تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835963958
نويسنده: مسعود بينش واقعه يازده سپتامبر، از زاويه اي ديگر
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: مسعود بينش واقعه يازده سپتامبر، از زاويه اي ديگر
خبرگزاري فارس: ابهامات و تناقضات واقعه 11 سپتامبر و حوادث و تبعات ناشى از آنها به قدرى فراوان است كه عده اى را واداشته همه آنچه را اتفاق افتاد سناريوى از پيش طراحى شده ابر قدرتى بدانند كه براى تجديد حيات سياسى، اجتماعى و حتى اقتصادى خويش چشم اميد به بهرهگيرى از تبعات آن دوخته است.
در 11 سپتامبر سال 2001 واقعه اى در قلب قطب سرمايه دارى و كشور مدعى پايدارى و مركز قدرت و ثروت در دنيا روى داد كه پيش از آن حادثه اى از اين دست هرگز اتفاق نيفتاده بود. گرچه با گذشت هفت سال هنوز پرده از رخ موارد مبهم اين واقعه كنار نرفته است اما بازتاب جنبه هاى مختلف آن بر بسيارى مناسبات بين المللى و سياسى سايه تاثير افكنده است.
ابرقدرتى كه در اين واقعه قلب او نشانه هدف حمله قرار گرفته بود براى جبران آنچه از دست رفته و تثبيت و تحكيم هيبت و شوكت ابرقدرتى، برنامه ريزى وسيعى در جهت بهره بردارى تبليغاتى و سياسى از اين مسئله صورت داد و با دامن زدن به جو امنيتى و توهم وجود فضاى رعب و وحشت، فكر شهروندان خود را آماده پذيرش محدوديت هاى اجتماعى و محيط پليسى در داخل و هجوم بى امان تبليغاتى و بين المللى و حتى حمله نظامى و اشغال دو كشور خاورميانه كرد. دائره المعارف نوين اين ابرقدرت در چند سال اخير را واژه هاى تكرارى نظير مقابله با تروريسم، قدرت نظامى، دموكراسى خواهى، صلح طلبى، آزادى نوع بشر، سلاح هاى كشتار جمعى، حقوق بشر، اعطاى آزادى به ملل تحت ستم، حمله پيشدستانه به كانون هاى شر محور شرارت و رهبرى جهان آزادى و نظاير آن تشكيل داده است. اگر مى خواهيد بسامد اين واژه ها را پيدا كنيد كافى است مانيفست «استراتژى امنيت ملى آمريكا» را كه پس از آن واقعه در سال 2002 توسط نومحافظه كاران حاكم بر آمريكا عرضه گرديده و بسط و توضيح مكرر آن را توسط مقامات سياسى و امنيتى اين ابرقدرت بنگريد.
اين واقعيتى است كه در چند سال گذشته با آن روبه رو بوده ايم. تقرير و تحليل اين واقعيت از ديدگاه آمريكا چنين است: تعدادى تروريست با انجام حمله انتحارى در مركز آمريكا به كانون هاى قدرت و ثروت حمله كرده و خساراتى به بار آورده اند. براى پاسخ به اين حمله و جلوگيرى از حمله هاى بعدى ما به تعقيب آنها مى پردازيم و با پيشدستى در حمله (Preemptive attack) كشورهاى پشتيبان آنها را با قدرت مسلط نظامى خود اشغال مى كنيم و ضمن انهدام تروريست ها، به اين ملت ها آزادى مى بخشيم! اين نگرش، تلقى يك طرفه ماجرا از وقايع است.
ابهامات و تناقضات واقعه 11 سپتامبر و حوادث و تبعات ناشى از آنها به قدرى فراوان است كه عده اى را واداشته همه آنچه را اتفاق افتاد سناريوى از پيش طراحى شده ابر قدرتى بدانند كه براى تجديد حيات سياسى، اجتماعى و حتى اقتصادى خويش چشم اميد به بهره گيرى از تبعات آن دوخته است. بال و پر دادن و كمك به رشد و تثبيت و تبليغ گروه هاى ناشناخته و بى بنيان نظير طالبان و القاعده و عناصر مشكوك نظير ملاعمر و بن لادن، هياهوى پيدا كردن سلاح هاى كشتارجمعى، بى توجهى به مجامع رسمى بين المللى براى حمله نظامى و اشغال گسترده كشورهاى مستقل در ابتداى هزاره جديد و عدم دستيابى به نتايج و اهدافى كه همه به عنوان دليل اصلى اين هجوم ها و حمله ها و اشغال ها و كشتارها عنوان شده بود: پيدا نشدن سلاح هاى كشتارجمعى در عراق، دستگير نشدن بن لادن، تحركات كنونى طالبان در افغانستان پس از سه سال اشغال، گسترده شدن حضور هواخواهان تفكر القاعده در كشورهاى متعدد حتى بيشتر از گذشته و... همگى نشانه هايى است كه گمان سناريوى طراحى شده را تقويت مى كند.
در اينجا اما درصدد ارائه وجه ديگرى از واقعيت مسائل اخير هستيم كه بيشتر ريشه در مسائل اقتصادى و انسانى دارد تا مسائل سياسى. وجهى كه به نظر مى رسد مى تواند به عنوان ريشه وقايع مورد نظر قرار گيرد و برخى جنبه هايى كه برشمرده شد شاخ و برگ هاى سياسى آن تلقى شود. به همين جهت است كه اگر ريشه مورد توجه قرار نگيرد پرداختن به شاخ و برگ، ظاهرسازى و ظاهرنگرى خواهد بود و تا آن ريشه وجود داشته باشد پديد آمدن شاخ و برگ هايى از اين دست را بايد انتظار كشيد.
نگاهى گذرا به آمار و ارقام و شاخص هاى اقتصادى در سطح دنيا حكايت از وجود شكاف بسيار عميق ميان معدودى انسان ها و كشورهاى مرفه و قدرتمند و بسيارى انسان ها و كشورهاى فقير و تحت سلطه دارد. مطابق آمار ارائه شده از 230 كشور جهان در سال، 2003 درآمد ناخالص داخلى (GDP) ده كشور آمريكا، چين، ژاپن، هند، آلمان، انگلستان، فرانسه، ايتاليا، برزيل و روسيه 58 درصد از 51410 ميليارد دلار درآمد جهانى را به خود اختصاص داده اند. 38 كشور جهان درآمدى كمتر از يك ميليارد دلار دارند. كشور آفريقايى آنگولا با 104 ميليون دلار در قعر اين جدول قرار گرفته است. كرانه غربى رود اردن با 7/1 ميليارد دلار در مكان 177 و نوار غزه با 768 ميليون دلار در مكان 198 جاى گرفته اند. از لحاظ سرانه درآمد ناخالص داخلى كه همان شاخص قبلى است به نسبت جمعيت كشور، آمريكا با 37800 دلار پس از لوكزامبورگ در مكان دوم مرفه ترين كشورها قرار دارد. درآمد سرانه ده كشور بيش از 30 هزار دلار و 22 كشور كمتر از 1000 دلار است. متوسط درآمد سرانه 231 كشور جهان8200 دلار است كه 90 كشور بيشتر از متوسط و 141 كشور كمتر از متوسط درآمد دارند. كرانه باخترى با 800 دلار، افغانستان 700 دلار، نوار غزه 600 دلار در قعر جدول و در كنار كشورهايى همچون سومالى، سيرالئون، مالاوى، تانزانيا، كنگو، بروندى، اريتره، اتيوپى، نيجر و يمن قرار گرفته اند. متوسط رشد GDP در سال 2003 در دنيا 7/3 درصد بوده در حالى كه برخى كشورها نظير كرانه غربى و عراق رشد منفى داشته اند. براساس آمار يونيدو (unido) در سال، 2001 بيش از يك ميليارد نفر در آسيا و آفريقا درآمدى كمتر از يك دلار در روز دارند، در حالى كه اين جمعيت در كشورهاى مرفه و پيشرفته 50 ميليون نفر است. بيش از 70 درصد جمعيت جهان در كشورهاى فقير جاى دارند.
در سال، 2000 سهم پنج كشور اول جهان در اقتصاد جهانى 58 درصد بوده است: آمريكا 24 درصد، ژاپن 14 درصد، آلمان 5/8 درصد، چين 7 درصد و ايتاليا 5/4 درصد. با در نظر گرفتن پنج كشور بعدى يعنى فرانسه، انگلستان، كره جنوبى، اسپانيا و كانادا اين سهم به 73 درصد مى رسد در حالى كه سهم 30 كشور پايين جدول تنها 0095/0 درصد است! 25 كشور برتر دنيا در سال، 2000 95 درصد صادرات كالاهاى مبتنى بر فناورى برتر و 91 درصد كالاهاى مبتنى بر فناورى متوسط در اختيار داشته اند. طبيعى است كه اين كشورها بيش از همه، منابع جهانى را اتلاف مى كنند. 250 ميليون آمريكايى به تنهايى يك چهارم برق دنيا يعنى 3600 ميليارد كيلووات ساعت را مصرف مى كنند. اين مقدار مصرف در كشور قعر جدول يعنى آنگولا 42 ميليون كيلووات ساعت است.
اين آمار در مورد مصرف گاز و نفت نيز جارى است و در هر دو مورد آمريكا در صدر قرار گرفته است. اين در حالى است كه ذخاير ثابت شده نفت در پنج كشور عربستان، عراق، كويت، ايران و امارات حدود 650 ميليارد بشكه و 65 درصد ذخاير جهانى است. آمريكا با داشتن شش درصد جمعيت جهان، در مجموع بيش از يك سوم انرژى جهان را مصرف مى كند. آمريكا سالانه بيش از تمامى كشورهاى اروپاى غربى انرژى مصرف مى كند. وقتى مصرف انرژى آمريكا با مصرف ملل فقير جهان سوم مقايسه مى شود ارقام حاصل چنان بزرگ مى شوند كه مقايسه عملاً غيرممكن مى شود. ساختمان سيرز (Sears) در شيكاگو به اندازه يك شهر 150 هزار نفرى برق مصرف مى كند. امروز آمريكايى ها آنقدر برق فقط براى خنك كردن هوا در سه ماه تابستان مصرف مى كنند كه بيش از مصرف برق تمامى جمعيت چين در يك سال است. آمريكا علاوه بر مصرف آزمندانه انرژى، مسئول عمده مصرف كانى هاى پربهاى زمين نظير بوكسيت، آهن، نيكل، قلع، كروم، فسفر و نظاير آن است. هر آمريكايى در طول عمر خود به طور ميانگين 700 تن از اين منابع كانى را مصرف مى كند كه اگر چوب و سوخت هاى فسيلى را به آن بيفراييم اين مقدار به1400 تن بالغ خواهد شد. از لحاظ ميزان مصرف كالرى انرژى، وضعيت به گونه اى است كه با مصرف 200 هزار كالرى در ماشين، برق، خوراك و... جمعيت آمريكا معادل 22 ميليارد نفر كالرى مصرف مى كند.
چنين كانون ثروت و مصرف و رفاه همواره سعى داشته با صرف بيشترين هزينه هاى نظامى، قدرت خود را تقويت بخشد. در سال2003 آمريكا 400 ميليارد دلار بودجه يعنى معادل 25 كشور نيرومند جهان صرف هزينه هاى نظامى خود كرده است. اين رقم بيش از دو برابر مجموع هزينه هاى نظامى چهار كشور پس از آمريكاست. حرص و ولع اين ابرقدرت به گونه اى است كه به تعبير برخى متفكران مغرب زمين، جهان هيچ گاه ماشين جنگى همچون ماشين جنگى آمريكا به خود نديده است. آمريكا روزانه دو بمب هسته اى به ذخاير هسته اى خود مى افزايد. نماينده اين كشور در خاورميانه يعنى اسرائيل داراى بزرگ ترين زرادخانه هسته اى است. آمريكا به تنهايى حدود 20 هزار طرح سلاح هاى آينده را به آزمايش مى گذارد. جنگ افغانستان و عراق صحنه مناسبى براى آزمايش علمى برخى از آنها بوده است.
اما نگاهى به اردوگاه كشورها و مناطق فقير گوياى آن است كه جذب و هضم ثروت و قدرت جهانى به صورت نابرابر از سوى كشورهاى قدرتمند و به ويژه آمريكا موازنه را چنان تغيير داده كه بيمارى و بيكارى و فقر و مرگ به سوى ديگر سنگينى كرده است. در اينجا همواره در صدر آمارها، كشورهاى فقير جاى گرفته اند. براساس شاخص نرخ بيكارى كشورهايى همچون ليبريا، زيمبابوه، نوار غزه، زامبيا و كرانه غربى با بيش از 50 درصد بيكارى در صدر هستند و آمريكا با 2/6 درصد به مكان 137 رفته است. در شاخص نرخ رشد جمعيت نيز همين دسته از كشورها مطرح هستند. 23 كشور داراى نرخ رشد جمعيت بالاتر از 4 درصد و 59 كشور بالاتر از 3 درصد هستند. نيجر، مالى و افغانستان با بيش از 5/4 درصد در صدر قرار دارند و آمريكا با 4/1 درصد در مكان 160 نشسته است. نرخ مرگ و مير و به ويژه مرگ و مير كودكان وضعيت بسيار اسف بارترى دارد. اين رقم در كشورهاى آنگولا، افغانستان، سيرالئون، موزامبيك، ليبريا، نيجر، سومالى، مالى، تاجيكستان، گينه، مالاوى و تانزاينا بيش از 10 درصد و تا 20 درصد است. آمريكا با 06/0 درصد در مكان 185 قرار گرفته است.
از 34 كشورى كه در حال حاضر بيشترين آمار مبتلايان به ايذر را دارند 29 كشور در آفريقا واقع هستند. اين مقدار شامل 34 ميليون نفر است. از لحاظ مرگ و مير بر اثر اين بيمارى نيز از حدود 14 ميليون مرگ، 82 درصد آن متعلق به آفريقا است.
جالب است بدانيم مقروض ترين كشور جهان به سازمان هاى بين المللى با 1400 ميليارد دلار آمريكاست. اين مقدار 70 درصد كل قرض كشورهاى مقروض دنياست!
تصور يك جهان دوقطبى با مرورى بر اين ارقام و آمار دهشت انگيز مى نمايد. اما اين يك تصور نيست، تصويرى است از واقعيتى كه وجود دارد و در جاى جاى دنيا قابل مشاهده و رديابى است. سرمايه دارى اين نابرابرى ها را آفريده است. نظامى كه برترى خود را بر كمونيسم ثابت كرده اما تاكنون نتوانسته است همه را قانع كند كه براى پيشرفت و توسعه دلخواه جهان پاسخى كامل در آستين دارد. اين سخنى است كه برخى انديشمندان اجتماعى مغرب زمين به آن اعتراف كرده اند. آنها معتقدند در روند فعلى، ثروت افزايش مى يابد اما توزيع آن عادلانه نيست. اقتصاد آزاد رها از ارزش هاست. اقتصاد، كامكارى مادى را تنها هدف جهان مى داند و بر اين باور است كه پذيرش قوانين بازار وكارايى هاى ناشى از آن ما را به سر منزل مقصود خواهد رساند. نگرانى آنان اين است كه نظام سرمايه دارى اى كه قرار بود آزادى را به ما ارزانى دارد ممكن است خود از راه پافشارى بر ضرورت هاى آراى اقتصادى، بشر را به بردگى بكشاند و مى بينيم كه بيراهه نيز نينديشيده اند.
هم اكنون وضعيت به گونه اى است كه حتى برخى شركت ها نيز ثروت و درآمدى بيش از چندين كشور دارند. 70 درصد كل دادوستد بازرگانى جهان را تنها 500 شركت بزرگ به دست دارند. در سال، 1993 400 نفر از ثروتمندان بالاى فهرست Forbes، ثروتى برابر 328 ميليارد دلار و همسنگ درآمد ناخالص مجموع كشورهاى هند، بنگلادش، نپال و سريلانكا داشته اند. فروش سالانه شركت جنرال موتورز (GM) به تنهايى برابر مجموع توليد ناخالص ملى كشورهاى تانزانيا، نپال، بنگلادش، زئير، اوگاندا، نيجريه، كنيا و پاكستان است.
قطبى شدن جهان هر روز بيشتر مى شود و شكاف درآمدى بين ثروتمندترين و فقيرترين كشورها رو به تزايد است. شمار انسان هايى كه زير خط فقر زندگى مى كنند به بيش از 4 ميليارد نفر رسيده كه بخش بزرگى از آن در آسياى جنوبى و آفريقا زندگى مى كنند. در هرثانيه ده ها نفر در جهان از گرسنگى مى ميرند. 80 درصد جمعيت جهان فاقد وسايل كافى تامين تندرستى هستند. بيش از يك سوم جمعيت بشر شب را با غذاى ناكافى به روز مى آورند. جهان در هر روز 2/2 ميليارد دلار براى مرگ هزينه مى كند. 9 روز هزينه نظامى جهانى كافى است تا غذا، تحصيل و بهداشت همه كودكان محروم روى كره زمين را تامين كند. تضمين كنندگان صلح جهانى يعنى دارندگان حق وتو، آمريكا، روسيه، چين، انگلستان و فرانسه بزرگ ترين تامين كنندگان اسلحه كره زمين هستند. اين بى عدالتى و ناتعادلى حتى در درون جامعه سرمايه دارى نيز ريشه دوانيده است. در خود آمريكا يك پنجم جمعيت مرفه متجاوز از 40 درصد منابع را مصرف مى كنند.
طرز تفكرى كه راه را براى انقلاب صنعتى و ورود به عصر صنعتى و پيشرفت هموار كرده، در ضمن به انقراض انواع جانداران، تخريب خاك، مسموم شدن آب وهوا، ايجاد حفره در لايه ازن، باران هاى اسيدى، پديده گرمخانه اى، انهدام جنگ ها، دردسر گسترش شهرها، از بين رفتن فرهنگ هاى سنتى، قحطى هاى گسترده و بحران انرژى انجاميده است.
وضعيت بى عدالتى در جهان به جايى رسيده است كه صداى انديشمندان عدالت خواه غربى نيز به اعتراض برخاسته است. آنان مى گويند تا وقتى كه ما در آمريكا همچنان با مصرف يك سوم منابع جهانى زندگى مى كنيم جهان سوم هيچ گاه نخواهد توانست حتى به چيزى شبيه استاندارد شأن زندگى يك انسان دست يابد. تا وقتى كه ما بخشى نامتناسب از منابع جهان را مى بلعيم و بخش بزرگى از آن را مسرفانه مصرف مى كنيم در حالى كه بقيه جهان در تلاش به دست آوردن يك وعده غذاى بعدى است حق نداريم به ديگران بگوييم چگونه رشد اقتصادى خود را هدايت كنند. كشورهايى مثل آمريكا ثروت خود را با جلوگيرى از رشد كشورهاى فقير مى خواهند همچنان حفظ كنند. همين متفكران از مدت ها قبل بروز خيزش محرومان را پيش بينى كرده بودند. بديهى است فنرى كه بسيار فشرده شود اگر روزى رها شود پرش و جهشى عظيم خواهد داشت. هم آنان به خوبى مى ديدند كه در يك حكومت مردمسالار تحمل اينكه يك درصد قشر بالاى جامعه روى هم رفته برابر با 40 درصد اقشار زيرين درآمد داشته باشند چندان به درازا نمى پايد. 40 درصد محروم به ناچار دست به خيزش مى زنند و برقرارى حكومت خودكامه آنگونه كه برخى مى انديشند چاره ساز نخواهد بود.
تفكيك جامعه، مطابق قانون پارتو، به 20 درصد اقليتى كه 80 درصد منابع و ثروت و قدرت را در اختيار گرفته اند نتيجه اى بهتر از سرخوردگى و شورش و اعتراض اكثريت به دنبال نخواهد داشت. در ميانه اين تقسيم نابرابر است كه مفاهيمى مانند جهانى سازى و زمينه هاى برابر رشد اقتصادى بى معنى مى نمايد و رنگ مى بازد. نمى گوييم عدالت آن است كه همه يكسان باشند چرا كه از بين رفتن تفاوت ها عين بى عدالتى است و رد حق طبيعى هر فرد مستعد در چارچوب محدوديت ها و استعدادها براى رسيدن به پيشرفت و توسعه است. اما بايد رفته رفته به تعبير برخى متفكران درست انديش غربى، برخورد با تناقض و تضاد در عدالت را آغاز كنيم. اگر چنين نكنيم ممكن است همه آنچه را ساخته ايم خراب كنيم زيرا براى بسيارى از مردم فقير ديگر قابل تحمل نيست كه در كنار معدودى ثروتمند به زندگى ادامه دهند. به تعبير چارلز هندى (C.Handy) انديشمند اجتماعى معاصر، خطر آن است كه تهيدستان كه از دنيايى كه ما در حال حركت به سوى آن هستيم كنار گذاشته شده اند ابتكارات خود را در پيش خواهند گرفت و براى واژگون كردن جهان، تروريسم را جايگزين سياست و بمب را جايگزين آرا خواهند كرد. به همين دليل او فرياد برمى آورد: من از مرگ و نابودى ناشى از فقر انسان ها در حالى كه دريايى از ثروت آنان را در برگرفته خشمناكم. من از نبود ديدگاه ها و هدف هاى متعالى تر در زندگى نگرانم. چرا همه كردار و رفتار ما رنگ اسطوره اقتصادى به خود گرفته است. پول وسيله زندگى است نه هدف. بايد راهى براى برقرارى تراز و تعادل وجود داشته باشد.
خانم كارلى فيورينا (C.Fiorina) رهبر سابق شركت عظيم بين المللى HP كه چندين سال براساس اعلام مجله معتبر Fortune موفق ترين مدير زن جهان لقب گرفته از جمله انسان هايى است كه 11 سپتامبر را از زاويه ديگر آن نگريسته است. او مى گويد: واقعيت آن است كه ما در يك «اكوسيستم جهانى» هستيم كه با هم «همپوشانى» دارد و به هم متصل است. از موفقيت هاى يكديگر منتفع مى شويم و از شكست هاى يكديگر رنج مى بريم. من بعد از حادثه 11 سپتامبر مثالى را از جمعيت جهان شنيدم. اگر دنيا را در دهكده 100 نفرى خلاصه كنيم، نسبت جمعيتى چنين است: 57 نفر آسيا، 21 نفر اروپا، 14 نفر نيمكره غربى و 8 نفر آفريقا. در اين دهكده 70 نفر قادر به خواندن نيستند، 65 نفر هرگز يك مكالمه تلفنى نداشته اند، 50 نفر از سوء تغذيه رنج مى برند، 20 نفر هرگز به يك ليوان آب آشاميدنى بهداشتى دسترسى نداشته اند. تنها يك نفر تحصيلات دانشگاهى دارد و تنها يك نفر صاحب رايانه است. يك نفر! حال تصور كنيد اين افراد واقعاً در يك دهكده زندگى كنند و درد ديگرى را نفهمند كه او چگونه زندگى مى كند. آن كه به آب تميز دسترسى دارد و رايانه و تحصيلات دانشگاهى دارد برود سوار ماشين اش شود و تلويزيون ماهواره اى اش را تماشا كند و به راحتى از زندگى لذت ببرد در حالى كه كودكان در كنار خيابان زير يك سقف تاريك و مخروبه نشسته اند و براى غذا گدايى مى كنند. چه اتفاقى مى افتد؟ واقعاً تصور آن سخت نيست كه اين نوع تبعيض در نهايت به چه تراژدى وحشتناكى منجر خواهد شد. در زمانى كه هنوز بيش از يك ميليارد انسان با درآمد روزى يك دلار زندگى مى گذرانند سخت نيست بفهميم كه چرا آنها مى ترسند و مقاومت مى كنند و خشونت به خرج مى دهند. مسير جهانى شدن و فناورى اطلاعات كه موفقيت و پيشرفت را براى ميليون ها نفر به ارمغان آورده است پايدار نخواهد ماند اگر ميلياردها نفر ديگر احساس كنند كه اصلاً در آن سهمى ندارند. بدين جهت او معتقد است بايد ايمان و حقيقت را در اقتصاد آمريكا بازسازى كرد.
اما در مقابل، گروهى از نظريه پردازان و نيز حاكمان جاهل و متكى به زر و زور در اردوگاه سرمايه دارى سعى در يك وجهى دانستن حادثه 11 سپتامبر و بهره بردارى هاى يك جانبه از آن دارند. ساموئل هانتينگتون نظريه پرداز جنگ تمدن ها، معتقد است آمريكا به عنوان تنها ابرقدرت جهان در هر نقطه از جهان منافعى دارد و به پيشبرد آنها علاقه مند است. در نظر او دموكراتيزه شدن يعنى غربى شدن. او به درستى فهميده است كه غرب مشكل مشروعيت دارد و امروز آمريكا به رغم اينكه قدرت دارد اما در چشم بيشتر جهانيان فاقد مشروعيت است. او حتى اعتراف مى كند كه اعمال قدرت بدون مشروعيت در درازمدت مى تواند آثار بسيار ويرانگرى داشته باشد. اما راه حلى كه او براى پركردن شكاف ميان قدرت و مشروعيت به سردمداران كاخ سفيد ارائه مى دهد آن است كه قدرت را به حق و فرمانبردارى را به وظيفه تبديل كنند. بدين جهت بلافاصله لباس مشروعيت بر قامت تئورى جنگ پيشدستانه (preemptive war) مى دوزد و مى گويد در اين زمان وجود يك راهبرد كه جنگ پيشدستانه با تهديدهاى جدى، عاجل و مبرم را مجاز بداند براى آمريكا و قدرت هاى غربى سخت حياتى است. روشن است كه جلوى دشمنان مان را- بيش از همه اسلام ستيزه جو و نيز ديگر گروه ها- را نمى توان گرفت پس چنانچه آنها در تدارك حمله به ايالات متحده هستند ضرورت دارد كه نخست ما دست به حمله بزنيم.
بى جهت نيست كه در سند راهبرد امنيت ملى آمريكا كه بعد از حوادث 11 سپتامبر تدوين شد تاكيد اصلى بر قدرت برتر نظامى آمريكا در جهان و نفوذ سياسى- اقتصادى آن است. طبق تعريف رسمى پنتاگون، حمله پيشدستانه حمله اى است ابتكارى به علت وجود نشانه انكارناشدنى از تهاجم قريب الوقوع دشمن. فراموش نكنيم كه اين نشانه انكارناشدنى در مورد عراق، وجود سلاح هاى كشتار جمعى بود كه اساساً قضيه آن مشمول سالبه به انتقاد موضوع شده است! نيز فراموش نكنيم كه عراق حدود 112 ميليارد بشكه نفت و 2000 ميليارد بشكه ذخيره بالقوه دارد كه هزينه استخراج آن پايين و حدود بشكه اى يك دلار است. كميسيون تدوين استراتژى امنيت ملى آمريكا كه استراتژى امنيت ملى اين كشور را در قرن 21 تدوين و منتشر كرده است از حضور نظامى چشمگيرتر ايالات متحده در منطقه خاورميانه و اساساً تغيير ساختار اين منطقه سخن گفته است. پيش بينى هاى به عمل آمده از سوى اين كميسيون و تطبيق اوضاع جارى در دنيا و سياست هاى در پيش گرفته شده آمريكا در جهان و منطقه به خوبى قصد سلطه طلبانه و تجاوزگرانه سرمايه دارى مسلح را عيان مى سازد. اين كميسيون پيش بينى كرده كه ايران و عراق به طور كلى دشمن يكديگر باقى خواهند ماند و ممكن است به علت دشمنى ريشه دار تاريخى و قومى و مذهبى و نيز اختلافات مرزى، جنگ ديگرى ميان آنان درگيرد. در همين زمينه از احتمال جنگ عراق و تركيه، سوريه و تركيه، عربستان و يمن، امارات متحده عربى و ايران خبر داده است. كميسيون بدون ذكر هيچگونه نامى از اسرائيل، پيش بينى كرده كه خاورميانه به شدت مسلح باقى خواهد ماند و احتمال تجهيز گروه هاى تروريست و دولت هاى منطقه به سلاح هاى شيميايى و بيولوژيك را مطرح ساخته است. كميسيون اين احتمال را رد نمى كند كه آمريكا نتواند مانع بروز تهديدات جدى تر شده و ناگزير شود براى پشتيبانى از اسرائيل يا جلوگيرى از يك قدرت مسلط منطقه اى يا پيشگيرى از دستيابى برخى كشورهاى مشخص به سلاح هاى كشتار جمعى بر حضور نظامى خود بيفزايد. كميسيون رشد اقتصادى آمريكا را در 25 سال آينده سالانه 3 درصد پيش بينى كرده كه حجم اقتصاد آمريكا را تا سال 2025 به دوبرابر مى رساند يعنى توليد ناخالص داخلى به حداقل 16 تريليون دلار خواهد رسيد.
كميسيون ضمن توضيح وضعيت آينده اقتصادى آفريقا و اينكه بعيد به نظر مى رسد كه رشد اقتصادى آفريقا بتواند با جمعيت به سرعت در حال رشد اين منطقه همگام شود مى گويد اگر در بسيارى از اين عرصه ها پيشرفت قابل ملاحظه اى به دست نيايد ايالات متحده و بقيه جهان ممكن است با تهديدات تروريستى و مشكلات پناهندگى و افزايش بزهكارى سازمان يافته و سرايت بيمارى ها از اين قاره به سرزمين هاى ديگر روبه رو شود. جالب اين است كه در لابه لاى پيش بينى هاى اين كميسيون سخن از افزايش آسيب پذيرى آمريكا در برابر حملات دشمنان به سرزمين شان شده است. اين نگرانى هاى مستور در حالى ديده مى شود كه حتى نظريه پردازان سرمايه دارى مسلح نمى توانند عامل اساسى «دين» و رشد و گسترش فزاينده آن را در جوامع مختلف ناديده بگيرند. هانتينگتون مى گويد بايد به روند جهانى بازگشت به دين توجه داشت. اين بازگشت در سراسر جهان چشمگير است. اهميت دين در حال افزايش است به گونه اى كه كشور ها هويت ملى خود را با دين هم بسته مى بينند و دولت ها مشروعيت خود را از آن مى گيرند.
با اين وصف سخن آنان كه سعى دارند لباس تقدس بر ديپلماسى بوش بپوشانند خنده دار جلو مى كند. آنان كه خود را برگزيده خدا روى زمين مى دانند و همچون اقليت تحميلى در قلب جهان اسلام كه از نيل تا فرات را مى خواهد و دم از سرزمين موعود مى زند، خواهان رهبرى جهان آزاد هستند. بوش مى گويد مسئوليت رهبرى جهان آزاد را كه به گفته او بخشى از طرح خداست قبول مى كند و عده اى سرمست از موقعيت نابرابر نظامى و تاثير ژرف اقتصادى و سياسى آمريكا، بوش را در دنياى مدرن موسى امروز مى خوانند كه مردم را به آزادى فرا مى خواند. روزنامه اسرائيلى هاآرتص در 26 ژوئن 2003 مى نويسد: بوش به نخست وزير وقت فلسطين عباس ابومازن گفت خدا به من گفته كه به القاعده ضربه وارد آورم و من اين كار را انجام دادم و سپس به من فرمان داد كه به صدام حمله كنم و من انجام دادم!
اين است كه مى بينيم مفاهيم تقدس، آزادى، دموكراسى و عدالت به چه سرنوشت شومى گرفتار مى آيند. اين تناقض و تضاد به خوبى در انديشه نظريه پردازان سرمايه دارى مسلح نظير هانتينگتون نمايان است آنجا كه مى گويد: حقيقت امر اين است كه در جهان اسلام در مناطقى كه انتخابات برگزار شده است گروه هاى بنيادگرا پيش افتاده اند. حتى در انتخاباتى كه در فرانسه براى شورا هاى اسلامى ساخته دولت برگزار شد يا در پاكستان يا ديگر كشور هاى اسلامى بنياد گرا ها پيروز شدند. آنان تا اندازه زيادى نماينده افكار عمومى هستند. اگر ما به زودى در عراق انتخابات برگزار كنيم، احتمال زيادى وجود دارد كه بنيادگرايان شيعه و سنى پيش بيفتند. بنابراين گرچه ما پشتيبان دموكراسى هستيم ولى شايد نياز باشد كه در ترغيب پاره اى از كشور ها به دموكراتيك شدن خويشتن دارى كنيم!
به هر روي، واقعه 11 سپتامبر نمادي است از تبعات شكاف طبقاتي عميق و دو قطبي شدن جهان و جنگ فقر و غنا. هر چه بگوئيم و هر گونه تفسير كنيم، تا زماني كه كرامت انساني انسانهاي بيشماري لگدمال چكمه قدرتمندان و زورمندان بي فرهنگ و كوته نگر است بايد منتظر وقوع حوادثي بود كه در هيمنه سلطه تبليغاتي دارندگان قدرت و ثروت، زمزمه كم رمق اما آشكار و صريح آن حكايت اعتراض آنان را به همراه دارد. اگر در نظر اقليت سردمداران حاكميت سلطه، جهان دهكده كوچكي شده است كه آنان مي توانند پيروزمندانه به هر گوشه آن براحتي لشكر بكشند و اشغال كنند و بتازند و بكشند تا خود بمانند، در نظر اكثريت محروم و تحت ستم، آنان نيز در همين دهكده كوچك حق دارند كه از خانه و وطن خود دفاع كنند و در مقابل متجاوز بايستند و بخواهند كه عادلانه و شرافتمندانه زندگي كنند.
منابع:
1. The national security strategy of the united states of America>sep. 2000.
2. Factbook 2004, www.cia.org
3. The new frontier in the fight against poverty, UNIDO, 2004.
4. Carl Maria, " George Bush s theological diplomacy", 2003.
5. جرمي ريفكين، تد هوارد، "جهان در سراشيبي سقوط"، ترجمه دكتر محمود بهزاد، انتشارات سروش، 1374.
6. "استراتژي امنيت ملي آمريكا در قرن 21"، كميسيون تدوين استراتژي، موسسه فرهنگي ابرار معاصر تهران، ترجمه بابك فرهنگي و همكاران، 1380.
7. چارلز هندي، "روح تشنه"، ترجمه دكتر رضائي نژاد، نشر فرا، 1380.
8. مسعود بينش، "با معماران عصر ديجيتال"، انتشارات سازمان مديريت صنعتي، 1384.
9. "دو غرب"، گفتگوي ساموئل هانتينگتون و آنتوني گيدنز، ترجمه مجتبي اميري وحيد، مجله اطلاعات سياسي- اقتصادي، شماره 200- 199.
.............................................................................
منبع: باشگاه انديشه
پنجشنبه 21 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 491]
-
گوناگون
پربازدیدترینها