفهيم اتهامات وارده به متهمه (رديف دوم) زن مقتول و اين كه خسرو همه اتهامات را به گردن وي مي اندازد از او خواست تا به دفاع از خود بپردازد.
متهمه: من حرفي براي گفتن ندارم.
قاضي: آيا بر اساس اظهارات متهم قبول مي كني قاتلي؟
متهمه: من قصد كشتن كسي را نداشتم، فقط مي خواستم او را بترسانم.
قاضي: از شب حادثه بگو و اين كه چه شد از خسرو خواستي تا به فردوس بيايد؟
متهمه پس از سكوتي طولاني گفت: علي رضا فساد اخلاقي داشت چندين بار به مادرش گفتم اما كاري نكرد.
خسرو شوهر اولم و پسر دايي من هم مي شود، من با فرزندانم كه نزد خسرو بودند در تماس بودم، تا اين كه با خسرو صحبت كردم گفت: شنيده ام عليرضا تو را خيلي اذيت مي كند مي خواهي بيايم و او را كمي بترسانم، من هم قبول كردم و از او خواستم تا نزد من بيايد و او را كمي بترساند تا دست از كارهايش بردارد ولي ما قصد كشتن او را نداشتيم.
وقتي خسرو به فردوس آمد، قرار گذاشتيم هنگامي كه عليرضا از باشگاه بر مي گردد او را با چاقو بترساند تا ديگر دنبال اين كارها نرود.
اما خسرو گفت كه بيرون از خانه نمي شود بنابراين به خانه ما آمد، عليرضا را بيدار كرد، من ترسيده بودم كه علي رضا بفهمد با او همدستم، بنابراين به زيرزمين رفتم و منتظر شدم، وقتي خسرو آمد لباسش خوني بود.
قاضي: خسرو در اظهاراتش مدعي شده بود كه نمي خواسته عليرضا را بكشد اما شما به او گفتي كه او را بكش آيا قبول مي كني؟
متهمه: نه من هرگز اين حرف را نزدم من نمي دانم چه كار كنم، او پسر دايي ام است و از طرفي پدر ٢ بچه من.
قاضي: چند ضربه چاقو به عليرضا زده شد؟
متهمه: نمي دانم، من آن جا نبودم.
قاضي: بر اساس شهادت گواهان، شما خود را خواهر مقتول معرفي مي كردي و در گمراه كردن دخترها و حتي زن هاي شوهر دار با او هم دست بودي، در طول تحقيقات با اظهارات ضد و نقيض چندين بار ماموران را گمراه كردي، ابزار قتل را نيز شما فراهم كردي و خسرو نيز همه چيز را رد مي كند، با توجه به اين، آيا تو اظهارات خسرو را مبني بر قتل همسرت قبول مي كني؟
متهمه: نه، اما اگر او وجدانش راحت مي شود، قبول مي كنم.
قاضي: به خاطر اين كه وجدان او راحت شود، قتل را به گردن مي گيري؟ آيا قبول داري كه جز شما ٢ نفر كس ديگري آن جا نبوده حال يا شما او را كشته باشيد يا خسرو و يا هر دو، كدام يك را قبول داري؟
متهمه باز هم سكوت مي كند. قاضي از او مي خواهد حقيقت را بگويد و متهمه با تعلل مي گويد: من قتل را به گردن مي گيرم.
قاضي: پس بگو چند ضربه به عليرضا زدي، چگونه و در چه نواحي از بدن او؟
متهمه: من چاقو نزدم، نمي دانم چند ضربه زده شده، اما مرا قصاص كنيد.
قاضي : عليرضا توسط چه كسي كشته شده، صراحتا اعلام كن چه كسي به او چاقو زده؟
متهمه: خسرو چاقو زده، اما مي خواهم قتل را به گردن بگيرم، من چيزي براي از دست دادن در اين دنيا ندارم، او به خاطر من آمده بود، مي خواهم به كانون خانواده اش برگردد پيش فرزندانش.
مرا قصاص كنيد، قاتل نيستم، اما مرا مجازات كنيد.
قاضي: اين جا تكليف هر دوي شما مشخص است، پس با صداقت اعتراف كن، اگر تو چاقو زده اي و قبول داري قاتلي چند ضربه زدي و چگونه. آيا اصلا تو چاقو زده اي؟
متهمه: به خاطر خسرو همه چيز را به گردن مي گيرم. من چاقو زدم، نمي دانم چند تا و چطوري و كجايش زدم، اما من قتل را به گردن مي گيرم.
سپس قاضي داريوش از وكيل تسخيري خسرو خواست تا به دفاع از موكل خود بپردازد.
وي از متهمه پرسيد: آيا شما قبول داريد كه خودتان عليرضا را كشته ايد يا موكل من او را كشته؟
متهمه: باز هم مي گويم، خودم به گردن مي گيرم.
پدر مقتول نيز در پايان گفت: من از هر دوي اين ها به عنوان قاتل شكايت دارم، پسر من كسي نبود كه نتواند از خود دفاع كند. من مطمئن هستم او را نا غافل و در خواب با چاقو زده اند.دست و پايش را بسته اند.
وقتي جنازه پسرم را مي شستم، شكافي عميق در ناحيه قلب او بود، يك ضربه عميق ديگر نيز در گردن او بود.
دورگردن او رد طناب بود، برسرش پلاستيك كشيده بودند پسرم را ناجوانمردانه كشته اند بايد هر دو را قصاص كنيد.
سپس قاضي با تفهيم مجدد اتهامات وارده به متهم رديف اول (خسرو) از وي خواست تا آخرين دفاع را از خود انجام دهد.
خسرو:من او را نزدم، اشتباه كردم و از خانواده عليرضا تقاضاي عفو دارم.
متهمه: (مريم -ب) نيز به عنوان آخرين دفاع گفت: من حاضرم قصاص شوم، تا خسرو به آغوش خانواده اش برگردد، قاتل نيستم، اما قتل را به گردن مي گيرم.
در پايان قاضي داريوش و مستشارانش وارد شور شدند تا حكم را پس از شور ابلاغ كنند.
شنبه 30 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 284]