تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):براستى كه حقيقت خوشبختى آن است كه پايان كار انسان خوشبختى باشد و حقيقت بدبختى آن ا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816520513




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جهان - در فراق ليبراليسم


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: جهان - در فراق ليبراليسم


جهان - در فراق ليبراليسم

دياكو حسيني:چندي است كه نام هند در غرب و شرق نامور شده است و هر كسي مي‌كوشد به هند استناد و از آن تقليد كند. از هند به بزرگ‌ترين دموكراسي جهان ياد مي‌كنند و انگشت اشاره به اقتصاد شكوفاي آن دراز مي‌كنند و حسادت به بازار آزاد و جامعه باز آن مي‌برند و در برابر چين قرارش مي‌دهند و چين را در برابر به زمينش مي‌زنند. هند آيا جامعه باز و صاحب بازار آزاد و دموكراسي تمام‌عيار است؛ آنگونه كه مي‌گويند؟ اگر هند باب دموكراسي را تا نيمه گشوده به عوض در باب ليبراليسم ابدا با ليبرال دموكراسي‌هاي تحميلي ديگري چون ژاپن هماوردي نمي‌كند بلكه در زمينه اقتصادي نيز به گرد پاي چين نمي‌رسد. در يك دهه متاخر به كرات احزاب در معرض شكست، رقابت را ناتمام رها كرده‌اند؛ به خشونت متوسل شده‌اند و از مسابقه سياسي به جنگ فرقه‌اي روي برده‌اند؛ سيك‌ها عليه مسلمانان و هندو‌ها عليه مسيحيان. همين آخر بود كه احمدآباد و بنگلور اين دو پايتخت تجاري هند، به صحنه كينه جويي فرقه‌اي تبديل شده بودند و شنبه گذشته دهلي نو نيز شاهد چند انفجار پياپي بود كه به كشته و زخمي شدن جمعي منجر شد. داستان رقت‌بار كشمير و جامو را همه خوانده‌اند كه چگونه به چشم اسفنديار هند مي‌مانند. رشد اقتصادي هند نيز در قياس با چين و ژاپن سير افولي داشته است و نه‌تنها به همپايگي چين نرسيده كه اكنون توليد سرانه‌اي همپاي تايلند و فيليپين هم ندارد. داستان هند اغواكننده است. چه؛ پس از عصر استعمار با گرته‌برداري از مدل اقتصادي استعمارگران، به توسعه نيم قواره اقتصادي رسيد و در سايه‌سار بريتانيا نخستين بازار بورس آسيا را بنيان نهاد و نظام حزبي برپا ساخت و احزاب سياسي برساخت و از اديان متكثر و فرق متعدد، معجوني ساخت كه به دموكراسي ليبرال نزديك‌تر است اما در واقع ليبرال نيست. با وجود اينكه پيروان مذهب هندو بيش از 80 درصد جمعيت را دربرمي‌گيرند و عمده مراكز اداري و سياسي را به انقياد كشيده‌اند و دولت ساخته‌اند و دولت را به راه خويش برده‌اند اما روزي نيست كه خبري از درگيري‌هاي كوچه خياباني مسلمانان در مقام اقليت و هندو‌ها در هيات اكثريت به گوش نرسد و روزنامه‌ها را سياه نكند؛ گويي كه دولتي قاهر در حيات نيست كه قهر را برقرار كند يا ناظمي كه بي‌نظمي را مانع شود. هند به راستي سرزمين تضادهاست. چه؛ اگر بنگلور و احمدآباد نماد توسعه‌يافتگي صنعتي هند هستند، كشمير و جامو هم نشان توسعه‌نيافتگي سياسي و اجتماعي هند محسوب مي‌شوند. صفت غيرليبرالي هند را فريد زكريا (سردبير محافظه‌كار مجله نيوزويك) به روشني در كتاب «آينده آزادي» پرداخته است اما معلوم نكرده كه چرا هند به‌رغم برخورداري از دموكراسي در ساخت سياسي، ليبرال و قانون سالار نيست. اما پاسخ اين ابهام چيست؟

آنگونه كه در غرب، دولت مدرن نشأت گرفته از حيات بورژوازي و به قول كارل ماركس «منافع بورژوايي» بود، در هندي كه با نظام اجتماعي سلسله مراتبي خو گرفته است، اساسا طبقه بورژوا پديد نيامد و سرانجام كه زير فشار صنعتي بريتانيا نيمه جان به دست آمد، هيچگاه از غيرت و عصبيت طبقاتي آيين هندو آزاد نشد. به اين دليل بود كه سرمايه صنعتي بلكه نظام سرمايه‌داري با همه تاخيري كه در ورود به شبه قاره هند داشت، همچون غرب مفيد نيفتاد و اگر ليبرال دموكراسي در غرب از رحم سرمايه‌داري بيرون جهيد، در هند سرمايه‌داري نبود كه قابله دموكراسي ليبرال باشد. نظام اقتصادي هند نيز بر پايه نظام سرمايه‌داري لنگاني بنا شده است كه بسياري را واداشته تا اقتصاد هند را رو به زوال تدريجي تعبير كنند كه البته پر بيراه نيست. هند را سرزمين ثروت‌هاي افسانه‌اي خوانده‌اند اما توانگري در اين ديار معنايي جز بورژوازي غربي داشته و از اينجاست كه مي‌توان به امر دولت پرداخت و نشان داد كه اولا اعتقادات مذهبي در آيين هندو، هرچند با ثروت و توانگري مخالف نيست و دستور به قناعت و دريوزگي نفرموده و دارايي را خار نشمرده است اما با ليبراليسم و برابري نيز به يك پيمانه نمي‌گنجد و ضمن آنكه سرمايه‌داري را با توجه به اولويت طبقاتي مي‌پذيرد، نظام سرمايه‌داري و رقابتي را برنمي‌تابد و در همان حال كه رگه‌هاي آزاديخواهانه خود را به رخ مي‌كشد، مانع از نخستين آزادي‌ها مي‌شود. تصادفي نيست كه اكنون احزاب چپ‌گرا و كمونيسم هند همانند بهاراتيا جاناتا، به واقع احزاب ناسيوناليست و مذهبي هم هستند. جالب است بدانيم كه احزاب كمونيسم هند در زمره پرنفوذترين احزاب كمونيستي جهان به شمار مي‌روند اما با اين حال هيچ اتحاديه كارگري منافع 500 ميليون كارگر و 300 ميليون بي‌بضاعت هندي را نمايندگي نمي‌كند. اين احزاب نه حامي كارگران هستند نه دشمن سرمايه‌داران. حزب كمونيسم خصم «نظام سرمايه‌داري» است كه سال‌هاست با جولان در حيطه جامعه، مفاهيم سنتي ديني را به چالش گرفته و كارگران را بي‌توجه به مقام طبقاتي به كار مي‌گيرد و در كنه خود اين امكان را به «شهروندان» اعم از طبقه سافله مي‌دهد تا مسير ثروتمندي را بياموزند و در نظام سرمايه‌داري طبع‌آزمايي كنند. در هند چون بر اثر ممانعت مذهب، سرمايه‌داري آزادانه شكل نگرفت، ملي‌گرايي سرمايه‌دارانه هم پديد نيامد تا دولت مدرن و قانون‌سالار و حافظ توأمان آزادي و سرمايه‌داري را نتيجه دهد. از آنجا كه دولت مدرن پرورده ناسيوناليسم است و ناسيوناليسم فرآورده سرمايه‌داري تجاري، نگاهي به شكل‌گيري ملي گرايي هند ضروري است تا نشاني و تاييدي بر اين واقعيت باشد كه جامعه مورد نظر ما آن راهي را نرفت كه غرب در جاده مدرنيزاسيون رفت.
در واقع ناسيوناليسم هند نبود مگر ارتجاع سنت‌هاي ديني و شرعي در برابر حكام انگليسي در سده نوزدهم و از اين‌رو بايد به دو مشكل چيره مي‌شد: اول دولت‌هاي محلي كه اعتقادات ديني را انعكاس مي‌دادند و دوم واگرايي مذهبي كه با تحكيم دولت‌هاي محلي و تشويق حاكمان ايشان شدت مي‌گرفت؛ همچون چرخه باطلي كه تا مدت‌ها بر جاي ماند و با جمع بساط استعمار و استقرار دولت مستقل، همچنان به حيات خود جسته و گريخته ادامه داد. دولت محلي، نخست نشانه همگوني در سلوك اجتماعي و اعتقادي است و دوم قرار گرفتن در ساخت اقتصادي فئودالي. به اين ترتيب وجود دولت محلي مساوي، نبود مناسبات مدرن از جمله مركزيت سياسي و نظام اقتصادي بورژوايي است. يعني همان خصلتي كه هند تا از پس برچيده‌شدن دامن استعمار بدان دست نيافت و هنوز هم با ساختار فدرالي نظام سياسي (كه بازتاب ناهم جوشي اديان و اقوام است نه پذيرفتن پلوراليسم سياسي) از فقدان آن، كم و بيش رنج مي‌برد. دولت‌هاي محلي با اراده بريتانيا در مبارزه با استقلال‌طلبان درهم شكستند و با آمدن اجباري سرمايه‌داري صنعتي و تاسيس مراكز توليدي صنعتي و سرانجام به راه افتادن چرخ‌هاي مدرنيته، شيوه حكمراني محلي، محلي از اعراب نيافت و پايان يافت. دومين مانع دولت مدرن (و نظام سرمايه‌داري) البته مذهب بود كه در هند معنايي متفاوت از هر گوشه و هر تجربه جهان داشت. تاسيس دولت هند، محصول معجزه‌اي بود كه اگر بهانه استعمارستيزي، دم دست نبود، به جايي نمي‌رسيد. افزوده بر هزار سال بود كه نظام كاستي هر هندي را در مقام و منزلتي ابدي جاي مي‌داد و حتي نوادگان هر فرد را در همان كاست اجتماعي حفظ مي‌كرد و بديهي است كه جايگاه پيروان ديگر اديان هم در اين كاست طبقاتي روشن شده بود. اصالت طبقه تا بدان حد بود كه قدرت و ثروت تنها با ملاحظه كاست هر فرد به او مي‌رسيد و هر فردي را در كسب اين دو، سقف و اندازه‌اي بود. پروفسور «دبليو روبن» محقق آلماني مي‌نويسد«خرافات حاكم بر اهالي دهات كه به صورت برده و بنده براي طبقه حاكم كار مي‌كردند، سبب شد كه حاكمان مطلقه و جبار بر آنان فرمانروايي كنند و همين افراد دهات و اكثريت ملت هستند كه پايه محكمي را براي حكومت مطلقه در هند تشكيل مي‌دهند». اين گفته‌ها شايد اكنون كمي كهنه به نظر برسند اما واقعيت امر اين است كه در جامعه هندي به‌رغم كاميابي‌هاي اقتصادي، هنوز ميزان باسوادي از 64 درصد تجاوز نمي‌كند و در تناسبي معقول 60 درصد نيروي كار هند در بخش كشاورزي و تنها 12درصد در بخش صنعتي مشغول به كارند. در محنت اين نقيصه و ضعف بينش واپس نگرانه ميان روستاييان و بي‌سوادان كه خود در غياب زندگي شهري و ملزومات صنعتي شدن جامعه انساني حاصل مي‌شود، هستند گروه‌هايي كه كنش اجتماعي و سياسي غالب خود را نه از ظرفيت‌هاي قانوني كه از منطق گروه‌هاي تروريستي وام مي‌گيرند. محبوبيت اقدامات نامشروع «جيش محمد(ص)» و «مجاهدين هند» ميان مسلمانان از يك طرف و فرقه‌هاي ناسيوناليست هندو از سوي ديگر كه اتفاقا اقبال قابل ملاحظه‌اي در دولت و مجلسين دارند و هربار در آستانه ناكامي سياسي تيغ از نيام برمي‌كشند، سبب مي‌شود تا هند را همچنان چندپاره‌اي بدانيم كه پا در زمين مدرن و سر در هواي سنت دارد. هند البته پيش‌تر، مصلحاني داشت كه سعي كردند تا تعصب ديني را بزدايند و با ايجاد اتحاد ميان ساكنان هندوستان بر استعمار انگلستان فائق آيند؛ مصلحاني كه بيش از اصلاح ديني، پي اصلاحات سياسي رفتند تا هند را به استقلال برسانند، غافل از اينكه هند مستقل، دولت مي‌خواهد و هر دولتي پيش از تاسيس بايد نظريه‌پردازي شود و هر نظريه‌اي در باب دولت از راه دين هم مي‌گذرد. از ميان اين جنبش‌ها و نهضت‌ها برخي مهم‌تر بودند. «راجارام موهن روي» انجمن «براهمو ساماج» را بنياد نهاد. «آريا ساماج» جنبش ديگري بود كه با خشك مغزي و نظام كاستي به ستيز برخاست و در برابر اوپانيشادها كه بدعتي از ناحيه برهمنان دوهزاره پيش‌تر به حساب مي‌آمد، شعار بازگشت به «وداها» سر داد و جالب اينكه هرچند از اسلام مايه گرفته بود اما بر اسلام سرانجام شوريد و فتنه متقابل دو مذهب را دوصدچندان كرد. «راما كريشنا پارامهانسا»ي هندو هم ناسيوناليست بود اما بر اسلام و مسلمين موضع نگرفت. جنبش اصلاح ديني (يا بهتر بگوييم سياسي)، اينگونه ادامه يافت و با روي كار آمدن حزب كنگره همه آبراه‌ها در مصب اصلاح ديني متحد شدند و استقلال هند از انگلستان به ثمر نشست. نظام كاستي البته نزد هندوها از ميان نرفت كه با سرمايه‌داري صنعتي بريتانيا نيز آميخته شد و ملغمه‌اي ساخت كه در مناسبات اقتصادي شبه مدرن بود و در ترتيبات اجتماعي همبستر سنت.
به تعبيري نقش بريتانيا در هند هم كوبنده بود و هم سازنده. كوبنده بود چون با شدت بخشيدن به عمليات استعماري اضافه بر استثمار ملي بر آتش‌افروزي بنيادگرايي نيز دامن مي‌زد و سازنده بود چون الزامات صنعتي شدن هند و حفظ جريان سودرساني به كشور استعمارگر، مستلزم آموزش‌هاي اجباري علوم نوين و لاجرم ظهور مصلحان و منجيان مذهبي و سياسي شد. آموزش نوين انگليسي كوشيد تا سنت‌هاي ديرين هندو را از جاي بركند. واقعيت اين است كه رسم غيرانساني «ساتي» كه زنان هندو را موظف مي‌كرد پس از مرگ شوهر، خود را در آتش اندازند و در آتش فراق همسر بسوزند، به لطف فرامين استعماري بركنده شد. اين بريتانيا بود كه نخستين دانشكده‌هاي نوين را در كلكته و بمبئي و مدرس تاسيس كرد (بگذريم كه هر سه بعدها به مامن بنيادگرايان تبديل شدند).آموزش‌هاي بديع بريتانيا رخداد ديگري را نيز به دنبال داشت و آن سربركشيدن طبقه جديد اداري و حرفه‌اي در مناصب دولتي و نيمه دولتي بود. دانشكده‌ها و بيمارستان‌ها و روزنامه‌ها همه به دست همين قشر تحصيلكرده و به تعبيري «غرب‌زده» اداره مي‌شدند كه كمتر به مناسك ديني و سنتي‌پايبندي نشان مي‌دادند. انگلستان سخاوتمندانه مولد طبقات سياسي و اجتماعي خلاقي شد كه بر طبقات فرسوده پيشيني ساخته شدند بي‌آنكه فرسودگي را از ميان‌بردارند. درست به همين دليل فرآورده اعجاب‌انگيزي از سنت و مدرن حاصل آمد كه از سويي سرمايه‌داري شبه مدرن را به ويترين گذاشته بود و آن طرف‌تر، سنن مذهبي را نمايش مي‌داد. گفته‌اند كه در اوايل سده بيستم و دورگرفتن چرخ‌هاي صنعتي هند، كارگران تا هنگامي كه در كارگاه‌هاي جديد سرگرم كار بودند، از تقسيم‌بندي‌هاي طبقاتي معاف مي‌شدند و «نجس»‌ها را حين كار پاك قلمداد مي‌كردند. به اين ترتيب هند جامعه‌اي همچنان چندپاره باقي ماند كه در سرزمين به اتحاد رسيد و در دين به اتفاق نرسيد و نه اقتصاد صنعتي كه اقتصاد كشاورزي را به ميدان سرمايه‌داري روانه ساخت و از دموكراسي تنها انتخابات آزاد را به ارث برد و حاكميت قانون را از ياد برد و از جامعه باز، تظلم اكثريت بر اقليت را فهميد و اقليت را در برابر اكثريت بي‌پناه گذاشت و اينگونه بود كه دولت مدرن در بزرگ‌ترين دموكراسي جهان، نارس به دنيا آمد و هرگز به پسوند و پيشوند ليبراليسم مزين نشد. درست است كه اكنون هنديان در سرمايه‌داري و سرمايه‌سازي شهره عالم هستند اما اين هم درست است كه بيشتر سرمايه‌داران هند در خارج از كشور مادر زندگي مي‌كنند. هند پهناورترين دموكراسي جهان است اما بيشترين تظلمات عليه دموكراسي نيز همين جا رخ مي‌دهد. هند پيشرفته‌ترين احزاب دنيا را دارد و همچنين فاسدترين آنها را؛ كساني كه تنها براي سنت و شريعت خودساخته مي‌جنگند، نه براي آزادي و حاكميت مردم. اما به واقع، هيچ ملت و امتي مجبور نيست در تاريخ خويش محبوس بماند اما عبور از تاريخ به دولت، جامعه مدني و احزاب قوي محتاج است كه از آزادي دفاع كنند، به دولت و ملتي كه فهم مشابهي از آزادي را به هم القا كنند، آزادي براي لذت از زندگي جمعي و برابر. آزادي از قيد جبر دولت به‌واسطه حاكميت مطلق قانون بر هر فرد به يك قدر؛ و مهم‌تر از همه، بدون مخالف‌كشي‌هاي مذهبي و نژادي.
هند خاستگاه معنويت مشرق زمين
محمد حسين باقي: هند به راستي سرزمين هزار و يك مذهب است. در اين ديار تمام مذاهب با يكديگر همزيستي صلح‌آميز دارند و چنان يك خانواده با هم مي‌زيند. هر چند ممكن است گروه‌هاي افراطي مذهبي - همچون هر كشور ديگر- نيز وجود داشته باشند و آرامش را با مخاطراتي مواجه سازند اما ماهيت و هستي هند بسته به اين تكثر و آزادي مذهبي است. بي‌جهت نيست كه هند را «زادگاه معنويت مشرق زمين» ناميده‌اند. روزگاري هندوستان به سرزميني افسانه‌اي و جادويي مي‌مانست كه رمالان، جادوگران و شعبده‌بازان در آن جولان مي‌دهند اما حضور كمپاني هند شرقي انگليس به آهستگي به اين برداشت خاتمه داد. به اين معنا كه ابتدا انگليسي‌ها و كارمندان اروپايي اين كمپاني بودند كه به كشف هند و تاريخ آن پرداختند و اندك‌اندك پرده از رمز و راز مستتر از اين جامعه برداشتند و در نهايت زمينه‌ساز آشنايي اين جامعه با مواهب جامعه مدرن شدند. اينجانب با برخي گروه‌هاي مذهبي ديدار و گفت‌وگو داشتم. اين ديدارها و گفت‌وگوهاي حضوري تجربياتي را به انسان مي‌آموزد كه چه بسا مطالعه كتاب نمي‌تواند چنين كند؛ انسان با واقعيات ديگري از اين جامعه مواجه مي‌شود كه بر خلاف بسياري از گفته‌ها و نوشته‌ها در كتاب‌هاست. هر چند شايد برداشت نگارنده به مذاق بسياري خوش نيايد و حتي از بيخ و بن اشتباه و نادرست انگاشته شود اما اين تجربيات و مشاهداتي است كه دست كم براي خودم حجت است. احترام به مذاهب ديگر در اين جامعه نهادينه است و اين شايد به دليل همين تكثر مذهبي باشد. به‌طور مثال، با يك دوست هندي ديدار داشتم كه از خوردن گوشت پرهيز داشت. هنگام تناول غذا متوجه شدم كه وي در زمره فرقه «جيني» است كه به هيچ روي گوشت تناول نمي‌كنند و فقط به خوردن گياهان و سبزيجات و ميوه‌جات پخته مي‌پردازند. اما رفتار او با من مسلمان آنچنان دوستانه بود كه مورد رشك ديگران بوديم. اين برداشت وجود دارد كه بر خلاف برخي جوامع كه ملاك و معيار شايستگي و دستيابي به مشاغل بالاتر را در «مذهب» مي‌بينند و معتقدان به ساير مذاهب را مي‌رانند اما دست كم آنچه شاهد بودم اين بود كه در اين كشور چنين نيست. برخي معتقدند كه دين عامل عقب‌ماندگي است و لذا دستيابي به توسعه را در گرو دين‌زدايي مي‌پندارند. در حالي كه دين في نفسه عامل عقب ماندگي نيست بلكه برداشت‌هاي متحجرانه از دين و مفاهيم ديني است كه زمينه‌ساز عقب‌ماندگي است. اين دوست گياهخوار هندي كه ساكن راجستان هند بود براي نزديكي بيشتر با من خود را از نژاد خالص آريايي معرفي مي‌كرد كه اجدادش از ايران به هندوستان مهاجرت كرده بودند. وي آنچنان شيفته ايران زمين بود كه همگان حتي به مليت هندي او نيز شك كرده بودند. در عين حال در ميان دوستان هندي خانمي نسبتا مسن بود كه در زمره كاست‌هاي طبقه بالاي هند بود و به اصطلاح مادري روحاني به شمار مي‌آمد. وي به عنوان عضوي از جامعه كاست مي‌گفت با مدرن شدن جامعه هندي مفهوم كاست به تدريج در حال تغيير و از قالب تهي شدن است. در گفت‌وگو با اين افراد آنچه كه ناشي از كينه و نفرت مذهبي باشد به چشم نمي‌خورد بلكه در عوض تساهل مذهبي و احترام به عقايد ديگران بود كه مهم مي‌نمود. درك او از دين و مفاهيم ديني بسيار بازانديشانه بود و نشاني از دگم‌انديشي و تحجر و آنچه كه نشانه كاست هندي و فروتر پنداشتن ديگران است، به چشم نمي‌خورد. اما نكته مهم‌تر در خصوص مذهب در اين جامعه هزار و يك مذهب اين است كه نشان‌ها و نمادهاي مذهبي از در و ديوار شهر، روي خودروها و كاميونت‌ها و غيره آشكارا هويدا بود. حتي در فروشگاه‌ها و مغازه‌ها نيز اين نمادهاي مذهبي كه بيشتر تصويري از فيل بود به فروش مي‌رفت. به‌عنوان يك روزنامه‌نگار در مدت اقامت در هند ذهنم دائما در حال پرس و جو بود كه اين علائم به چه معناست و نشان از چيست؟ مي‌ديدم كه در معابد و خيابان‌ها و حتي روي سپر خودروها آثاري به چشم مي‌خورد كه نشان از وجود مذاهب و البته گاهي خرافات و جادو در ميان مردم مي‌دهد. نمادهايي كه در چشم يك خارجي علاوه بر جالب و جذاب بودن اما خنده‌دار نيز به نظر مي‌رسد. چرا كه در قرن 21 كه قرن اطلاعات و تكنولوژي نام گرفته «فيل‌هاي چند دستي» را مي‌بينيم كه بعضا مورد پرستش و احترام است. در خيابان‌هاي شهر شاهد حضور گاوهايي بودم كه در گوشه و كنار لميده بودند و مردم با احترام از كنار آنها رد مي‌شدند. يك‌بار خواستم براي ديدن واكنش مردم گاوي را بيازارم كه با نهيب دوستان مواجه شدم. اما اين احترام به گاو نيز مورد تمسخر ديگران نبود. مردم به گونه‌اي رد مي‌شدند كه گويي اتفاقي رخ نداده است منتهي براي يك روزنامه‌نگار جالب مي‌نمود كه تكثر و تساهل مذهبي آنچنان زياد است كه داشتن هر گونه مذهبي حتي گاو‌پرستي مورد عتاب و خطاب ديگران قرار نمي‌گيرد. درغالب اجتماعات اسلامي هيچگاه اجازه حضور يك خارجي در مساجد را نمي‌دهند چرا كه او را ناپاك مي‌پندارند اما در جامعه هند چنين نيست. در ديداري كه از يكي از معابد بودايي داشتم، رهبر مذهبي آن معبد تنها يك درخواست از ما داشت كه «كفش خود را در آوريد» و سپس از او خواستيم تا مراسم خود را به جا آورد. او در واكنش تنها پرسشي كه كرد اين بود كه شما اهل كجا هستيد؟ آنگاه كه با پاسخ «ايراني» مواجه شد ضمن احترام به مذهب و تمدن ايرانيان، مراسم خود را به جا آورد و حتي اجازه فيلمبرداري نيز به ما داد. در هر حال، آنچه در اين جامعه جلب توجه مي‌كند زندگي مسالمت‌آميز اديان و مذاهب در كنار يكديگر است.
 چهارشنبه 27 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 118]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن