تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):روزه امساك از خوردن وآشاميدن نيست بلكه روزه،خوددارى ازتمامى چيزهايى است كه خداوندسبحان ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803645531




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح امروز ايران


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح امروز ايران روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسايل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه گزيده برخي از آنها در زير مي‌آيد.    جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان براي تعامل مجلس دولت آورده است: از دو سال قبل كه دولت نهم فعاليت خود را آغاز كرد همه جا از هماهنگي ميان دولت و مجلس هفتم سخن به ميان آمده و افراد زيادي چه از مجلس شوراي اسلامي و چه از دولت و حتي خارج از اين دو قوه از اين هماهنگي تمجيد كردند. قطعا هماهنگي ميان قوا در نظام جمهوري اسلامي كه نياز مبرمي به هماهنگي هاي همه جانبه براي پيشرفت به سوي اهداف بلند خود دارد موجب خرسندي آحاد مردم اين كشور است و بايد هر روز تقويت شود. روشن است كه منظور از هماهنگي پيروي يكي از ديگري نيست . هر قوه اي در عين حال كه به وظايف قانوني خود عمل مي كند اگر به تناسب نياز دو قوه ديگر و بدون آنكه از آنها دستور بگيرد و يا در كار آنها دخالت كند برنامه هاي خود را تنظيم نمايد بطور طبيعي هماهنگي مطلوب ميان قواي سه گانه حاصل مي شود بدون آنكه مشكلي پيش بيايد و يا اختلالي در كار يكي از آنها پديد آيد. عليرغم اعلام وجود هماهنگي ميان دولت و مجلس شوراي اسلامي متاسفانه در مواردي كه از يكطرف ضرورت تعامل ميان اين دو قوه كاملا ضروري به نظر مي رسد و از طرف ديگر انجام تعامل هيچ مشكلي براي آنها پديد نمي آورد و حتي هزينه اي ندارد برخلاف انتظاري كه وجود دارد چنين تعاملي صورت نمي گيرد. اين يك وضعيت غيرطبيعي است كه با انتظاراتي كه از جماعت اصولگرا وجود دارد سازگار نيست . طي همين دو سال موارد متعددي از عدم هماهنگي ميان مجلس و دولت مشاهده شد كه هر كدام در جاي خود قابل بحث و بررسي هستند. تازه ترين موارد يكي عدم تصويب فوريت لايحه الحاق خبرگزاري ها و پايگاه هاي اطلاع رساني اينترنتي به قانون مطبوعات توسط نمايندگان مجلس شوراي اسلامي است و ديگري خبري است كه دولتمردان درباره پيشنهاد كاهش سن راي دهندگان از 18 سال به 15 سال داده اند . در ضرورت قانونمند شدن خبرگزاري ها و پايگاه هاي اطلاع رساني اينترنتي كمترين ترديدي وجود ندارد كما اينكه در فوريت اين امر نيز كمترين ترديدي نبايد كرد. عوارض ناشي از بي مسئوليتي پايگاه هاي اطلاع رساني اينترنتي بر كسي پوشيده نيست . با اينحال معلوم نيست چرا نمايندگان مجلس به فوريت لايحه اي كه دولت براي قانونمند ساختن اين پايگاه ها و خبرگزاري ها به مجلس فرستاده راي نداده اند. اين لايحه كه مورد نظر همه اصحاب رسانه ها و دست اندركاران امور اجرائي و قضائي كشور است و همه اهل فن به فوريت آن معتقدند نمايندگان مجلس نه تنها به دو فوريت آن راي ندادند بلكه حتي فوريت آن را نيز نپذيرفتند و بدين ترتيب با ماه ها تاخير قاعدتا بررسي آن به مجلس هشتم موكول خواهد شد! بي توجهي مجلس به اين لايحه را مي توان از مصاديق روشن عدم هماهنگي مجلس هفتم با دولت نهم دانست . مهمتر آنكه زيان هاي ناشي از تاخير در تصويب الحاق خبرگزاري ها و پايگاه هاي اطلاع رساني اينترنتي به قانون مطبوعات دامنگير مردم و كشور خواهد شد و معلوم نيست نمايندگان مجلس هفتم چه پاسخي در اين زمينه دارند. در طرف مقابل عليرغم تغيير سن راي دهندگان از 16 سال به 18 سال توسط مجلس هفتم كه در سال گذشته صورت گرفت روز يكشنبه اين هفته رئيس جمهور و وزير كشور سخن از پيشنهاد دولت نهم براي كاهش سن راي دهندگان به 15 سال به ميان آوردند! اين پيشنهاد علاوه بر آنكه نوعي ناهماهنگي با مجلس و بي توجهي به استدلال هاي منطقي نمايندگان مردم در زمينه ضرورت حداقل 18 سال سن براي راي دهندگان است با واقعيت هاي جامعه و عرف بين الملل نيز همخواني ندارد . در جامعه ما افراد 15 ساله هنوز از جيب پدر و مادر ميخورند و هيچ مسئوليتي در برابر زندگي خود و مسائل اجتماعي ندارند. چنين افرادي چگونه مي توانند همسان با ديگران در انتخاب مديران و قانونگزاران جامعه ابراز نظر موثر و قانوني نمايند ! در عرف بين الملل نيز حداقل سن راي دهندگان 18 سال و در بعضي كشورها 20 سال است . اين يك قانون دقيق است كه در كشور ما نيز وجود داشت و بعضي اهداف جناحي در دوران دولت اصلاحات و مجلس ششم موجب تغيير آن و كاهش سن راي به 16 سال شد . در آن زمان اصولگرايان به حق و براساس منطق با اين كاهش مخالفت كردند و اقدام مجلس هفتم كه سن راي را به 18 سال برگرداند به همين دليل بود. با اينحال ملاحظه اقدام دولت نهم به عنوان يك دولت اصولگرا براي انجام همان كاري كه اصلاح طلبان انجام دادند چه توجيهي مي تواند داشته باشد آيا اين انتظار از مجلس هفتم يك انتظار منطقي است كه مثل مجلس ششم سن راي دهندگان را كاهش دهد ! با توجه به اين دو مصداق روشن كه ناهماهنگي ميان مجلس و دولت را كاملا نشان ميدهد اين انتظار وجود دارد كه هر دو طرف براي هماهنگي و تعامل كه يك ضرورت است تلاش كنند و اجازه ندهند عوارض تصميمات نادرست متوجه جامعه شود. توجه به اين نكته بسيار مهم است كه در آستانه انتخابات مجلس هشتم هم مجلس و هم دولت به اين تعامل نياز فراوان دارند كيهان روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان چرا جنگ نمي شود؟ به قلم مهدي محمدي آورده است: آيا جنگي جديد در راه است؟ ظرف هفته هاي گذشته در تلويزيون ها، روزنامه ها و خبرگزاري هاي غربي سيلي از اخبار و گزارش ها به راه افتاده، همه با اين مضمون كه زمان درگيري ايران و آمريكا فرا رسيده و به زودي اتفاق هايي هولناك در راه خواهد بود. اين فضاي سنگين رسانه اي البته در نوع خود اولين نمونه نيست. اما اين بار رسانه هاي غربي- كه اخبارشان با بعضي مانورهاي خاص از جانب ديپلمات هاي آمريكايي، فرانسوي و صهيونيست هم هماهنگ شده- سعي مي كنند اينطور وانمود كنند كه قضيه كاملا جدي است. براي اين كه مخاطبان اين عمليات رسانه اي كاملا قانع شوند اين پروژه جديد با دروغ هايي كه قبلا از همين رسانه ها درباره قريب الوقوع بودن جنگ با ايران مكرر شنيده اند، فرق دارد، دوباره سر و كله انبوهي از «مقام هاي مطلع» و «منابع آگاه و بسيار آگاه» در رسانه هاي غربي پيدا شده كه هركدام با آب و تاب و بدون پرده پوشي و ملاحظه امنيتي از جزئيات طرح هاي محيرالعقول درباره حمله نظامي به ايران خبر مي دهند. اين خط خبري از گزاره هاي كاملا مشخصي تغذيه مي كند كه در اين روزها با شدت هرچه تمام تر تكرار شده اند و مي شوند. رسانه هاي غربي مي گويند كاخ سفيد به اين نتيجه رسيده كه ديپلماسي در مقابل ايران در آخر خط قرار دارد و ديگر نمي توان به تداوم آن اميدوار بود، اين رسانه ها از قول برخي منابع در كاخ سفيد گزارش مي دهند رايس- كه تاكنون از ديپلماسي در مقابل جنگ حمايت مي كرد- در حال نزديكتر ساختن خود به چني است كه همواره مدافع جنگ بوده است. بعضي رسانه هاي غربي در تحليل هاي خود بر اين موضوع تاكيد مي كنند كه بوش نمي خواهد بدون اقدام جدي عليه ايران كاخ سفيد را ترك كند. روزنامه گاردين هفته گذشته گزارش مفصلي منتشر كرد كه در آن از قول مقام هاي نظامي آمريكايي ادعا شده بود 2000 هدف براي بمباران در ايران مشخص شده است. گزارش اخير پترائوس- كراكر درباره دخالت ايران در عراق هم به كمك همه اين موارد آمده تا زمينه براي بحراني جلوه دادن اوضاع فراهم شود. در داخل كشور اما مقام هاي رسمي بارها و به صراحت گفته اند كه همه اين سر و صداها «جنگ رواني» است و هدف آن هم فقط ترساندن ماست نه اين كه به واقع اقدامي عليه ايران در كار باشد. اگرچه اين ديدگاه در ايران به طور عام پذيرفته شده و هيچ يك از مردم ايران- حتي درصد بسيار كوچكي از آنها هم- قبول ندارند كه آمريكا قادر به راه انداختن يك جنگ عليه ايران باشد، اما همچنان اين نياز احساس مي شود كه دلايل اين ناتواني يك بار به دقت شرح داده شود. چرا ما مي گوييم آمريكا بيشتر از آن كه توان عمل داشته باشد حرف مي زند، چرا نظام جمهوري اسلامي با آسودگي و خونسردي از ناتواني دشمن براي گام نهادن در يك درگيري نظامي سخن مي گويد؟ حقيقت اين است كه دلايل بسيار روشني وجود دارد. اجازه بدهيد از اينجا شروع كنيم كه همانطور كه نوام چامسكي جايي گفته يك اصل هدايت كننده در استراتژي نظامي آمريكا وجود دارد كه برمبناي آن «ارتش آمريكا وارد جنگي كه در آن از پيروزي خود مطمئن نباشد، نمي شود». اين اصل را حتما تقريبا در تمامي مداخلات نظامي كه آمريكا از زمان پايان جنگ دوم در خارج از مرزهاي خود داشته صادق است و به استثناي دو سه مورد آمريكايي ها توانسته اند خود را در تمامي آن مداخلات، پيروز جلوه دهند. اين اصل را به خاطر داشته باشيد و اكنون بياييد ببينيم چه دلايلي وجود دارد كه بر مبناي آنها مي توان استدلال كرد «آمريكا از جنگ با ايران پيروز بيرون نخواهد آمد». اين دلايل و عوامل را به طور خلاصه در 3 گروه زير مي توان دسته بندي كرد. اول، دسته موانع اطلاعاتي. مجموعه از پرسش ها و ابهام هاي اطلاعاتي پيش روي آمريكاست كه تا براي آنها پاسخ هايي سرراست و دقيق فراهم نكند، بحث درباره آمادگي براي حمله به ايران از حد شوخي فراتر نخواهد رفت. مهمترين سؤالات اينها هستند: 1- برنامه هسته اي ايران دقيقاً تا كجا پيش رفته و با نقطه اي كه آمريكايي ها آن را پايان راه تلقي مي كنند دقيقاً چقدر فاصله دارد. اكنون اطلاعات غرب از برنامه هسته اي ايران منحصر به آن مواردي است كه بازرسان آژانس به آنها دسترسي دارند و بيش از آن چيزي نمي دانند. 2- آيا تاسيسات هسته اي ايران منحصر به همان موارد اعلام شده است كه آمريكا بتواند مطمئن باشد اگر اين تاسيسات را منهدم كرد تمام برنامه هسته اي ايران را نابود كرده يا لااقل براي مدت زمان طولاني عقب انداخته است؟ و 3- توان ايران براي بازسازي تاسيسات منهدم شده چقدر است؟ آمريكايي ها قبلا گفته اند مي دانند ايران جامعه فني توانمندي دارد اما به هيچ وجه نمي توانند از قبل بگويند ايران در چه مدتي برنامه خود را به وضعيت ماقبل حمله بازخواهد گرداند. هر طراح نظامي- در پنتاگون يا در هر جاي ديگر- كه مشغول طراحي يك عمليات عليه ايران است، بايد جواب هايي كاملا روشن به اين پرسش ها پيدا كند و ما مي دانيم كه چنين جواب هايي در دست نيست. دوم، دسته موانع عملياتي. پيش روي هرگونه درگيري نظامي با ايران مجموعه اي بزرگ از موانع عملياتي نيز وجود دارد: 1- چه كسي قرار است حمله به ايران را برعهده بگيرد؟ آمريكا و اسرائيل تا امروز موضوع را به هم پاس داده اند و پيداست كه هيچ كدام از آنها جرأت پذيرش مسئوليت كار را ندارد. به علاوه آمريكايي ها كه با وجود بسيج كردن همه ظرفيت خود و متحدانشان در كنترل اوضاع عراق و افغانستان درمانده اند، ظرفيت انساني و تسليحاتي لازم براي يك «درگيري بزرگ» با ايران را از كجا خواهند آورد. 2- حمله به ايران از كجا صورت خواهد گرفت؟ از روي ناوهاي آمريكايي در خليج فارس؟ آيا با امكانات و استعداد چند ناو مي توان از عهده يك كشور برآمد؟! ايران اعلام كرده است هر كشوري را كه خاك خود را براي حمله در اختيار آمريكا بگذارد، دشمن محسوب خواهد كرد. از آن طرف تقريبا تمام همسايگان ايران به صراحت گفته اند خاك آنها تحت هيچ شرايطي براي حمله به ايران در اختيار آنها نخواهد بود، آنها خوب مي دانند كه آمريكا ممكن است بگذارد و برود اما آنها بالاخره بايد در اين منطقه كنار ايران بمانند و زندگي كنند. 3- تاسيسات استراتژيك ايران در تمام سطح كشور پراكنده است و در مواردي كاملا استتار شده است. كدام نيروي هوايي در جهان مي تواند ادعا كند كه ظرفيت عملياتي براي منهدم كردن تمام اين تاسيسات را در يك «حمله برق آسا»- چنان كه آمريكايي ها ادعا مي كنند- در اختيار دارد؟ سوم، دسته موانع مربوط به تبعات و نتايج. فرض كنيم اين ديوانگي بالاخره رخ بدهد و كسي پاي در ميدان درگيري با ايران بگذارد. بعد چه خواهد شد؟ 1- آيا پاسخ ايران به يك حمله محدود لزوماً محدود خواهد بود؟ توان پاسخگويي منطقه اي و فرامنطقه اي ايران به يك حمله محدود چقدر است؟ اتحاد و انفجار دنياي اسلام در مقابل چنين درگيري چه بر سر نيروهاي آمريكايي مستقر در منطقه، دولت هاي ديكتاتور متحد آمريكا و رژيم غاصب اسرائيل خواهد آورد؟ به اين سؤال ها و ابهام ها كه تازه اندكي از بسيارهاست فكر كنيد، خواهيد فهميد كه چرا گفته مي شود حمله به ايران عمليات رواني است. رسالت روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان دوران بزن در روگذشته به قلم محمد كاظم انبارلويي آورده است: مقام معظم رهبرى در ديدار مسئولان نظام ضمن هشدار به اشرار جهانى فرمودند: كسانى كه ملت ايران را تهديد مى‌كنند بدانندوبفهمند كه حمله به ايران به صورت ضربه زدن وگريختن ممكن نيست وهركس تعرض كند عواقب آن به شدت دامنش را خواهد گرفت “ امروز چهارمين روز دفاع مقدس است كه به نام آمادگي و “ايمني نامگذارى شده است. چندى است تهديدات رژيم صهيونيستى وبرخى ژنرال‌هاى بى‌خرد آمريكايى از طريق رسانه‌هاى غربى به منظور خالى كردن دل ملت ايران افزايش يافته است. بخشى از جنگ روانى عليه ايران به منظور فراموش كردن اراده پيشرفت كشور از همين طريق اعمال مى‌شود.نبايد فراموش كنيم صدام با تحريك ابرقدرت‌ها درچنين روزهايى با لشكر 12 زرهى درجبهه‌اى به طول 550 كيلومتر 20 تا 110 كيلومتر در داخل ايران پيشروى كرد. صدام به نمايندگى از متجاوزان غربى دركنفرانس مطبوعاتى 19/8/59 پس از اشغال بخش‌هاى وسيعى از سرزمين‌ اسلامى ما خطاب به خبرنگاران گفت: “اكنون لازم است ايران بگويد مرزهايش كجاست؟و نقشه ايران دركجا قرار دارد؟! آن روز كه انديشه تجاوز به خاك ايران شكل گرفت ،كارهايى توسط دولت موقت انجام شد كه خودمشوق تجاوزبود . ازجمله اينكه: 1- تقليل پرسنل كادر ثابت ارتش وتقليل مدت خدمت نظام وظيفه از دوسال به يك سال 2- لغو قراردادهاى خريد تجهيزات و وسايل نظامى و تبديل اين قراردادها به خريد وسايل كشاورزي 3- طرح فروش تجهيزات مدرن نظامى موجود از قبيل ناوها وناوچه‌ها و هواپيماهاى اف 14 4- توقف طرح احداث پايگاه‌هاى نظامى عظيم دربندر چابهار و .. 5- انحلال پاره‌اى از قسمت‌هاى ارتش وفراخواندن كليه پرسنل‌ نظامى ايران كه درخارج تحصيل مى‌كردند. 6- و ... همزمان با اين اقدامات درعراق چند كار صورت گرفت. 1- طرح افسانه‌ قادسيه صدام قبل از حمله به ايران 2- انعقاد قراردادهاى خريد هواپيماهاى مدرن ميراژ از فرانسه و هواپيماهاى مدرن روسى ميگ 25و 27 توپولف 3- اقدام به احداث راه‌‌هاى ارتباطى مرزى و تقويت پاسگاه‌ها وايجادسنگرهاى بتونى وسيم خاردار و ميدان مين 4- احضار متولدين سال‌هاى 56 و 1955 براى خدمت احتياط 5- فراخواندن نيروهاى ذخيره ارتش به استثناى افراد ايرانى الاصل 6- و ... اكنون 27سال از آن حادثه تلخ مى‌گذرد. صدام كجاست؟ دربيرون از مرزها و داخل مرزهاى عراق چه مى‌گذرد؟ كسانى كه در تسليح عراق مساعدت مى‌كردند كجا هستند؟ آن روز ملت ايران براى دفاع از نواميس وخاك مقدس خود حتى محتاج خريد سيم خاردار ازبيگانگان بود كه آن را هم دريغ مى‌ كردند. اما ملت ايران با دست خالى با همت جوانان خودپاسخى به متجاوزداد كه درتاريخ جنگ‌هاى منطقه وجهان ماندگار خواهدماند. امروز هم همان تهديدات وجود دارد. اما شنبه گذشته ارتش جمهورى اسلامى دررژه شكوهمندخود انبوهى ازسلاح‌هاى دفاعى را كه نماد اقتدار خود بودبه نمايش گذاشت كه همگى ساخت دانشمندان ومتخصصان داخل بودند. آن روزبراى دفاع از خرمشهر مظلوم به چند قبضه آرپى‌جى هفت محتاج بوديم اما امروز به بركت هوشيارى دولت وملت انواع تانك‌ها ،توپ‌ها وموشك‌ها وحتى هواپيماهاى جنگى را خودمان توليد مى‌‌كنيم . آن روز ازجابه جايى 12 لشكر زرهى درمرزهاى خود غفلت كرديم اماامروز تمام مرزهاى آبى و خاكى ما تحت كنترل پيشرفته‌ترين سايت‌هاى الكتريكى مراقبت هستند حتى پرواز يك مگس را درخليج فارس و ... رصد مى‌كنند. امروز تمام پايگاه‌هاى دشمن زيربرد موشك‌هاى ساخت داخل قرار دارند ومى‌توانند جهنمى از آتش رابرسركسانى بريزند كه انديشه نابودى ملت ايران را دارند. اگر آمادگى ملت ايران پس از تجاوز