واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: جامعه - ابتلاي 30 تا 50 نفر به اماس در هر 100هزار نفر
جامعه - ابتلاي 30 تا 50 نفر به اماس در هر 100هزار نفر
با توجه به اينكه بيماري اماس در سنين جواني در فرد ظاهر ميشود، بهطور معمول نگراني و هراس افرادي كه متوجه بروز بيماري اماس در خود ميشوند بيشتر ميتواند به دليل عدمآگاهي و دانستههاي علمي و پزشكي آنان در مورد اين بيماري باشد. اين علت را ميتوان تعميم داد به ترس و برخورد ناصحيح اطرافيان بيمار از جمله خانواده و دوستان او در مواجهه با وي. نگراني از چگونگي ادامه روند زندگي، ناراحتي از بروز بيماري و ترس از پيشرفت آن، ترس از به وجود آمدن تغييرات احتمالي در روابط اجتماعي، ترس از آينده نامعلوم و... را ميتوان از عوامل ايجاد هراس در فرد بر شمرد. به همين علت به گفتوگو با دكتر شهريار نفيسي فوقتخصص بيماريهاي مغز و اعصاب و دانشيار دانشگاه علوم پزشكي تهران پرداختيم تا از بعد پزشكي و علمي اين بيماري را بررسي كنيم و با جزئيات آن بيشتر آشنا شويم.
در ابتدا درباره بيماري اماس و روند شيوع آن توضيح دهيد.
بيماري اماس يكي از بيماريهاي مغزي است كه قسمت سفيد مغز را درگير ميكند. مغز از دو قسمت خاكستري و سفيد تشكيل شده و چون اين ماده سفيد در تمام مغز از جمله ساقه مغز، مخچه و نخاع منتشر است بنابراين ضايعه اماس ميتواند در تمام اين قسمتها ايجاد شود و باعث بروز علائم مختلفي در طول سير بيماري بشود. معمولا اين بيماري در افراد جوان شايعتر است زيرا سن ابتلا به آن عمدتا بين 15 تا 50 سال اعلام شده و احتمال مبتلا شدن به اين بيماري در خانمها چيزي حدود سه برابر بيشتر از آقايان است. به تدريج طي دو دهه اخير شيوع اين بيماري افزايش پيدا كرده.
از چه زماني و چند سال است كه اين بيماري در كشور ما وجود دارد؟
آمار دقيقي موجود نيست اما شايد بتوان گفت از زماني كه متخصص مغز و اعصاب آشنا به اماس در ايران بوده مواردي از اين بيماري گزارش شده. شايد حدود 50 يا 60 سال پيش. البته در ابتدا پراكندگي اماس بسيار كم بود و به ندرت تشخيص داده ميشد. به تدريج در اين دو دهه به خصوص در پنج سال اخير آمار شيوع اماس به صورت صعودي بالا رفته و اكنون در بيشترين حد خود در تمام اين چند سال قرار دارد. اينكه امروز اين بيماري بيشتر تشخيص داده ميشود تا حدودي مربوط به امكانات تشخيص بهتر است و تا حدي هم به دليل آشنايي بيشتر پزشكان و افزايش تعداد متخصصان است كه اكنون در سرتاسر ايران توزيع شدهاند و بهتر بيماري را تشخيص ميدهند. اما قطعا افزايش تشخيص به تنهايي توجيهكننده شيوع بالاتر بيماري نيست يعني به طور قطع شيوع بيماري هم افزايش داشته. در واقع اضافه بر اينكه اكنون بهتر تشخيص داده ميشود، همزمان شيوع بيماري هم رو به ازدياد است.
چه علائمي در شخص باعث تشخيص بيماري اماس از طرف پزشك متخصص ميشود؟
چند نمونه از علائمي كه بهطور معمول ايجاد ميشود مانند درگيري عصب بينايي كه منجر به افت و كاهش بينايي يك چشم ميشود و اصطلاحا «التهاب عصب بينايي» ناميده ميشود از علائم شايع بيماري اماس است. علامت ديگر، درگيري مخچه است كه بيمار را دچار عدمتعادل ميكند. يا ممكن است راههاي حركتي درگير شوند كه بيمار در اين شرايط با ضعف حركت، ضعف دو پا، ضعف در يك نيمه بدن مراجعه ميكند. ممكن است به صورت حس گزگز و خواب رفتن در يك قسمت از بدن، يا به صورت اختلال در كنترل ادرار يا مدفوع باشد. اينها شايعترين علائم مشاهده شده در بيماري اماس به شمار ميروند و ويژگي اين علائم اين است كه به صورت حمله يا تشديد موقتي خود را بروز ميدهند. به اين شكل كه در عرض دو تا چهار هفته اين علائم ميآيند و بعد به تدريج فروكش ميكنند. اين حملات در بعضي از موارد بعد از فروكش كردن بهطور كامل بر طرف ميشوند و گاهي هم يك درصدي از علائم حمله به صورت دائمي در بيمار باقي ميماند. در درصدي از بيماران به دنبال تكرار اين حملات، ناتوانيهايي كه بعد از هر حمله باقي ميماند به تدريج روي هم جمع ميشوند و منجر به ناتواني آنها ميشود.
اكنون در ايران چند درصد يا چند نفر مبتلا به بيماري اماس وجود دارد؟
آمار دقيقي از تعداد بيماران در دسترس نيست به اين خاطر كه چنين آماري نيازمند مطالعه اپيدميولوژيك دقيق است. اما بهطور تقريبي شيوع بيماري اماس در ايران رقمي حدود 30 تا 50 نفر در هر صدهزار نفر است.
معمولا چه داروهايي براي درمان يا كنترل بيماري از طرف متخصصان تجويز ميشود؟
درمان اين بيماري سه گروه دارو براي درمان اماس استفاده ميشود. گروه اول را اصطلاحا به عنوان داروهايي براي حمله و عودهاي موقتي در بيمار ميشناسيم. در زمان اين حملهها از كورتون در مقدار زياد به صورت تزريقي بين سه تا پنج روز استفاده ميشود و باعث فروكش كردن حمله ميشود. در گروه ديگر داروهايي استفاده ميشود كه بيمار آنها را بهطور دائم استفاده ميكند به منظور جلوگيري از پيشرفت بيماري. در اين گروه مهمترين داروهايي كه استفاده ميشود تحت عنوان «بتااينترفرون»(Interferon Beta) است كه از اين تركيبات اكنون چهار نوع در ايران وجود دارد. داروي «سينووكس»(Cinnovex) كه نوعي از داروي «بتااينترفرون» است كه طي دو سال اخير توسط شركت سيناژن كه شركتي ايراني است توليد شده و سه نوع هم داروي خارجي داريم به اسمهاي «آونكس»(Avonex)، «ربيف»(Rebif) و «بتافرون»(Betaferon) كه تاثير اين داروها تقريبا مشابه هم هستند و بيشترين استفاده را در درمان بيماري اماس دارا هستند. جز اين داروها «كوپاكسون» را داريم كه در حال حاضر در ايران موجود نيست و «ميتوكسي زانترون» كه اين دارو بيشتر براي بيماراني كه به داروهاي قبل جواب نميدهند و حالت پيش رونده دارند استفاده ميشود و در حقيقت اين دارو مهاركننده سيستم ايمني به حساب ميآيد كه در بعضي از بيماريهاي سرطاني هم از آن استفاده ميشود. اما اكنون در ايران بيشترين استفاده اين دارو براي همين بيماري اماس است در مواردي كه مقاوم در برابر درمان هستند. در گروه سوم داروهايي كه براي درمان استفاده ميكنيم داروهايي هستند براي درمان علامتي. مثلا مريض احساس خستگي ميكند از تركيبي استفاده ميكنيم براي كاهش خستگياش. اگر مشكل در كنترل ادرار دارد، از داروهايي استفاده ميكنيم كه عضلههاي كنترل ادرار را در او تقويت كند. يا درد دارد، و ما از داروهاي كاهشدهنده درد استفاده ميكنيم. اگر با اسپاسم عضلات مواجه است داروهايي به كار ميبريم كه اسپاسم را كاهش دهد. اگر دچار افسردگي باشد از داروهاي ضدافسردگي براي مهار اين علامت خاص استفاده ميكنيم. اين گروه آخر داروهايي هستند كه روي سير بيماري تاثيري ندارند و تركيباتي هستند كه علائم خاص اين بيماري را ميتوانند به طور اختصاصي كنترل كنند.
آيا اماس در صورت درمان به بهبود كامل بيمار خواهد انجاميد؟
سير اين بيماري در افراد مختلف متفاوت است. مواردي از بيماري وجود دارد كه آن را اماس خوشخيم ميناميم. اين نوع اماس سير بسيار ملايمي دارد، از تعداد حملات كمي برخوردار است بهطوري كه شايد در طول گذشت سالها بيمار بيشتر از دو تا سه حمله را تجربه نكند و بهبودي او بعد از هر حمله تقريبا كامل است بنابراين آسيب جدي در درازمدت براي فرد ايجاد نميشود. در مقابل درصدي از بيماران اماس هستند كه بيماريشان سير شديد و پيشرونده دارد. بهطوري كه ظرف مدت چند سال ناتوانيهاي جدي براي بيمار به وجود ميآيد. اما عمده بيماران مبتلا به اماس بين اين دو طيف قرار دارند. پس نميتوان بهطور قطع در مورد بهبود يا عدمبهبودي بيماران صحبت كرد.
چه عواملي در محيط ميتوانند باعث تشديد اين بيماري شوند؟
مهمترين عاملي كه ميتواند باعث تشديد اماس بشود استرس است. در بسياري از موارد شروع اين بيماري يا بروز حملات در بيمار با يك استرس شديد همزمان بوده است. پس كنترل استرس ميتواند تا حدودي تكرار حملات و پيشرفت بيماري را مهار كند. اما مسئله ديگر در رابطه با دماست. در واقع افزايش حرارت بدن، كه ميتواند به دليل تب يا گرماي محيط مانند آفتاب و... باشد، معمولا به صورت موقتي موجب تشديد علائم بيماري ميشود اما باعث تشديد سير بيماري نميشود. اين دست عوامل همان علائمي كه بيمار از قبل داشته را تشديد ميكنند. مثلا احساس ضعف، خستگي، تاري چشم و... را براي مدتي افزايش ميدهند و بعد از عبور از آن شرايط وضعيت بيمار مجددا به حالت اوليه خود باز ميگردد و اثر ماندگاري بر او نخواهد ماند.
از نظر تغذيه و رژيم غذايي و وضعيت بدن آيا توصيه خاصي به بيماران اماس ميشود؟
از نظر تغذيه همان توصيههايي كه به همه افراد سالم هم ميشود به بيماران اماس ميشود. داشتن تغذيه سالم، كم خوردن گوشت قرمز، مصرف كم چربيها، استفاده از سبزيجات و ميوهها و... كه براي سلامت همه افراد رعايت اين توصيهها لازم است. نكته مهم البته استاندارد نگه داشتن وزن بدن براي بيماران است به خصوص آن دستهاي كه دچار ضعف عضلات هستند. از لحاظ فعاليت فيزيكي هم توصيه ميشود با توجه به تواناييهاي بدني خود حتما فعاليت داشته باشند تا حدي كه دچار خستگي نشوند. به خصوص ورزش شنا براي بيماران اماس بسيار مناسب است به اين دليل كه بعد از ورزش دماي بدن افزايش پيدا نميكند و بيماري در اثر بالا رفتن دما تشديد نميشود.
آيا كساني كه به اماس دچار ميشوند الزاما بايد دورههاي و فيزيوتراپي و توانبخشي را در برنامههاي خود قرار دهند؟
اين به شرايط بيمار بر ميگردد. حملات بيماران همه از نوعي نيستند كه احتياج به توانبخشي داشته باشند. براي مثال اگر بيمار دچار تاري ديد است يا قسمتهايي از بدنش گزگز ميكند يا خواب ميرود اقدامات توانبخشي در روند بهبود او چندان تغييري ايجاد نميكند. اما اگر بيمار دچار عدمتعادل يا ضعف عضلاني شود كار درماني و فيزيوتراپي و اقدامات توانبخشي ميتواند در بهبود تعادل و به دست آوردن توان فيزيكي به او كمك كند.
افرادي كه به اماس مبتلا ميشوند آيا براي ازدواج و تشكيل خانواده با مشكل مواجهاند؟
براي ازدواج اين افراد و تشكيل خانواده آنها چند جنبه مطرح است. مسئله اول اينكه افراد نگرانند اين بيماري به فرزندانشان منتقل شود. در واقع احتمال اينكه در صورت ابتلاي يكي از والدين به اماس فرزند هم مبتلا شوند در حدود دو تا سه درصد است. بنابراين خطر جدي نيست و اين مسئله نميتواند مانع ازدواج شود. مسئله بعد بارداري خانم هاست. در طول دوران بارداري احتمال حمله در بيماران اماس بسيار كم ميشود. پس خود اين دوران يك اثر حفاظتي دارد. اما احتمال حمله در سه ماه اول بعد از زايمان افزايش پيدا ميكند كه مجموع كاهش حملات در 9 ماه بارداري و افزايش حملات در سه ماه بعد از زايمان تقريبا با سالهاي قبل و بعد از بارداري تفاوتي ندارد. مسئله آخر توان اداره زندگي است. اگر ميزان ناتواني بيمار مانع از انجام كارهاي روزمره زندگي ميشود طبيعتا نميتواند زندگي را اداره كند اما اگر بيماري در حدي است كه حملات كم است و ناتواني چنداني ندارد هيچ مانعي براي ازدواج و تشكيل زندگي براي او وجود ندارد.
شنبه 23 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 348]