واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: آزادی بیان داریم، مطلق هم داریم! فارو بنده می خواستم امروز یک عرضی داشته باشم در مورد مسایل سیاسی و یک انتقاد بکنم از بعضی مسوولان ؛ منتها چون الان در شرایط ویژه ای به سر می بریم و اتفاقات خاصی افتاده است، از این موضوع منصرف شدم. البته شدیدا هم تکذیب می کنم که این مساله ربطی به مساله توقیف سایت بازتاب داشته باشد.
حاشا! بازتاب به ما چه ربطی دارد؟ هیچ هم اینطور نیست که ما ترسیده باشیم. ما بترسیم؟ ما را فیلتر کنند؟ ما را توقیف کنند؟استغفرالله، بعضی دوستان همچین حرف می زنند که هر کس بشنود فکر می کند که ما در کشوری زندگی می کنیم که زبانم لال در آن "آزادی مطلق" وجود ندارد؛ در حالیکه اصلا این طور نیست. مدرکش هم همین که یکی از عزیزان اخیرا باز هم تکرار کرده که در مملکت ما آزادی بیان تقریبا به طور مطلق است، آنهم کجا؟ در نیویورک، قلب بلاد کفر ، مدرک از این بالاتر؟ البته ما خودمان هم متاسف و متاثر شدیم از اینکه این "بازتاب" را زدند فیلتر و توقیف و پلمپش کردند. خدا شاهد است اشک توی چشمانمان حلقه زد، همان موقع هم از سر دلسوزی چندباری بهشان رسانده بودیم که برادران، خواهران، عزیزان بازتابی! چرا قبول نمی کنید که آزادی مطلق است؟ خب وقتی قبول نکنید که آزادی مطلق است، مطلق نمی شود و اولین دودش به چشم خودتان می رود. آخر چرا همچین می کنید؟ ولی کو گوش شنوا. هی یه جوری عمل کردند که آزادی بیان به صورت مطلق نباشد، آخرش هم خودشان به چیز رفتند ... چیز ... بله، فنا ... آخرش هم خودشان به فنا رفتند. الان جز آه حسرت چه کار می توانند این برادران عصرایرانی من بکنند؟ به خدا این برادر جعفر هر وقت ذکر این ماجرا می شود، بعدش اشک از چشمهایش سرازیر می شود... جانم؟ ... بله؟ ... برادر جعفر بشکن می زده؟ زبانم لال قمبیل می آمده؟ ... شما به چشم خودتان دیده اید؟ نه عزیزان من. این برادر جعفر ما از آنهاش نیست. اولا که اساساً قمبیل توی کارش نیست. بله ... بله ... خودم می دانم که خیلی از آقایان از برادر خردادیان هم بهتر قمبیل می آیند، ولی توجه داشته باشید که آن مربوط به انتخابات است و جلب آرای مردمی. این جعفر مادر مرده که اهل کاندیدابازی و این ماجراها نیست ، فقط تو کار سایت عصر ایرانش هست و بس... بشکن هم از ایشان بعیده. یعنی نه اینکه بلد نباشد، نخیر، از هر انگشت این برادر ما یک هنر می ریزد و می شکند، ولی اینکه وقتی سایت رقیب را تارومار کرده باشند، جعفر بشکن زده باشد قابل قبول نیست؛ چون اینقدر می داند که این شتری است که روی همه می خوابد و بالاخره نوبت خودش هم خواهد رسید ... البته انکار نمی شود که ممکن است یک لبخندکی بر روی لبهای ایشان آمده باشد ولی اینکه فکر کنید ما هم مثل جناح های سیاسی رقیب در نظام مقدس جمهوری اسلامی، به قول هم تشنه هستیم و دوست داریم حریف به هر قیمتی که هست از میدان بیرون برود، نخیر همچین نیست یعنی نه اینکه ما خیلی آدم های خوبی باشیم، (که البته هستیم!) ولی موضوع یک خورده هم برمی گردد به منطق. ملاحظه بفرمایید ... دل بدهید ... خواهرها هم اینقدر سروصدا نکنند حرف مهمی می خواهم عرض کنم ... ببینید آدم عاقل نگاه می کند به ماجراهای همین بیست سی سال گذشته والله عبرت می گیرد. مثلا یک زمانی همین برادران ملی و ملی - مذهبی با انگ آمریکایی از میدان بدر رفتند. ماندند باقی که زود دو دستگی افتاد بینشان و شدند چپ و راستی که چشم دیدن هم را نداشتند. حتی نقل است که یک بار برادر بهزاد نبوی که وزیر بوده، افتاده دنبال برادر حبیب الله عسکر اولادی که ایشان هم وزیر بوده و اگر دیر جنبیده بود این برادر مسلمان، قطعا با ساطور بهزاد خان از وسط به طور افقی یا عمودی به دو قسمت تقسیم شده بود. بله ... در همین احوال اول چپی ها با انگ "اسلام آمریکایی"راستی ها را از میدان بدر کردند و بعد راستی ها چپی ها را با انگ "ارتجاع و مخالفت با رفاه" چی کردند ... به قول بچه ها تیرتپر. بعد باز همین راستی ها به نو و کهنه تبدیل شدند و مثلا کارگزاران شد دشمن موتلفه و حاضر شد برود با مجاهدین سر یک میز بنشیند. بعد اینها شدند اصلاح طلب و وقتی قدرت را به دست گرفتند هی شروع کردند به انشعاب و زیراب همدیگر را زدن ... حالا من نمی خواهم ماجرای شورای شهر اول را بگویم و شما را متاثر کنم ولی مثلا همین اصغرزاده ... این بچه طفل معصوم مال کیه وسط مجلس عر می زنه؟ ... خدا حفظش کند. یک وقت نجس کاری راه نیندازد! یکی جمعش کند این ... استغفرالله! بله عرض می کردم؟ ... به هر حال ... همین مثلا اصولگراها الان یک طوری شده که همان بلایی که یک زمانی سر اصلاح طلب ها می آوردند، دارند سر هم می آورند. بلکه بدتر! یعنی واقعاً کی فکر می کرد همین برادران سر پیری زیر این طور فشاری قرار بگیرند؟ یا با این برادر قالیباف همچین بشود؟ یا چرا راه دوری برویم، همین عزیزان بازتابی که زیراب دیگران را می زدند و اینقدر خوب ارتباط دیگران با صهیونیست ها را کشف می کردند، زیرابشان بخورد و طرفداران دولت، ارتباط خود اینها را با صهیونیست ها افشا کنند؟! حالا بنده به اینها کاری ندارم، عرضم ایناست که آدم وقتی با دیده عبرت این طور چیزها را می بیند می فهمد این دنیا وفا ندارد. دست کم به ما ندارد، ضمن آنکه آنجا که عقاب پر بریزد، از پشه لاغر چه خیزد؟! این است که تاکید داریم که آزادی هست و به طور مطلق هم هست و البته برادران هم حق دارند که اگر کسی بخواهد این مطلب اظهر من الشمس را نادیده بگیرد و یک طوری وانمود کند که آزادی به خصوص به صورت مطلق نیست، پدرش را بسوزانند. منتها چون بنزین یک مقداری نایاب شده و نفت هم قدرت احتراق چندانی ندارد، به معنای واقعی کلمه نمی صرفد پدر کسی که این رذالت را می کند سوزاند، و راه های کم خطرتری هم وجود دارد. به خصوص آنکه راه های کم خطرتر و راحت تری مثل فیلترینگ وجود دارد که با فشار چند تا دکمه می شود پدر یک جمعیت را هم در طرفه العینی سوزاند چه برسد به یک گروه اندک. بنده هم همین چند روز پیش یک عده پدرسوخته هایی ... یعنی منظورم آدم هایی که به همین صورت پدرشان را به صورت جمعی سوزانده بودند ... بله میزبان اینها بودم می گفتند ما بلاگریم و ... بله ... اوهوم ... برادر جعفر اشاره می کنند که وقت مجلس تمام است و ... اشاره ... چی؟ کبریت؟ ... چی می گی جعفر؟ ... کبریت می خوای؟ آتیش؟ ... چی؟ اگه بیشتر حرف بزنم پدرمو می سوزونی؟ ... مال این حرفا نیستی ... حالا الان نشونت می دم ...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 409]