واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: چگونه استغفار کنیم ؟! گاهی گناهان، همه وجود حقیقی انسانی را ضایع می کنند، از بین می برند و یک انسانِ در مرتبه عالی حیاتِ انسانی را به یک حیوان درنده کثیفِ پلیدِ بی ارزش تبدیل می کنند.
گاهی گناهان، همه وجود حقیقی انسانی را ضایع می کنند، از بین می برند و یک انسانِ در مرتبه عالی حیاتِ انسانی را به یک حیوان درنده کثیفِ پلیدِ بی ارزش تبدیل می کنند. گناه، این گونه است. خیال نکنید گناه، چیز کمی است. همین دروغ گویی، همین غیبت کردن، همین بی اعتنایی به شرافت انسان ها، همین ظلم کردن ولو با یک کلمه گناهان کم و کوچکی نیست.
لازم نیست که اگر انسان می خواهد احساس گناه کند، حتماً بایستی سال های متمادی غرق در گناه شده باشد. نخیر؛ یک گناه هم، یک گناه است؛ نباید گناه را کوچک دانست.
در روایات، باب «استحقار الذّنوب» داریم که حقیر شمردن گناهان را مذمّت کرده اند. علت این که خدای متعال می فرماید: «می آمرزیم»، این است که بازگشت به خدا، خیلی مهم است؛ نه این که گناه، کم و کوچک است. گناه، عمل بسیار خطرناکی است؛ منتها بازگشت و توجّه به خدا و ذکر او، این قدر اهمیت دارد که اگر کسی این را صادقانه و درست و حقیقی انجام دهد، آن وقت آن بیماری صعب العلاج از بین می رود. بنابراین، اغترار و مغرور شدن به کار نیک کار نیکی که ما خیال می کنیم کار نیک است؛ ولی ممکن است آن قدرها هم نیک نباشد یا چندان اهمیت نداشته باشد موجب می شود که شما سراغ استغفار نروید.
امام سجّاد در دعای خود به خداوند عرض می کند: «فامّا أنت یا الهی فاهل أن لایغترّ بک الصدّیقون». ببینید واقعاً چه بیان و چه معرفتی در این دعا وجود دارد! راه، این است. ایشان می فرماید، صد یقین هم که مقام بالایی از مقام بندگی انسان ها را دارند، باید مغرور نشوند به این که ما راه خدا را درست رفتیم و دیگر احتیاج به کار و تلاش نداریم. نخیر؛ «ان لایغترّ بک الصدّیقون». این می تواند یکی از موانع استغفار باشد. اگر غفلت نبود، «اغترار باللَّه» هم نبود، خودفریبی و خودشگفتی هم نبود، آن وقت انسان استغفار می کند.
روایتی از قول یکی از ائمّه این طور فرموده است: «من استغفر بلسانه و لم یندم بقلبه فقد استهزئ بنفسه»؛ کسی که به زبان استغفار می کند، اما در دل از گناه پشیمان نیست و خیلی هم خوشحال است که این گناه را انجام داده است به زبان می گوید: «استغفراللَّه» این آدم خودش را مسخره می کند
● اراده و طلب
استغفاری کارگشاست که استغفار حقیقی و جدّی و حقیقتاً طلب باشد. فرض بفرمایید شما گرفتاری بزرگی دارید و می خواهید رفع این گرفتاری را از خدای متعال بخواهید. مثلاً خدای نکرده، عزیزی از عزیزان شما دچار مشکلی است؛ راه های عادی را هم رفته اید، ولی نتوانسته اید آن مشکل را حل کنید؛ حالا به پروردگار عالم متوسّل شده اید و دعا و تضرّع می کنید. ببینید! انسان در آن حال که فرضاً فرزند یا عزیزی از عزیزانش دچار بیماری است و درِ خانه خدا رفته و حال دعا پیدا کرده است، چگونه از خدا طلب می کند؟ آمرزش گناهان را این گونه از خدا طلب کنید. حقیقتاً آمرزش را طلب کنید و تصمیم داشته باشید که آن گناه را دیگر انجام ندهید.
البته انسان ممکن است تصمیم هم داشته باشد که گناه را انجام ندهد، باز دچار لغزش شود و انجام دهد؛ باز دوباره توبه می کند. اگر انسان صد بار هم دچار توبه شکنی شد، باز دفعه صد و یکم، بابِ توبه باز است. منتها شما که توبه و استغفار می کنید، از اوّل نباید تصمیم داشته باشید که حالا ما استغفار می کنیم، باز می رویم دوباره همان کار غلط و خلاف را انجام می دهیم!
روایتی از قول یکی از ائمّه این طور فرموده است: «من استغفر بلسانه و لم یندم بقلبه فقد استهزئ بنفسه»؛ کسی که به زبان استغفار می کند، اما در دل از گناه پشیمان نیست و خیلی هم خوشحال است که این گناه را انجام داده است به زبان می گوید: «استغفراللَّه» این آدم خودش را مسخره می کند. این، چگونه استغفاری است؟! این، استغفار نیست. استغفار، یعنی انسان برگردد، واقعاً به طور جدّ از خدای متعال بخواهد که او را به خاطر این کارِ خلاف ببخشد. چطور انسان تصمیم دارد که باز همان کار خلاف را انجام دهد؟ آیا رویش می شود که از خدای متعال، طلب بخشش کند؟
سبحه در کف، توبه بر لب، دل پُر از شوق گناه معصیت را خنده می آید بر استغفار ما!
این، چطور استغفار کردنی است؟! این استغفار، کافی نیست. استغفار باید جدّی و حقیقی باشد.
استغفار، برای همه است. لذا ملاحظه می کنید که ائمّه علیهم السّلام در این دعاها، چه سوز و گدازی دارند. بعضی خیال می کنند که امام سجاد این سوز و گداز را کرده است، برای این که به دیگران یاد بدهد. بله؛ یاد دادن به دیگران که هست هم در شکل و هم در مضمون کار اما اصل قضیه این نیست. اصل قضیه، آن حالت طلبِ خود این بنده صالح و انسان والا و بزرگوار است. این سوز و گداز، متعلّق به خود اوست. این اظهار تضرّع پیش پروردگار، متعلّق به خود اوست. این ترس از عذاب خدا و میل به تقرّب الی الله و رضوان الهی، متعلّق به خود اوست. این استغفار و طلب از خدا واقعاً متعلّق به خود اوست.
ممکن است مثلاً توجه به مباحات در زندگی لذّت های مباح، کارهای مباح در نظر انسانی که در آن حدّ از علوّ درجه است، یک نوع سقوط و انحطاط محسوب شود. دلش می خواست که در چارچوب ضرورت های مادّی و جسمانی قرار نمی داشت و همین نیم نگاه را هم به مباحات و به مسائل عادی زندگی نمی کرد و در راه معرفت و در آن وادی بی نهایت به سوی رضوان الهی و بهشت معرفت الهی، بیشتر پیش می رفت. وقتی چنین چیزی نشده است، پس استغفار می کند. بنابراین استغفار برای همه است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 963]