استكبار جهانى در 31 شهريور 59 روزها وماه‌ها طول كشيد كه دفاع مقدس شكل بگيرد، اما امروز دفاع ماحتى به ساعت هم نخواهدانجاميد ودردقايق اوليه تجاوز را پاسخ خواهيم داد. اينكه فرمانده كل قوا در ديدار مسئولان به متجاوزان هشدار دادند كه “ دوران بزن در روگذشته،انتقام سختى از مهاجم مى‌گيريم يك بلوف نيست، يك واقعيت است. آنها كه غيرت وهميت ومقاومت ملت ايران را در8سال دفاع مقدس تجربه كردند مى‌توانند دوباره ايران اسلامى را كه دراوج اقتدار است بيازمايند وببينند وادراك كنند كه ؛گريختن ناممكن است “ اعتماد ملي روزنامه اعتماد ملي در سرمقاله امروز خود با عنوان انتظاراتي متقابل آورده است: بر اساس نص صريح اصل قانون اساسي، <داشتن مسكن متناسب با نياز، حق هر فرد و خانواده ايراني است. دولت موظف است با رعايت اولويت براي آنها كه نيازمندترند... زمينه اجراي اين اصل را فراهم كند.> اما وزير مسكن و شهرسازي دولت نهم با استناد به اصل 44 قانون اساسي دولت را از انجام اين مسووليت قانوني خلا‌ص كرده و نقش دولت را به مواردي ديگر تقليل داده‌ است. اصل سوم قانون اساسي تاكيد مي‌كند: <دولت جمهوري اسلا‌مي ايران موظف است براي نيل به اهداف مذكور در اصل دوم (تامين قسط و عدل و...) همه امكانات خود را براي برطرف ساختن هر نوع محروميت در زمينه‌هاي تغذيه و مسكن و كار و... به كار بندد.> و بالا‌خره اصل 43 قانون اساسي تصريح دارد كه <براي تأمين استقلا‌ل اقتصادي جامعه و ريشه‌كن كردن فقر و محروميت و برآوردن نيازهاي انسان در جريان رشد، با حفظ آزادي او، اقتصاد جمهوري اسلا‌مي ايران بر اساس ضوابط زير استوار مي‌شود: 1 - تأمين نيازهاي اساسي: مسكن، خوراك، پوشاك، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امكانات لا‌زم براي تشكيل خانواده براي همه.... با اين‌همه وقتي بسياري از اصول ميثاق ملي رعايت نمي‌شود و دولت اهتمامي به اجراي آنها ندارد، چندان هم نمي‌توان نسبت به رعايت اين اصول خوشبين بود و از دولت رعايت و التزام به اين اصول را انتظار داشت، اين همان چيزي است كه وزير مسكن دولت نهم از مردم درخواست كرده‌ است. ‌ اما انتظار امروز مردم از دولت براي تامين بسياري از نيازهاي اساسي و اوليه آنها به سبب شعارها و ادعاهايي است كه دولت نهم با نقد عملكرد گذشتگان خود در ميان مردم به وجود آورده ‌است. وزير مسكن و شهرسازي همراه با ديگر همكاران خود در كابينه دولت نهم در دو سال گذشته به هر بهانه‌اي آن‌قدر شعار حل مشكلا‌ت مردم سرداده و از برنامه‌هاي ويژه براي رفع مشكلا‌ت و معضلا‌ت خبر داده ‌است كه دو سال پس از آن وعده‌ها نمي‌تواند مردم را به درك واقعيت‌ها توصيه كند. از روز نخست تشكيل دولت نهم، كم نبودند كارشناسان و دلسوزاني كه نسبت به گسترش و سنگيني سايه دولت بر تمام امور اقتصادي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي، ورزشي و... هشدار مي‌دادند و خواستار كم شدن حاكميت و تصدي‌گري دولت در اين حوزه‌ها مي‌شدند، همان روزهايي كه دولت نهم شادمان از پيروزي انتخاباتي خود قول‌هاي بلندبالا‌ را فهرست مي‌كرد و از چنين و چنان‌كردن‌هاي روزهاي آتي خبر مي‌داد. اما امروز با فرارسيدن روزهاي عمل به آن وعده‌ها و ايام برآورده ساختن آن انتظارات، يك به يك وزراي كابينه نهم از ناتواني دولت سخن مي‌گويند و اساسا انجام وعده‌هايي را كه پيش‌تر به مردم داده ‌بودند، از وظايف خود نمي‌دانند. اگر مردم امروز، بزرگ‌منشانه انتظار وزير مسكن و ديگر وزرا را بپذيرند و انجام آن وعده‌ها را وظيفه دولت ندانند، حداقل از دولتمردان اين انتظار را دارند تا از اين پس وعده‌هاي دست‌نيافتني سر ندهند و با برنامه‌ريزي‌هاي اشتباه و دخالت‌هاي بي‌مورد، اوضاع را چنان نكنند كه هيچ‌ راهي براي حل مشكلا‌ت و بحران‌ها باقي نماند. حزب‌الله روزنامه حزب‌الله در سرمقاله امروز خود با عنوان منشأ قدرت آورده است:ترور آنتوان غانم نماينده اكثريت پارلمان لبنان، نقطه عطف مهمي در تحولات اخير اين كشور محسوب مي شد. در واقع به نظر مي رسد كه اين حمله پيش از غانم طرح نبيه بري را ترور كرد و از فضاي سياسي لبنان حذف نمود. طرح بري كه پيش از ترور غانم ارائه شد، اميدها را براي دستيابي به توافق ميان گروه هاي مخالف اين كشور زنده كرد. اين طرح توانست در داخل و خارج لبنان حمايت گروه ها و كشورهاي مختلف را جلب كند. اما گروه 14 مارس تنها در لفافه راجع به اين طرح صحبت كرد و هرچند كه مخالف به نظر مي رسيد اما جرأت ابراز مخالفت خود را به دليل حمايت هاي وسيع از طرح مذكور نداشت. طرح بري بر اين اساس بنيان نهاده شده بود كه معارضان دولت از درخواست خود مبني بر تشكيل دولت وحدت ملي صرف نظر كنند به اين شرط كه تمام گروههاي لبناني به خصوص گروه 14 مارس در اعلام يك نامزد براي رياست جمهوري به توافق برسند. اكنون با ترور غانم دو قطب موجود در لبنان، انگشت اتهام را به سوي ديگري نشانه مي روند. ائتلاف 14 مارس كه گروه هاي حامي دولت را تشكيل مي دهند و حزب المستقبل به رهبري سعد حريري شاكله اصلي آن را تشكيل مي دهد، سوريه را متهم به دست داشتن در ترور نمايندگان اين ائتلاف مي كنند. آنها بر اين باورند كه سوريه به منظور از بين بردن اكثريت جريان 14 مارس در پارلمان اقدام به اين ترورها مي كند تا به اين ترتيب بتواند كانديداي مورد نظر خود را به كاخ رياست جمهوري بفرستد. اما به نظر مي رسد سوريه به چندين علت اين اقدام را انجام نداده است. نخست اينكه پس از ترور رفيق حريري و مسأله تحقيق در خصوص مرگ وي، فشارها بر سوريه به شدت افزايش يافته و بي شك سران دمشق حاضر به تحمل فشار شديد ديگري نخواهند بود. از سوي ديگر اكنون روابط دمشق و تلاويو خصوصا پس از عمليات «باغ ميوه» نيروي هوايي رژيم صهيونيستي و نقض حريم هوايي اين كشور توسط جنگنده هاي رژيم اشغالگر بسيار متشنج است و حتي فعل و انفعالاتي كه از جانب دو طرف در اطراف جولان صورت مي گيرد، حتي وقوع جنگ را محتمل نشان مي دهد. لذا با توجه به درگير بودن دمشق در اين جبهه حساس، به نظر نمي رسد كه سران سوريه حاضر باشند توان خود را در جبهه اي ديگر هم صرف كنند. اما در جريان ترور غانم نمي توان نقش احتمالي فتح الاسلام را ناديده گرفت. اين گروه هرچند كه توسط ارتش لبنان از بين رفته است اما به نظر مي رسد كه برخي از سران آن نظير شاكر العبسي كماكان زنده باشند و چنانكه قبلا تهديد كرده بودند، به انجام اين عمليات هاي تروريستي دست زده باشند. از سوي ديگر سمير جعجع هم به عنوان پدرجنگ هاي داخلي لبنان مي تواند با هدف منزوي كردن طرح بري، به وسيله نيرهاي فالانژ خود دست به اين اقدام زده باشد. از سوي ديگر هم ائتلاف 8 مارس كه متشكل از حزب الله، جنبش امل و جريان آزاد ملي به رهبري بري است، بر اين باور است كه حاميان دولت درصددند با سوء استفاده ترور غانم انتخابات رياست جمهوري لبنان را بين المللي كرده و به شوراى امنيت بكشاند و بر طرح خود يعنى نصف به علاوه يك نيز سر پوش بگذارد. اما فارغ از اتهاماتي كه دو طرف به يكديگر وارد مي كنند، پارلمان لبنان ناچار است كه (از 25 سپتامبر، سوم مهر تا 24 نوامبر سوم آذر ماه) جانشين اميل لحود را انتخاب كند. هرچند كه فضاي حاكم بر لبنان نشان مي دهد رئيس جمهور حداقل در 10 روز اول انتخاب نخواهد شد. چرا كه مخالفان با استفاده از ابزارهايي خود نظير آبستراكسيون، اجازه تك روي را به ائتلاف 14 مارس نخواهند داد. اما اختلافات بر سر انتخاب رئيس جمهور بيشتر به خلأ قانوني مربوط مي شود. چالشى كه ناشي از ضعف قانون است به اين مسأله باز مي گردد كه قانون اساسى هيچ راه حالى در صورت به توافق نرسيدن نمايندگان مجلس براى انتخاب رئيس جمهور جديد، پيش رو قرار نداده است. مورد چالشبرانگيز ديگر به شيوه انتخاب نمايندگان براى انتخاب رئيس جمهور باز مىگردد. در قانون اساسى لبنان هيچ اشارهاى به اين كه يك كانديدا حداقل بايد چه ميزان از آرا را كسب كند تا به عنوان رئيس جمهور انتخاب شود، نشده است. اين موضوع خود به تنهايى به گرهى بازنشدنى درانتخابات لبنان تبديل شده است. فراكسيون اكثريت معتقد است كه براى انتخاب رئيس جمهور نيمى از آرا به علاوه يك راى كافى است در حالى كه نمايندگان گروه اقليت معتقدند بايد رئيس جمهور منتخب بتواند دو سوم آراى نمايندگان را جلب كند. با تمام اين اوصاف پيش بيني آينده سياسي لبنان بسيار مشكل است چرا كه به قول غسان توينى روزنامه نگار مشهور لبنانى و سردبير روزنامه النهار، لبنان سرزمين شگفتى هاى سياسى است و شايد اكنون بايد در انتظار خلق شگفتي ديگري باشيم. بي شك حزب الله و متحدانش كه قدرت عظيم خود را به طور مستقيم از مردم لبنان و نه بازيگران خارجي گرفته اند، در اين مناقشه داخلي هم مي توانند پيروز باشند و بار ديگر به حاميان دولت، كه در واقع حاميان واشنگتن، پاريس و رياض هستند، اثبات كنند كه منشأ قدرت حقيقي در داخل لبنان است و نه خارج از آن. مرمسالاري روزنامه مردم‌سالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان «سخني با تيم رسانه‌هاي رياست جمهوري »به قلم سروش ارشاد آورده است: معلوم نيست تيم رسانه‌اي رياست جمهوري با اين همه تغيير و تحول و تلاش براي حضور مستمر در عرصه، چه مي‌كند كه اين گونه شاهد مصاحبه غيرمحترمانه يك خبرنگار خارجي با محمود احمدي‌نژاد رئيس جمهور ايران باشيم. مردم ايران يكشبنه شب از شبكه سراسري شاهد گفت وگوي خبرنگار CBS با محمود احمدي‌نژاد بودند كه بهتر است تيم رسانه‌اي رياست جمهوري با دقت بيشتري حداقل يك بار ديگر اين مصاحبه را مشاهده كند و به نكات فراوان و تامل برانگيزي كه از نحوه برخورد اين خبرنگار با احمدي‌نژاد قابل برداشت بود، توجه ويژه‌اي كند. اين كه رئيس جمهور كشورمان، علاقمند است براي ترويج افكارش در دنيا با رسانه‌هاي خارجي گفت‌وگو كند، مساله بدي نيست و چه بسا اگر با ارزيابي تمام جوانب صورت پذيرد، بسيار مفيد نيز باشد. اصولادر اين موارد است كه يك تيم رسانه‌اي با تدبير مي‌تواند فضايي را پديد آورد كه از يك گفت‌وگو خارجي، بيشترين استفاده‌ها به دست آيد وگرنه اگر قرار باشد كه بدون هيچ زمينه‌سازي، يك خبرنگرا بيايد و هر‌آنچه كه مي‌خواهد در برابر رئيس جمهور ايران بگويد و انجام دهد، پس ديگر اصل وجودي مشاوران رسانه‌اي و مطبوعاتي چيست؟! براين اساس چند نكته قابل ذكر است: اول اين كه نحوه نشستن خبرگار CBS جاي سوال فراوان دارد. اي كاش اين خبرنگار توسط تيم رسانه‌اي ريساست جمهوري توجيه مي‌شد كه در مقابل رئيس جمهور بزرگي چون ايران نشسته است، كه مشخص بود چنين صحبت پيش زمينه‌اي صورت نگرفته است. دوم اين كه، گويا اين خبرنگار به جاي مصاحبه براي بازجويي آمده بود و بيان جملاتي چون «مي‌خواهم جواب صريح بدهيد» يا «به من با بله يا خير پاسخ دهيد» يا «مي‌گوييد كه در دو سال آينده سلاح اتمي نمي‌سازيد؟» نيكوست تيم پرتعداد رسانه‌اي رياست جمهوري كه براي مطالب ؟ داخل كشور از ادبياتي تند براي پاسخ دادن به آنها استفاده مي‌كند و گويا انرژي خود را در جهت بررسي مطالب آنها صرف مي‌كند، براي برنامه‌ريزي ؟ خارجي رئيس جمهور دقت بيشتري صورت دهد. سياست روز - روزنامه سياست روز در سرمقاله امروز خود با عنوان« لطفا براي جنگ فاتحه نخوانيد! »به قلم محسن مقصودي آورده است: هر ساله به هفته دفاع مقدس كه مي‌رسيم، خاطرات جنگ دوباره مرور مي‌شود دوباره ايثار، مقاومت، شهادات، مبارزه و كلماتي است كه براي هفته همه ذهن‌ها را متوجه خود مي‌كند. در اين ايام حتي آنهايي كه سالهاست از شدت رفاه زدگي و دنيا پرستي، آن روزهايشان را فراموش كرده‌اند، بدشان نمي‌آيد كه تجديد خاطراتي كنند و براي جنگ فاتحه‌اي بخوانند!‌ و البته خيلي‌ها براي جنگ فاتحه خواندند و براي ارزشهايش نيز . سال 67 قطعنامه پذيرفته مي‌شود، بعضي‌ها خوشحال مي‌شوند كه دوران مبارزه و سختي تمام شده است. برخي مسئولان از «مانور تجمل» سخن مي‌گويند و براي آن «خطبه» مي‌خوانند! از نظر آنان مردم ديگر خسته‌شده‌اند، حالا بايد مسابقه رفاه و تجمل آغاز شود. خيلي‌ها قبول قطعنامه را پايان جنگ و مبارزه و روحيه انقلابي تلقي كردند و به همين دليل پس از جنگ، دوران جديدي را براي خود و جامعه رقم زدند و البته از ديد اينان دوران پس از جنگ، ارزش‌هاي ديگري مي‌طلبيد، حالا بايد مسئولان سوار ماشين‌هاي لوكس مي‌شدند و در ويلاهاي آنچناني تفريح مي‌كردند، بايد ادارات دولتي مجلل و با شكوه ساخته مي‌شدند تا كسي متوجه چهره فقير شهرها و روستاهاي ما نشود و جامعه انقلابي و مبارزه آن زمان، بايد به سمت يك جامعه مدرن و رفاه‌زده حركت مي‌كرد! سرانجام مسابقه ايثار و جهاد و شهادت به مسابقه دنيا طلبي و رفاه‌زدگي تبديل شد و در اين شرايط بايد هم براي جنگ فاتحه مي‌خوانديم و براي شهدا فقط گريه مي‌كرديم و افسوس مي‌خورديم كه چرا باغ شهادت و مبارزه بسته شده است. براستي آيا پيام قبول قطعنامه و پيام‌هاي پس از آن، پيام پايان مبارزه‌اند؟! حضرت امام در پيام ديگري، ارزش‌ها و امتيازات دوران دفاع مقدس را بر مي‌شمارد و مهمترين ارزش دفاع مقدس را در «استمرار روح اسلام انقلابي» معرفي مي‌كند: ....«و از همه اينها مهمتر استمرار روح «اسلام انقلابي» در پرتو جنگ تحقق يافت.» آري مهمترين ارزش دفاع مقدس، استمرار روح اسلام انقلابي و تربيت انسان‌هايي است كه در مقابل «اسلام مرفهين بي‌درد»، «اسلام سرمايه‌داري»، «اسلام سازش»، «اسلام التقاط» و در يك كلام «اسلام آمريكايي» قيام مي‌كنند. حضرت امام در همان پيام قبول قطعنامه، كه پيام استمرار و باز تعريف مبارزه‌اي وسيع‌تر است، با ديدي عميق، تنگه احد و نقطه ضعف روحيه انقلابي را گوشزد مي‌كند و به مسئولان و مردم هشدار مي‌دهد: «مبارزه با رفاه طلبي سازگار نيست و آنها كه تصور مي‌كنند مبارزه در راه استقلال و آزادي مستضعفين و محرومان جهان با سرمايه‌داري و رفاه طلبي منافات ندارد، با الفباي مبارزه بيگانه‌اند. اما جنگ امروز چيست؟ جنگ امروز جنگ فقر و غنا و جنگ استضعفا و استكبار است. جهاد و تلاش در راستاي عدالتخواهي و مبارزه با ظلم و جور جهاني، مبارزه با باندهاي قدرت و ثروت داخلي، مبارزه با فقر و تكاثر، مبارزه با مفاسد اقتصادي، حمايت از مبارزان و مظلومان سراسر جهان از لبنان فلسطين گرفته تا كوبا و ونزوئلا و بوليوي و ....، جهاد علمي و سازندگي در راستاي خودكفايي و .... خلاصه آنقدر ميدان مبارزه و جهاد هست كه هر كس با هر تخصصي بتواند در اين جبهه عظيم «انقلابي» بماند و تكليف خويش را انجام دهد و لذا هيچ توجيهي براي پايان مبارزه و جهاد و غرق شدن در زندگي روزمره پذيرفته نيست و حفظ روحيه انقلابي، قناعت و ساده زيستي و توكل بر خدا رمز پيروزي در اين جبهه‌هاست و لذا نيروي انقلابي، هيچگاه دچار روزمرگي و ياس نمي‌شود و هميشه به افق‌ها و آرمان‌هاي بلند انقلاب نگاه مي‌كند قدس روزنامه قدس در سرمقاله امروز خود با عنوان «سازمان ملل و نيازهاي امروز جامعه بشري» آورده است: در سال 1945 ميلادي 51 كشور عضو جامعه ملل، در سايه تحولات جنگ جهاني دوم و نقش موثر قدرتهاي بزرگ، سازمان ملل متحد را جايگزين جامعه ملل نمودند و شرح وظايفي مطول و پرطمطراق را سرلوحه فعاليت آن قرار دادند. در آن دوران، جهانيان مي‌پنداشتند سرنوشت عالم ديگر به طور حتم قهرآميز و جدال آلود نخواهد بود. جهانيان تا قبل از وقوع دو جنگ جهاني، در سايه رقابت شديد قدرتهاي بزرگ، معمولا چاره‌اي جز حضور فعال در جنگ و كشتار و شركت در تقسيم غنايم باقي‌مانده آن نداشتند، ولي پس از وقوع دو كشتار بزرگ جهاني، اين بار پيروزمندان جنگ مصمم شدند تا ساز و كاري براي صلح و امنيت بيابند و بر همين اساس، انديشه ايجاد سازمان ملل متحد در كنفرانسهاي مسكو، قاهره و تهران در سال 1943 ميلادي دقيق‌تر شد و پس از آن بحث و بررسي عميق‌تر در خصوص حواشي و ابعاد فعاليت اين سازمان نوپا با حضور فعال آمريكا، شوروي، بريتانيا، فرانسه و چين تا اكتبر 1945 به طول انجاميد؛ تاريخي كه در آن رسما سازمان ملل متحد تشكيل گرديد. شايد به نگاهي گذرا به عمر 62 ساله سازمان ملل متحد، بتوان به برخي مشكلات ساختاري و عملكرد آن اشاره كرد تا مورد بازشناسي قرار گرفته و به تغيير ساختار آن بينجامد. در غير اين صورت، سازمان ملل متحد نيز راهي جز مسير طي شده توسط جامعه ملل قبلي را نخواهد پيمود. برخي از آن نكات عبارتند از: 1 - اصولا هسته اوليه شكل‌گيري سازمان ملل از ميان خواستها و فوريتهاي تشخيصي مردان پيروز جنگ دوم جهاني و براساس معيارها و متغيرهاي آن دوره تنظيم شده است، حال آنكه جهان پس از شصت سال، تغييراتي اساسي در نگرشها، درخواستها و نيازها به خود ديده كه هنوز در اين سازمان بين‌المللي نهادينه نشده است 2 - سازمان ملل متحد در حال حاضر بيش از 190 عضو دارد كه هر يك از اعضا، يك راي دارند، اما هوز اين سازمان در چنبره قدرتهاي بزرگ گرفتار است و نظامهاي بين‌المللي به نفع آنها جهت‌گيري و هدايت مي‌شود. 3 - شايد موضوع اصلاحات مطرح شده در دهه 90 و پس از آن - كه در زمان كوفي عنان بشدت دنبال مي شد و او در پي آن بودكه سازمان ملل را نماد فعاليت و حركت ملتهاي جهان نمايد - مفهومي باشد كه تا تحقق آن فاصله زيادي است، اما در صورت انجام برخي اصلاحات، از جمله در ساختار مديريت، تصميم‌گيري و حتي ضمانت اجراي تصميمات نمايندگان ملتها بويژه در اجراي قطعنامه‌هايي كه تاكنون بارها از سوي قدرتهاي بزرگ وتو گرديده است، به طور حتم تحولات كيفي اين نهاد بين‌المللي بروز خواهد كرد. 4 - در سالهاي اخير، برخي نيازها و تقاضاهاي اصيل و تاثيرگذار بر ساختار سازمان ملل همانند تغيير در اعضاي دايم شوراي امنيت،‌تحول در ماموريتهاي سازمان ملل براي حفظ صلح و امنيت، نقش بيشتر سازمان ملل در پديده‌هاي جديد همانند محيط زيست و بلاياي طبيعي، تقويم بودجه و نقش كشورها در آن و ميدانداري سازمان ملل در جنگها، نزاعهاي منطقه‌اي و مسايل جهاني همچون فقر و تروريسم، مطرح شده است، موضوعاتي كه از محورهاي اساسي مشكلات جامعه جهاني است و توجه به آنها ضروري مي‌نمايد. در نهايت مي‌توان گفت، اگر چه نهاد سازمان ملل متحد در اساس و ذات خود زاييده انديشه پيرزومندان جنگ جهاني دوم و براساس ظرفيتها و شرايط آن روزگار است و بر همين اساس تاكنون در بسياري از زمينه‌ها ناكارآمدي خود را بروز داده، ولي امروز در سايه همت جهاني مي‌توان سازمان ملل را براساس خواست جهاني به نهادي تبديل كرد كه به واقع مظهر بروز و جلوه‌هايي از اراده ملل مي‌باشد، اگر چه تا رسيدن به اين مقصود راهي بس داشور و پرييچ و خم را بايدپيمود، ولي به آينده مي‌توان اميدوار بود. صداي عدالت روزنامه صداي عدالت در سرمقاله امروز خود با عنوان«بازي آمريكايي» آورده است: درخواست ايالات متحده آمريكا از مقامات امارات عربي متحده براي كاستن از حجم تجارت مشترك اين كشورها با جمهوري اسلامي ايران و اعمال محدوديتهاي بيشتر در اين همكاري ها از دو جنبه كاملا قابل پيش‌بيني و مورد انتظار بوده است. نخست آنكه پس از بالا گرفتن ماجراي پرونده هسته‌اي ايران و اشغال افغانستان و سپس عراق توسط نظاميان آمريكايي و بويژه پس از روي كار‌آمدن دولت نهم در ايران، رويكرد استراتژيك ايالات متحده در قبال ايران به مارتب شديدتر و سخت‌گيرانه‌تر از گذشته شده است. تا پيش از اين آمريكا سياست« اعمال فشار» اقتصادي و سياسي بر ايران را از طريق اعمال تحريم‌هاي اقتصادي و فعاليت‌هاي ديپلماتيك در سراسر دنيا براي منزولي كردن تهران دنبال مي كرد. اما اكنون اين سياست‌ با شدت گرفتن تنش بين دو طرف و پيشبرد سريعتر فعلايت‌هاي غني سازي هسته‌اي در ايران، به «اعمال محاصره استراتژيك » تغيير مسير يا دست كم تغيير سرعت داده است. اين محاصره استراتژيك، در سه سطح كاملا جدا اما نهايتا پيوسته به هم اعمال مي‌شود. سطح نخست، محاصره نظامي كشور در مرزهاي جغرافيايي آن است با نگاهي به مرزهاي جغرافيايي آبي و خاكي طولاني ايران مي‌توان دريافت كه در حال حاضر و از 5 سال پيش به اين سو، حلقه محاصره نظامي به دور ايران دائما و روز به روز تنگ‌تر شده است و اكنون به جز كشور تركمنستان، در تمام ديگر كشورهاي همسايه و از جمله سواحل خليج فارس و درياي عمان، نيروهاي نظامي آمريكا عمدتا با هدف محاصره و تحت نظر گرفتن نظامي ايران حضور فعال دارند. با وجود سابقه طولاني حضور نظامي شوروري سابق و خليج فارس و تلاش هاي استراتژيك جديد روسيه در احياء توان و حضور نظامي آن كشور در همه دنيا، ظاهرا هنوز مقامات كرملين براي شكستن انحصار حضور نظامي ايالات متحده در خليج فارس اقدامي نكرده‌اند اين خليج همچنان يك درياچه آمريكايي تلقي مي‌شود. سطح دوم، محاصره ديپلماتيك تهران در سراسر جهان است. در اين سطح نيز متاسفانه تلاشهاي بي وقفه واشينگتن بعضا فراتر از انتظارات اوليه رفته و اين كشور توانسته است حلقه محاصره ديپلماتيك را تنگ‌تر كند و به پيش ببرد. تصويب پي در پي قطعنامه‌هاي ضد ايراني در شوراي حكام آژاني بين المللي انرژي اتمي حتي با موافقت قدرتهايي چون هند و كشورهاي كوچكي چون غنا كه از حمايتهاي مالي و سياسي ايران نيز بي‌بهره نبوده است تصويب دو قطعنامه تحريمي عليه ايران در شوراي امنيت سازمان ملل متحد با همراهي چين و روسيه، و سرانجام خارج شدن مسكو از حلقه پشتيبانان استراتژيك تهران در اواخر سال گذشته، همگي نشان از اين توفيق نسبي ايالات متحده در محاصره ديپلماتيك در دو سال گذشته دارند. سومين و آخرين سطح كه مشخصا موضوع گفتار ماست، محاصره اقتصادي ايران در هم ابعاد و در هر كجاي ممكن جهان توسط آمريكاست. برخلاف فشارهاي سياسي، تحريم اقتصادي و برپاترين سياست‌ ايالات متحده در بييش از دو دهه اخير عليه جمهوري اسلامي ايران بوده است آن چه اخيرا اتفاق افتاده، افزايش چشمگيري فشار واشينگتن بر شركاي تجاري و اقتصادي ايران از يك سو و تمركز بر شكل گيري تحريمها در حوزه‌هاي موثرتر و حساس‌تر مانند نهادهاي مالي بين المللي و بانكهاي معتبر همكار با ايران از سوي ديگر بوده. بدبختانه، علاوه بر حجم روابط بازرگاني، عوامل مهم ديگري نيز در كار هستند كه روابط بازرگاني، عوامل مهم ديگري نيز در كار هستند كه روابط بازرگاني «ويژه‌اي» را با حساسيت بالا بين ايران و امارات پديد آورده‌اند. به نظر مي‌رسد كه واسطه‌گري دوبي در تامين نيازهاي تكنولوژيكي ايران نقش مهمي دارد كه اين نيز از نگاه ايالات متحده دور نيست. با وجود اين كاركردها، طبيعي است كه ايالات متحده آمريكا در پيشبرد داستراتژي خود مبني بر محاصره اقتصادي سياسي و نظامي جمهوري اسلامي ايران بكوشد تا گذرگاه بسيار نيرومند اما سهل الوصول امارات در تغذيه مالي و تكنولوژيكي اقتصاد ايران را حتي الامكان تحت كنترل بگيرد و بندد. در اينجا، بي‌احتياطي طرف ايراني و فقدان هرگونه تناسب بين «ديپلماسي متعارض» با « اقتصاد صلح» جمهوري اسلامي ايران است كه راه را براي تحرك چنين ساده ايالات متحده باز كرده است. ظرف سالهاي 1382 به اين سو دقيقا از زمان شدت گرفتن مناقشات بين المللي، روند وابستگي اقتصاد ايران به واردات و درآمدهاي نفتي نيز افزايش چشمگير يافته است. در واقع اين ايران است كه به دشمن شماره يك خود راه نموده است. تهران امروز روزنامه تهران امروز در سرمقاله امروز خود با عنوان«دفاعي كه براي همه ملت‌هاي جهان مقدس است» به قلم پرويز اسماعيلي آورده است: 27 سال پيش در چنين روزهايي و در حالي كه كمتر از 2 سال از پيروزي انقلاب اسلامي به دست ملت ايران مي‌گذشت، رژيم عراق با نقض تمامي قوانين بين‌المللي و قرارداد 1975 الجزاير به سرزمين ايران حمله كرد. صدام كه شعار فتح چند روزه كشورمان را مي‌داد، با وجود حمايت قدرت‌هاي بزرگ جهان 8 سال در گرداب مقاومت مردم سلحشور ايران اسير شد. امروز دوران دفاع مقدس مي‌تواند براي ما، كشورهاي منطقه و همه كساني كه از تجاوزگري به نام صدام عيه ايران حمايت كردند، حاوي درس هاي عبرت بزرگي باشد؛ چرا كه صدام تنها چند سال پس از پايان جنگ عليه ايران خوي تجاوزگري خويش را عليه همسايه ديگر خود يعني كويت نشان داد و آنگونه عمل كرد كه حاميان او در هنگام حمله به ايران، امروز در صف اول حمله به عراق قرار گرفته‌اند. مطبوعات آمريكا و مقام‌هاي رسمي اين كشور بارها به كمك مستقيم به صدام و چشم‌پوشي از جنايات او عليه مردم ايران و حتي عراق اعتراف كرده‌اند اما شايد تكرار برخي از آنها مفيد فايده باشد. پس از حمله صدام به ايران، هيچ يك از كشورهاي عربي و به ويژه آمريكا اقدام تجاوزكارانه عراق را محكوم نكردند و بلكه با خلع سلاح سازمان ملل متحد و فشار به متحدان عرب خود در منطقه‌ از يك طرف ايران را در دفاع از خود تنها گذاشتند و از طرف ديگر همه گونه تجهيزات و سلاح را به كمك صدام فرستادند. در 30 ژانويه 1985 آمريكا يك كمك 27 ميليون دلاري در اختيار صدام گذاشت. سپس در 25 جولاي همان سال محموله 48 فروند هلي كوپتر « يل- 21»‌آمريكايي به عراق تحويل شد. در 21 دسامبر 1985 شوروي رماس تمايل خود را به ارسال تسليحات بسيار پيشرفته و فوق سري به عراق اعلام داشت و ريچارد مورفي، دولتمرد بلند پايه آمريكا در 20 فوريقه 1986 به ديدار طارق عزيز عراقي شتافت كه نتيجه آن ايجاد خط مستقيم بين واشنگتن و بغداد و كمك هاي گسترده سازمان سيا به عراق در 16 دسامبر همان سال بود. يك روز بعد يعني 17 دسامبر 60 فروند ميراژ 2000 فرانسوي تحويل عراق شد و تنها 13 روز بعد يعني 31 دسامبر حجم عظيمي از كمك‌هاي تسليحاتي شوروي تحويل عارق شد. راينبرگر، مقام بلند پايه آمريكايي در 19 فوريه 1987 رسما كمك اطلاعاتي امريكا به عراق در جنگ عليه ايران را تاييد كرد و دولت آمريكا نيز 9 روز بعد از چين خواست كه از هرگونه معامله نظامي با ايران به عنوان يك طرف درگير در جنگ خودداري ورزد! در همان روز شوروي 24 فروند« ميگ -29» تحويل عراق داد. در 9 اكتبر 1987 آمريكا مستقيما به دفاع از عراق وارد جنگ و حمله به جمهوري اسلامي ايران شد و 10 روز بعد نيز چهار ناوشكن نيروي دريايي آمريكا دو سكوي نفتي رشادت و رسالت ايران را مورد حمله سهمگين قرار دادند. يك روز پس از تجاوز آمريكا به حريم منافع ايران اين دولت وقت انگلستان بود كه از حملات آمريكا دفاع كرد. و نهايتا خاطره تاسفبار اينكه در سوم جولاي 1988 ناو وينسنس آمريكا هواپيماي مسافربري ايرباس ايران را با موشك مورد حمله قرار داد و 290 نفر از غير نظاميان ايراني را تكه تكه كرد و اين در حالي بود كه فرمانده ناو مذكور از دولتمردان آمريكا مدال لياقت و شجاعت دريافت كرد! دفاع مقدس در ايران تجربه خوبي است كه به روشني نشان مي‌دهد كه محور شرارت واقعي در جهان كيست و چه دولتي است كه همواره از تنش و خشونت در منطقه انرژي خيز خاورميانه و خليج فارس و بلكه دنياي اسلام حمايت كرده است. تاريخ براي آموختن و به كاربستن است. كدام درگيري نظامي يا ديپلماتيك با جغرافيايي در منطقه و بين كشورهاي مسلمان بوده كه آمريكا بي طرفي را كاملا رعايت كرده و از يك طرف آن حمايت نكرده است. آيا شكي وجود دارد كه واشنگتن ديكتاتوري وابسته در منطقه و كشورهاي اسلامي را به دموكراسي و حاكميت ملت‌ه ا ترجيح مي‌دهد؟ كارنامه واشنگتن در برخورد با انقلاب اسلامي و مردمي كه آن را به وجود آوردند، انقدر سياه است كه اعتراف و انتقاد خود آنها را برانگيخته است، اين كارنامه را چشم بر هم گذاشتن عده‌اي كه خود كارنامه‌اي در دفاع مقدس ندارند، تطهير نمي‌كند.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن