محبوبترینها
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1853747306
بررسي كتاب «اقتصاد نابهنجاريهاي پنهان اجتماعي» نوشته استيون لويتاقتصاد، علم انگيزهها
واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: بررسي كتاب «اقتصاد نابهنجاريهاي پنهان اجتماعي» نوشته استيون لويتاقتصاد، علم انگيزهها
علي سرزعيم[email protected] مرداد گذشته در همين صفحه گفتوگويي با دكتر سعيد مشيري استاد دانشگاه و مترجم كتاب «اقتصاد چيزهاي عجيب و غريب» نوشته استيون لويت اقتصاددان آمريكايي چاپ شد.
مقاله زير مفاهيم بنيادي اين كتاب را بررسي كرده است:
در باور توده مردم، علم اقتصاد در علم اقتصاد كلان خلاصه ميشود به اين معني كه در اقتصاد صرفا با مفاهيم كلاني چون تورم، نقدينگي، رشد اقتصادي و مسائلي از اين دست سروكار داريم در حالي كه اين تصور عمومي از علم اقتصاد چندان با واقعيت سازگار نيست. علم اقتصاد بيش از آنكه معادل با علم اقتصاد كلان باشد، با اقتصاد خرد تعريف ميشود. علم اقتصاد خرد، حوزهاي است كه در آن رفتارهاي عقلايي عاملين اقتصادي (فرد/خانوار در مقام مصرفكننده و بنگاه در مقام توليدكننده) را مورد بررسي قرار ميدهد. به دليل اينكه فرض اساسي علم اقتصاد اين است كه انسانها به صورت عقلايي رفتار ميكنند، رويكرد اقتصادي به مسائل را رويكرد عقلايي نيز ميگويند. اولين و مهمترين آموزهاي كه علم اقتصاد به طور كل و اقتصاد خرد به طور خاص بر آن مبتني شده، اين است كه انسانها به انگيزهها (incentive) واكنش نشان ميدهند. از اينرو برخي علم اقتصاد را علم مطالعه نظام انگيزشي تعريف كردهاند. روشن است كه مقصود از انگيزهها، همه گونه انگيزه است، اما تاكيد اصلي بر انگيزههاي مادي يعني افزايش مطلوبيت در مصرفكننده و افزايش سود در توليدكننده است.
اگرچه تا سالها علم اقتصاد در حوزه مسائل اقتصادي مورد استفاده قرار ميگرفت، اما قريب به سي سال است كه اين رويكرد در ديگر حوزههاي اجتماعي مورد استفاده قرار ميگيرد. كاربرد رويكرد اقتصادي در حوزه سياست اصطلاحا انتخاب عمومي و اقتصاد سياسي خوانده ميشود. كاربرد رويكرد اقتصادي در حقوق، تحت عنوان «حقوق و اقتصاد» مطرح است. در حوزه مسائل اجتماعي نيز گري بكر، برنده جايزه نوبل و استاد ممتاز دانشگاه شيكاگو، كاربرد رويكرد اقتصادي را ترويج نمود و به رغم مخالفتهاي اوليه آن را به عنوان يك ديسيپلين مشروع تثبيت كرد. به اين ترتيب دانشجوياني كه به حوزه مسائل مختلف اجتماعي علاقهمند باشند ميتوانند در رشته اقتصاد اين علاقهمنديهاي خود را پيگيري نمايند. ادعاي اقتصاددانان اين است كه رويكرد اقتصادي به عنوان مشروعترين و علميترين رويكرد در تحقيقات اجتماعي، ميتواند در حوزه مسائل اجتماعي ثمرات مطمئنتري نسبت به رويكردهاي ديگر ايجاد كند. از اينرو بخش عمدهاي از محققان و دانشجويان رشته اقتصاد تمركز علمي خود را در اين زمينهها تعريف كردهاند. استيون لويت، محقق و استاد دانشگاه شيكاگو كه مهمترين دانشكده اقتصاد جهان است، نيز در رديف چنين افرادي است.
وي بهرغم اينكه دكتراي اقتصاد دارد، اما به صراحت بيميلي خود را نسبت به تحليلهاي اقتصاد كلان اعلام كرده و هم خود را در كاربرد رويكرد اقتصادي در حوزه مسائل اجتماعي قرار داده است. كتاب وي كه نام اصلياش freakonomics بوده توسط دو مترجم به فارسي برگردانده شده است. آقاي سعيد مشيري كتاب مذكور را تحت عنوان اقتصاد نابهنجاريهاي اجتماعي توسط نشر ني و آقاي اميرحسين توكلي همان كتاب را تحت عنوان، اقتصاد علم انگيزهها توسط انتشارات سبزان به فارسي برگرداندهاند. در اين كتاب لويت تلاش ميكند موضوعهاي كاملا دور از ذهني را انتخاب كرده و با منطق اقتصادي به تحليل آن بنشيند و نشان دهد كه اولا، با رويكرد اقتصادي به چه تحليلهاي جذابي ميتوان دست يافت و ثانيا، اين تحليلها چه مزيتهايي نسبت به تحليلهاي ناشي از رويكردهاي ديگر نظير جامعهشناسي، روانشناسي و سياسي دارد. به دليل اينكه موضوعات بسيار متنوعي در كتاب انتخاب شده و نويسنده آنها را به صورت داستانوار حكايت كرده، اين خطر وجود دارد كه خواننده ناآشنا با علم اقتصاد، پيام اصلي كتاب را در نيابد. از اينرو، در اين نوشتار تلاش ميشود تا ضمن مروري كلي بر هر فصل، پيام مشخص آن را براي خوانندگان اين كتاب پرفروش در ايران و جهان ارائه كنيم.
در فصل اول، خواننده با مثالي از يك مهدكودك شروع ميكند كه با مشكل تاخير والدين در تحويل گرفتن كودكان در زمان پايان روز مواجه است. در اينجا، مساله مسالهاي است كه اصطلاحا «طراحي مكانيزم» گفته ميشود يعني اينكه چه مكانيزمي (چه قاعدهاي) برقرار شود تا جامعه انساني هدف (والدين)، مطابق ميل سياستگذار (مسوولان مهدكودك) رفتار كنند (به موقع فرزندانشان را تحويل گيرند). در اينجا است كه هنر علم اقتصاد ظاهر ميشود. آيا جريمه تاخير، والدين را مجاب ميكند تا به موقع به سراغ فرزندانشان بيايند؟ بستگي دارد. همانگونه كه در كتاب گفته شده، وقتي جريمه نقدي كمي تعيين ميشود ميزان تاخير زيادتر ميشود، چرا كه اينك خانوارها بابت تاخير دچار عذاب وجدان نيستند. اين نتيجه چندان عجيب نيست چون در حوزه مسائل اجتماعي همواره با پيامدهاي ناخواسته رفتار روبهرو هستيم. نويسنده با اين مقدمه، به سراغ اين مساله ميرود كه هرجا دروغگويي و تقلب بتواند زمينه منفعت بري را ايجاد كند، بايد انتظار داشت كه چنين رفتاري رخ دهد. طبيعي است كه اين وضعيت در اثر نظام انگيزشي حاكم بر سيستمهاي مختلف فراهم ميشود. مثلا در مدارس آمريكا، اين قانون حاكم شد كه اگر مسوولان مدارس (اعم از مدير و معلمان) با توجه به نمرات دانشآموزان از امتحانات سراسري مورد تشويق يا تنبيه قرار ميگرفتند. اين نوع طراحي سيستم، اين انگيزه را در معلمان ايجاد ميكند تا موجب شوند نمرات دانشآموزان بالا رود تا خود از اين وضع منتفع شوند. افزايش نمرات دانشآموزان ميتواند از طريق بهبود روشهاي تدريس انجام شود كه امري دشوار و زمانبر خواهد بود، اما در عين حال راه سادهتري نيز وجود دارد كه همانا تقلب كردن و تقلب رساندن است.
