تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نـادانى، مايـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804629399




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فدك در روايات و مدارك اسلامي


واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: فدك در روايات و مدارك اسلامي
برگرفته از كتاب مالكيت خصوصي در اسلام تاليف مرحوم آيت الله ميرزاعلي احمدي ميانجي
فاطمه زهرا(س ) : رسول خدا(ص ) قسمتي از فدك را به دختر خود فاطمه (س ) بخشيد.
بي مناسبت نيست در اينجا اشاره اي كوتاه به مساله فدك داشته باشيم :
الف ـ « فدك » دهي بود يهودي نشين كه در اطراف مدينه نزديكي خيبر واقع شده بود ساكنين فدك شنيدند كه رسول الله (ص ) خيبر را محاصره كرده است به انتظار نشستند كه عاقبت كار اهل خيبر چه خواهد شد (حتي فرستادگان آن حضرت را رد كردند) ولي پس از اينكه خيبر سقوط كرد (و دو قلعه از قلاع خيبر مصالحه كردند و خون خود و فرزندانشان را حفظ نمودند) اهل فدك حضور رسول خدا رسيدند و به ايشان پيشنهاد صلح كردند به اين ترتيب كه نصف زمين هاي فدك (بنا به گفته اكثر مورخين ) مال رسول الله باشد و آنها به آيين يهودي باقي مانده خون و عرض و مالشان محفوظ بماند و آنگاه پيامبر زمين هاي سهم المصالحه را به عنوان مزارعه در دست يهود باقي گذاشتند1.
ب ـ همان طوري كه قبلا ذكر شد از اموال في (يعني زمين هاي آباد و باغ ها و مزارع ) به علي (ع ) و بني هاشم داده نشد چون اگر چنين چيزي بود مورخين و سيره نويسان و محدثين ضبط مي كردند فقط « ذي العشيره » را از زمين هاي ينبع ذكر كرده اند و آن هم ظاهرا از موات بوده است 2 و در نتيجه به اميرالمومنين (ع ) و امام حسن و امام حسين و فاطمه (ص ) و رجال ديگر بني هاشم مانند عباس و فرزندان عباس و عقيل و جعفر سهمي نرسيده است و علي الظاهر رسول خدا در موارد مالي ديگران را بر خود وخاندان و وابستگان خود ترجيح مي داد.
لذا چيزي به علي (ع ) و خانواده اش و بني هاشم داده نشد تا آيه شريفه نازل گشته و به امر خدا فدك را به فاطمه (س ) بخشيده و وسيله معاش آنان وضعفاي بني هاشم را فراهم ساخت در حقيقت خدا فدك را به فاطمه (س ) داده است والا رسول خدا(ص ) به اهل بيت خود از في و غنائم چيزي نمي داد.
ج ـ فدك مطابق مدارك گذشته جز في بوده است 3.
د ـ مداركي در دست داريم دال بر اينكه فدك در زمان رسول خدا(ص ) در تصرف فاطمه زهرا(سلام الله عليها) بوده است و اجمال آنها اين است :
1 ـ اميرالمومنين (ع ) در نامه اي كه به عثمان بن حنيف (و در بعضي از كتاب ها به سهل بن حنيف ) نوشته است صريحا مي فرمايد : « بلي كانت بايد ينا فدك » 4
2 ـ در رواياتي كه در تفسير آيه مباركه « و آت ذا القربي حقه » وارد شده است جملاتي ديده مي شود كه دال بر اين است كه فدك را رسول خدا(ص ) تحويل داد و اقباض نمود : مانند « فاعطاها فدك » همان طوري كه آيه مباركه : « وآت ذالقربي » نيز ظهور در اعطاي خارجي دارد نه فقط تمليك لفظي (روايات بعدا ذكر خواهد شد).
3 ـ در روايت عثمان بن عيسي و حماد بن عثمان از امام صادق (ع ) نقل شده (در داستان احتجاج اميرالمومنين (ع ) در موضوع فدك ) « ان اميرالمومنين (ع ) قال لابي بكر... فاذا كان في يدي شي فادعي فيه المسلمون تسالني البينه علي ما في يدي و قد ملكته في حياه رسول الله (ص ).5
4 ـ در روايت نميربن حسان كه در جواهر العقدين نقل كرده جمله چنين است : « ان ابابكر انتزع من فاطمه فدك » كه دلالت مي كند بر اينكه فدك در دست آن حضرت بوده و ابوبكر از دست او گرفته است 6.
5 ـ شاهد خواستن از حضرت فاطمه (س ) دليل بر اين است كه فدك دردست آن حضرت بوده است زيرا اگر قبض نشده بود هبه محقق نمي گشت و مالكيت حاصل نمي گرديد پس هبه باطل بوده واحتياج به مطالبه شاهد نيست 7.
6 ـ در اخبار ديگري غير از روايت حماد بن عثمان و عثمان بن عيسي نيز وارد است كه ائمه اهل بيت (ع ) تصريح كرده اند بر اينكه فدك در تصرف حضرت زهرا(س ) بوده است .
مثلا : شيخ كليني 8 در روايتي از ابوالحسن موسي (بن جعفر)(ع ) نقل كرده است كه به مهدي عباسي فرمودند : « فاوحي الله اليه ـ يعني النبي (ص ) ـ ان ادفع فدك الي فاطمه (ع ) فدعاها رسول الله ... فلم يزل و كلاوها فيها حياه رسول الله (ص )
و در بحار 9 به نقل از عيون از امام رضا(ع ) نقل شده كه رسول خدا فرمود : « وقد جعلتها لك لما امرني الله به فخذيها لك ولولدك » .
و در همان ماخذ10 از امام صادق (ع ) نقل كرده : « لما منع ابوبكر فاطمه (س ) فدكا و اخرج و كيلهالله جعله رسول الله (ص ) لها و وكيلها فيه » 11.
به نقل از اختصاص مفيد از امام صادق (ع ) روايت شده كه فرمود : « بعث الي وكيل فاطمه واخرجها من فدك » 12.
7 ـ در مصادري كه بعدا ذكر خواهد شد آمده است : كه عمر فدك را برگردانيد يا اينكه عمر بن عبدالعزيز و مامون فدك را برگردانيدند و تعبير اينكه برگردانيد افاده مي كند كه قبلا در دست آنها بوده و از آنها گرفته شده و دوباره به آنها برگشته و درنتيجه معلوم مي شود كه فدك بعد از بخشيدن در دست فاطمه (س ) بوده است .
