تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مهدى امت من كسى است كه هنگام پر شدن زمين از بيداد و ظلم، آن را پر از قسط و عدل ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804404562




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دو نظریه در تبیین وحى


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دو نظریه در تبیین وحى1.وحى: تجلى شخصیت‏باطنى پیامبر 2. وحى: تجلى نبوغ عقلى وحى: تجلى شخصیت درونى در تحلیل و تبیین وحى دو نظریه‏ى دیگرى است كه به تشریح آنها مى‏پردازیم. نخست، نظریه‏ى «تجلى شخصیت درونى‏» را توضیح مى‏دهیم كه فاصله چندانى، با نظریه‏ى «وحى نفسى‏» ندارد. جز این‏كه در این جا، مساله‏ى خیال و تخیل در كار نیست، بلكه افاضه‏اى است از باطن نفس به ظاهر آن و حاصل آن این است كه از نظر روانكاوى، روان انسان داراى دو بخش است. بخشى از آن ظاهر و بخش دیگر آن پنهان است. بخش نخست از روان انسان را «روان خود آگاه‏» و بخش دوم آن را «روان ناخود آگاه‏» مى‏نامند. روان ناخود آگاه، بر روان خود آگاه حكومت و فرمانروایى دارد; چه بسا انسان رازى دارد كه هرگز راضى به كشف آن نیست. و از ترس فاش شدن، آن را به دست فراموشى مى‏سپارد، اما ناگهان بر زبان او جارى مى‏گردد و راز خود را فاش مى‏سازد و نكته‏ى آن این است كه: چنین راز از جهان ناخود آگاه وارد حوزه‏ى خودآگاه مى‏گردد و به فرماندهى بخش ناخود آگاه روان، بخش خود آگاه بدون اختیار آن را مى‏پذیرد و از طریق زبان ظاهر مى‏گردد. ممكن است این فرمایش امیر مؤمنان علیه السلام كه «هیچ كس چیزى را پنهان نمى‏كند مگر آن كه (در مواقعى) در چهره‏ى او ظاهر و یا بر زبان او جارى گردد» (1)اشاره به همین مطلب باشد. قرآن كریم، خداوند را داناى پنهان و پنهان‏تر («سر» و «اخفى‏») توصیف كرده مى‏فرماید: «و ان تجهر بالقول فانه یعلم السر و اخفى‏» (طه/7) «و اگر سخن خود را آشكار كنى (یا پنهان سازى، از نظر علم الهى یكسان است) زیرا او پنهان و پنهان‏تر را مى‏داند». امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود:«"السر" ما اخفیته فی نفسك و" اخفى" ما خطر ببالك ثم انسیته‏» (2). راز ، آن چیزى است كه آن را در دل پنهان نموده‏اى و پنهان‏تر آن است كه در ذهن آمده ولى آن را به دست فراموشى سپرده‏اى. این گروه با اثبات این شخصیت نامریى براى انسان مى‏خواهند مشكل وحى را از این طریق توجیه كنند. مى‏گویند:وحى همان تراوش وجدان مخفى و تجلى شعور باطن پیامبران است و هرگز فرشته‏اى در كار نبوده و پیامى از خدا نیامده است، بلكه شخصیت‏باطنى آنان در صفحه ذهن «ناخود آگاه‏»، ظاهر شده و از آن نهانگاه به صفحه ذهن «خودآگاه‏» وارد مى‏شود. فرید وجدى (متوفاى 1372) در تبیین این نظریه چنین گفته است: دانشمندان اروپا تا قرن شانزدهم بسان ملتهاى دیگر، به وحى آسمانى و بسیارى از موضوعات غیبى معتقد بودند، روزى كه طلایع تمدن جدید در افق علمى ملت اروپا آشكار گردید و فلسفه مادى از نو رونق گرفت این حقیقت مذهبى در ردیف افسانه درآمد، وحى و صاحب آن نیز مورد انكار قرار گرفت. ولى از سال 1846 كه در امریكا موضوع وجود روح مستقل، بار دیگر مطرح گردید و از آنجا به سرزمین اروپا سرایت كرد و با دلایل حسى ثابت گردید كه جهانى وراى این ماده كه داراى عقول و افكار بزرگ است وجود دارد، موضوع روح و وحى بار دیگر روى پرده‏ى علوم دانشمندان ظاهر شد ومورد توجه قرار گرفت. براى رسیدگى به حقیقت این مساله در سال 1882 در لندن جمعیتى به نام «گروه بحثهاى روانى‏» زیر نظر استاد جویك استاد دانشگاه كمبریج تشكیل گردید و اعضاى این جلسه عبارت بودند از:"اولیفردلوته" كه بعدها لقب داروین علوم طبیعى گرفت، "ویلیام كروكس" شیمیدان بزرگ انگلستان، "فردریك میرس" و "هودسن" استادان دانشگاه "هاروارد"امریكا و.... هدف از تشكیل این كنگره‏ى علمى این بود در باره‏ى وجود وعدم روح نموده كه داورى قاطع و در صورت عدم ثبوت، آن را از صحنه‏ى علم و فلسفه حذف نمایند. این گروه حوادث بیشمارى را مورد مطالعه قرار داده و متجاوز از پنجاه جلد كتاب در این باره انتشار داده‏اند. نتیجه مطالعات آنها این شد كه انسان دو شخصیت روانى دارد: 1. شخصیت ظاهرى كه در حصار قواى پنجگانه مى‏باشد. 2. شخصیت‏باطنى، مواقعى كه شعور ظاهرى به حالت تعطیل در آید او شروع به فعالیت كرده و تجلیاتى از خود نشان مى‏دهد ضمیر باطن در یك افق بسیار وسیعى فعالیت نموده حتى فعالیتهاى غیر ارادى اعضاى بدن مانند كبد و قلب و معده معلول فعل اوست، و او منبعى الهام بخش براى بسیارى از افكار ناگهانى و تجلیات غیر ارادى مى‏باشد. شخصیت دوم انسان روى آزمایشهاى فراوانى به صورت امر حسى در آمده و دیده شده كه گروهى كه در حالت عادى و بیدارى از نظر تفكر جزو طبقه متوسط یا پایین‏تر به شمار مى‏روند، در مواقع تنویم مغناطیسى به یك سلسله فعالیتهاى علمى و فكرى دست مى‏زنند كه انجام آن از عهده‏ى طبقه دانشمند اجتماع خارج است، آنان از مجموع آزمایشهایى كه انجام دادند به وجود روح و ضمیرى باطن كه قدرت و تجلى علمى و فكرى آن، به مراتب از ضمیر ظاهر قوى‏تر است، قایل شده و روح و كلیه افكار بلند را تجلى او دانسته‏اند. آنان با این دلایل، شخصیت دومى براى انسان قایل شده كه فعالیت آن در اختیار انسان نبوده و تابع اراده او نیست. این شخصیت نامرئى بسان شخصیت مرئى شدت و ضعف دارد. و هر چه قوى‏تر باشد تجلیات آن صحیح‏تر و بیشتر خواهد بود. وحى در نزد آنان همان تراوش وجدان مخفى و تجلى شعور باطن پیامبران، كه آنان را به آنچه نمى‏دانند آگاه ساخته و اصول ترقى را به آنان مى‏آموزند. و هرگز فرشته‏اى در كار نبوده و پیامى ازخدا نیاورده است. و اگر گاهى صورتى را در برابر دیدگان خود مى‏دیدند، صورت متجسد همان روح خودشان مى‏باشد كه در برابر آنها مجسم گردیده است. سپس مى‏گوید: «والوحى عندهم لا یكون الا بظهور الشخصیة الباطنة للرسول، ووحیها الیه ما ینفعه وینفع قومه المعاصرین له...» (3). تحلیل این نظریه این نظریه بسان نظریه‏ى پیش كاملا بى‏پایه است. در نظریه نخست، وحى مخلوق تخیل انسان بوده و در این نظریه، وحى، مولود ضمیر مخفى معرفى شده است، و سرانجام هر دو نظریه، وحى را مخلوق نفس انسانى مى‏دانند، چیزى كه هست دومى رنگ علمى بیشترى به خود گرفته است. در این باره چند مطلب را یادآور مى‏شویم: 1. اگر ما براى انسان، شعور مخفى و ضمیر ناخودآگاه قایل شدیم، به چه دلیل باید وحى را معلول افاضه درونى نفس بدانیم و ارتباط آن را از مقام ربوبى قطع كنیم؟ طراح این نظریه هرگز رابطه این دو را با هم بیان نكرده است. به چه دلیل مى‏گوید وحى تراوش ضمیر ناخود آگاه است؟ یك چنین تحلیل و برداشت عاملى جز غرور علمى ندارد. بشر مى‏خواهد تمام مجهولات خود را در یك عصر حل كند و براى آینده جاى سؤال و ابهامى باقى نماند. چقدر فكر خام و سست و بى‏پایه‏اى است؟ «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا» (اسراء/85). 2. تجلیات ضمیر ناخود آگاه در افراد صحیح و سالم بسیار كم و نادر است و قلمرو ذهن ناخود آگاه معمولا در افراد بیمار، خسته، نگران و شكست‏خورده تجلى مى‏نماید; زیرا قلمرو ذهن ناخود آگاه آنان از مشاغل روزانه كاملا تخلیه شده است، و میان هزاران دانشمند براى یك دانشمند، آن هم در طول عمر یكى دو بار ممكن است اتفاق افتد كه به طور ناخود آگاه بدون تامل و تفكر در سطح ذهن خود آگاه به برهان نظریه‏اى دست‏یابد. خلاصه: تجلى شعور باطن در زندگى انسان بسیار كم است و در شرایط خاصى مانند رؤیا، با دگرگونیهاى زندگى كه توجه او را از عالم خارج كم مى‏كند، و به ضمیر باطن متوجه مى‏سازد، تجلى مى‏نماید. ولى این شرایط در پیامبران وجود نداشته است و قرآن مجید در مدت 23 سال بر پیامبر نازل گردید. و در این مدت قلمرو خود آگاه او كاملا به واسطه مسایل و فعالیت‏هاى سیاسى و تبلیغى و دهها گرفتاریهاى روزانه اشغال بود، و تمام توجه او معطوف به این فعالیت‏ها بوده است. بسیارى از آیات مربوط به جهاد، در صحنه‏هاى خونین نبرد نازل شده، و در آن حالت‏شخصیت روحى او مقهور و متاثر مسایل حاد نظامى و سیاسى بوده است. اگر پیامبران الهى افرادى گوشه گیر، بیمار، خسته، و شكست‏خورده در زندگى بودند و شرایط فعالیت ضمیر باطن، در آنها موجود بود، و ضمیر ظاهر و خود آگاه آنان دستخوش ضمیر باطن و ناخود آگاه آنان بود، جاى یك چنین توهم پیرامون وحى آسمانى بود. ولى پیامبران آسمانى در طول دوران نبوت خود، مردانى مجاهد و مبارز بودند كه فكرى جز اصلاح اجتماع و رهبرى مردم و حل مشكلات زندگى و بالا بردن سطح معنویات آنان نداشتند در یك چنین شرایط، چگونه شخصیت دوم انسان مى‏تواند فعالیت كند وحقایق مهمى را از ضمیر باطن و ناخود آگاه به روح خود آگاه القا نماید؟! 3. مدعیان وحى، مصلحان پاك و مخلصان پیراسته از هر نوع دروغ بودند; چرا آنان تعالیم خود را به مبدا آفرینش نسبت داده‏اند و هرگز در گفتار آنان حتى اشاره‏اى هم به تجلى شخصیت‏باطنى پیامبر وجود ندارد. چنان كه مى‏فرماید: «كذلك یوحى الیك و الى الذین من قبلك الله العزیز الحكیم‏» (شورى/3) . «این چنین خداى عزیز وحكیم به تو و به كسانى كه قبل از تو بودند وحى (كرده و) مى‏كند». 4. هرگاه وحى پرتوى از تجلى شخصیت‏باطنى پیامبران باشد، باید در هر عصر با مدعیان نبوت فراوانى رو به رو باشیم; زیرا همان شرایطى كه بر پیامبران حكومت مى‏كرد، بر افراد دیگرى نیز حكومت مى‏كند، بنابر این باید در شرایط یكسان، نتیجه یكسان داشته باشیم، درحالى كه جریان بر خلاف آن است، پس از نبوت پیامبر اسلام، افراد انگشت‏شمارى دعوى نبوت كردند، وهمگى در زمان كوتاهى رسوا شدند، و هیچ اثر پیامبرگونه‏اى از آنان باقى نمانده است، در این صورت چگونه مى‏توان وحى را تجلى شخصیت درونى دانست؟! 5. تعالیم بلند و حیات بخش پیامبران كه از افق فكر نوابغ بالاتر است، نمى‏تواند معلول تجلى عقل درونى افراد نابغه باشد، تا چه رسد به افراد عادى. حقیقت این است كه چنین نظریه پردازان در باره وحى، به عللى تصمیم گرفته‏اند ارتباط بشر را با عالم غیب انكار كنند، ویك چنین پیشداورى آنان را به چنین توجیهاتى برانگیخته است، كه از نظر متفكران فاقد ارزش است. وحى :تجلى نبوغ عقلى گروهى بر این عقیده‏اند كه نبوغ فردى، سبب اندیشه‏هایى در درون افراد مى‏شود كه از آن به نام «وحى‏» و نبوت تعبیر مى‏كنند. آنان در این مورد مى‏گویند: دستگاه آفرینش، افراد نابغه و خیرخواهى را در دامن خویش پرورش مى‏دهد و آنان روى نبوغ ذاتى و افكار عالى خود جامعه را به اخلاق نیك و اعمال شایسته و رعایت عدالت اجتماعى و... دعوت نموده، و از این رهگذر گامهاى مؤثرى براى سعادت بشر بر مى‏دارند. و آنچه را كه به عنوان دستور و قانون به مردم عرضه مى‏دارند، جز نتیجه نبوغ و زاییده‏ى فكر عالى آنان چیز دیگرى نیست و هرگز ارتباطى با جهان دیگر ندارند. وحى، منبعى جز عقل انسانى ندارد و محصول نبوغ بشرى است، و در طول تاریخ بشر، در هر قرنى، نوابغى كه عالى‏ترین تجلیات افكار انسانى را دارا بودند بروز كرده و خدماتى به جهان انسانیت نموده‏اند. برخى از آنان پا فراتر نهاده، وجود نبوغ را معلول یك سلسله حوادث و اتفاقات روانى دانسته وكوشیده‏اند كه با بررسى‏هاى وهمى و پندارى، این علل را در زندگى پیامبران نیز پیدا كنند. عواملى كه موجب بالا رفتن استعداد و پیدایش نبوغ مى‏گردد، در نظر آنان به قرار زیر است: 1. عشق; این عامل قوى‏ترین و پر انرژى‏ترین افكار را به وجود مى‏آورد; زیرا عشق طولانى سبب مى‏شود كه عاشق، صحنه‏هاى رؤیایى را در سر بپروراند، وفكر وى در طول این مدت سریع و پر انرژى گردد. 2. ستم‌كشى طولانى; این عامل سبب مى‏شود كه فرد ستمدیده، فكر خود را براى رفع ستم به كار اندازد، و لحظه‏اى آرام ننشیند. 3. در اقلیت قرار گرفتن; این عامل به ضمیمه‏ى شرایط نامساعد اجتماعى از عوامل رشد این افكار است; زیرا یك اقلیت‏براى پر كردن فاصله‏اى كه با اجتماع دارد، ناچار است‏به فكر افتد وسرانجام آنچه را مى‏خواهد به دست آورد. 4. دوران كودكى; در این سن ، كودك براى مبارزه با مشكلات آمادگى ندارد، در برابر پیشامدهاى ناملایم، به درون گرایى مى‏پردازد، در این صورت افكار كودك، رشد مى‏كند. 5. تنهایى; تنها زندگى كردن به افكار انسان رشد مى‏بخشد; زیرا هنگامى كه با افراد دیگر هستیم مجبوریم لااقل براى مدت كم هم كه باشد، مغز و افكار خود را در اختیار دیگران بگذاریم. 6. سكوت و بیكارى; این عامل سبب مى‏گردد كه اراده، كمتر فعالیت كند و افكار غیر ارادى آزادانه جریان یافته، رشدكند. 7. پرورش نخستین; این عامل در پیدایش نبوغ، نقش بزرگى را ایفا مى‏كند. مجموع علل یاد شده به اضافه وجود یك اجتماع فاسد و بى قانون سبب مى‏شود كه افكار پیامبران در باره‏ى مسایل اجتماعى رشد یابد و راههاى تازه‏اى را براى زندگى به مردم نشان دهند. (4) نارسایى این تفسیر اشكالات این نظریه فزونتر از آن است كه در این جا بازگو شود; زیرا: اولا: دارندگان این تفسیر قبلا مدعا را مسلم گرفته و مى‏خواهند براى آن دلیلى جستجو كنند. آنان پذیرفته‏اند كه وحى علت مادى دارد و مربوط به جهان غیب نیست، پس از آن دست و پا مى‏كنند براى آن علل مادى پیدا كنند، و از میان آنها به نظرشان رسیده است كه پیامبران را نوابغ اجتماعى معرفى كنند كه در سایه نبوغ، داراى چنین افكار و اندیشه‏هاى بالایى بوده‏اند ولى تفسیر تحولى كه پیامبران درجوامع بشرى پدید آورده‏اند از طریق نبوغ بسان تعلیل زلزله ویرانگر ارمنستان شوروى به سال 1989 میلادى به فرو ریختن یك طاق چوبى در زمین‏هاى مجاور آن مى‏باشد، بلكه مى‏توان گفت از نظر ضعف و سستى از این نارساتر است. ثانیا: ما در جهان دو نوع مصلح داریم: گروهى برنامه‏هاى اصلاحى خود را به جهان بالا نسبت مى‏دهند، و گروه دیگر برنامه‏هاى خود را مولود اندیشه‏هاى خود مى‏دانند. گروه نخست از طریق ایمان به خدا و سراى دیگر و وعده و وعیدهاى الهى مى‏خواهند برنامه‏هاى خود را پیاده كنند، در حالى كه گروه دوم از طریق دیگر مى‏خواهند به هدف برسند. اگر وحى، زاییده نبوغ است پس چرا گروه نخست آن را به جهان غیب نسبت داده‏اند؟ تصور این كه این انسان‏هاى بسیار، با تبانى و توافق قبلى، آنچه را محصول نبوغ خود بوده است، به جهان غیب نسبت داده‏اند، تصورى موهون و كاملا بى‏پایه است. چگونه متصور است انسانهایى در مناطق پراكنده و زمانهاى مختلف به صورت همآهنگ یك شعار را سرداده و خود را رسولان الهى بنامند؟ و بگویند: «ان اتبع الا ما یوحى الى‏» (انعام/50). «جز آنچه بر من وحى شده است از چیزى پیروى نمى‏كنم‏». ثالثا: این نظریه ، چیز جدیدى نیست‏بلكه به گونه‏اى درعصر جاهلیت نیز مطرح بوده است. چیزى كه هست‏بیان گذشته در قالب به ظاهر علمى ریخته شده و بیان گردیده است، وعرب جاهلى قدرت نمایى پیامبر در میدان فصاحت و بلاغت را به قریحه خوش آن حضرت در شعر نسبت داده و او را شاعر مى‏خواند. خداوند این مطلب را حكایت كرده، مى‏فرماید:«بل هو شاعر» (انبیاء/5). آنگاه در پى نقد آن برآمده، و قرآن را بالاتر از آن مى‏داند كه محصول قریحه شعرى و یا مقام نبوت مقام شاعرى باشد، چنان كه مى‏فرماید: «و ما هو بقول شاعر قلیلا ما تؤمنون‏» (حاقه/41). «این قرآن گفتار شاعر نیست، اندكى از شما ایمان آورید». وباز مى‏فرماید: «و ما علمناه الشعر و ما ینبغى له ان هو الا ذكر و قرآن مبین‏» (یس/69). «ما به او شعر نیاموختیم و شایسته او نبود، بلكه این قرآن، كتاب یادآورى و قرآن مبین است‏». رابعا: هرگز نوابغ نمى‏توانند از آینده به صورت قطعى و جزمى خبر دهند. و اگر هم خبرى بدهند خبر خود را با كلمات: «شاید»، «به نظر مى‏رسد»، «حدس مى‏زنم‏» و مانند آن همراه مى‏كنند، در حالى كه پیامبران به صورت جزم از آینده‏هاى امت‏خود گزارش مى‏دادند، گزارشى كه آن را مانند آفتاب مى‏دیدند، چنان كه مى‏فرماید: «تمتعوا فى داركم ثلاثة ایام ذلك وعد غیر مكذوب‏» (هود/65). «صالح به قوم خود (پس از آن كه ناقه او را پى كردند) گفت: سه روز در خانه‏هاى خود از زندگى بهره ببرید و پس از سه روز همگى كشته خواهید شد و این یك گزارش قطعى است‏». هیچ نابغه‏اى نمى‏تواند یك چنین خبر قطعى را در باره گروهى، بدهد. به گونه‏اى كه حتى زمان دقیق وقوع حادثه را نیز تعیین نماید. روزى كه ملت فارس مشرك بر مسیحیان به ظاهر موحد غالب گردیدند، هیچ كس باور نمى‏كرد كه در مدت كمى ورق برگردد و ملت مغلوب، غالب و ملت غالب، مغلوب شود. ولى پیامبر اسلام این گزارش را به صورت قطع و یقین مطرح كرد و گفت: «الم غلبت الروم فى ادنى الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون فى بضع سنین‏» (روم/41) . «رومیان در نزدیكى‏هاى شما مغلوب شدند و آنان پس از مغلوب شدن در مدت كمتر از ده سال پیروز خواهند شد». این نوع گزارش‏هاى قطعى از ویژگى‏هاى پیامبران الهى است كه در پرتو ارتباط با مبدا جهان از روى حوادث آینده پرده برداشته و گزارش مى‏كنند. و نمونه‏هایى از این نوع گزارشهاى غیبى را در كتاب «منشور جاوید» (5)فصل مربوط به علم و دانش پیامبران یادآور شدیم و اثبات كرده‏ایم كه منبع این گزارشهاى غیبى هم چیزى جز وحى الهى نیست. آرى گاهى برخى از افراد مرتاض مى‏توانند از آینده خبر دهند ولى این گزارش مربوط به نبوغ آنها نیست; زیرا آنان اصولا نابغه نبوده بلكه در اثر قطع علاقه از جهان طبیعت و فرو رفتن در عالم روح و روان، مى‏توانند به وسایلى این گزارش‏ها را انجام دهند و هرگز ادعا نمى‏كنند كه این گزارشها، نتیجه محاسبات فكرى و مغزى آنهاست. و به عبارت دیگر: آگاهى‏هاى این گروه نیز از جهان غیب و ماوراى طبیعت‏سرچشمه مى‏گیرد. و اما این كه تفاوت این گروه با پیامبران چیست؟ بحث دیگرى است كه فعلا در آن وارد نمى‏شویم.كلام اسلامی- شماره 27 پى‏نوشت‏ها:1. ما اضمر احد شیئا الا ظهر فى فلتات لسانه وصفحات وجهه .(نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 26). 2. مجمع البیان:7/3. 4. تلخیص از كتاب: نبوغ وعلل آن، تالیف دكتر عزت الله مجید پور. 5. منشور جاوید: 10/198-207.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 579]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن