واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: ژان هانری فابر
نخستين فرد يك خانواده روستـايي بي نوايي بود كـه در سال 1823 در يـكي از روستاهاي
( آويرون Aveyron ) در فرانسه به دنيا آمد.وقتي چهارساله شد پدر و مادرش از شدت فقر او را به خانه پدر بزرگش فرستادند. اما آنها نيز حوصله بچه داري نداشتند، لذا كودك بدون سرپرست بزرگ شد.
سالهاي كودكي را به ميل خود در باغستانها و كشت زارها گذرانيد.شوقي كه به گياهان و جانوران داشت مانع از اين شد كه دل به درس ببندد، لذا معلمان وي او را تنبل و ولگرد مي شمردند. او همواره از درس و مدرسه بيزار بود.
در هفده سالگي ترك تحصيل كرد و در گشتزارها مشغول كارگري شد .اما در عين حال همچنان به گياهان و جانوران علاقهمند بود. گاهي نيز به مطالعه اشعار مي پرداخت. روزي شنيد در شهر آوين يون Avignon)) دبيرستاني مقداري آمموزگار را به رايگان تربيت خواهد كرد.
فابر كه شوق تحصيل در او جوشش كرده بود خود را به انجا رسانيد و آمادگي خود را براي ادامه تحصيل در شاخه علوم اعلام كرد، تجربيات و مطالعات خود را به مسعولان دبيرستان معرفي كرد و پذيرفته شد.
در اين دوره تحصيلي دست از مطالعه كتابهاي علوم ومطالعه طبيعت نشست و از سر تفنن، زبان هاي يوناني ، لاتين را مي آموخت.
در نوزده سالگي دبيرستان آموزگار پروري را به پايان برد و در يكي از آموزشگاهاي شهر كاپاتراس (Carpentras) پيشه معلمي اختيار كرد. ولي همچنين به مطالعات خود در زمينه فيزيك، شيمي و رياضي ادامه مي داد.
در بيست ويك سالگي ازدواج كرد اما درآمد كفاف زندگي او را نمي داد، به سختي زندگي مي كرد اما غم نمي خورد، زيرا خوشيهاي مبتذل زودگذز را به چيزي نمي گرفت. آنچه او مي خواست و به دنبال او بود، علم، دانش و كنجكاوي در طبيعت بود.
هنوز شيفته طبيعت بود، به ويژه زندگي حشرات را خيلي دوست مي داشت چندان به حشره شناسي عشق مي ورزيد كه يكبار حقوق يك ماه خود را جهت خريد يك كتاب در زمينه حشرات پرداخت.
به سبب شوقي كه به حشرها داشت همكلاسيانش او را (پروانه) ناميدند و شاگردان فارغ از نمره و امتحان در كلاس او گرد مي آمدند و عاشقانه به درسهاي او گوش جان مي سپردند و از راهنمايي هاي او بهرمند مي شدند.
فابر به اين مقام همقانع نشد شور هيجان مطالعه طبيعت باز هم در وجود او شعله ور بود، لذا كا ريان تراس را ترك كرد و در جزيره اي دور افتاده (كورس Corse ) با حقوق نا چيز معلم فيزيك شد به ياري يك گياه شناس ورزيده ويك جانور شناس نامي، در مطالعه نمود هاي طبيعت كوشيد.
متاسفانه پس از چندي به بيماري مالا ريا دچار شد و از سر اجبار به فرانسه باز گشت.در فرانسه به آن كه توانست از شعبه زيست شناسي دانش گاه تولوز مدرك تحصيلي دريافت كند، شغل مناسبي نيافت، و به ناچار در دبيرستان به تدريس پرداخت و مدت بيست سلل در آن سمت باقي ماند.
پژوهش هاي فابر زيست شناسان فرانسه وساير كشور هاي پيشرفته اروپا را تكان داد طبيعت شناسان از كارهاي او الهام گرفتند و حتي داروين بزرگ گشايش برخي از دشواريهاي خود از او ياري خواست و او را يك (محقق بي نظير) خواند.
در دوره پادشاهي ناپلئون سوم وزير فرهنگ فرانسه فابر را به پاريس دعوت كرد نشان پر ارج لژون دونور Legion dhonneur)) را به وي تقديم كرد. مقرر شد كه فابر در پاريس بماند و معلم ويژه فرزندان ناپلئون سوم شود، اما او نپذيرفت و از پاريس پر هياهو بيرون رفت.
پس از سقوط ناپلئون سوم، كليسائيان كه طبيعت شناسي را خطري براي خرافه آموزي سود بخش خود مي ديدند، فابر را مورد حمله قرار دادند. چون نمي توانستند صريحا علم و علم پروري را محكوم كنند، بهانه تراشيدند و تشايع كردند كه فابر دختران را مانند پسران به كلاس خود راه مي دهد و آموزشهاي خود، ايشان را از شريعت روي گردان مي كند. و لذا دشمن اخلاق انساني معنويت است.
مردم بيدار به اين سفسطه خنديدند، زيرا روشن بود كه علم آموزي نه محل شريعت است و نه لطمه اي به اخلاق انساني يا معنويت ويا انسانيت مي زند.
اما نفوز شيطاني متعصبان كار خود را كرد، فابر را در سن چهل و هفت سالگي از درس دادن بازداشتند و راه معاش را بر او بستند.
فابر صبور و بردبار، خم به ابرو نياورد، زيرا شرايط زمان خود را مي شناخت در زمان او جامعه ها از ظلم و بي داد ديوان سالاران و دين سالاران مسيحي نرسته بودند. كما اينكه در همين زمان هم در آمريكا معلمي را به جرم تدريس نظريه تكامل محاكمه و محكوم كر دند.
دانش وران اروپا زبان به اعتراض گشودند و استوارت ميل (Stuart Mill) فيلسوف نامدار انگليس كه با فابر دوستي داشت، با كمك هاي خود قسمتي هزينه زندگي فابر را تامين كردند.
پس از آن زندگي فابر به سختي و تنگدستي مي گذشت و ادامه حيات براي او رنج آور بود. مرگ همسر و يكي از فرزندانش بر مصيبت او افزود، دشمني اين پيشگان ظاهر بين و رشگ مدعيان علم عرصه را بر او تنگ كرند.اما فابر همچنان ثابت و استوار، در دهكدهاي دور افتاده گوشه گرفت و با حشره بروي پژوهش هاي علمي خود را دنبال كرد، اما اين وصف، اروپا عظمت كار فابر را در يافت، فرانسويان او را بسان يك قهرمان ملي گرامي داشتند و در جشن هشتادوهفتمين زاد روز او كه در سال 1910 با شركت دانشمندان و نامداران اروپا در سرين يان (Serignan) برپا شد.
در سال 1915 با خرسني زندگي را بدرود گفت.
اثر دوازده جلدي او به نام ارمغان هاي حشره شناسي هنوز در خور بهره گيري است در جريان پر بار زندگي به شناخت واقعيت هاي بسيار نايل آمد، روش فابر، بر خلاف پيشينيان، ميداني (Field Method) بود، وي جانوران را در محل زندگي آنها مورد مطالعه قرار مي داد. از اين رو بجاي شناخت يك نمود طبيعي به زيست گاه جاندار مراجعه مي كرد. هفته ها و حتي ماه ها وقت صرف مي كرد، در كشتزارها و بيشهزارها به سر مي برد. و به پژوهش و گزارش مي پرداخت.
معروف است كه روزي ژاندارمري نسبت به رفتار او بد گمان شد و فكر كرد او يك خيانتكار فراري است، زيرا مشاهده كرد روي زمين دراز كشيده است و دائما از اين طرف به آن طرف در حال خزيدن است، وقتي او را بازداشت كرد، معصومانه گفت حشره شناس است و در حال تحقيق و پژوهش مي باشد، ژاندارم باور نكرد و مي خواست او را به دادگاه بفرستد كه فابر نشان لژيون دونور خود را به وي نشان داد و او را قانع ساخت و شايد اين تنها موردي بود كه فابر از نشان افتخارآميز و شكوه مند خود بهره گرفت.
فابر در برابر انتقادها و خرده گيري هايي كه دانش مندان صوري به روش علمي او مي گرفتند، سخن بسيار پرمعنايي دارد، او خطاب به حشره ها مي گويد: (اي حشره ها ! همه به اينجا بياييد، به دفاع بر خيزيد و به سود من شهادت دهيد اعلام كنيد، كه من چقدر به شما نزديك ام و با چه حوصله اي به مشاهده شما مي پرداختم و با چه دقتي كنش هاي شما را يادداشت مي كردم. اما اي حشره هاي عزيز من ! اگر سخن شما آنان را متقاعد نگرداند، آن گاه من به ايشان خواهم گفت: شما جانور را تكه تكه مي كنيد، اما من او را در جريان زندگي مورد مطالعه قرار مي دهم. شما او را به صورت چيزي وحشتناك يا ترحم انگيز جلوه مي دهيد، اما من او را به صورت مهر آميز عرضه مي كنم. شما مرگ را مي كاريد و من زندگيرا)
فابر براي تبيين رفتار جانوران از مفهوم فعاليت غريزي سود جست، فعاليت غريزي، فعاليتي است در جهت حفظ زندگي كه در طي زندگي هاي نسل ها، بر اثر تكرار، تشبيت و خود به خودي شده است،
بر خلاف اكثر فرزانگان كهن كه نمي توانستند با تجربه هاي محدود و آزمايش افزارهاي ناقص خود، بسياري از نمود ها را بشنا سند و در نتيجه بجاي تبيين رفتار جانداران مخصوصا انسان، به وجود عامل هايي مرموز و ناشناختني اعتقاد مي كردند، فابر دقيقا به روش تجربي وفادار ماند و از اين رهگذر در پيشرفت علم از ديدن پندارهايسست بنياد مؤثر افتاد.
اما پوشيده نيست كه رفتار جانوران عالي و از آن جمله انسان، منحصر به فعاليت هاي خود به خودي غريري نيست. به شرحي كه در بازتاب شناسي (Reflexology) آمده است، جانوران عالي و بيش از همه آنها، انسان در جريان زندگاني، به ويژه زندگاني اجتماعي به فعاليتهاي غير غريزي كه ملذوم آگاهي و مبناي شخصيّت انساني يا انسانيت با معنويّت است، كشانيده مي شود. با اين وصف فعاليّت هاي غير غريزي بدون فعاليّت هاي غريزي تحقّق پزير نيستند، و ننمي توان با انصراف از نيازهاي غريزي، شخصيت پروري كرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 131]