واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عطّار نیشابوری(وفات 627هـ)فریدالدین عطّار نیشابوری شاعر و عارف قرن ششم و آغاز قرن هفتم هجری است. در ابتدا به شغل عطّاری اشتغال داشت؛ بعد از تغییر حال در ردیف صوفیان و عارفان درآمد و بعد از سفرهایی در طریق كسب معرفت و سیر و سلوك، اقامت در نیشابور را اختیار و در سال627 هجری وفات كرد. كلام عطار ساده و با شوقی سوزان همراه است. عطار آثار متعددی از شعر و نثر دارد؛ از جمله: دیوان اشعار شامل غزلیات و قصاید و مثنویهایی مانند: مصیبنامه، الهینامه، منطق الطیر و... دارد كه اهمیّت و ارزش منطقالطیر را به جهت احتواء بر تمثیلات و مجسم كردن راه و روش سلوك عارفانه و حكایات دلچسب بر بقیه آثارش برتری است.كتاب منثور: تذكرة الاولیاء نیز از لحاظ اشتمال بر شرح احوال عارفان بزرگ و نثر ساده و زیبای آن در میان آثار منثور مقام و ارزشی خاص دارد.آثارش بارها در ایران و خارج از ایران چاپ شده است. دست گیر خلق سبحان قادری كه صفاتش ز كبریا بر خاك عجز میفكند عقل انبیا گر صد هزار قرن همه خلق كاینات فكرت كنند در صفت و عزّت خدا آخر به عجز معترف آیند كای اله دانسته شد كه هیچ ندانستهایم ما لبیك عشق زن تو درین راه خوفناك و احرام دردگیر درین كعبه رجا جاوید در متابعت مصطفی گریز تا نور شرع او شودت پیر و مقتدا خورشید خلد معتر دنیا و آخرت سلطان شرع خواجه كونین مصطفی چشم و چراغ سنّت و نور دو چشم دین صاحب قبول هفت قران صاحب لوا 1 كان بود كلّ عالم و او بود آفتاب مس بود خاك آدم و او بود كیمیا یك شب براق تاخت چو برق از رواق چرخ از قدسیان خروش برآمد كه مرحبا در پیش او كه غاشیه كش بود جبرئیل هم انبیا پیاده دویدند و اصفیا از دست ساقی وَسَقاهُم2 شراب خواست حالی شراب یافت ز جام جهاننما شیرخدا و ابن عم خواجه آنكه یافت تختی چو دوش خواجه و تاجی چو هل اتی 3 چون مصطفاش در اسدالله مثال داد طغرای آن مثال كشیدند لافتی 4 گر در ثنای تو دم عیسی مراست بس در وصف تو چگونه بر آرم دم ثنا بسیار گفتم و بنگفتم یكی هنوز دردا كه نیست درد مرا اندكی دوا چون من به صد زبان مقرم 5 بر گناه خویش ای دست گیر خلق، چه حاجت بود گوا از فضل خود نویس برات نجات من بر من ببخش و بر عمل من مده جزا در عمر یك نفس كه به صدفی برآمده است حشرش بر آن نفس كن و بگذار ما مضی 6 مقتدای اولین و آخرین آنچه فرض عین نسل آدم است نعمت صدر و بدر هر دو عالم است آفتاب عالم دین پروران خواجه فرمان ده پیغمبران پیشوای انبیا و مرسلین مقتدای اولین و آخرین گوهر دریای تقوا ذات او تا ابد داعی حق دعوات او پایمرد هر دو عالم آمده دستگیر نسل آدم آمده طفل راهش آدم پیر آمده سوی شرعش از پی شیر آمده جلوه كرده آفتاب روی او آسمان صد سجده برده سوی او هشت جنّت 7جرعهای از جام او هر دو عالم از دو میم نام او خواجه اولاد آدم اوست بس شمع جمع هر دو عالم اوست بس مایه بخش هر دو عالم نور اوست بر جهان و جان مقدّم نور اوست چیست و الّشمس8 آفتاب روی او چیست و الّلیل9 آیت گیسوی او نوشداروی همه دلها ازوست حلّ و عقد كل مشكلها ازوست جان پاكش تا ابد ز آب حیات دست شست از جمله كون و كاینات در بر لطفش كه جان عالمی است آب حیوان قطره و كوثر نمی است در بر علمش به دست كبریا هم ملایك خوشه چین هم انبیا پادشاهی بود احمد از احد ملك او الفقر فخری 10 تا ابد آفرینش را چو مقصود اوست بس او بود جاوید حق را دوست بس تا بود چون مصطفی پیغمبری چون بود در سایه او دیگری بعد ازو پیغمبری امكان نداشت پیش او كس بیش ازو ایمان نداشت یافت اندر عهد او ایمان كمالنیست برتر از كمال آلا زوال بشنو از قرآن مشو بیهوده گم حجّت الیوم اكملت لكم11 هیچ امّت این شرف هرگز نیافت هیچ پیغمبر دگر این عزّ نیافت اختلاف امّت آمد رحمتش12 خود چه گویم ز اتّفاق امّتش استشفاع13 رسول(ص) خواجگی هر دو عالم تا ابد كرده وقف احمد مرسل احد یا رسولالله بس درماندهام باد در كف، خاك بر سر ماندهام بیكسان را كس تویی در هر نفس من ندارم در دو عالم جز تو كس یك نظر سوی من غمخواره كن چاره كار من بیچاره كن گرچه ضایع كردهام عمر از گناه توبه كردم عذر من از حق بخواه روز و شب بنشسته در صد ماتمم تا شفاعت خواه باشی یك دمم از درت گر یك شفاعت در رسد معصیت را مهر طاعت در رسد ای شفاعت خواه مشتی تیره روز لطف كن شمع شفاعت بر فروز دیده جان را بقای تو بس است هر دو عالم را رضای تو بس است داروی درد دل من مهر توست نور جانم آفتاب چهر توست هر گهر كان از زبان افشاندهام در رهت از قعر جان افشاندهام زان شدم از بحر جان گوهرفشان كز تو بحر جان من دارد نشان حاجتم آن است ای عالی گهر كز سر فضلی كنی در من نظرپینوشتها:1-هفت قران: ظاهراً اشاره به تمام ازمنه و دورانهاست. برای معنی (لواء) واحادیث آن (رك: شماره5 بخش اسدی طوسی در همین كتاب.)2-وسقیهم: اشاره به آیه شریفه: 21 سوره هل اتی (= الانسان): ... و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً.3-اشاره است به سوره هل اتی كه در شأن علی(ع) و اهل البیت(ع) نازل شده است.4-اشاره است به: لافتی الاّ علی لاسیف الاّ ذوالفقار5-مقّر= معترف، اقراركننده.6-مامضی: آنچه گذشته است.7-هشت جنّت: خلد- دارالسلام - دارالقرار- جنّت عدن- جنتالماوی- جنت النعیم- علیّین- فردوس).8-اشاره است به سوره مباركه: و الّشمس.9-اشاره است به سوره مباركه: و الّلیل.10-اشاره است به حدیث نبوی: «الفقز فخری و به افتخر» (سفینة البحار ج2 ص378).11-اشاره است به بخشی از آیه شریفه سوم سوره مائده: الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دیناً.12-اشاره است به حدیث نبوی: اختلاف امّتی رحمه.13-استشفاع: شفاعت خواستن.*دیوان عطّار نیشابوری، به تصحیح تقی تفضّلی، چاپ سوم، تهران.*مصیبت نامه عطّار، به اهتمام دكتر نورانی وصال، از انتشارات كتابفروشی زوّار، 1338 هـ. ش، تهران ص19.*منطقالطیر، دكتر محمدجواد مشكور، كتابفروشی تهران، چاپ دوّم، ص24.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 606]