تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837338850
دو نظریه در تبیین وحى
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دو نظریه در تبیین وحى1.وحى: تجلى شخصیتباطنى پیامبر 2. وحى: تجلى نبوغ عقلى وحى: تجلى شخصیت درونى در تحلیل و تبیین وحى دو نظریهى دیگرى است كه به تشریح آنها مىپردازیم. نخست، نظریهى «تجلى شخصیت درونى» را توضیح مىدهیم كه فاصله چندانى، با نظریهى «وحى نفسى» ندارد. جز اینكه در این جا، مسالهى خیال و تخیل در كار نیست، بلكه افاضهاى است از باطن نفس به ظاهر آن و حاصل آن این است كه از نظر روانكاوى، روان انسان داراى دو بخش است. بخشى از آن ظاهر و بخش دیگر آن پنهان است. بخش نخست از روان انسان را «روان خود آگاه» و بخش دوم آن را «روان ناخود آگاه» مىنامند. روان ناخود آگاه، بر روان خود آگاه حكومت و فرمانروایى دارد; چه بسا انسان رازى دارد كه هرگز راضى به كشف آن نیست. و از ترس فاش شدن، آن را به دست فراموشى مىسپارد، اما ناگهان بر زبان او جارى مىگردد و راز خود را فاش مىسازد و نكتهى آن این است كه: چنین راز از جهان ناخود آگاه وارد حوزهى خودآگاه مىگردد و به فرماندهى بخش ناخود آگاه روان، بخش خود آگاه بدون اختیار آن را مىپذیرد و از طریق زبان ظاهر مىگردد. ممكن است این فرمایش امیر مؤمنان علیه السلام كه «هیچ كس چیزى را پنهان نمىكند مگر آن كه (در مواقعى) در چهرهى او ظاهر و یا بر زبان او جارى گردد» (1)اشاره به همین مطلب باشد. قرآن كریم، خداوند را داناى پنهان و پنهانتر («سر» و «اخفى») توصیف كرده مىفرماید: «و ان تجهر بالقول فانه یعلم السر و اخفى» (طه/7) «و اگر سخن خود را آشكار كنى (یا پنهان سازى، از نظر علم الهى یكسان است) زیرا او پنهان و پنهانتر را مىداند». امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود:«"السر" ما اخفیته فی نفسك و" اخفى" ما خطر ببالك ثم انسیته» (2). راز ، آن چیزى است كه آن را در دل پنهان نمودهاى و پنهانتر آن است كه در ذهن آمده ولى آن را به دست فراموشى سپردهاى. این گروه با اثبات این شخصیت نامریى براى انسان مىخواهند مشكل وحى را از این طریق توجیه كنند. مىگویند:وحى همان تراوش وجدان مخفى و تجلى شعور باطن پیامبران است و هرگز فرشتهاى در كار نبوده و پیامى از خدا نیامده است، بلكه شخصیتباطنى آنان در صفحه ذهن «ناخود آگاه»، ظاهر شده و از آن نهانگاه به صفحه ذهن «خودآگاه» وارد مىشود. فرید وجدى (متوفاى 1372) در تبیین این نظریه چنین گفته است: دانشمندان اروپا تا قرن شانزدهم بسان ملتهاى دیگر، به وحى آسمانى و بسیارى از موضوعات غیبى معتقد بودند، روزى كه طلایع تمدن جدید در افق علمى ملت اروپا آشكار گردید و فلسفه مادى از نو رونق گرفت این حقیقت مذهبى در ردیف افسانه درآمد، وحى و صاحب آن نیز مورد انكار قرار گرفت. ولى از سال 1846 كه در امریكا موضوع وجود روح مستقل، بار دیگر مطرح گردید و از آنجا به سرزمین اروپا سرایت كرد و با دلایل حسى ثابت گردید كه جهانى وراى این ماده كه داراى عقول و افكار بزرگ است وجود دارد، موضوع روح و وحى بار دیگر روى پردهى علوم دانشمندان ظاهر شد ومورد توجه قرار گرفت. براى رسیدگى به حقیقت این مساله در سال 1882 در لندن جمعیتى به نام «گروه بحثهاى روانى» زیر نظر استاد جویك استاد دانشگاه كمبریج تشكیل گردید و اعضاى این جلسه عبارت بودند از:"اولیفردلوته" كه بعدها لقب داروین علوم طبیعى گرفت، "ویلیام كروكس" شیمیدان بزرگ انگلستان، "فردریك میرس" و "هودسن" استادان دانشگاه "هاروارد"امریكا و.... هدف از تشكیل این كنگرهى علمى این بود در بارهى وجود وعدم روح نموده كه داورى قاطع و در صورت عدم ثبوت، آن را از صحنهى علم و فلسفه حذف نمایند. این گروه حوادث بیشمارى را مورد مطالعه قرار داده و متجاوز از پنجاه جلد كتاب در این باره انتشار دادهاند. نتیجه مطالعات آنها این شد كه انسان دو شخصیت روانى دارد: 1. شخصیت ظاهرى كه در حصار قواى پنجگانه مىباشد. 2. شخصیتباطنى، مواقعى كه شعور ظاهرى به حالت تعطیل در آید او شروع به فعالیت كرده و تجلیاتى از خود نشان مىدهد ضمیر باطن در یك افق بسیار وسیعى فعالیت نموده حتى فعالیتهاى غیر ارادى اعضاى بدن مانند كبد و قلب و معده معلول فعل اوست، و او منبعى الهام بخش براى بسیارى از افكار ناگهانى و تجلیات غیر ارادى مىباشد. شخصیت دوم انسان روى آزمایشهاى فراوانى به صورت امر حسى در آمده و دیده شده كه گروهى كه در حالت عادى و بیدارى از نظر تفكر جزو طبقه متوسط یا پایینتر به شمار مىروند، در مواقع تنویم مغناطیسى به یك سلسله فعالیتهاى علمى و فكرى دست مىزنند كه انجام آن از عهدهى طبقه دانشمند اجتماع خارج است، آنان از مجموع آزمایشهایى كه انجام دادند به وجود روح و ضمیرى باطن كه قدرت و تجلى علمى و فكرى آن، به مراتب از ضمیر ظاهر قوىتر است، قایل شده و روح و كلیه افكار بلند را تجلى او دانستهاند. آنان با این دلایل، شخصیت دومى براى انسان قایل شده كه فعالیت آن در اختیار انسان نبوده و تابع اراده او نیست. این شخصیت نامرئى بسان شخصیت مرئى شدت و ضعف دارد. و هر چه قوىتر باشد تجلیات آن صحیحتر و بیشتر خواهد بود. وحى در نزد آنان همان تراوش وجدان مخفى و تجلى شعور باطن پیامبران، كه آنان را به آنچه نمىدانند آگاه ساخته و اصول ترقى را به آنان مىآموزند. و هرگز فرشتهاى در كار نبوده و پیامى ازخدا نیاورده است. و اگر گاهى صورتى را در برابر دیدگان خود مىدیدند، صورت متجسد همان روح خودشان مىباشد كه در برابر آنها مجسم گردیده است. سپس مىگوید: «والوحى عندهم لا یكون الا بظهور الشخصیة الباطنة للرسول، ووحیها الیه ما ینفعه وینفع قومه المعاصرین له...» (3). تحلیل این نظریه این نظریه بسان نظریهى پیش كاملا بىپایه است. در نظریه نخست، وحى مخلوق تخیل انسان بوده و در این نظریه، وحى، مولود ضمیر مخفى معرفى شده است، و سرانجام هر دو نظریه، وحى را مخلوق نفس انسانى مىدانند، چیزى كه هست دومى رنگ علمى بیشترى به خود گرفته است. در این باره چند مطلب را یادآور مىشویم: 1. اگر ما براى انسان، شعور مخفى و ضمیر ناخودآگاه قایل شدیم، به چه دلیل باید وحى را معلول افاضه درونى نفس بدانیم و ارتباط آن را از مقام ربوبى قطع كنیم؟ طراح این نظریه هرگز رابطه این دو را با هم بیان نكرده است. به چه دلیل مىگوید وحى تراوش ضمیر ناخود آگاه است؟ یك چنین تحلیل و برداشت عاملى جز غرور علمى ندارد. بشر مىخواهد تمام مجهولات خود را در یك عصر حل كند و براى آینده جاى سؤال و ابهامى باقى نماند. چقدر فكر خام و سست و بىپایهاى است؟ «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا» (اسراء/85). 2. تجلیات ضمیر ناخود آگاه در افراد صحیح و سالم بسیار كم و نادر است و قلمرو ذهن ناخود آگاه معمولا در افراد بیمار، خسته، نگران و شكستخورده تجلى مىنماید; زیرا قلمرو ذهن ناخود آگاه آنان از مشاغل روزانه كاملا تخلیه شده است، و میان هزاران دانشمند براى یك دانشمند، آن هم در طول عمر یكى دو بار ممكن است اتفاق افتد كه به طور ناخود آگاه بدون تامل و تفكر در سطح ذهن خود آگاه به برهان نظریهاى دستیابد. خلاصه: تجلى شعور باطن در زندگى انسان بسیار كم است و در شرایط خاصى مانند رؤیا، با دگرگونیهاى زندگى كه توجه او را از عالم خارج كم مىكند، و به ضمیر باطن متوجه مىسازد، تجلى مىنماید. ولى این شرایط در پیامبران وجود نداشته است و قرآن مجید در مدت 23 سال بر پیامبر نازل گردید. و در این مدت قلمرو خود آگاه او كاملا به واسطه مسایل و فعالیتهاى سیاسى و تبلیغى و دهها گرفتاریهاى روزانه اشغال بود، و تمام توجه او معطوف به این فعالیتها بوده است. بسیارى از آیات مربوط به جهاد، در صحنههاى خونین نبرد نازل شده، و در آن حالتشخصیت روحى او مقهور و متاثر مسایل حاد نظامى و سیاسى بوده است. اگر پیامبران الهى افرادى گوشه گیر، بیمار، خسته، و شكستخورده در زندگى بودند و شرایط فعالیت ضمیر باطن، در آنها موجود بود، و ضمیر ظاهر و خود آگاه آنان دستخوش ضمیر باطن و ناخود آگاه آنان بود، جاى یك چنین توهم پیرامون وحى آسمانى بود. ولى پیامبران آسمانى در طول دوران نبوت خود، مردانى مجاهد و مبارز بودند كه فكرى جز اصلاح اجتماع و رهبرى مردم و حل مشكلات زندگى و بالا بردن سطح معنویات آنان نداشتند در یك چنین شرایط، چگونه شخصیت دوم انسان مىتواند فعالیت كند وحقایق مهمى را از ضمیر باطن و ناخود آگاه به روح خود آگاه القا نماید؟! 3. مدعیان وحى، مصلحان پاك و مخلصان پیراسته از هر نوع دروغ بودند; چرا آنان تعالیم خود را به مبدا آفرینش نسبت دادهاند و هرگز در گفتار آنان حتى اشارهاى هم به تجلى شخصیتباطنى پیامبر وجود ندارد. چنان كه مىفرماید: «كذلك یوحى الیك و الى الذین من قبلك الله العزیز الحكیم» (شورى/3) . «این چنین خداى عزیز وحكیم به تو و به كسانى كه قبل از تو بودند وحى (كرده و) مىكند». 4. هرگاه وحى پرتوى از تجلى شخصیتباطنى پیامبران باشد، باید در هر عصر با مدعیان نبوت فراوانى رو به رو باشیم; زیرا همان شرایطى كه بر پیامبران حكومت مىكرد، بر افراد دیگرى نیز حكومت مىكند، بنابر این باید در شرایط یكسان، نتیجه یكسان داشته باشیم، درحالى كه جریان بر خلاف آن است، پس از نبوت پیامبر اسلام، افراد انگشتشمارى دعوى نبوت كردند، وهمگى در زمان كوتاهى رسوا شدند، و هیچ اثر پیامبرگونهاى از آنان باقى نمانده است، در این صورت چگونه مىتوان وحى را تجلى شخصیت درونى دانست؟! 5. تعالیم بلند و حیات بخش پیامبران كه از افق فكر نوابغ بالاتر است، نمىتواند معلول تجلى عقل درونى افراد نابغه باشد، تا چه رسد به افراد عادى. حقیقت این است كه چنین نظریه پردازان در باره وحى، به عللى تصمیم گرفتهاند ارتباط بشر را با عالم غیب انكار كنند، ویك چنین پیشداورى آنان را به چنین توجیهاتى برانگیخته است، كه از نظر متفكران فاقد ارزش است. وحى :تجلى نبوغ عقلى گروهى بر این عقیدهاند كه نبوغ فردى، سبب اندیشههایى در درون افراد مىشود كه از آن به نام «وحى» و نبوت تعبیر مىكنند. آنان در این مورد مىگویند: دستگاه آفرینش، افراد نابغه و خیرخواهى را در دامن خویش پرورش مىدهد و آنان روى نبوغ ذاتى و افكار عالى خود جامعه را به اخلاق نیك و اعمال شایسته و رعایت عدالت اجتماعى و... دعوت نموده، و از این رهگذر گامهاى مؤثرى براى سعادت بشر بر مىدارند. و آنچه را كه به عنوان دستور و قانون به مردم عرضه مىدارند، جز نتیجه نبوغ و زاییدهى فكر عالى آنان چیز دیگرى نیست و هرگز ارتباطى با جهان دیگر ندارند. وحى، منبعى جز عقل انسانى ندارد و محصول نبوغ بشرى است، و در طول تاریخ بشر، در هر قرنى، نوابغى كه عالىترین تجلیات افكار انسانى را دارا بودند بروز كرده و خدماتى به جهان انسانیت نمودهاند. برخى از آنان پا فراتر نهاده، وجود نبوغ را معلول یك سلسله حوادث و اتفاقات روانى دانسته وكوشیدهاند كه با بررسىهاى وهمى و پندارى، این علل را در زندگى پیامبران نیز پیدا كنند. عواملى كه موجب بالا رفتن استعداد و پیدایش نبوغ مىگردد، در نظر آنان به قرار زیر است: 1. عشق; این عامل قوىترین و پر انرژىترین افكار را به وجود مىآورد; زیرا عشق طولانى سبب مىشود كه عاشق، صحنههاى رؤیایى را در سر بپروراند، وفكر وى در طول این مدت سریع و پر انرژى گردد. 2. ستمكشى طولانى; این عامل سبب مىشود كه فرد ستمدیده، فكر خود را براى رفع ستم به كار اندازد، و لحظهاى آرام ننشیند. 3. در اقلیت قرار گرفتن; این عامل به ضمیمهى شرایط نامساعد اجتماعى از عوامل رشد این افكار است; زیرا یك اقلیتبراى پر كردن فاصلهاى كه با اجتماع دارد، ناچار استبه فكر افتد وسرانجام آنچه را مىخواهد به دست آورد. 4. دوران كودكى; در این سن ، كودك براى مبارزه با مشكلات آمادگى ندارد، در برابر پیشامدهاى ناملایم، به درون گرایى مىپردازد، در این صورت افكار كودك، رشد مىكند. 5. تنهایى; تنها زندگى كردن به افكار انسان رشد مىبخشد; زیرا هنگامى كه با افراد دیگر هستیم مجبوریم لااقل براى مدت كم هم كه باشد، مغز و افكار خود را در اختیار دیگران بگذاریم. 6. سكوت و بیكارى; این عامل سبب مىگردد كه اراده، كمتر فعالیت كند و افكار غیر ارادى آزادانه جریان یافته، رشدكند. 7. پرورش نخستین; این عامل در پیدایش نبوغ، نقش بزرگى را ایفا مىكند. مجموع علل یاد شده به اضافه وجود یك اجتماع فاسد و بى قانون سبب مىشود كه افكار پیامبران در بارهى مسایل اجتماعى رشد یابد و راههاى تازهاى را براى زندگى به مردم نشان دهند. (4) نارسایى این تفسیر اشكالات این نظریه فزونتر از آن است كه در این جا بازگو شود; زیرا: اولا: دارندگان این تفسیر قبلا مدعا را مسلم گرفته و مىخواهند براى آن دلیلى جستجو كنند. آنان پذیرفتهاند كه وحى علت مادى دارد و مربوط به جهان غیب نیست، پس از آن دست و پا مىكنند براى آن علل مادى پیدا كنند، و از میان آنها به نظرشان رسیده است كه پیامبران را نوابغ اجتماعى معرفى كنند كه در سایه نبوغ، داراى چنین افكار و اندیشههاى بالایى بودهاند ولى تفسیر تحولى كه پیامبران درجوامع بشرى پدید آوردهاند از طریق نبوغ بسان تعلیل زلزله ویرانگر ارمنستان شوروى به سال 1989 میلادى به فرو ریختن یك طاق چوبى در زمینهاى مجاور آن مىباشد، بلكه مىتوان گفت از نظر ضعف و سستى از این نارساتر است. ثانیا: ما در جهان دو نوع مصلح داریم: گروهى برنامههاى اصلاحى خود را به جهان بالا نسبت مىدهند، و گروه دیگر برنامههاى خود را مولود اندیشههاى خود مىدانند. گروه نخست از طریق ایمان به خدا و سراى دیگر و وعده و وعیدهاى الهى مىخواهند برنامههاى خود را پیاده كنند، در حالى كه گروه دوم از طریق دیگر مىخواهند به هدف برسند. اگر وحى، زاییده نبوغ است پس چرا گروه نخست آن را به جهان غیب نسبت دادهاند؟ تصور این كه این انسانهاى بسیار، با تبانى و توافق قبلى، آنچه را محصول نبوغ خود بوده است، به جهان غیب نسبت دادهاند، تصورى موهون و كاملا بىپایه است. چگونه متصور است انسانهایى در مناطق پراكنده و زمانهاى مختلف به صورت همآهنگ یك شعار را سرداده و خود را رسولان الهى بنامند؟ و بگویند: «ان اتبع الا ما یوحى الى» (انعام/50). «جز آنچه بر من وحى شده است از چیزى پیروى نمىكنم». ثالثا: این نظریه ، چیز جدیدى نیستبلكه به گونهاى درعصر جاهلیت نیز مطرح بوده است. چیزى كه هستبیان گذشته در قالب به ظاهر علمى ریخته شده و بیان گردیده است، وعرب جاهلى قدرت نمایى پیامبر در میدان فصاحت و بلاغت را به قریحه خوش آن حضرت در شعر نسبت داده و او را شاعر مىخواند. خداوند این مطلب را حكایت كرده، مىفرماید:«بل هو شاعر» (انبیاء/5). آنگاه در پى نقد آن برآمده، و قرآن را بالاتر از آن مىداند كه محصول قریحه شعرى و یا مقام نبوت مقام شاعرى باشد، چنان كه مىفرماید: «و ما هو بقول شاعر قلیلا ما تؤمنون» (حاقه/41). «این قرآن گفتار شاعر نیست، اندكى از شما ایمان آورید». وباز مىفرماید: «و ما علمناه الشعر و ما ینبغى له ان هو الا ذكر و قرآن مبین» (یس/69). «ما به او شعر نیاموختیم و شایسته او نبود، بلكه این قرآن، كتاب یادآورى و قرآن مبین است». رابعا: هرگز نوابغ نمىتوانند از آینده به صورت قطعى و جزمى خبر دهند. و اگر هم خبرى بدهند خبر خود را با كلمات: «شاید»، «به نظر مىرسد»، «حدس مىزنم» و مانند آن همراه مىكنند، در حالى كه پیامبران به صورت جزم از آیندههاى امتخود گزارش مىدادند، گزارشى كه آن را مانند آفتاب مىدیدند، چنان كه مىفرماید: «تمتعوا فى داركم ثلاثة ایام ذلك وعد غیر مكذوب» (هود/65). «صالح به قوم خود (پس از آن كه ناقه او را پى كردند) گفت: سه روز در خانههاى خود از زندگى بهره ببرید و پس از سه روز همگى كشته خواهید شد و این یك گزارش قطعى است». هیچ نابغهاى نمىتواند یك چنین خبر قطعى را در باره گروهى، بدهد. به گونهاى كه حتى زمان دقیق وقوع حادثه را نیز تعیین نماید. روزى كه ملت فارس مشرك بر مسیحیان به ظاهر موحد غالب گردیدند، هیچ كس باور نمىكرد كه در مدت كمى ورق برگردد و ملت مغلوب، غالب و ملت غالب، مغلوب شود. ولى پیامبر اسلام این گزارش را به صورت قطع و یقین مطرح كرد و گفت: «الم غلبت الروم فى ادنى الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون فى بضع سنین» (روم/41) . «رومیان در نزدیكىهاى شما مغلوب شدند و آنان پس از مغلوب شدن در مدت كمتر از ده سال پیروز خواهند شد». این نوع گزارشهاى قطعى از ویژگىهاى پیامبران الهى است كه در پرتو ارتباط با مبدا جهان از روى حوادث آینده پرده برداشته و گزارش مىكنند. و نمونههایى از این نوع گزارشهاى غیبى را در كتاب «منشور جاوید» (5)فصل مربوط به علم و دانش پیامبران یادآور شدیم و اثبات كردهایم كه منبع این گزارشهاى غیبى هم چیزى جز وحى الهى نیست. آرى گاهى برخى از افراد مرتاض مىتوانند از آینده خبر دهند ولى این گزارش مربوط به نبوغ آنها نیست; زیرا آنان اصولا نابغه نبوده بلكه در اثر قطع علاقه از جهان طبیعت و فرو رفتن در عالم روح و روان، مىتوانند به وسایلى این گزارشها را انجام دهند و هرگز ادعا نمىكنند كه این گزارشها، نتیجه محاسبات فكرى و مغزى آنهاست. و به عبارت دیگر: آگاهىهاى این گروه نیز از جهان غیب و ماوراى طبیعتسرچشمه مىگیرد. و اما این كه تفاوت این گروه با پیامبران چیست؟ بحث دیگرى است كه فعلا در آن وارد نمىشویم.كلام اسلامی- شماره 27 پىنوشتها:1. ما اضمر احد شیئا الا ظهر فى فلتات لسانه وصفحات وجهه .(نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 26). 2. مجمع البیان:7/3. 4. تلخیص از كتاب: نبوغ وعلل آن، تالیف دكتر عزت الله مجید پور. 5. منشور جاوید: 10/198-207.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 589]
صفحات پیشنهادی
ديدگاه اقتباس قرآن از منظر يوسف درّه حداد(6)
و همين امر موجب ناهمگوني و گونه اي گسست در نظريه او گرديده است. ... (1) يوسف حداد در تبيين «وحي با واسطه» به دو گونه سخن گفته است: در بسياري از موارد با استناد به ...
و همين امر موجب ناهمگوني و گونه اي گسست در نظريه او گرديده است. ... (1) يوسف حداد در تبيين «وحي با واسطه» به دو گونه سخن گفته است: در بسياري از موارد با استناد به ...
تبيين شناسي تحليل هاي عاشورا (3)
البته در كنار نظريه ي دفاع، نظريه ي اصلاح نيز مشاهده مي شود; به تعبيري، مؤلف در تبيين تاريخي پديده ي عاشورا، با توجه به عنصر هدف جمع هر دو نظريه را مد نظر داشته ...
البته در كنار نظريه ي دفاع، نظريه ي اصلاح نيز مشاهده مي شود; به تعبيري، مؤلف در تبيين تاريخي پديده ي عاشورا، با توجه به عنصر هدف جمع هر دو نظريه را مد نظر داشته ...
بررسي کارآمدي نظريه کارکردگرايي (4)
بررسي کارآمدي نظريه کارکردگرايي (4)-بررسي کارآمدي نظريه کارکردگرايي (4) ... تنها از طريق وحي ممکن است که طرف داران نظريه کارکردگرايي بدان اعتقاد ندارند. 3. .... در مقام تبيين کارکردگرايي، با اتکاء به دو اصل اصالت کل و اصالت سودمندي، هر ...
بررسي کارآمدي نظريه کارکردگرايي (4)-بررسي کارآمدي نظريه کارکردگرايي (4) ... تنها از طريق وحي ممکن است که طرف داران نظريه کارکردگرايي بدان اعتقاد ندارند. 3. .... در مقام تبيين کارکردگرايي، با اتکاء به دو اصل اصالت کل و اصالت سودمندي، هر ...
انتظار بشراز دین (2)
انتظار بشراز دین (2) ... نظریه فطرت تبیین خوبی از فطری بودن حسن و قبح به دست می دهد. 6. ... دین دار بودن انسانها در طول تاریخ با این نظریه قابل تبیین است. 9. ..... متفاوت بيان شده است و راه فطرت به وسيله وحي و آيات قرآن، شكوفا و كارسازتر ميشود.
انتظار بشراز دین (2) ... نظریه فطرت تبیین خوبی از فطری بودن حسن و قبح به دست می دهد. 6. ... دین دار بودن انسانها در طول تاریخ با این نظریه قابل تبیین است. 9. ..... متفاوت بيان شده است و راه فطرت به وسيله وحي و آيات قرآن، شكوفا و كارسازتر ميشود.
چیستی وحی در آرای فارابی و ملاصدرا
چیستی وحی در آرای فارابی و ملاصدرا. ... رسیدن به مقصود، به تبیین و سپس نقد و بررسی درون دینی و برون دینی آرای فارابی و ... در ادامه این بررسیها، دیدگاههای این دو فیلسوف درباره وحی، با استفاده از روش درون ... این نظریه به نحوی با قرآن سازگار است.
چیستی وحی در آرای فارابی و ملاصدرا. ... رسیدن به مقصود، به تبیین و سپس نقد و بررسی درون دینی و برون دینی آرای فارابی و ... در ادامه این بررسیها، دیدگاههای این دو فیلسوف درباره وحی، با استفاده از روش درون ... این نظریه به نحوی با قرآن سازگار است.
ابتكارات سهروردى در نظريه صدور
براي نمونه به دو منبع زير رجوع كنيد: الف) سعيد شيخ، مطالعات تطبيقي درفلسفه ... سپس با توجه به جوانب مختلف نظريه سهروردى در تبيين ساختار عالم ملكوت، ابداعات و ... براي عالم ملكوت طراحي كرده بود، نمي توانست داده هاي وحي را تبيين و توجيه كند.
براي نمونه به دو منبع زير رجوع كنيد: الف) سعيد شيخ، مطالعات تطبيقي درفلسفه ... سپس با توجه به جوانب مختلف نظريه سهروردى در تبيين ساختار عالم ملكوت، ابداعات و ... براي عالم ملكوت طراحي كرده بود، نمي توانست داده هاي وحي را تبيين و توجيه كند.
نگاهی به پدیده وحی
این حقیقت، در كلام امام علی ابن موسی الرضا (ع) چنین تبیین گردیده است: از آنجا كه در .... تجربه دینی (32) برخلاف دو نظریه پیشین، این دیدگاه وحی را امری ماوراء طبیعی ...
این حقیقت، در كلام امام علی ابن موسی الرضا (ع) چنین تبیین گردیده است: از آنجا كه در .... تجربه دینی (32) برخلاف دو نظریه پیشین، این دیدگاه وحی را امری ماوراء طبیعی ...
زبان وحی
بر این اساس، این مقاله در دو بخش ارائه می شود:بخش اول، به تبیین نحستین ویژگی میپردازد. نظریات غیرشناختاری گزارههای دینی(1) را غیر واقعنما و بدون پشتوانه ...
بر این اساس، این مقاله در دو بخش ارائه می شود:بخش اول، به تبیین نحستین ویژگی میپردازد. نظریات غیرشناختاری گزارههای دینی(1) را غیر واقعنما و بدون پشتوانه ...
تبيين رابطه موجود بين « كثرت شرايع » و « ابتلاء » (1)
در واقع بين اين دو مفهوم يعنى تكثر شرايع و ابتلا ارتباطى برقرار شده كه اولاً كشف وجود ... و قابل دفاع در باب دلالت يا عدم دلالت آيه بر نظريه كثرت گرايان، يارى رساند. .... الشامل للقرآن الكريم، 967/2؛ سيد حسن فضلاللَّه، تفسير من وحى القرآن، 198/8؛ ...
در واقع بين اين دو مفهوم يعنى تكثر شرايع و ابتلا ارتباطى برقرار شده كه اولاً كشف وجود ... و قابل دفاع در باب دلالت يا عدم دلالت آيه بر نظريه كثرت گرايان، يارى رساند. .... الشامل للقرآن الكريم، 967/2؛ سيد حسن فضلاللَّه، تفسير من وحى القرآن، 198/8؛ ...
ارزش عدالت، تأملی در نظريه عدالت علامه طباطبايی و نقد استاد ...
ارزش عدالت، تأملی در نظريه عدالت علامه طباطبايی و نقد استاد مطهری بر آن(2) ... قرار ميدهد و تشابه آن را با نظريه علاّمه طباطبايي تبيين ميكند، در نهايت مينويسد: عدالت .... آيا اين مباحث نشان نميدهد كه علاّمه وحي را در مقابل طبيعت بشر ميداند، پس چگونه ...
ارزش عدالت، تأملی در نظريه عدالت علامه طباطبايی و نقد استاد مطهری بر آن(2) ... قرار ميدهد و تشابه آن را با نظريه علاّمه طباطبايي تبيين ميكند، در نهايت مينويسد: عدالت .... آيا اين مباحث نشان نميدهد كه علاّمه وحي را در مقابل طبيعت بشر ميداند، پس چگونه ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها