واضح آرشیو وب فارسی:فارس: روايت تقي دژاكام از ديدار شاعران با رهبر معظم انقلاب اسلامي
خبرگزاري فارس: تقي دژاكام كه بعنوان خبرنگار ايرنا در مراسم ديدار شاعران با رهبر معظم انقلاب اسلامي شركت كرده بود، در وبلاگ شخصي اش روايت خود از اين ديدار را منتشر كرد.
![](http://media.farsnews.com/Media/8609/Images/jpg/A0363/A0363069.jpg)
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از وبلاگ آب و آتش، تقي دژاكام نوشته است:
يكي از حسرتهاي بزرگ زندگي من اين است كه هيچ گاه موفق نشدم امام خميني را زيارت كنم ؛ البته در روز تاريخي استقبال از امام در 12 بهمن ، چهره مبهمي از امام را در پشت شيشه هاي بليزري كه ايشان را از مهر آباد به بهشت زهرا مي برد ، از ميان خيل مشتاقان بي شماري كه در خيابانها ريخته بودند ، در حوالي خيابان جامي در اميريه ديدم ، اما ديگر هيچ گاه موفق نشدم ايشان را ببينم .
در عوض تا آنجا كه به ياد دارم آيت الله خامنه اي را از اولين نماز جمعه اي كه در تهران اقامه كردند تا حالا دهها بار در نماز جمعه ، چندين بار به لطف مسئولان رسانه اي دفتر رهبر انقلاب يا مديران كيهان در ديدارهاي عمومي عيدانه ايشان و سه بار در ديدار خصوصي زيارت كرده ام و مزه بوسه اي كه بر دست آسيب ديده ايشان زده ام براي هميشه با من است .
شب ميلاد امام حسن مجتبي "ع" به لطف دوست خوبم "محمد جعفر بهداد" ، توفيق يار شد كه به عنوان خبرنگار ايرنا در مراسم شب شعر شاعران با آقا حضور پيدا كنم و از لطف و لطافت اين نشست هم خودم بهره مند شوم و هم گزارشي تهيه كنم كه ديگران هم لذت ببرند. متن كامل اين گزارش را از اينجا بخوانيد.
گزارش ايرنا از اين مراسم خوشبختانه در روزنامه هاي مختلف ، به خوبي جاي گرفت و البته خود دفتر رهبر انقلاب هم از سخنان آقا در انتهاي جلسه كه در باره شعر و كاركرد اصلاحي - اجتماعي آن گفته بودند خبر خلاصه اي منتشر كرد ، اما برخي جزئيات در اين سخنان بود كه در خبر دفتر نيامد و من بيم دارم كه مانند اظهارات آقا در نشست مشابه كه چند سال پيش نويسندگان عضو انجمن قلم ايران با ايشان داشتند و آقا در آن به نقش مهم و تاريخي روشنفكران در انقلاب اسلامي پرداخته بودند و شايد يك ربع تمام از نقش جلال آل احمد و دكتر علي شريعتي در پايه ريزي انقلاب سخن گفتند و اين اظهارات هيچ گاه منتشر نشد ، اين سخنان هم منتشر نشود و ديگران هم از آن بهره مند نشوند.
در هر صورت بخشهايي از اظهارات آيت الله خامنه اي را در اين جلسه با انتخاب من در زير مي خوانيد:
- شكي نيست كه شعر ، يك ثروت ملي است . اگر كسي در اين ترديد بكند ، در يكي از بديهي ترين مسائل ترديد كرده است .
- شعر ، يك ثروت بزرگ و پر ثمر براي هر كشوري است . اولا بايد اين ثروت را ايجاد كرد ، ثانيا بايد آن را روز به روز افزايش داد كه دچار خسران و كم آمدن و كاهش نشود ، ثالثا بايد از آن براي نيازهاي كشور ، يك استفاده بهتر و برتر كرد.
- من الان نمي توانم ادعا كنم كه عامل رشد و گسترش فعلي شعر در كشور ما - كه موضوعي آشكار است - چيست ؛ اما شكي نيست كه يكي از دلايلش باز بودن فضاي جولان فكريي است كه نتيجه انقلاب است .
- ما دوران قبل از انقلاب را ديده ايم و با خيلي از شاعران آن زمان نشست و برخاست داشته ايم . بهترين ايشان مرحوم اميري فيروزكوهي بود كه حقا در قله غزل زمان خودش قرار داشت . [ اين در حالي بود كه ] بيشترين تجلي و نمايشي كه مي شد از او ديد ، در يك گوشه جلسه خصوصي بود . يا مرحوم [مهدي ] اخوان ثالث كه قطعا - به نظر من البته - بهترين شاعر نيمايي و از همه اقرانش قوي تر بود و لفظ و معناي شسته رفته تري داشت ، در گوشه اي زندگي مي كرد كه جز عده اي از خواص ، او را نمي شناختند و او هم عزلت را ترجيح مي داد. وقتي بزرگان ، در اين عزلت و خمودي زندگي مي كنند ، قهرا جوانها رشد نمي كنند.
- من بحث كميت و تعداد را مي گويم ، اما بحث كيفيت بايد سنجش واقعي بشود كه چگونه . البته در غزل ، اميري فيروزكوهي ، رهي معيري و شهريار خيلي خوب بودند ، لكن از لحاظ گسترش و باز بودن ميدان جولان ، آنوقت اين وجود نداشت .انقلاب اين ميدان را باز كرد ؛ نه فقط در شعر ، كه در ادبيات ، در علوم تجربي و در مديريتهاي كلان مثل مديريت دفاع مقدس كه پيش آمد .
- شعري كه من امشب شنيدم و پارسال شنيدم ، با شعري كه چهارده پانزده سال پيش از جوانها مي شنيدم خيلي رشد كرده ، خيلي خوب شده ، خيلي صيقل يافته شده ، علاوه بر اينكه از نظر مضامين ، خيلي پيش رفته است .ما اين ثروت ملي را داريم و گسترشش هم بر دستگاههاي مسئول واجب است و هم بر كساني كه اين نعمت و اين قريحه خوب را دارند. بايد شكر گزاري كنند و شكر گزاري اش هم به همين است كه گسترشش بدهيم و اين چشمه ها را جوشنده تر كنيم .
- بايد بدانيد از اين ثروت ، كجا استفاده كنيد . با اينكه مي دانم شعر ، قابل در قاب گرفتن و محدود شدن نيست و از اين جهت ، مثل ديگر قالبهاي هنر است . انضباط در زندگي لازم است اما در هنر ، نه ممكن است و نه چنان انضباطي لازم است ؛ چون هنر ضايع مي شود . اما خود شاعر مسئوليت دارد و آن كساني كه مي توانند زمينه هاي هدايت شعر شاعر را به عرصه هاي مورد نياز جامعه فراهم كنند ، مسئوليت دارند.
- خيلي از زمينه هاي جامعه با زبان هنر ، قابل اصلاح است و مثلا اخلاقيات بايد به اخلاق ملي تبديل شود . ما چند قرن زير چكمه استبداد زندگي كرده ايم . برخي پادشاهان كه شايد به آنها افتخار هم بكنيم - مثل نادر شاه - ديو مُهيبي است ، شاه عباس هم همين طور . شما ببينيد غير از آن قهرمانيها ، با مردم كشورشان چگونه رفتار كردند ، با خوبهايشان چگونه رفتار كردند . اين خلقيات بايد اصلاح شود.
- ما احتياج به روح اخوت و برادري داريم ؛ احتياج داريم كه هر انساني نسبت به همسايگانش در خانه ، در محل كسب و در خيابان احساس امنيت كند نه نا امني ... قدرت ابتكار و شجاعت ِ نو آوري را به عنوان يك خصلت ملي نياز داريم ، شجاعت ِ خطر كردن بايد جزو خصال ملي ما در بيايد ، ترحم كردن به يكديگر ، تزريق روح اميد به ديگران ، ... اگر اين خصوصيات در ملت تقويت بشود ، جامعه اصلاح مي شود. ايجاد اين خصلتها و اين اصلاح هم ، دستوري نيست ؛ اما با زبان هنر و با زبان شعر مي توان اين اصلاحات را به وجود آورد . بنابر اين ، يكي از نيازهاي ما شعر اخلاقي است .
- در تاريخ ادبيات ما ، اين ويژگي [اخلاقي و اصلاحي بودن ]در شعر ما كاملا به چشم مي خورد . سعدي كه از اين جهت در قله است ؛ فردوسي ، نظامي ، سنايي و ناصر خسرو همين جور است ، جامي همين جور است . در اواخر دوران سبك هندي ، واعظ قزويني همين طور است . اصلا او واعظ بوده و منبر مي رفته است و البته شعرهاي بسيار خوب و پر مضمون و عالي هم گفته است . خود صائب ، اگر فقط غزليات اخلاقي و نصيحت گونه او را جمع آوري كنيد يك كتاب قطور مي شود.
- بايد به جاي الگو سازيهاي مصنوعي و جعلي و بدلي از فلان هنرپيشه و فلان آدم عوضي و مانكنها و رقاصه ها ، عاطفه هاي واقعي به عنوان الگو معرفي شوند.
- بخشي از شعر آييني ما مي تواند مصروف مطالب عرفاني بشود. شعر مولوي را ببينيد ؛ اگر ديوان شمس را دوردست ببينيم ، شعر مثنوي كه اصولِ اصولِ اصولِ دين است . اعتقاد من اين است . يك وقت آقاي مطهري از من پرسيدند نظرم راجع به شعر مولوي چيست . گفتم : اصولِ اصولِ اصولِ دين است .گفت : نظر من هم همين است . البته درباره حافظ كمي با هم اختلاف عقيده داشتيم .
- همين بيدل -كه آقاي [ محمد كاظم ] كاظمي كار بسيار خوبي كرده اند كه البته شايد [بيش از ] يك دهم شعر بيدل را موفق به بررسي نشده اند - واقعا شعرش هنرمندانه است ، واقعا استحكام شاعري اين مرد غير ايراني را نشان مي دهد كه در هند ، اينچنين به زبان فارسي شعر بگويد.
- درياي عرفان ، جايش در شعر امروز ما و شعر امروز جوانهاي ما خالي است . البته همان مفاهيم را با همان الفاظ تقليد كردن خيلي مزه ندارد ، بايد با قريحه خودتان آن را بپرورانيد.
- مضامين سياسي و انقلابي هم در شعر [ بعد از انقلاب ] خيلي رويش كار نشده است . البته مسئله شهيد و شهادت كه تمامي ندارد و خوب هم هست لكن مسائل انقلاب ، منحصر در مسئله شهيد نيست ؛ انقلاب حرف نويي در دنيا آورده است و به همين دليل جنجال و هوچي بازي و گرد و غبار كردن در تبليغات دشمنان عليه انقلاب هست و غير از اين هم انتظاري از آنان نيست . انقلاب حرف نويي آورده كه تا امروز هم نشان داده ناميرا ست ، روز به روز هم توسعه پيدا كرده و قدرتهاي بزرگ را به چالش گرفته است . جز ملت ايران و جز دولت ايران چه كسي است در دنيا كه در مقابل شعارهاي استكباري بايستد ؟ هيچ كس . اين پيام تكريم واقعي انسان است نه تكريم آمريكايي كه سر تا پايش دروغ است . بايد اينها را با ثروت ملي ِ شعر نشان داد.
- من به هيچ شاعري توصيه نمي كنم كه شعر عاشقانه نگو . معلوم است كه نمي شود . البته مي شود توصيه كنم كه مراقبت كنند افراطي نشود ؛ از حالت حجب و حياي ايراني - اسلامي ما خارج نشود و ترويج شعر عرياني كه آنها مي خواهند نشود. ما هم نه آنقدر خشكيم كه از اين شعرها لذت نبريم و نه آنقدر بي توجه كه آن را نفهميم .
- اين ثروت [ شعر ] ، خيلي با عظمت است .
- ياد مرحوم قيصر امين پور كه حقيقتا در گذشت امين پور ما را به معناي واقعي كلمه ، داغدار كرد [ به خير ] . بعد از مرحوم [ سيد حسن ] حسيني دلمان خوش بود به امين پور ، كه او را هم از دست داديم . حالا بايد قدر شما را بدانيم .
انتهاي پيام/
جمعه 29 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 198]