واضح آرشیو وب فارسی:الف: رونمايي كتاب خاطرات دفاع مقدس زهرا حسيني
نشست رونمايي از كتاب «دا»، خاطرات سيده زهرا حسيني از دفاع مقدس، به اهتمام سيده اعظم حسيني، امروز (يكشنبه، 24شهريور) در حوزهي هنري برگزار شد.
به گزارش ايسنا، مرتضي سرهنگي - مدير دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزهي هنري - در سخناني در اين مراسم گفت: كتاب «دا» روايتي است از روزهاي مقاومت در خرمشهر به همراه مقدمهاي براي آشنايي با راوي كتاب؛ به اين ترتيب كه با او وارد خرمشهر ميشويم و شاهد زندگي خوبش در كنار خانوادهاش هستيم تا دوران مقاومت سي و چندروزهي خرمشهر و حوادث بعدي. در اين اثر با پدر فوقالعادهاي روبهروييم و راوي در زمان شروع جنگ، 17 سال داشته است.
سرهنگي افزود: در جنگهاي دفاعي، ديگر زن، بچه، پيرمرد و پيرزن مطرح نيست. همه با آنچه در دست دارند، از كشورشان دفاع ميكنند. شايد يكي از چيزهايي كه دنيا براي اين جنگ محاسبه نكرده بود، ناگهان سرباز شدن مردم بود، كه اين حضور در سادهترين شكلش براي دشمن شكننده است. زنان ما در جنگ از چهار جهت تحت فشار بودند؛ مادري كه همسر، فرزند، برادر و پدرش به جنگ رفتهاند. اگر دفاع امثال خانم حسينيها نبود، خرمشهر در همان چند روز اول سقوط ميكرد و بعد آبادان سقوط ميكرد و عراق به اهواز هم ميرسيد؛ اما اين مقاومت چندروزه باعث شد ما فرصت پيدا كنيم براي دفاع. به گمانم، خانم حسيني با نوشتن كتاب، جنگش را كامل كرد؛ چون سربازي كه خاطرات زمان جنگش را نمينويسد، رزمش ناقص مانده و سربازي كه مينويسد، تا ابد بيستساله ميماند و حرفش را بيستسالهها هم ميفهمند.
در ادامه، سيده زهرا حسيني - راوي كتاب «دا» - در سخناني كه در پاسخ به پرسشهاي حاضران عنوان شد، توضيح داد: ما وارد جنگ نشديم؛ اين جنگ بود كه وارد زندگيهاي معمولي ما شد. من ساكن خرمشهر بودم و آن زمان با خانوادهام زندگي ميكردم. در هشت سال جنگ، جوانان ما و همه زحمت كشيدند و مقاومت كردند؛ اما متأسفانه در برههاي از زمان، اين مقاومت زير سؤال رفت و ما متهم شديم به اينكه جنگطلب بودهايم و من براي اينكه از اين مقاومت دفاع كرده باشم، راضي شدم خاطراتم را مكتوب كنم؛ چون زماني شهيد آويني از من خواسته بود و من راضي نشدم. ما نه اجر ميخواستيم و نه ميخواستيم سر زبانها بيافتيم. بيست سال سكوت كردم؛ اما ديدم اين سكوت دارد به ضرر آن روزهاي مقاومت تمام ميشود. ما فقط دفاع كرديم كه وظيفهمان بود.
حسيني افزود: اگر مادران ما نبودند، شايد اين جنگ به اين صورت تمام نميشد، كه نشاندهندهي فداكاري و ايثار همهي مادراني است كه عزيزانشان را در جنگ از دست دادهاند؛ چون جان عزيزترين چيزي است كه ما داريم و اگر به اين ايثار جان توجه نداريم، لااقل به آناني كه اين جان را دادند، احترام بگذاريم. اين كتاب در دفاع از زنان در جنگ نوشته شده است.
او در بخشي ديگر از سخنانش گفت: زماني كه در خرمشهر بودم، دشمن در هر گوشهاي حضور داشت. حتا ممكن بود از خانه بيرون برويم و وقتي برگرديم، با دشمن در خانه روبهرو شويم. آن زمان، حضور زنان و دختران در جنگ سخت بود و خيلي از خانوادهها راضي نميشدند. اما ما روزي در جلو مسجدجامع اعتصاب كرديم و همه ديدند كه در برخي مناطق، حضور ما لازم است؛ از جمله براي كار امدادگري. ما مانديم و خيلي هم بازخواست شديم؛ اما آنقدر مانديم تا ثابت كرديم بودنمان لازم است.
حسيني همچنين دربارهي اينكه آيا با انتشار اين كتاب، نگاه كليشهيي به زن در جنگ ترفيع ميشود، گفت: متأسفانه هميشه اينطور بوده كه برخي آقايان ميخواستند نقش زنان را در جنگ يا ناديده بگيرند يا كمرنگ كنند؛ اما جنگ بدون حضور زنها ابدا امكانپذير نبود. انجام كارهاي پشت جبهه و بعضا حضور فيزيكي تعدادي از زنان در خطوط درگيري مؤثر بوده است.
او دربارهي عنوان كتاب هم گفت: كلمهي دا در لهجهي كردي و لري يعني مادر و به نظرم، اگر تربيت مادرم نبود، شايد الآن شرايط طوري ديگري ميشد و امروز براي اينكه از همهي مادران شهيد و مادر خودم قدرداني كرده باشم، اين نام را برگزيدم.
حسيني در پايان گفت: پيشنهاد مصاحبه و بازگويي خاطرات از طرف دفتر ادبيات مطرح شد و دلايلشان منطقي بود. پس از مطالعهي كتابهاي دفتر دربارهي خاطرات جنگ، آنها را امين و مورد اعتماد ديدم و مدت هفت سال، هرچند كه بازگويي خاطرات تلخ برايم سخت بود، اين امر طول كشيد.
سپس سيده اعظم حسيني - مصاحبهگر و تدوينگر كتاب «دا» - در سخناني گفت: تقريبا دفتر ادبيات در زمينهي خاطرات جنگ بهطور اعم و خاطرات خرمشهر به طور اخص كم كار نكرده است؛ اما جنس خاطرات خانم حسيني، نوع روايت و شرايط بازگويي آنها، اثر را نسبت به بقيهي آثار متفاوت كرد. ما قبل از اين كار، كتابهاي «پوتينهاي مريم»، «خانهام همينجاست»، «پاييز 59»، «يكشنبهي آخر» و آثار ديگري هم داشتيم.
او افزود: در فروردين سال 80، انجام اين كار با من مطرح شد و در ارديبهشت همان سال با خانم حسيني، كار بازگويي خاطرات را آغاز كرديم و تا اواخر همان سال، مصاحبهي دورهي اول و آنچه مدنظر خانم حسيني بود، شكل گرفت. مطلب در نهايت در 350 صفحه آماده شد. اما آقايان سرهنگي و كمري ميگفتند جاي كار بيشتري دارد. ما 70درصد كار را بر روي 20 روز مقاومت خانم حسيني در خرمشهر گذاشتيم، از رمضان 84 تا تير و مرداد 85. به هرحال، كار پشت سر هم پيش نميرفت و بازگويي اين خاطرات فشارهاي زيادي را به لحاظ جسمي و روحي براي راوي بهدنبال داشت. تمام پختگي كار را بايد از زبان ايشان ميشنيديم و سعي ميكردم جمله از خود ايشان باشد؛ چون اگر ميخواستيم فقط به نوار و پياده كردن آنها متكي باشيم، بيش از يك اتاق حجم ميشد؛ اما بهخاطر نوع مصاحبه، تدوين زمان زيادي نبرد؛ چون كار مستند و واقعي بيان شده بود. اين كار در عين حالي كه خاطرهي واقعي است؛ اما در جنس روايت، كاملا به يك داستان شبيه است. اسفند 85 كار را تمام كرديم و سال 86 هم به خواندن كارشناسان، تنظيم مقدمه كه با خود خانم حسيني بود و پيدا كردن 10 نفر ديگر از همرزمان ايشان مثلا در شاهينشهر اصفهان و قم، گذشت.
همچنين مرتضي سرهنگي در ادامه در پاسخ به اينكه دفتر ادبيات مقاومت كمكار است و كارشناسان هم كم هستند، گفت: خاطره سه عنصر دارد؛ راوي، زمان و مكان، كه هر كدام تأثير خود را دارند. كار ما ديربازده است. به هر حال، ما با اديب و نويسنده سر و كار نداريم؛ با سربازان و مردم عادي كار داريم. بايد هدايت كمي و كيفي داشته باشيم. آسيبهايي هم هست؛ اما ما خاكريزهايي از كلمه و كاغذ ميزنيم و اين كتابها فردا كه نباشيم، از امام (ره)، ما و كشور دفاع ميكنند. ما آسيبهايي داريم؛ اما دو دست و دو چشم هم كه بيشتر نداريم. حدود شش ميليون نامه بين خانوادههاي ايراني و اسراي ايراني در طول جنگ رد و بدل شده است؛ اين نامهها كجاست، كه مهمترين سند براي ما ميتوانند باشند. ما امسال، 48 كتاب چاپ كرديم و در طول اين سالها، 563 كتاب؛ يعني در هر 10 روز، يك كتاب.
يکشنبه 24 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 217]