با توجه به هاله قداستي كه معمولا حول شغل معلمي وجود دارد و تسلطي كه وي بر محيط كار خود يعني كلاس و محل امتحان دارد، اثبات اين مساله بسيار دشوار است،اما به كلي منتفي نيست. نويسنده هوشمند كتاب متوجه ميشود كه پاسخهاي دانشآموزان به سوالات تستي در كامپيوترهايي ثبت شده است. وي با ظرافت راهي براي تشخيص اينكه آيا معلمها براي اصلاح جواب دانشآموزان در پاسخنامه دست بردهاند يا نه؟ مييابد. وي از ابزار آمار كه يكي از مهمترين ابزار علمي اقتصاددانان است براي سنجش اين مساله استفاده ميكند. نتيجهاي كه وي از اين بررسي ميگيرد اين است كه «سالانه در بيشتر از دويست كلاس، يعني تقريبا 50درصد كل كلاسها تقلب شده است»
ص 56. وي متوجه ميشود كه نرخ تقلبها دقيقا از زماني كه قاعده مذكور در نظام آموزشي ايالت شيكاگو بهكار گرفته شد، رشد يافته است. لويت سپس به سراغ ورزش ميرود و يادآور ميكند كه تقلب در ورزش امري بسيار رايج است، اما اين مساله در كشتي سومو كه يك ورزش مقدس و آئييني در ژاپن به شمار ميرود بسيار بعيد به نظر ميرسد. از آنجا كه براي برندگان اين ورزش امتيازات مادي و اجتماعي فوقالعاده زيادي قايل شدهاند، عملا اين سيستم محرك تقلب و نيرنگ است. باز هم لويت با استفاده از آمار موجود و تحليلهاي هوشمندانه و منطقي راهي براي شناخت تقلبهاي صورت گرفته در اين ورزش پيدا ميكند. مثال سوم لويت مربوط به دلهدزديهايي است كه كارمندان با رتبه بالا و متشخص در ادارات مشهور انجام ميدهند.
لويت اين ادعا را از طريق روشي كه يك فروشنده نان بيگل معرفي كرده به اثبات ميرساند. اين فروشنده نانها را در جاي مشخصي از سازمانها قرار ميداد تا افراد آن را برداشته و خود هزينه آن را به صندوق كنار آن بريزند. در عمل ديده شد كه ميزان عدم پرداخت پول نان در ادارات بزرگ كه امكان رسوا شدن كمتر است بيشتر از ادارات كوچك بوده است. نتيجهاي كه لويت از اين مثالهاي متنوع ميگيرد، اين است كه تا وقتي نظام انگيزشي موجود به نحوي است كه افراد با تقلب به منافعي ميرسند، قطعا به چنين كاري دست خواهند زد.
فصل دوم كتاب با استفاده از موضوعات كاملا متفاوتي چون نحوه شكلگيري، رشد و اضمحلال گروه كوكلوكس كلان و نحوه كار بنگاههاي مسكن تلاش دارد تا مدخلي به بحث اقتصاد اطلاعات و كاربرد آن در مباحث اجتماعي باشد. از تئوريهاي اقتصادي ميدانيم در مبادلات اقتصادي اطلاعات نقش بسزايي دارد. تقارن يا عدم تقارن اطلاعات در مورد موضوع مبادله ميتواند روي مبلغ مورد تفاهم تاثير قاطعي داشته باشد. از اين رو از زماني كه اكرلوف مقاله معروف خود را در اين زمينه منتشر كرد، اقتصاد اطلاعات مورد توجه ويژهاي قرار گرفت. استفان لويت براي نشان دادن اهميت موضوع داستان ظهور و افول يكي از مشهورترين گروههاي نژادپرست يعني كوكلوس كلان را مورد بررسي قرار ميدهد و نشان ميدهد كه چگونه يك فرد با افشاي اطلاعات مربوط به اسرار اين گروه زمينه فروپاشي آن را فراهم كرد در حالي كه سالها مبارزه قانوني با اين گروه نتوانسته بود به هدف فروپاشي آن منتهي شود. اين مثال نشاندهنده اهميت و قدرت اطلاعات است.
نويسنده بعد از مرور داستان گروه مذكور به اين واقعيت ميپردازد كه چگونه قيمت بيمههاي عمر و ديگر بيمهها به مرور زمان كاهش يافت. علت اصلي سقوط اين نرخ دسترسي عموم مردم به اينترنت و امكان مقايسه قيمت و خدمات بيمههاي مختلف بود. لذا عدم تقارن اطلاعات ميان مشتريان بيمه (مردم عادي) و شركتهاي عرضهكننده بيمه به شدت كاهش يافت. متقارن شدن اطلاعات در بازار بيمه به افزايش قدرت چانهزني مصرفكنندگان منتهي شد كه پيامد مستقيم آن كاهش هزينه بيمه بود. نويسنده بعد از ذكر اين واقعيت همين مساله را در مورد بنگاههاي مسكن مطرح ميكند و نشان ميدهد كه عدم تقارن اطلاعات ميان خريداران خانه يا فروشندگان موجب ميشود تا اين كارگزاران بتوانند به سود كلاني دست يابند. با توجه به اينكه توده مردم نسبت به كارگزاران بنگاههاي مسكن اطلاعات كمتري در مورد وضعيت املاك دارند، بهراحتي بازيچه بنگاههاي املاك قرار ميگيرند. به عنوان مثال، وقتي كه فرد ميخواهد خانهاي را بفروشد، كارگزاران مسكن از ركود بر بازار مسكن سخن ميگويند و به اينترتيب فروشنده را به كاهش قيمت پيشنهادي متقاعد ميكنند اما وقتي كه كسي خريدار مسكن است سخن از رونق پيش رو به ميان ميآورند تا او را به پرداخت بالاتر متقاعد سازند. به اينترتيب تلاش ميكنند تا به هر قيمت مبادلهاي با قيمتهاي مخدوش منعقد شود تا آنها به نفعي دست يابند. بخش آخر اين فصل تلاش دارد تا نشان دهد كه چگونه با روشهاي آماري (يا كاربرد آمار در اقتصاد كه اقتصادسنجي خوانده ميشود) ميتوان به وجود يا عدم وجود ديدگاههاي نژادپرستانه در ذهنيت افراد پي برد. اين فصل با اين مطلب به پايان ميرسد كه همه ما تلاش ميكنيم تا از عدم تقارن اطلاعات در مواقع مختلف سوءاستفاده كنيم. لذا نبايد صرفا كارگزاران بنگاههاي املاك را سرزنش نمود چرا كه افراد عادي نيز در سايتهاي دوستيابي تصوير واقعي از خود ارائه نميكنند. همه سعي ميكنند در بازار كار و بازار دوست يابي و اصولا جامعه خود را بهتر از آنچه هستند، نشان دهند. اين كار به اين دليل ميسر ميگردد كه در مورد ما و توانمنديهايمان عدم تقارن اطلاعاتي ميان ما و ديگران برقرار است. تا زماني كه آنها به ويژگي و تواناييهاي واقعي ما پي ببرند، ما ميتوانيم استفاده لازم را انجام دهيم.
فصل سوم كتاب به مقوله نظام انگيزشي حاكم بر مشاغل غيرقانوني و غيررسمي نظير شبكههاي توزيع مواد مخدر ميپردازد. در اين فصل، لويت با تفصيل فراوان داستان رسوخ به يك گروه تبهكار را شرح داده و تلاش ميكند نشان دهد كه چرا افراد فقير به اين گروهها ميپيوندند. وي از اطلاعات جالب مالي يكي از اين گروهها در مييابد كه در اين گروههاي خلافكار سلسله مراتب سفت و سختي برقرار است و جريان درآمدي قدرتمندي در ميان آنها ديده ميشود كه افراد بالاي هرم، بهره خيلي بيشتري از آن ميبرند. جذابيت مالي رهبر گروه تبهكار شدن، انگيزهاي ميشود تا كودكان فقير پاي در اين راه پرمخافت بگذارند. لويت چنين شغل پرريسكي را با شغلهاي پردرآمد ديگري كه ريسك موفقيت در آنها خيلي بالا است، نظير هنرپيشه شدن و خوانندگي، مقايسه كرده و تشابهي در مكانيزم انگيزشي آنها مشاهده ميكند.
فصل چهارم سوال مهمي كه براي آمريكاييان مطرح بوده را مورد بررسي قرار ميدهد. اين سوال اين است كه چرا نرخ جرم و جنايت در دهه 90ميلادي شديدا افول كرد؟ اين در حالي است كه در دهههاي شصت و هفتاد همه كارشناسان جرم و جنايت پيشبيني ميكردند كه در آينده يعني چند دهه ديگر نرخ جرم و جنايت در آمريكا سرسام آور خواهد شد. اين افول ناگهاني نرخ جرم و جنايت همه را متعجب ساخت. براي تحليل اين مساله تبيينهاي چندي ارائه شد: 1) راهبردهاي جديد پليس، 2)اتكاي بيشتر به زندانها، 3)تغييرات در بازارهاي مواد مخدر، 4) مسنتر شدن جمعيت، 5)قوانين سختتر كنترل اسلحه، 6)اقتصاد قوي، 7) افزايش تعداد پليس. چه راهي براي مشخص كردن اين مساله وجود دارد كه كداميك از اين تبيينها درست است؟ از بيانات شفاهي و تحليلهاي توصيفي نميتوان تاثير هيچكدام را ناديده گرفت، اما واقعيت اين است كه با اين روشها نميتوان عامل اصلي را مشخص كرد. در اينجا بازهم علم آمار و كاربردهاي آن در عرصه اقتصاد، اقتصادسنجي، به كمك ميآيد. لويت با تحليلهايي نشان ميدهد كه هيچكدام از عوامل فوق نميتواند عامل تعيينكننده اصلي باشد؛ بلكه عامل اصلي را بايد در جايي ديگري جستوجو كرد. سالخوردهتر شدن جمعيت آمريكا در دهه 90 يكي از علل اصلي در كاهش جرم بوده است؛ چرا كه نرخ ارتكاب به جرم و جنايت در اقشار سالخورده كمتر از اقشار جوان است. دليل سالخورده شدن جمعيت مردم آمريكا، مجاز شناخته شدن سقط جنين در دهه هفتاد ميلادي در اين كشور بود. اين امر موجب شد تا تعداد كودكان ناخواسته كمتر شود. تحقيقات آماري نشان داده كه اين كودكان ناخواسته معمولا پتانسيل بيشتري دارند براي اينكه دست به جرم و جنايت زنند. آنچه ميتواند اين ادعا را به طور علمي ثابت كند روشهاي آماري است. لويت با استفاده از تحليلهاي مربوط به همبستگي دو متغير ميزان سقط جنين و نرخ جرم و جنايت، نشان داد كه رابطه مستقيمي ميان اين دو متغير برقرار است.
در فصل پنجم، لويت به مسالهاي جديد ميپردازد و آن مساله تربيت كودكان است. شروع فصل با اشاره به اين مساله است كه معمولا كارشناسان تعليم و تربيت و همچنين روانشناسانتربيتي ديدگاههاي متناقضي در موردتربيت فرزند مطرح ميكنند. يكي ميگويد كه كودك را بايد در سالهاي نخست زندگي در اتاق پدر و مادر خواباند، اما ديگري ميگويد كه بايد او را از كودكي جدا نگه داشت. با روشهاي عادي اين ديدگاههاي متناقض در موردتربيت را نميتوان مورد سنجش قرار داد و يكي را برگزيد. ابزارهاي آماري، به ما اين امكان را ميدهند تا در مورد كارايي اين توصيهها بتوانيم قضاوت صحيحي داشته باشيم. يكي از توصيههاي موجود، نقش انتخاب مدرسه در عملكرد تحصيلي دانشآموز است. آمارهاي مربوط به منطقه شيكاگو نشان ميدهد كه برنامه انتخاب، مدرسه تاثيري در عملكرد تحصيلي دانشآموزان ندارد. در اواخر دهه 1990، اداره آموزش و پرورش آمريكا طرح عظيمي تحت عنوان مطالعه اوايل كودكي اجرا كرد. اين طرح بعد ازاندازهگيري ميزان پيشرفتآموزشي بيش از بيست هزار دانشآموز از مهد كودك تا كلاس پنجم انجام پذيرفت. در اين مطالعه ضمن جمع آوري آمارهاي مربوط به پيشرفت تحصيلي افراد، اطلاعات پايه مربوط به آنها را نيز جمعآوري ميكرد. تكنيك معمول اقتصاددانان، يعني رگرسيون، ابزار خوبي است كه با استفاده از آن نقش هر عامل را در موفقيت تحصيلي دانشآموزان ميتوان بررسي كرد. تحليل آماري، همبستگي مثبتي ميان هشت عامل زير با نمرات آزمون مشاهده ميكند: 1- كودك، پدر و مادر با تحصيلات بالا دارد. 2- خانواده كودك موقعيت اقتصادي اجتماعي بالايي دارد. 3-مادر كودك هنگام توليد اولين بچهاش سي ساله يا بيشتر بود. 4-پدر و مادر كودك در خانه انگليسي صحبت ميكنند. 5-كودك فرزند خوانده است. 6- پدر و مادر كودك با انجمن اوليا و مربيان همكاري دارند. 7- كودك كتابهاي زيادي در خانه دارد. 8- كودك در زمان تولد وزن كمي داشت. اما هشت عامل زير فاقد همبستگي با عملكرد تحصيلي است: 1- خانواده كودك متلاشي نشده است. 2- اخيرا خانواده كودك به محله بهتري نقل مكان كرده است. 3- كودك پيشدبستاني رفته است. 4- مادر كودك در فاصله بين تولد بچه و رفتن او به مهد كودك كار نميكرد. 5- پدر و مادر كودك مرتبا او را به موزه ميبرند. 6- كودك هميشه تنبيه بدني ميشود. 7- كودك همواره تلويزيون نگاه ميكند. 8- پدر و مادر بچه تقريبا هر روز براي او كتاب ميخوانند.
نگاهي كلي به هشت عامل نشان ميدهد كه اين عوامل دلالت بر چگونه بودن والدين هستند در حالي كه هشت عامل دوم بر چگونه رفتار كردن پدر و مادر دلالت دارد. به عبارت ديگر، شخصيت پدر و مادر موثرتر از نحوه رفتار آنها با فرزند و اسلوبهاي تربيتي است كه برايتربيت فرزند به كار ميگيرند. به بيان لويت «زماني كه بيشتر مردم به كتاب تربيت كودك روي ميآورند، ديگر بسيار دير شده است.
بيشتر چيزهايي كه اهميت دارد از مدتها قبل تعيين شده است- شما چه كسي هستيد، با چه كسي ازدواج كرده ايد، چه نوع زندگي داريد. اگر باهوش باشيد با جديت كار ميكنيد، تحصيلات بالايي داريد، درآمدتان خوب است و با يك نفر مانند خودتان ازدواج كردهايد. در نتيجه فرزند شما احتمال بيشتري دارد كه موفق باشد». همانطور كه مشاهده ميشود اين فصل كاربرد تكنيك قوي رگرسيون در تحليلهاي مذكور را به خوانندگان گوشزد كرده و مزيت اقتصاددانان در استفاده از اين تكنيك را نشان ميدهد.
فصل آخر تلاش ميكند تا كاربرد آمار يا همان اقتصادسنجي در تاثير نام افراد بر موفقيتهاي شغلي و تحصيلي افراد مورد بررسي قرار دهد. لويت ميخواهد به اين سوال بپردازد كه آيا نام افراد در مسير بعدي زندگي آنها تاثيرگذار است؟ يكي از اقتصاددانان به نام فراير، با استفاده از 16 ميليون داده در مورد كودكان هنگام تولد كه در بردارنده اطلاعاتي در مورد پدر و مادر آنها نيز بود، تلاش كرد تا پاسخ مشخصي براي اين سوال بيابد. وي دريافت كه «پدر و مادرهاي سياه پوست و سفيدپوست اسامي غيرمشابهي براي فرزندشان انتخاب ميكنند. در عين حال پدر و مادرهاي سفيدپوست و آمريكايي-آسيايي نامهاي تا حد زيادي مشابه روي فرزندان شان ميگذارند. دادهها همچنان نشان ميدهد كه اختلاف سفيدپوستان و سياه پوستان در نامگذاريها پديدهاي نسبتا تازه است.... امروزه بسياري از نامهاي سياهان مخصوص خود آنها است». وي بيست نام پسر و دختري كه بيشتر پسران سفيدپوست و دختران سفيدپوست و همچنين پسران و دختران سياه پوست مورد استفاده قرار ميدهند را شناسايي كرده است. همچنين متداولترين نامهاي پسران و دختراني كه اقشار با درآمد بالا، متوسط و كم به تفكيك سياه يا سفيد بر خود مينهند را مشخص كرده است. همچنين نامهايي را كه خانوادههاي سياه و سفيد به تفكيك تحصيلات بالا و پايين برخود مينهند را مشخص كرده است.
لويت از اين تحليلها به يك نتيجه مهم ميرسد: «زماني كه نامي در ميان پدر و مادرهاي با درآمد و سطح تحصيلات بالا معروف ميشود، به تدريج از نردبان اقتصادي اجتماعي پايين ميآيد... بسياري از پدر و مادرها بدون اينكه متوجه باشند، دوست دارند نامي انتخاب كنند كه علامت «موفقيت» فرزندشان باشد. ... اما هنگامي كه نامي زيبا و جذاب فراگير ميشود، پدر و مادرهاي با درآمد بالا ديگر از آن استفاده نميكنند. عاقبت آنقدر آن نام عادي ميشود كه حتي پدر و مادرهاي كمدرآمد نيز ممكن است ديگر آن را نخواهند، بنابراين آن نام، به طور كامل از گردونه اتنخاب خارج ميشود». نتيجه نهايي كه لويت از تحليلهاي خود بهدست ميآورد اين است كه نامها بر عملكرد آتي افراد تاثير قابل ملاحظهاي ندارد.
شنبه 23 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[مشاهده در: www.donya-e-eqtesad.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 594]
-
گوناگون
پربازدیدترینها