متصرف بودن شرعا دليل مالكيت خصوصي بودن است پس آن حضرت نيز مانند همه مهاجرين و مانند ابوبكر و عمر مالك شده بوده است .
علاوه بر اين ادله قطعيه براهين روشن ديگري وجود دارد كه دلالت بر ملك مي كند و اينك آن ادله به طور اجمال :
1 ـ حضرت فاطمه (س ) به حكم ادله قطعيه از كتاب و سنت معصومه بوده است و اين معصومه گفته است : كه « پدرم فدك را به من بخشيده است » قهرا نتيجه اي كه از دو مقدمه قطعي حاصل مي شود قطعي و يقيني مي باشد.
اينكه آن حضرت معصوم بوده است در جاي خود مفصلا بيان شده است .
و اما اينكه آن حضرت فرموده است كه پدرم فدك را به من بخشيده مدارك متعددي در دست است . 13
2 ـ نصوص وارد است بر اينكه : رسول خدا پس از صلح فدك و بعد از نازل شدن آيه شريفه « و آت ذالقربي حقه » 14 در جهت امتثال امر خدا فدك را به حضرت زهرا(س ) بخشيد . 15
3 ـ شهادت جمعي كه شهادت دادند به اينكه فدك را رسول خدا(ص ) به فاطمه (ع ) بخشيده است :
الف ـ اميرالمومنين علي (ع )16.
ب ـ شهادت دادن ام ايمن (رسول خدا(ص ) در حق او فرموده است : ام ايمن اهل بهشت است ).17
ج ـ رباح كه يكي از آزاد شدگان به دست پيامبر است و شهادت داد بر اينكه رسول خدا فدك را به حضرت فاطمه (ص ) بخشيده . 18
د ـ شهادت دادن اسما بنت عميس 19.
هـ ـ گواهي دادن ام سلمه . 20
و ـ شهادت دادن امام حسن و امام حسين (ع )21
4 ـ به شهادت بزرگان اهل سنت مانند ابن حجر و قاضي القضاه و صاحب مواقف و شرح مواقف و ديگران كه تاييد كردند حضرت فاطمه ادعاي نحله كرده و اميرالمومنين عليه السلام و ام ايمن بر آن شهادت دادند اگرچه اصل ماجرا را به علت خدشه ناپذير بودن مدارك تاييد نمودند اما در صدد تاويل و توجيه آن برآمدند.
5 ـ علاوه بر اينكه آن حضرت در نزد خليفه ادعاي نحله نموده است و مطابق بعضي از اقوال خليفه هم قبول كرده و در اين رابطه چيزي نوشته وليكن عمر مانع شده است آن حضرت در برگشت از مسجد خطاب به اميرالمومنين عليه السلام سخناني ايراد فرموده كه باز فدك را نحله ناميده است و فرموده : « يبتزني نحيله ابي » . 22
به هر حال هشت نفر از معصومين عليهم السلام طبق روايات وارده فدك را ملك خصوصي حضرت فاطمه سلام الله عليها دانسته اند.
1 ـ اميرالمومنين عليه السلام كه در جلسه ابابكر شهادت داده و در مقامات ديگر نيز بدان تصريح نموده است مثلا در زمان خلافت عمر پس از اينكه فدك را به اميرالمومنين عليه السلام پس داد و آن حضرت با عباس براي محاكمه پيش عمر آمدند و علي عليه السلام مي فرمودند : « ان النبي جعلها لفاطمه في حياته » . 23
2 ـ خود فاطمه سلام الله عليها كه ادعاي نحله نموده است .
3 ـ امام حسن عليه السلام كه نزد ابابكر شهادت داده است .
4 ـ امام حسين عليه السلام نيز شهادت داده است .
5 ـ امام باقر عليه السلام كه نزول آيه « و آت ذاالقربي » و عطيه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم را نقل كرده است .
6 ـ امام صادق عليه السلام نيز نزول آيه مباركه و نحله رسول خدا را نقل فرموده است .
7 ـ امام موسي بن جعفر عليه السلام بنا به نقل از زمخشري . 24
8 ـ امام رضا عليه السلام نيز نزول آيه مباركه و نحله رسول خدا را نقل فرموده است .
و از غير معصومين نيز از صحابه : مرد و زن عده اي شهادت داده اند :
1 ـ رباح بنده آزاد شده رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم .
2 ـ ابن عباس كه نزول آيه و نحله را روايت كرده است .
3 ـ ابوسعيد خدري كه باز نزول آيه و عطيه رسول خدا را روايت كرده است .
4 ـ عطيه عوفي كه نزول آيه و بخشش رسول الله را روايت نموده است .
5 ـ ام سلمه ام المومنين كه آمد و شهادت داد .
6 ـ ام ايمن (آن زن بهشتي ) كه آمد و شهادت داد .
7 ـ اسما بنت عميس (زن جعفر كه بعد از او زن ابوبكر شد) آمد و شهادت داد . 25
8 ـ عمر بن الخطاب خليفه دوم گرچه به نحله بودن بحسب ظاهر در آغاز اعتراف نكرد وليكن پس از مرگ ابوبكر « فدك » را به اميرالمومنين عليه السلام برگردانيد و بعد عثمان در زمان خلافت خود آن را باز پس گرفته و به مروان بن حكم داد و معاويه در زمان خلافت خود روي خشمي كه به مروان كرد از دست او گرفت و بدست عمرو بن عثمان و يزيد بن معاويه داد پس در حقيقت عمربن الخطاب نيز به نحله بودن اعتراف داشته كه بعد مطابق آن عمل كرده است .
غير از صحابه نيز جمعي به بخشش رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم اعتراف نموده و فدك را برگردانيده اند :
1 ـ عمر بن عبدالعزيز اموي كه به مقام خلافت رسيد سخناني در مورد « فدك » ايراد نمود و آن را برگردانيد . در اين مورد به كتاب هاي زير مراجعه شود . 26
آنچه كه از عمر بن عبدالعزيز نقل شده مختلف است بعضي گفته اند : كه سخناني ايراد كرده و نحله بودن آن را از طرف رسول خدا به فاطمه عليهماالسلام قبول كرده و بعد آن را به اولاد فاطمه عليهم السلام برگردانيد . 27
و بعضي ديگر نقل كرده اند كه عمر بن عبدالعزيز گفت : « اني رددتها علي ما كانت عليه في ايام النبي صلي الله عليه و آله و سلم و ابي بكر و عمر و عثمان » 28
وليكن ابن اثير 29 عبارتي نقل كرده كه اين دو نقل مختلف را اصلاح مي كند و آشتي مي دهد لفظ نقل ابن اثير اين است :
« اعلمهم ـ اي عمر بن عبدالعزيز ـ امر فدك و انه ردها الي ما كانت عليه زمن رسول الله و ابي بكر و عمر و عثمان و علي فولاها اولاد فاطمه بنت رسول الله » اين عبارت تحريفاتي را كه در تاريخ شده روشن مي سازد و معلوم است كه در وسط « و ابي بكر.... و عثمان » زياد شده . در نقل زير همانطوري كه گذشت در زمان رسول الله در دست فاطمه بود و عمر هم برگردانيد فقط در زمان ابوبكر و عثمان دست به دست گشته بود.
در بحار 30 به نقل از خصال شيخ صدوق رحمه الله در باب ثلاثه ملاقات امام باقر عليه السلام با عمر بن عبدالعزيز را نقل كرده و اينكه حضرت باقر عليه السلام از عمر خواست كه مظلمه آنها را بدهد عمر نيز چنين نوشت :
« بسم الله الرحمن الرحيم . هذا ما رد عمر بن عبدالعزيز ظلامه محمد بن علي فدك » و باز در ص 335 از امالي شيخ طوسي ره نقل كرده كه عمر بن عبدالعزيز به عمرو بن حزم نوشت « انظر سته الاف دينا رفرد عليها غله فدك اربعه آلاف دينار فقسمها في ولد فاطمه .... و كانت فدك للنبي خاصه » .
2 ـ بعد از مرگ عمر بن عبدالعزيز يزيد بن عبدالملك « فدك » را از دست اولاد حضرت فاطمه عليهم السلام باز پس گرفته و در دست بني اميه قرار داد و با سپري شدن زمان بني اميه و روي كار آمدن بني عباس سفاح خليفه نخستين عباسي آن را به اولاد حضرت فاطمه عليهم السلام برگردانيد . 31
3 ـ بعد از سفاح كه منصور دوانيقي خليفه دوم عباسي روي كار آمد و بنوالحسن عليه السلام بر عليه او قيام كردند منصور فدك را از اولاد حضرت فاطمه عليه السلام گرفته و در دست بني عباس قرار داد تا اينكه مهدي فرزند منصور خليفه شد و فدك را باز پس گردانيد32.
4 ـ بعد از مهدي هادي خليفه مسلمين شد و فدك را از اهل بيت گرفت و تا زمان مامون در دست بني عباس بود حتي روزي حضرت موسي بن جعفر(ع ) آن را از رشيد مطالبه نمود و ليكن مورد قبول واقع نشد و رشيد از دادن فدك امتناع ورزيد.
وقتي مامون روي كار آمد و جمعي از اولاد امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) پيش مامون حاضر شدند و گفتند كه فدك و عوالي مال مادرشان فاطمه بوده است . مامون دويست نفر از علماي حجاز و عراق را احضار و داستان را بيان كرد پس عده اي روايت نزول آيه شريفه : « و آت ذاالقربي حقه » و اعطاي رسول خدا(ص ) را نقل كردند و سخن به درازا انجاميد و مامون در مجلس ديگر هزار تن از مردم دانشمند و فقيه را احضار نموده و به بحث و گفتگو پرداختند بالاخره به اين نتيجه رسيد كه به « قثم » ابن جعفر حاكم مدينه نوشت :
« انه كان رسول الله (ص ) اعطي ابنته فاطمه فدك و تصدق عليها بها و ان هذا كان امرا ظاهرا معروفا عند آله عليه الصلوه و السلام ثم لم تزل فاطمه تدعي منه بما هي اولي من صدق عليه انه قد راي ردها الي ورثتها و تسليمها الي ... »
وقتي كه مامون اين را نوشت شاعر معروف دعبل خزاعي رحمه الله تعالي گفت :
« اصبح وجه الزمان قد ضحكابرد مامون هاشما فدكا » 33
5 ـ در زمان مامون فدك در دست بني هاشم بود تا زمان معتصم فرا رسيد و تصميم گرفت كه فدك را بگيرد و چنين كرد و در دست بني عباس بود تا زمان واثق كه او فدك را برگردانيد34.
6 ـ چون زمان متوكل فرا رسيد با آن بغض شديدي كه نسبت به اميرالمومنين (ع ) و اهل بيت او داشت فدك را از دست آنان گرفت وقتي 35 مرگ او فرا رسيد و منتصر به جاي وي نشسته و برخلاف پدر فدك را بازپس داد .
7 ـ پس از منتصر بني عباس فدك را گرفتند تا زمان مستعين كه او بازپس داد . 36
8 ـ فدك تا زمان معتز در دست بني فاطمه بود و او دستور صادر كرد كه از دست آنان گرفته شود و چنين كردند تا زمان معتمد و او بازپس داد37.
9 ـ پس از معتمد دوباره فدك را گرفتند و در دست بني عباس بود تا زمان معتضد عباسي و او در زمان خلافت خود فدك را برگردانيد . 38
10 ـ باز به همان منوال در دست اهل بيت بود تا بالاخره بازپس گرفته شد تا زمان راضي فرا رسيد و آن را به اهل بيت برگردانيد39.
اين بود داستان تاريخي و پرفراز و نشيب يك چند قطعه زمين به نام فدك و اين بود احكام و دستورات گوناگوني كه در مورد آن صادر شده است .
غرض ما از طرح و ذكر اين داستان اين بود كه مالكيت خصوصي بر زمين اصل مسلمي بوده است فلذا با اعطاي رسول خدا(ص ) مهاجرين همگي مالك شدند و آن را وقف كرده و يا فروخته اند و يا به ارث گذاشتند با اينكه در اين مدت طولاني درختها و آثارش به وسيله غير مالكين تغيير و تبديل يافته بود آنچه كه مانده بود فقط خود زمين بود كه ثابت بود و ملكيتش هم ثابت بود.
18 ـ ما در كتب تاريخ و حديث و معاجم به جملاتي برخورد مي كنيم كه دلالت دارد بر اينكه ائمه (ع ) نيز مانند ساير مسلمانان صاحب زمين و مزرعه بوده اند و مالك بوده و از اين حق بهره مي بردند40.
حالا به جملات زير توجه فرمائيد :
1 ـ « ابوجعفر(ع ) در نواحي (اطراف ) مدينه كار مي كرد » 41.
2 ـ « امام صادق (ع ) در زمين خود كار مي كرد . » 42
3 ـ « امام صادق (ع ) در مزرعه خود كار مي كرد . » 43
4 ـ « امام صادق (ع ) در باغ خود كار مي كرد . » 44
5 ـ « اميرالمومنين (ع ) صدهزار هسته خرما نشانيد و همگي آنها روئيده و به ثمر نشست » 45.
6 ـ « ان رجلا اتي جعفرا(ع ) شبيها بالمستنصح له فقال له يا اباعبدالله كيف صرت اتخذت الاموال قطعا متفرقه ولو كانت في موضع كان ايسر لمونتها و اعظم لمنفعتها فقال ابو عبدالله (ع ) ... » 46
مردي حضور امام صادق (ع ) آمد و از روي خيرخواهي گفت : اي اباعبدالله چطور است اگر اموال شماـ مراد از مال در اينجا مزرعه و باغ است ـ در يك جا متمركز شود كار آسان تر و مخارج كمتر و نفع اش زيادتر خواهد بود حضرت صادق (ع ) فرمودند...
8 ـ « اميرالمومنين (ع ) بيل مي زد و زمين را آباد مي كرد و چاله ها را درمي آورد و رسول خدا(ص ) هسته خرما را در دهن مكيده و مي نشاند » 47.
9 ـ « رايت ابا الحسن (ع ) يعمل في ارض له قد استنقعت قدماه في العرق فقلت جعلت فداك اين الرجال فقال يا علي قد عمل باليد من هو خير مني و من ابي في ارضه فقلت و من هو
فقال : رسول الله (ص ) و اميرالمومنين (ع ) و آبائي كلهم كانوا قد عملوا بايديهم » : 48
مردي گويد : امام موسي بن جعفر(ع ) را ديدم كه در مزرعه خود شخصا كار مي كرد و پاهاي آن حضرت در آب فرو رفته بود به نزد او آمدم و عرض كردم فدايت شوم كارگران كجايند كه شما شخصا به كشت و كار مشغوليد حضرت در جواب فرمود : كساني كه بهتر از من و پدرم بودند خود در زمين هايشان كار مي كردند راوي گويد : با تعجب پرسيدم كه آنان چه كسانيند حضرت در جواب فرمود : رسول خدا(ص ) و اميرالمومنين و نياكانم همه با دست هاي خود كار كردند.
10 ـ « عن مصادف قال : كنت مع ابي عبدالله (ع ) في ارض له و هم يصرمون فجا سائل فقلت : له يرزقك ... » : 49
مصادف گويد : با امام صادق (ع ) در زمين (باغ ) او بودم در حالي كه آنها ميوه درختان را مي چيدند پس شخصي (سائلي ) آمد و چيزي خواست من گفتم : خدا بدهد...
11 ـ « عن علي بن الحسين (ع ) انه قال لقهرمانه و وجده قد جذ نخلاله من آخر الليل فقال له : لاتفعل » : 50
امام سجاد(ع ) به مباشر كارهايش فرمود : (اين شخص ميوه ها را در شب چيده بود) در شب ميوه ها را نچينيد.
12 ـ « عنابه » (در اطراف مدينه ) محل سكونت امام سجاد(ع ) بود ظاهرا آنجا مزرعه آن حضرت بوده است كه هنگام ميوه حضرت در آنجا اقامت مي فرمود . 51
13 ـ « قراقر » محلي بوده در اطراف مدينه و مزرعه هائي بوده است كه ملك فرزندان امام حسين (ع ) بوده است 52.
14 ـ « سايه » در اطراف مدينه جائي بود نخلستان و مزارع و باغ موز و انار و انگور داشت و اصل آن از اولاد علي (ع ) بوده است 53.
15 ـ امام حسن مجتبي دره اي داشته به نام « صدر نخلي » در اطراف مدينه معلوم است كه اين محل مزرعه و نخلستان بوده است 54.
16 ـ « نقمي » جائي بوده در اطراف مدينه كه ملك آل ابي طالب بوده است 55.
17 ـ « خاخ » جائي بوده (در اطراف مدينه ) كه در آنجا منازل محمدبن جعفر بن محمد و علي بن موسي الرضا(ع ) و ديگران قرار داشته و مزرعه محمدبن جعفر و امام رضا « حضر » نام داشت 56.
املاك بني هاشم را نيز عموما آنچه بدست آمده در اينجا درج نمودم زيرا اگر مالك بودن ائمه روشن شود براي اثبات يا تاييد مطلب ما بسيار نافع است همانطوري كه املاك و زمين هاي صحابه نيز براي اثبات سيره جاريه مسلمين در زمان رسول الله (ص ) نافع است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاورقي :
1 ـ بعضي از مورخين همه زمين هاي فدك را مورد مصالحه دانسته اند مرحوم شيخ بزرگوار حاج آغا بزرگ تهراني در ذريعه ج 16 ص 129 ده جلد كتاب به نام « فدك » ذكر كرده است و از معاصرين نيز مانند مرحوم آيت الله شهيد سيدمحمد باقر صدر و موسوي قزويني كتاب هايي به نام فدك نوشته اند و ابن ابي الحديد در ج 16 در شرح نامه اي كه به عثمان بن حنيف نوشته شده و مرحوم علامه مجلسي در بحار ج 8 ط كمپاني و حسن زاده آملي در ذيل شرح خوئي (منهاج البراعه ) و تشييد المطاعن ج 1 ط سنگي هندي و تلخيص الشافي در اطراف فدك بحث مفصلي دارند.
2 ـ قبلا در اين مورد صحبت كرديم .
3 در اين مورد باز رجوع شود به سيره حلبي ج 3 ص 59 و مغازي واقدي ج 2 ص 706 و فتوح البلدان ص 41 و دلائل الصدق ج 3 ق 1 ص 22 .26
4 ـ رجوع شود به نهج البلاغه نامه شماره 22 و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 16 ص 205 (از شرح معلوم مي شود كه مدرك ديگري غير از نهج البلاغه در دست شارح بوده است چون كه اختلاف نسخه ها را نقل كرده است ) و بحار ج 8 ط كمپاني و جمهره رسائل العرب ج 1 ص 328 ـ 335 و نهج السعاده ج 4 ص 32 از بحار و خرائج و معادن الحكمه ج 1 ص 104 و تشييد المطاعن ج 1 ص 240 از شرح مقاصد تفتازاني و شرح تجريد قوشجي و مفتاح الفتوح كازروني و در مصادر نهج البلاغه از امالي صدوق مجلس 90 و مناقب اين شهراشوب ج 2 ص 101 ط قم و روضه الواعظين ص 127 باب فضائل اميرالمومنين (ع ) و ربيع الابرار زمخشري مخطوط كتابخانه كاشف الغطا و در نهايه ابن اثير و لسان العرب در كلمه « جدث » و « وفر » و « بطن » و « غرث » .
5 ـ وسائل ج 18 ص 215 از تفسير علي بن ابراهيم و علل الشرايع و احتجاج طبرسي و بحار ج 8 كمپاني ص 92 از علل و احتجاج .
6 ـ تشييد المطاعن ط سنگي ج 1 ص .240
7 ـ تشييد المطاعن ط سنگي ج 1 ص 241 و دلائل الصدق ج 3 ق 1 ص .38
8 ـ اصول كافي ج 1 ص .543
9 ـ بحار ج 8 طبع كمپاني ص .89
10 ـ بحار ص .91
11 ـ ذيل روايت با حديث عثمان بن عيسي و حماد بن عثمان نزديك است .
12 ـ بحار ص 101
13 ـ فتوح البلدان بلاذري ص 43 و معجم البلدان ج 4 ص 238 239 و تلخيص الشافي ج 3 ص 124 و دلائل الصدق ج 3 ص 38 37 ـ از شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد و صواعق ابن حجر شبهه 7 از فصل 5 باب (1 ) و شرح نهج البلاغه ابن ميثم ج 5 ص 105 107 و طرائف سيد بن طاووس ج 1 ص 257 و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 1 ص 198 و ج 14 ص 191 و ج 17 ص 215 و ج 16 ص 214 از هشام بن محمد و ص 216 از ابن عاشيه و ص 220 از زيد و ص 268 269 از قاضي القضاه و ص 274 از ثقفي از .](آنچه ابن ابي الحديد از قاضي القضاه نقل كرده چنين است : « ولسنا ننكر صحه ما روي من ادعائها فدك ... » [علي (ع ).
و بحار : ج 43 ط جديد اسلاميه ص 198 از سليم بن قيس و ج 8 ط كمپاني ص 91 از جميل بن دراج و ص 92 از احتجاج طبرسي و ص 102 ازاختصاص مفيد و كشكول علامه از مفضل از امام صادق (ع ) و ص 104 از عمربن عبدالعزيز كه به مردم گفت : « قد صح عندي و عندكم ان فاطمه بنت رسول الله (ص ) ادعت فدكا و كانت في بدها » و ج 21 ص 23 از اعلام الوري .
غايه المرام ص 324 از جميل بن دراج از حضرت صادق (ع ) .
بهج الصباغه ج 5 ص 27 از كتاب تعجب كراجكي ص .256
و مرآه العقول (مقدمه علامه عسكري ج 1 ص 134 ) از كشاف ج 2 ص 446 و تاريخ ابن كثير ج 3 ص 36 و چند كتاب ديگر .
و فخر رازي در تفسير سوره حشر ج 29 ص 284 و كنزالعمال ج 3 ص .439
و فاالوفا ص 999 1000 وتاريخ يعقوبي ج 3 ص 203 و204 و مروج الذهب ج 3 ص 237 در ذكر دولت عباسيه .
و تشييد المطاعن ج 2 ص 84 ط حروفي المطبوع سنه 1399 و ج 1 ص 229 ط سنه 1283 (شماره صفحات را
طبق هر دو چاپ نقل كرديم مثلا ص 87 يا 230 كه اولي ط حروفي ودومي طبع سنگي را نشان مي دهد) ازكتاب ملل و نحل شهرستاني (ج 1 ص 25 ) و از كتاب مغني قاضي القضاه « لسناننكر صحه ماروي من ادعائها فدك » و وفاالوفا به دو نقل و ص 87 (يا 230 ) از جواهرالعقدين از زيد و خلاصه الوفا سمهودي اززيد و ص 87 (يا 231 ) از شرح ابن ابي الحديد از زيد و ص 88 (يا 231 ) از فصل الخطاب تاليف خواجه پارسا « وهبهالي » و حاشيه صلاح الدين شرح عقائد و از صواعق ابن حجر و ص 90 (يا 232 ) از ترجمه صواعق كمال الدين جهرمي و ص 91 يا 232 از براهين قاطعه از زيد و ص 92 يا 233 از شرح مواقف و معجم البلدان و نهايه العقول فخر رازي و ص 93 (يا 234 ) از رياض النضره از عبدالله بن ابي بكربن عمروبن حزم عن ابيه و از زيدبن علي و ص 94 (يا 234 ) از تفسير كبير امام رازي و ص 95 (يا 235 ) از اكتفا ابراهيم بن عبدالله شافعي از زيدبن علي به دو نقل و ص 96 (يا 235 ) از محلي تاليف ابن حزم اندلسي و حبيب السير و ص 97 (يا 236 ) از روضه الصفا ص 101 (يا 238 ) از طبقات ابن سعد .
و جامع الاحاديث ج 8 ص 572 از كشكول از مفضل و ص 606 از كافي و تهذيب .
و تفسير ابن كثير ج 3 ص 36 از بزاز از عطيه از ابوسعيد .
الاوائل للعسكري . ج 1 ص .375
و منها ج البراعه ج 20 ص 96 از ابي سعيد .
و هامش عقدالفريد ج 4 ص .214
و دلائل الصدق ج 3 ق 1 ص 37 از شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد و شرح مواقف و ابن حجر و ملل و نحل .
در بحار ج 48 ص 157 از كافي نقل كرده كه حضرت فاطمه (ع ) پيش ابوبكرآمده و شهود آورد و ابوبكر سندي در مورد فدك نوشت وليكن عمر گرفت و محو نمود و پاره كرد.
14 ـ سوره اسرا آيه .26
15 ـ تشييد المطاعن از حبيب السيرو روضه الصفا نقل كرده كه حضرت فاطمه (س ) نوشته اي پيش ابوبكر آورد و گفت : اين مكتوب رسول خدا است كه از براي من و حسن و حسين نوشته است . و همچنين در بحار ج 21 ص 23 از اعلام الوري .
و شواهد التنزيل حسكاني ج 1 ص 338 ـ341 با اسانيد متعدده از ابوسعيد خدري و عطيه و حضرت امام زين العابدين (ع ) و ابن عباس و مجمع الزوائد ج 7 ص 49 از ابوسعيد و الدرالمنثور ج 4 ص 177 از بزاز و ابويعلي و ابن ابي حاتم و ابن مردويه از ابوسعيد و ابن عباس و ينابيع الموده ص 119 از جمع الفوائد از ابوسعيد و امام رضا(ع ) و طرائف ج 1 ص 254 از ابن مردويه و تلخيص الشافي ج 3 ص 121 از ابوسعيد و جماعتي از صحابه و تبيان ج 6 ص 468 و مجمع البيان ج 6 ص 411 ط اسلاميه در تفسير آيه و فضائل الخمسه ج 3 ص 136 از ابوسعيد و ابن عباس و ميزان الاعتدال ج 3 ص 135 در ترجمه علي بن عباس و منتخب كنزالعمال حاشيه مسند احمد ج 1 ص 228 از ابوسعيد و كنزالعمال ج 3 ص 439 در باب اخلاق در صله ارحام از ابوسعيد و دلائل الصدق ج 3 ص 38 از الدرالمنثور و لباب النقول تاليف سيوطي ازابن عباس و ابوسعيد و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 16 ص 267 از قاضي القضاه و ص 275 از سيدمرتضي كه فرموده : « وقد روي من طرق مختلفه غير طريق ابي سعيد » و هامش احقاق الحق ج 3 ص 549 از معارج النبوه ج 1 ص 227 و ثعلبي در تفسير (بنابه آنچه كفايه الحضام ص 415 نقل كرده ) و ينابيع الموده و مجمع الفوائد و روح المعاني از ابوسعيد.
و غايه المرام ص 323 باب 18 از مقصد دوم از حضرات امامان موسي و صادق و رضا(ع ) با اساتيد متعدده و از عطيه يا دو سند از ابوالطفيل از علي (ع ).
و نورالثقلين ج 3 ص 156 از امام رضا و امام موسي و امام صادق (ع ) روايات نقل كرده و همچنين از تفسير علي بن ابراهيم و مجمع البيان از ابي سعيد.
و بحار ج 8 ط كمپاني ص 90 از تفسير قمي و خرايج و ص 91 از مناقب ابن شهراشوب و از عياشي از محمدبن حفص از حضرت صادق (ع ) و از ابان از امام صادق (ع ) و از تفسير فرات از ابي مريم از امام باقر(ع ) و ابي سعيد خدري و عطيه و ابن عباس و از سعدالسعود سيدبن طاووس نقل كرده كه محمدبن عباس در تفسير خود حديث فدك را در تفسير آيه : « و آت ذاالقربي » از بيست طريق نقل كرده است و از سيدبن طاووس در كشف المحجه و ص 92 از احتجاج طبرسي و ص 103 از كشكول علامه از مفضل از امام صادق (ع ) و ص 103 از ابن بابويه ازابي سعيد و عطيه و امام زين العابدين (ع ) و ص 163 از ارشاد و ج 21 ص 23 از اعلام الوري و ج 96 ص 199 از تفسير قمي و 213 و 212 از مصباح الانوار .
تشييد المطاعن ج 2 ص 99 ط سنه 1399 و ص 239 از ط سنگي سنه 1283 ـ ج 1 از كنزالعمال و الدرامنثور و معارج النبوه و ص 96 (يا 236 ) از حبيب السير وروضه الصفا .
و كتاب السبعه من السلف ص 35 36 از الدرامنثور و مجع الزوائد و كنزالعمال و ميزان الاعتدال ج 3 ص 135 في ترجمه علي بن عباس .
و طبقات ج 2 ق 2 ص 87 « فتعلمين ان اباك اعطاكها فوالله لئن قلت نعم لاقبلن قولك و لاصدقنك قالت : حدثتني ام ايمن فاخبر تني انه اعطا ني فدك ... » .
و صراط المستقيم ج 2 ص 283 از ابوسعيد و مجاهد و سدي .
و فتح القدير ج 3 ص 224 از بزاز و ابويعلي و ابن ابي حاتم و ابن مردويه از ابي سعيد و از ابن مردويه از ابن عباس و پاورقي غارات ثقفي ج 1 ص 101 از ميزان الاعتدال و منهاج البراعه ج 20 ص .96 « در بحارج 8 طبع كمپاني از علي بن ابراهيم درتفسيرش و از اعلام الوري و خرائج و همچنين در بحار در ج 6 طبع كمپاني در باب (جوامع معجزات ) و در باب (غزوه خيبر) و (فدك ) نقل كرده است : اينكه رسول خدا(ص ) نوشته اي نيز در اين مورد نوشتند و به فاطمه (ع ) دادند و ايشان پيش ابي بكر اين نامه را ارائه دادند ولي مورد قبول واقع نشد در سابق برايتان از تشييدالمطاعن نقل كرديم » .
و همچنين وسائل الشيعه ج 6 ص 366 از اصول كافي ج 1 ص 302 و تهذيب ج 1 ص 392 از حضرت موسي بن جعفر(ع )
و جامع احاديث الشيعه ج 8 ص 572 و 606 نيز از اصول كافي و تهذيب از آن حضرت و دعائم الاسلام ج 1 ص 393 از امام صادق (ع ) و شرح ابن ميثم ج 5 ص 105 و .107
16 ـ رجوع شود به نورالثقلين ج 3 ص 154 از عيون از موسي بن جعفر(ع ) و ص 156 از جميل از حضرت صادق (ع ) معجم البلدان ج 4 ص 239 240 و شرح ابن ميثم ج 5 ص 105 107 و ابن ابي الحديد ج 16 ص 220 از زيد و 216 214 و وفاالوفا ج 3 ص 1000 999 و فتوح البلدان ص 43 و بهج الصباغه ج 5 ص 28 از كتاب تعجب كراجكي ص 356 و سيره حلبي ج 3 ص .399
و بحار ج 8 ط كمپاني ص 90 از خرايج و 91 از جميل بن دراج از حضرت صادق (ع ) و ص 92 از احتجاج طبرسي و 96 از قرب الاسناد و ص 101 از اختصاص مفيد و ص 102 از كشكول علامه و ص 104 از ابي سعيد خدري و عمر بن عبدالعزيز .
و دلائل الصدق ج 3 ص 38 از صواعق ابن حجر شبهه 7 از فصل 5 از باب (1 ) و مواقف و شرح مواقف . و تشييد المطاعن ج 2 ص 86 طه سنه 1399 (و ج 1 ص 230 از ط سنه 1283 ) از وفاالوفا و ص 87 (يا 231 ) از جواهرالعقدين و خلاصه الوفا سمهودي و ص 81 (يا 232 ) از صواعق و ص 99 (يا 233 ) از براهين قاطعه و شرح مواقف و ص 93 (يا 234 ) از رياض النضره (فجائت برجل و امراه ) و ص 94 (يا 235 ) از اكتفا تاليف ابراهيم بن عبدالله شافعي و 96 (يا 235 ) از اكتفا « فجات برجل و امراه » و ص 96 (يا 235 ) از محلي تاليف ابن حزم اندلسي .
و طرائف ابن طاووس 248 و مروج الذهب ج 3 ص 237 در ذكر دولت عباسيه و يعقوبي ج 3 ص 203 .204
در وسائل ج 18 ص 215 به سند صحيح از اميرالمومنين (ع ) در حديث فدك و احتجاج چنين عبارتي را نقل كرده است : « فاذاكان في يدي شي فادعي فيه المسلمون تسالني البينه علي ما في يدي و قد ملكته في حياه رسول الله (ص ) (از تفسير قمي و احتجاج و علل الشرايع ).
و مستدرك الوسائل ج 3 ص 206 از سليم بن قيس .
والاوائل للعسكري ج 1 ص .375
و صراط مستقيم ج 3 ص 159 از شافي سيد و ج 2 ص .282
ومنهاج البراعه ج 20 ص .96
و سليم بن قيس ص .253
و لسان العرب در كلمه « فدك » مي گويد : « كان علي و العباس بتنازعانها و سلمها. عمر رض اليهما فذكر علي رضي الله عنه : ان النبي (ص ) كان جعلها في حياته لفاطمه رضي الله عنها و ولدها و ابي العباس ذلك » . و جامع الاحاديث ج 8 ص 606 ـ از كافي و تهذيب و ص .572
17 ـ رجوع شود به : بحار ج 8 ط كمپاني ص 90 از خرايج و ص 91 از جميل بن دراج و ص 92 از احتجاج طبرسي و 96 از قرب الاسناد و ص 101 از اختصاص مفيد و ص 102 از كشكول علامه از مفضل از امام صادق (ع ) و ص 104 از ابي سعيد و عمربن عبدالعزيز .
و نورالثقلين ج 3 ص 154 از عيون از امام رضا(ع ) و ص 156 از جميل بن دراج از امام صادق (ع ) .
و معجم البلدان ج 4 ص 240 239 و شرح ابن ميثم بر نهج البلاغه ج 5 ص 105 و ابن ابي الحديد ج 16 ص 220 216 214 و سيره حلبي ج 3 ص .399
وفا الوفا ص 1000 999 و فتوح البلدان ص 43 و تعجب كراجكي ص 356 و فخر رازي ج 29 ص 284 و دلائل الصدق ج 3 ص 38 از صواعق ابن حجر شبهه 7 از فصل 5 از باب .1
و تشييد المطاعن ج 2 ص 86 ط سنه 1399 و ج 1 ص 230 از ط سنه 1283 از وفاالوفا و ص 78 (يا 231 ) از جواهر العقدين و خلاصه الوفاي سمهودي و ص 89 (يا ص 232 ) از صواعق و ص 91 (يا 233 ) از براهين قاطعه و شرح مواقف و ص 93 (يا 234 ) « فجات برجل و امراه » و ص 94 (يا 234 ) از تفسير امام رازي و ص 95 (يا 235 ) از اكتفا تاليف ابراهيم بن عبدالله شافعي و ص 96 (يا 235 ) از اكتفا : « فجات برجل و امراه » و ص 96 (يا 235 ) : از محلي تاليف ابن حزم اندلسي و طرائف ابن طاووس ص 248 و مروج الذهب ج 3 ص 237 در ذكر دولت عباسيه و يعقوبي ج 3 ص 203 ومستدرك الوسائل ج 3 ص 206 از سليم بن قيس .
والاوائل للعسكري ج 1 ص 375 و صراط مستقيم ج 3 ص 59 از شافي سيد و ج 2 ص 282 منهاج البراعه ج 20 ص 99 96 و سليم بن قيس ص 235 و شرح ابن ميثم ج 5 ص 105 و 107 و جامع الاحاديث ج 8 ص 606 از كافي و تهذيب ص 572 و بهج الصباغه ج 5 ص .37
18 ـ رجوع شود به فتوح البلدان ص 43 وتفسير امام رازي ج 29 ص 284 و تشييد المطاعن ج 1 ص 234 طبع سنگي سال 1283 و ج 2 ص 94 طبع سال 1399 از تفسير امام رازي .
19 ـ رجوع شود به كتاب تعجب كراجكي ص 356 و بحار ج 8 چاپ كمپاني ص 102 از كشكول علامه و طرائف ابن طاووس ص 248 و صراط مستقيم ج 159 از شافي سيد و بهج الصباغه ج 5 ص .37
20 ـ رجوع شود به بحار ج 8 طبع كمپاني ص 104 از عمر بن عبدالعزيز .
21 ـ وسائل ج 18 ص 215 ـ از فروع كافي ج 7 ص 387 و تهذيب ج 6 ص 261 و من لايحضره الفقيه ـ ج 3 ص .13
22 ـ رجوع شود به احتجاج طبرسي ج 1 ص 145 ط نجف و مناقب ابن شهر اشوب ج 1 ص 381 و امالي شيخ طوسي ص 69 و در چاپ ديگر ص 296 و بحار ط كمپاني ج 8 ص 121 123 از احتجاج و كشف الغمه و ج 43 ص 148 از مناقب .
23 ـ سابقا از لسان العرب نقل شد .
24 ـ ربيع الابرار ج 1 ص 351 و 316 و بحار ج 8 چاپ كمپاني .
25 ـ رجوع شود به فخر رازي در تفسير ج 29 ص 231 و معجم البلدان ج 4 ص 238 و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 16 ص 270 و 274 و وفا الوفا ص 999 و حاشيه عقدالفريد ج 4 ص 216 و لسان العرب در ذيل كلمه فدك و كنزالعمال ج 5 ص .340
26 ـ رجوع شود به وفا الوفا ص 999 و 1000 و ابن ابي الحديد ج 16 ص 268 و 278 و تلخيص شافي ج 3 ص 127 و در حاشيه آن از كشف الغمه و فتوح البلدان ص 45 و معجم البلدان ج 4 ص 239 و محاضرات الامم الاسلاميه تاليف خضري ج 2 ص 175 و سيره عمر بن عبدالعزيز تاليف ابن الجوزي و طرائف سيد بن طاووس ص 252 و بحار ج 8 طبع كمپاني ص 104 و كامل ابن اثيرج 2 ص 225 و تاريخ الخلفا سيوطي ص 321 و سيره حلبي ج 3 ص 59 و طبقات ج 5 ص 287 و عقدالفريد ج 4 ص .235
27 ـ رجوع شود به : وفاالوفا ص 999 1000 و ابن ابي الحديد ج 16 ص 216 و 268 و 278 و تلخيص الشافي و طرائف و بحار ج 8 ص 104 106 و معجم البلدان ج 4 ص 239 و يعقوبي ج 3 ص 50 والاوائل للعسكري ج 1 ص 357 و تاريخ الدوله العربيه ص 287 و حاشيه عقدالفريد ج 4 ص 216 و دعائم الاسلام ج 1 ص 393 و شرح ابن ميثم .
28 ـ وفا الوفا ج 3 ص .1000
29 ـ كامل ج 2 ص .225
30 ـ بحار ج 16 طبع اسلاميه ص 326 .335
31 ـ فتوح البلدان بلاذري و ديگران .
32 ـ طرائف ص 252 و معجم البلدان ج 4 ص 252 و بهج الصباغه ج 5 ص 39 و وفا الوفا ص 999 1000 و ابن ابي الحديد ج 16 ص 216 و اوائل عسكري ج 1 ج 375 و حاشيه عقد الفريد ج 4 ص 216 و شرح ابن ميثم ج 5 ص .107
33 ـمعجم البلدان ج 4 ص 239 و طرائف ص 252 و وفا الوفا ص 999 1000 و ابن ابي الحديد ج 16 ص 217 و اوائل عسكري ج 1 ص 375 و حاشيه عقد الفريد ج 4 216 و شرح ابن ميثم ج 5 ص .107
34 ـ اين داستان را معجم البلدان ج 4 ص 240 و طرائف سيدبن طاووس 248 ـ 251 و بهج الصباغه ج 5 ص 36 ـ 38 و بحارج 8 ط كمپاني ص 104 وفا الوفا ص 999 1000 و تلخيص الشافي ج 3 ص 128 و فتوح البلدان ص 45 و ابن ابي الحديد ج 16 ص 217 و يعقوبي ج 3 ص 203 304 و اوائل عسكري ج 1 ص 375 376 و العقد الفريد ج 4 ص 216 و دعائم الاسلام ج 1 ص 393 و شرح ابن ميثم ج 5 ص 107 مفصلا نقل كرده اند .
35 ـ طرائف ص 253
36 ـ كامل ابن اثير ج 7 ص 117
37 ـ طرائف ص 253
38 ـ طرائف ص 253
39 ـ طرائف ص 253
40 ـ طرائف ص 253
41 ـ در بحث هاي گذشته معلوم شد كه ائمه (ع ) « ضيعه » و « عقار » و ارض « دار » خريد و فروش كرده اند و وقف نموده اند كه هر دو از آثار مالكيت خصوصي مي باشد.
42 ـ وسائل ج 12 ص 10 حديث 1
43 ـ وسائل ج 12 ص 23 حديث 7
44 ـ وسائل ج 12 ص 23 حديث 8
45 ـ مدارك اين در موقوفه هاي علي (ع ) گذشت
46 ـ وسائل ج 12 ص 44 حديث 2
47 ـ مصادر و لفظ اين حديث گذشت
48 ـ وسائل ج 12 ص 23 حديث 6
49 ـ وسائل ج 6 ص 138 ـ از فروع كافي ج 1 ص 160 و فقيه ج 1 ص 15
50 ـ وسائل ج 6 ص 138 از تفسير عياشي
51 ـ معجم البلدان ج 4 ص 160
52 ـ معجم البلدان ج 4 ص 180
53 ـ معجم البلدان ج 5 ص 300
54 ـ معجم البلدان ج 2 ص 345 و وفا الوفا ج 4 ص 1198
55 ـ معجم البلدان ج 4 ص 318
56 ـ وفا الوفا ج 4 ص 1319 و معجم البلدان ج 5 ص 100
مدارك فراواني دردست است مبني بر اين كه فدك در زمان رسول خدا(ص ) در تصرف فاطمه زهرا (س ) بوده است
حضرت فاطمه (س ) به حكم ادله قطعيه از كتاب و سنت « معصومه » بوده است و اين معصومه گفته است : پدرم فدك را به من بخشيده است
نصوص وارد است بر اين كه رسول خدا پس از صلح فدك و بعد از نازل شدن آيه شريفه قرآن در جهت امتثال امر خدا فدك را به حضرت زهرا(س ) بخشيد
هشت نفر از معصومين (ع ) طبق روايات وارده فدك را ملك خصوصي حضرت زهرا(س ) دانسته اند
 چهارشنبه 20 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: هموطن سلام]
[مشاهده در: www.hamvatansalam.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 520]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن