تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835103295
شیخ آقا بزرگ تهرانی
واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: میلاد سبز
سال 1293 قمری، ماه ربیع الاول و شب پنج شنبه بود. درست یازده روز از ماه میلاد و ربیع الموعود میگذشت و تنها یك هفته به سال گشت میلاد بزرگترین مولود آفرینش حضرت محمد مصطفی ـ صلّی الله علیه و آله ـ مانده بود كه از لطف خدا، حاج ملا علی تهرانی، صاحب پسری سالم و كامل شد.
حاج ملا علی از پیش بر آن بود كه نام جدش حاج محسن را بر فرزند نهد تا یاد او بماند ولی تقارن این تولد با ماه میلاد پیامبر چنان خرسندش ساخت كه اسم فرزند دلبندش را محمد محسن نامید.[1]
مادر محمد محسن زنی باورمند و نیكوكردار بود كه از سادات علوی محسوب میگشت. و با نام بیگم خوانده میشد و دختر حاج سید عطار تهرانی بود.[2]
پس از دهها سال زمانی كه هر كس برای گرفتن شناسنامه نام خانوادگی خاصی بر میگزید او شهرت «منزوی» را برگزید و به این ترتیب مولود ماه میلاد در شناسنامه «محمد محسن منزوی» خوانده شد اما هیچ وقت به این اسم و رسم نامیده نگشت و مشهور نشد.[3]
اما از آن جا كه در میان تهرانیها از دیر باز عادت چنین بود كه پسری را به نام جد بزرگ خانواده و به اسم «آقا بزرگ» صدا كنند، محمد محسن آقا بزرگ خوانده شد. با این تفاوت كه آقا بزرگ خاندان محسنی براستی «آقایی بزرگ» شد و با همین نام شهره آفاق گشت.[4]
در گلشن قرآن
مولود پامنار از همان روزهای نخستین حیاتش با سرچشمه زلال نور و زندگی آشنا شد. وی در حالی كه تنها چهار یا پنج بهار از آغاز سبز زندگی را پشت سر میگذاشت دل پاك و جان تشنهاش را هر روز با قرآن و آوازهای آهنگین و روح نواز آن جلا میداد. او از نخستین آموزگار خویش چنین یاد كرده است:
«قبل از رفتن به مكتب خانه، در توی خانه، پیش عمال عمو، «زهرا سلطان خانم» از اول حروف ابجد و بعضی سورههای كوتاه قرآن را خوانده بودم ...»[5]
پس از آن كه به 7 سالگی رسید (1300 ق) در محلهاش پامنار به مكتب خانه آقا سید ضیاء رفت و پیش او قرآن و نصاب الصبیان را در لغت عربی و فارسی و ... خواند.[6]
روحانی ده ساله
فرزند حاج ملا علی ابتدا علاقه چندانی به درس و مشق نداشت و بیشتر دوست داشت به پیشه اجدادی خویش تجارت و بازرگانی بپردازد. او خود در این باره مینویسد:
«تا شش سال از عمر گذشت در خانه بازی میكردم. به یاد دارم كه دكانی درست كرده اجناس بقالی و عطاری و ترازو با سایر لوازم دكان تهیه میكردم ... شوق زیادی به درس خواندن نداشتم. میخواستم كاسب شوم ولی مرحوم پدرم كسب را نمیخواست چون خودش درس عربی نخوانده بود میخواست من طلبه علم شوم. مرا چندی برای امتحان به دكان بزازی برادرم مرحوم آقای محمد ابراهیم در سر سه راه بازار پامنار فرستاد. با محبتهای برادرانه بلكه پدرانه او از زحمت رفتن به دكان عاجز شدم و پس از مدتی استعفا دادم و به شوق درس افتادم.»[7]
«پس از آن كه پدر شوق و ذوق فرزندش را در تحصیل علم و كمال افزونتر از پیش دید و استعداد او را در این راه شكوفا یافت به این فكر افتاد كه برای تشویق و ترغیب او مجلسی را ترتیب دهد و پسرش را ملبس به لباس دانش و دین سازد.
«و چون 10 ساله شد (1303 ق) پدرش مجلسی ترتیب داد، با حضور جمعی از روحانیون آن روزگار تهران، و در این محفل معنوی، وی لباس روحانیت پوشید و عمامه بر سر گذارد. حاضران به او تبریك گفتند و خواستند تا خواندن «جامع المقدمات» را بیاغازد. پس از پوشیدن لباس روحانی وی را با افزودن كلمه شیخ (كلمهای كه برای روحانیون، هم عنوان است و هم احترام) بر سرِ نامش، در شیخ آقا بزرگ خواندند.[8]»
شیخ آقا بزرگ در زندگینامه خود مینویسد:
«مرحوم آقا سید جمال افجهای عمامه بر سر من گذاشت.»[9]
دوازده سال در حوزه تهران
شیخ آقا بزرگ تهرانی از سال 1303 ق كه معمم شد، تا سال 1315 ق در تهران سكونت داشت. نخست مراحل مقدماتی را در مدرسه دانگی آغاز كرد و در مدرسه پامنار و سپس در مدرسه فخریه (مروی) آن را پی گرفت. او در عرض این دوازده سال توانست علوم و فنون مختلفی چون ادبیات، منطق، تجوید قرآن، فقه، اصول، خط نسخ و نستعلیق را یاد گیرد. او در این مدت به جز تحصیل و تكمیل معلومات، كارها و اقدامهای جالبی هم داشته است كه از آن میان استنساخ چندین نسخه از كتابهای معتبر و حایز اهمیت است. برخی از آن كتابها كه امروزه زینت بخش بعضی كتابخانهها و گنجینههاست هر یك حاكی از سلیقه و خط زیبای او، و مهمتر از همه بیانگر تلاش و تكاپوی او در احیای متون و میراث علمی و فرهنگی شیعه است.[10]
زمانی كه در مدرسه دانگی مشغول تحصیل بود، در غیاب پسر خالهاش حاج سید محمد تقی، پسر حاج سید عزیز الله كه كتابدار كتابخانه آن مدرسه بود، كتابداری میكرد! خود در این باره مینویسد:
« ... من نایب كتابدار بود كه كتابها را به طلاب میدادم و قبوضات میگرفتم و هر سه ماه تجدید نظر میكردم.[11]»
حدیث هجرت
شیخ آقا بزرگ تهرانی تا سال 1315 ق در تهران بود و در آن مدت تنها برای چند سفر زیارتی و تفریحی از تهران خارج شد. یكی از آن سفرها، سفر به مشهد مقدس بود كه او و پدرش در حالی كه در رفت و برگشت همراه و هم قافله با شیخ فضل الله نوری بودند در سال 1311 ق انجام دادند و دیگری سفر به ایلكا (از روستاهای نور در مازندران) بود كه به دعوت شیخ جواد ایلكانی و به صلاحدید پدر صورت گرفت و سومی سفر به كشور عراق، برای زیارت عتبات بود كه همراه برادرش كربلایی محمد ابراهیم و در سال 1313 ق آغاز شد. شیخ آقا بزرگ به هیچ وجه نمیخواست از این سفر برگردد و مصمم بود كه برای تحصیل علم در حوزه علمیه نجف اشرف، در آن شهر بماند اما اصرار بیش از حد برادر و همراهان او را وادار به بازگشت ساخت؛ تا این كه در سال 1315 ق برای همیشه ایران را ترك كرده و راه نجف را در پیش گرفت.
آن سال در حالی كه تنها بیست و دو بهار از عمرش میگذشت وارد عراق شد.
پس از آن كه چند صباحی را در شهر كربلا، با زیارت و عبادت گذراند، روز چهارشنبه 17 شعبان همان سال وارد نجف گشت تا در سایه سار آستان قدس علوی، از چشمههای جاری علم و حكمت سیراب گردد.[12]
اساتید
شیخ آقا بزرگ، استادان زیادی داشته است. حال با عنایت به نوشتههای شیخ، یادكردی از آن نیك مردان و دانشوران را كه همگی از اساتید او در دوره مقدمات و سطوح شمرده میشود و شیخ پیش از هجرت به نجف، در تهران پیش آنان درس خوانده بود ـ لازم دیده، به ترتیب نام میبریم:
شیخ محمد حسین خراسانی (متوفی 1347 ق)، شیخ محمد باقر تهرانی معروف به معز الدوله، شیخ زین العابدین محلاتی (شیخ در مدرسه صدر صدرنشین نویسی را از دو طرف فرا گرفت)، میرزا ابراهیم زنجانی (م 1351ق)، شیخ محمد رضا قاری، میرزا محمود قمی، حاج شیخ ملا محمد علی نوری ایلكانی، شیخ علی نوری ایلكانی (باید همان نوری حكمی و غیر از آن نوری ایلكانی باشد كه پیش از این نام برده شد)، سید عبدالكریم مدرسی لاهیجی، میرزا محمد تقی گرگانی (م 1336 ق)، سید محمد تقی تنكابنی (م 1327 ق)، شیخ محمد تقی نهاوندی، سید حسن استر آبادی، شیخ عباس نهاوندی، شیخ عبدالله اصفهانی، سید محمد تقی قزوینی، حاج میرزا سید حسن تهرانی، آقا شیخ مهدی مازندرانی، آقا شیخ محمد شاه عبدالعظیمی، آقا شیخ عبدالحسین شیرازی آقا میرزا كوچك ساوجی، حاج محمد علی عراقی، آقا میرزا شهاب الدین شیرازی، آقا شیخ عبدالخالق یزدی.
اما اساتید بزرگ شیخ در سطوح عالی حوزه علمیه نجف اشرف عبارتند از:
1. محدث نوری (1254ـ1320 ق)
2. شریعت اصفهانی، معروف به شیخ الشریعه (1266ـ1339 ق)
3. آیه الله سید محمد كاظم یزدی
4. آیه الله شیخ محمد طه نجف (1241ـ1323 ق)
5. سید مرتضی كشمیری (1268ـ1323 ق)
6. حاج میرزا حسین خلیلی (1230ـ1326 ق)
7. آخوند خراسانی (1255ـ1329 ق)
8. آیه الله محمد تقی شیرازی (متوفی 1338 ق)
9. سید احمد تهرانی كربلایی (متوفی 1332 ق)
10. سید احمد تهرانی كربلایی (متوفی 1332 ق)
11. شیخ محمد علی چهاردهی رشتی (1252ـ1331 ق) [13]
12. شیخ احمد شیرازی، معروف به «شانه ساز»
13. شیخ حسن تویسركانی
14. سید آقا قزوینی
15. شیخ عبدالله اصفهانی[14]
16. آیه الله حاج آقا رضا همدانی[15]
زیر رواق روایت
علامه تهرانی اهمیت بسیاری به روایت و نقل حدیث میداد و در كسب اجازه برای نقل احادیث میكوشید. علماء و فقهای بسیاری برای او اجازه نامه روایتی نوشته یا از او اجازه گرفتهاند تا آن جا كه او پس از محدث نوری، سرشناسترین شیخ روایت یاد میشود. در این جا ما نخست از كسانی نام میبریم كه پیر پژوهشگران از آنان گواهی نقل روایت داشته است.
الف. از علمای شیعه
محدث نوری:
وی نخستین كسی است كه برای شیخ آقا بزرگ در حالی كه او هنوز در دوران جوانی بود، اجازه نقل حدیث داده است.
آیه الله سید حسن صدر كاظمی (م 1354 ق)
شیخ محمد صالح آل طعان بحرانی (1284ـ1333 ق)
شیخ علی خاقانی (م 1334 ق)
سید محمد علی شاه عبدالعظیم (1258ـ1334ق)
شیخ موسی بن جعفر كرمانشاهی
سید ابوتراب خوانساری (1271ـ1346 ق)
شیخ علی كاشف الغطاء (م 1350 ق) [16]
ملا علی نهاوندی
شیخ محمد طه نجف
سید مرتضی كشمیری
حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی
آخوند محمد كاظم خراسانی
سید احمد تهرانی كربلایی
میرزا محمد علی مدرسی رشتی
شیخ الشریعه اصفهانی
سید ناصر حسین لكهنوی (فرزند علامه مجاهد میر حامد حسین هندی)
آخوند محمد تقی نهاوندی
علامه سید عبدالحسین شرف الدین عاملی
آقا سید علی شوشتری
حاج شیخ عباس قمی
سید محمد علی هبه الدین شهرستانی
آقا میرزا هادی خراسانی حائری.
روایت از این پنج بزرگوار هم چون روایت از شیخ محمد صالح طعان بحرانی به صورت مْدبجه میباشد[17] یعنی اجازهای كه دونفر به یكدیگر اعطا كرده باشند.
ب. از علمای عامه
1. شیخ محمد علی ازهری مكی، از علمای مالكی مذهب و رئیس مدرسان مسجد الحرام.
2. شیخ عبدالوهاب شافعی، امام جماعت مسجد الحرام.
3. شیخ ابراهیم بن احمد حمدی، از عالمان شهر مدینه.
4. شیخ عبدالقادر خطیب طرابلسی، مدرس حرم شریف.
5. شیخ عبدالرحمن علیش حنفی، از مدرسان دانشگاه الازهر و امام جماعت در مسجد «رأس الحسین ـ علیه السلام ـ» واقع در قاهره مصر.[18]
طبقه پس از شیخ
كسانی كه از شیخ آقا بزرگ تهرانی اجازه روایتی گرفتهاند «طبقه پس از شیخ» خوانده میشوند و در میان آنان، نام بسیاری از فقها و مراجع تقلید، محدثان و مورخان نامدار معاصر، روایتگران و مصلحان بیدار به چشم میخورد و شمارش اسم آنان افزون بر آن است كه در این مجال بگنجد. تا آن جا كه گفته میشود:
«او استاد مطلق محدثان شیعه بود و بیش از دو هزار اجازه در روایت حدیث از او صادر شد ...»[19]
حال به عنوان نمونه تنها برخی از آن بزرگان را نام میبریم.
آیه الله حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی.
علامه شیخ عبدالحسین امینی تبریزی «مسند الامین» نامیده میشود.
سید عبد الحسین شرف الدین عاملی
آیه الله سید عبد الهادی شیرازی
علامه سید هبه الدین شهرستانی
شیخ محمد مهدی شرف الدین شوشتری
شیخ نجم الدین عسكری
سید مصطفی صفایی خوانساری
شیخ محمد حسن مظفر
سید محمد علی روضاتی اصفهانی
آیه الله سیّد محمد هادی میلانی
میرزا حیدر قلی سردار كابلی
آیه الله شیخ مرتضی حائری یزدی
میرزا محمد علی اردوباری
میرزا محمد علی مدرس خیابانی
شیخ جعفر محبوبه نجفی
سید محمد مفتی الشیعه اردبیلی
شیخ حسین مقدس مشهدی
سید محمد صادق بحر العلوم
سید احمد حسینی اشكوری
سید رضا هندی
شیخ جمال الدین نائینی
سید جلال الدین محدّث ارموی
سید عبدالرزّاق مقرّم
شیخ ذبیح الله محلاتی عسكری
شیخ محمد شریف رازی
شیخ محمد باقر ساعدی خراسانی
عبد الرحیم محمد علی نجفی
محمد رضا حكیمی
شیخ محمد سماوی تنكابنی
علامه سید عبدالعزیز طباطبایی یزدی
شیخ غلامرضا عرفانیان یزدی
علامه سید محمد حسین طباطبایی
آیه الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی
سید هادی خسرو شاهی تبریزی
سید مرتضی نجومی حسینی
سید هاشم رسولی محلاتی
آیه الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی
شیخ كاظم مدیر شانه چی
حسین عماد زاده اصفهانی
سید مصلح الدین مهدوی
شیخ احمد سبط الشیخ
علامه شیخ محمد تقی شوشتری
سید موسی شبیری زنجانی
شیخ عبدالجبار اعظمی
محمد واعظ زاده خراسانی
آیه الله علامه فانی اصفهانی
سید محمد مشكاه بیرجندی
سید محمد علی موحد ابطحی
شیخ احمد انصاری قمی[20]
دو دوره دائره المعارف
آثار قلمی و كتابهای شیخ آقا بزرگ را تا هشتاد جلد میتوان شمرد. اما در میان آن همه آثار دو اثر از همه پر بارتر و جامعترند:
1. الذریعه الی تصانیف الشیعه، در 29 جلد: بیانگر آثار قلمی، هنری شیعه در طول تاریخ.
2. طبقات اعلام الشیعه، در حدود 20 جلد، دائره المعارف بزرگی است كه زندگینامه و جایگاه دانشمندان شیعه را در هزار و صد سال گذشته به دست میدهد.
اكنون نخست به سراغ «الذریعه» میرویم تا حاشیههای تماشایی آن شاهراه بزرگ را نظارهگر باشیم.
آسمانی از آثار دیگر
تا این جا 49 جلد از آثار شیخ آقا بزرگ را (29 جلد الذریعه و 20 جلد طبقات) نام بردیم. اما آثار محقق تهرانی منحصر به این دو دوره دائره المعارف نبوده بلكه دهها كتاب دیگر هم از خود به یادگار گذاشته است كه شمار آنها به پنجاه جلد دیگر بالغ میشود. با تأسف هنوز انبوهی از آنها چاپ نشده است.
شاگردان پیر پژوهش
استاد علامه عبد العزیز طباطبایی یزدی ـ قدس سره ـ، استاد سید احمد حسینی اشكوری، استاد سید مرتضی نجومی، سید محمد حسن طالقانی، سید محمد صادق بحر العلوم، مولانا رضا حسین خان رشیدی ترابی، مولانا سید صفدر حسین نقوی، مولانا شیخ محمد حسین پاكستانی، مولانا سید محمد محسن نقوی، شهید محراب سید محمد علی قاضی طباطبایی و ...
تندیس تلاش و تحقیق
شیخ آقا بزرگ به حقیقت مردی خستگی ناپذیر و نستوه بود. همیشه در تلاش و تكاپو و شیفته كار و تحقیق بود. اگر مجموعه آثار ماندگارش یك جا گردآوری و تحقیق شود سر به صد جلد خواهد زد. او از همان نخستین روزهای ایام جوانی دست به استنساخ دهها نسخه كمیاب و كتاب معتبر زد و تا آخر عمرش كه قامتش از خمیدگی حالت ركوع دایم یافته باز سر در كتاب و دست در قلم داشت.
با این همه كار و كوشش، خانهای بیآلایش و بسیار ساده داشت و همیشه دور و برش آكنده از اوراق و اسناد و دفاتر بود و كتابها چون ستارگان تحقیق و تألیف بود همیشه در حصار تماشایی خویش داشتند. خانه ساده او پناهگاه پژوهشگران و مرجع محققان بود. در خانه و كتابخانه او پیوسته به روی محققان باز بود. چیزی كه شیخ به آن نمیاندیشید راحتی و رفاه بود. محقق تهرانی حتی فرصت شام خوردن را در شبها نداشت و میگفت: «چهل سال است كه شام نمیخورم.»[21]
از سید محسن امین عاملی، نویسنده «اعیان الشیعه» نقل میكنند كه گفت:
«برای تهیه اسناد اعیان الشیعه كه به شهرها سفر میكردم، در كربلا به كتابخانه شیخ العراقین وارد شدم و از متصدی آن خواستم كه یك هفته كتابخانه را در اختیار من بگذارد. پذیرفت مشروط بر این كه در این هفته میهمان او باشم. شبی به من اطلاع داد امشب میهمان دیگری هم داریم و آن شیخ آقا بزرگ بود كه اسمش را شنیده بودم. هنگامی كه او را زیارت كردم و بحثی میان ما در گرفت فهمیدم كه او تنها یك فهرست نگار نیست بلكه اطلاعات فقهی و اصولی و فلسفی وسیعی نیز دارد. از این رو مسرور شدم. ساعت چهار و نیم شب بود كه خستگی بر من غالب شد و خوابیدم. از خواب كه برخاستم دیدم شیخ آقا بزرگ نخوابیده و هم چنان مشغول یادداشت برداری است. از او پرسیدم نمیخوابید؟ فرمود: من هنوز نشاط دارم و نخوابید. ما هفت روز و شب در آن جا بودیم. ایشان استراحت منظمی نداشت و میفرمود ما برای استراحت این جا نیامدهایم و من با وجود این كه پر كار بودم به ایشان غبطه میخوردم.»[22]
در معراج روح و جان
محقق تهرانی با وجود آن همه كار طاقت فرسا، هیچ وقت از محراب مسجد و سنگر سجاده غافل نبود. تا زمانی كه پا به آستانه هشتاد سالگی نگذاشته بود و خارهای پیری هنوز در كویر كهنسالی پاهای خستهاش را به سختی نمیآزرد سیر و سلوك هفتگی خود را كه سالها بود در چهار شنبه شبها ادامه داشت ترك نگفت. او هر شب چهار شنبه از نجف تا «مسجد سهله» را پیاده میپیمود تا در آن مسجد مقدس (واقع در 10 كیلومتری نجف) آینه جان را با گلاب دیدگان صیقل دهد. گذشته از این كه او با نماز و دعا در مسجد سهله انس و الفتی دیرینه و دل انگیز داشت، روزی سه بار جماعتی از خداخواهان و دلدادگان را در معراج نماز رهبری میكرد و در آن پروازهای عاشقانه، پیشنماز پرستوهای عشق و عرفان بود. تا سال 1376 ق، در مسجد طوسی نجف، نماز جماعت را به پا میداشت تا آن كه در آن سال در راه زیارت كربلا دچار تصادف شد و آسیب دید. از آن پس به علت دوری مسجد طوسی دیگر نتوانست امامت آن مسجد را ادامه دهد و به ناچار «مسجد آل طریحی» را كه به خانهاش نزدیك بود، برگزید و تا نزدیكیهای وفاتش امامت آن مسجد را به عهده داشت.[23]
در آینه اخلاق
نستوه و پرتلاش كار میكرد. همیشه به یاد خدا بود. در وفا به عهد حساس بود. تكریم میهمان و احترام به سادات از صفات بارز او بود. از جاه و مقام و ریاست دنیا گریزان بود، چنان كه از انتخابات شهرت «منزوی» نشان داد. نسبت به اهل بیت ـ علیهم السلام ـ ارادات ویژهای داشت. در ضمن آن تقریط كه بر كتاب گران سنگ الغدیر نوشت آن را چنین ستود:
«من قاصرم از توصیف این كتاب گران بها و ستایش آن الغدیر بالاتر و بزرگتر از آن است كه آن را توصیف كنند و ثنا گویند. من تنها كاری كه میتوانم كرد این است كه دعا كنم تا خداوند عمر مؤلف كتاب را طولانی كند. به او فرجام نیك بخشد. این است كه با خلوص دل از درگاه خدای متعال مسألت میكنم كه بقیه عمر مرا، بر عمر شریف او بیفزاید تا او بتواند به همه آرمان خویش دست یابد ...»[24]
وفات
دوازدهم اسفند 1348 ش. بود و طرفی دیگر تقویم تاریخ روز جمعه 13 ذی حجه 1389 ق. را نشان میداد كه ساعت یك بعد از ظهر، قلب خورشید پژوهش از تپش افتاد. سید جلیلی از ارادتمندان شیخ و از علمای پارسای نجف ـ كه بعدها با نام شهید محراب، آیه الله مدنی شهره آفاق شد ـ برای غسل و كفن پیكر پیر پژوهشگران قیام كرد.[25] عصر همان روز، ساعت 6 بعد از ظهر، پیكر پاك شیخ را برای طواف بر مرقد سالار شهیدان امام حسین ـ علیه السلام ـ و برادرش حضرت ابو الفضل العباس به كربلا انتقال دادند.
پس از تشییع با ازدحام و احترام مردم كربلا پیكر پیر پژوهش به نجف اشرف برگردانده شد و آن شب را در دانشگاه بزرگ نجف، هم چون نگینی در حلقه دانشوران و دانشجویان دینی كه گرداگرد تابوت او را گرفته بودند، سحر كرد. فردای آن روز پیكر شیخ در میان سیل خروشان مردم، روی دستها بلند شد و در حالی كه همه دروس حوزه تعطیل شده و علما و فوج طلاب و دانشجویان در پیشاپیش مردم حركت میكردند از جامعه النجف به سوی حرم مولای متقیان علی ـ علیه السلام ـ تشییع شد و پس از آن كه در صحن شریف علوی، نماز میت به امامت آیه الله سید ابو القاسم خویی خوانده شد، شاگردان شیخ، پیكر استاد را به دور ضریح امام علی ـ علیه السلام ـ طواف دادند. سپس بنا به وصیت شیخ، به جایگاهی كه نخست قسمتی از خانه مسكونی خودش بود و بعدها قسمتی از كتابخانه موقوفه او شده بود حمل گردید تا در آستانه كتابخانه عمومی خود دفن شود.
و چنین بود كه دانشوری نستوه از دانشوران بزرگ شیعی، پس از 96 سال عمر با عزت و بركت كه بیشتر آن در كتابخانهها و با كتاب و قلم گذشته بود، در نهایت نیز در میان كتابها در كتابخانه عمومی خود به خاك سپرده شد. آن روز غمبار، در مدارس رسمی نجف هم برای نخستین بار، به خاطر تكریم مردی از مردان بزرگ دین و دانش، تعطیل شد و شاعران و سخنوران در مجالس بسیاری كه تا چهلم در گذشت او در شهرهای مختلف عراق و ... برگزار شد داد سخن دادند.[26]
حال از میان صدها سخن و چكامهای كه در تجلیل از اقیانوس پژوهش، شیخ آقا بزرگ تهرانی گفته یا سروده شده است به سخن دو دانشمند بزرگ، یكی از دانشمندان شیعی و دیگری از اندیشمندان مسیحی و شرق شناس، بسنده میكنیم.
استاد بزرگوار علامه سید عبد العزیز طباطبایی یزدی ـ قدس سره ـ مینویسد:
«شیخ مشایخ معاصر، بزرگ پژوهشگران و فهرست نگاران، حجت و دلیل تاریخ، احیاگر آثار گذشتگان، نمونه ناب تقوا و صلاح، شیخ آقا بزرگ تهرانی (ره) است.»[27]
«شیخ بزرگ ما مرحوم محقق تهرانی روح بزرگی داشت. 25 سال با او بودم اما برای یك بار هم ندیدم پشت سر كسی بدگویی یا غیبت كند ...»[28]
استاد یوسف اسعد داغر، دانشمند و محقق مسیحی و مورخ پر كار و صاحب آثار فراوان از جمله «مصادر الدراسه الادبیه» مینویسد:
«به خدا سوگند اگر برای شیعه، در قرن چهاردهم هجری نمیبود جز امینی بزرگ و الغدیرش، و مرحوم سید محسن امین و اعیان الشیعهاش، و علامه كبیر شیخ آقا بزرگ و الذریعهاش، در نظر خردمندان، همین مردان دین برای خدمت به علم و اجتماع و هدایت افكار كافی بود ...»[29]
[1] . طبقات اعلام الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج اول، مقدمه، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.
[2] . شیخ الباحثین، عبدالرحیم محمد علی، ص 14، چاپ اول، 1390 ق، نجف، مطبعه النعمان.
[3] . شیخ الباحثین، ص 16ـ18.
[4] . طبقات اعلام الشیعه، ج اول، مقدمه.
[5] . تاریخ فرهنگ معاصر، (فصلنامه) سال 4، شماره 1 و 2، ص 303، (بهار و تابستان 1374 ش)، مقاله «زندگانی من» به قلم خود شیخ آقا بزرگ تهرانی.
[6] . همان مدرك پیشین.
[7] . همان، ص 303 و 304.
[8] . شیخ آقا بزرگ، استاد محمد رضا حكیمی، ص 4، چاپ اول، تهارن، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
[9] . تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره پیشین، ص 305.
[10] . طبقات اعلام الشیعه، ج اول (القرن الرابع)، مقدمه؛ دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج اول، ص 445؛ الذریعه، ج 20، مقدمه.
[11] . تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره پیشین، ص 305.
[12] . همان، ص 305 ـ 308 و 310.
[13] . شیخ آقا بزرگ، زندگانی این بزرگواران را در آثار خود نوشته است. بنگرید به: نقباء، ج 5، نسخه خطی؛ مصفی المقال، ص 193؛ نقباء، ج 5، نسخه خطی؛ نقباء، ج 3، ص 962ـ965؛ الذریعه، ج 1، ص 83؛ مصفی المقال، ص 207؛ نقباء، ج 6، نسخه خطی؛ نیز هدیه الرازی، ص 157؛ نقباء 7، ج 2، ص 574ـ576؛ همان، ج 5، نسخه خطی؛ نیز هدیه الرازی، ص 145؛ نقباء، ج 1، ص 262؛ همان، ج 4، ص 87؛ همان، ج 4، ص 1548؛ همان، ج 2، ص 740؛ ناگفته نماند كه نوشتههای شیخ درباره زندگانی اساتیدش به فارسی ترجمه شده و در كتاب «شیخ آقا بزرگ تهرانی، اقیانوس پژوهش» آمده است.
[14] . تاریخ و فرهنگ معاصر، سال 4، ش 1 و 2، ص 312ـ313.
[15] . همان، ص 313؛ نیز نقباء، ج 2، ص 777.
[16] . الذریعه، ج 20، مقدمه.
[17] .و المسلسلات فی الاجازات، ج 2، ص 323؛ تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره پیشین، ص 314.
[18] . الهادی، سال 4، ش 4، ص 76، سال1396 ق، شیخ الباحثین، ص 22.
[19] . الشیخ آغا بزرگ الطهرانی فقید العلم و الادب، احمد عبدالله هیتی، ص 9، بغداد، 1390 ق.
[20] . المسلسلات، ج 2، ص 582؛ الهادی، سال 4، ش 4، ص 76؛ تاریخ فرهنگ معاصر، سال اول، ش اول، ص 37؛ نور علم، دوره چهارم، ش 2 (38) ص 38؛ مجله مشكوه، شماره 32، پاییز 1370، ص 78، كیهان فرهنگی، س 2، ش 2، ص 9؛ س 3، ش 7، ص 43؛ ش 11، ص 25ـ26، و ش 12، ص 6ـ10.
[21] . میر حامد حسین، استاد محمد رضا حكیمی، ص 145، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1359 ش.
[22] . مجله نور علم، ش 38، ص 54.
[23] . همان، ص 52، نیز شیخ آقا بزرگ، ص 7 و 8 و...
[24] . میر حامد حسین، استاد حكیمی، ص 145.
[25] . نور علم، شماره 38، ص 58.
[26] . شیخ الباحثین، ص 72ـ75؛ الشیخ آغا بزرگ الطهرانی، فقیه العلم و الادب، (الحفل التأبینی لوفاه الامام الحجه)، همه صفحات این كتاب را ملاحظه فرمایید كه گزارشی است از كنفرانسی كه به مناسبت چهلم شیخ آقا بزرگ برگزار شد.
[27] . الذریعه فی التراث الاسلامی، علامه سید عبدالعزیز طباطبایی، ص 236.
[28] . استاد این سخن را ضمن مصاحبهای كه با صدا و سیما داشت فرمود.
[29] . حساسترین فراز تاریخ، ص 139، به نقل از الغدیر، مقدمه، س ك.
منبع:اندیشه قم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 237]
-
گوناگون
پربازدیدترینها